[این درست استکه] سعیدی و من در زمان سندیکا بهعنوان کسانی که از طرف سندیکا برای رسیدگی و اخراج فعالین کارگری از محیط کار انتخاب شدیم، اما من هیچگاه بهخودم این اجازه را ندادم که از کارگران پولی دریافت کنم و خودم کار میکردم و نیازی نمیدیدم از کارگری که بیکار شده برای بازگشت بهکارش پول بگیرم و هیچگاه ادعای حقوقی و وکالت هم نداشتم.
کنفرانس سالانه سازمان جهانی کار
زمانی برای ارزیابی عملکرد و سنجش ادعاها
اگر از یک فعال و نماینده محیط کار کارگران در کشورهای صنعتی سؤال شود که کارکرد سازمان جهانی کار چیست؟ در اولین عکسالعمل میگوید نمیدانم و شاید بهخاطر اسم آن یک توضیحی بدهد؛ اما اگر همین سؤال را از فعال کارگری کره، فیلیپین، بنگلادش و کلمبیا بپرسیم، میگوید محل اندازهگیری پیشرفت یا پسرفت شرایط کار در کشورها، آخرین متد ارزشافزایی کالای کار و زدوبند اقتصادی است. چرا فعالین کشورهایی که سرکوب شده و خفقان زده هستند بهاین مکان اندازهگیری نیاز دارند؟ جوابش بسیار ساده است: تا بتوانند یک حفرهی کوچک که بتواند دستگیریها و زندان فعالین کارگری را کاهش دهد، ایجاد کنند و قوانین بسیار سادهی بعد از جنگ سرد شامل آنها نیز بشود و بهقول عامیانه یک نفسی بکشند و از این ستون بهآن ستون فرجی است. والا کارگر فیلیپینی، کرهای و کلمبیایی که کشورشان زیر نفوذ پایگاههای نظامی امریکاست بخوبی میدانند مشکل اصلیشان کجاست و نقش اقتصاد زنجیرهای چیست؛ اقتصاد بومی و غیراستاندارد چه معنایی دارد؛ و مهمتر از همه این که بهاندازهای که عمل میکنند حرف هم میزنند و خودشان را جلو میاندازند نه دیگران را و در واقع باید گفت که نشست سالانه چند درصد کوچک از فعالیتهای آنها را تشکیل میدهد. و بسیاری از وکلای فرهیخته را در کنار خود دارند و نیازی بهکمکهای بنیاد جامعهی باز جورج سوروس ندارند. اثری از جریانات چپ این کشورها نیست که اطلاعیه و یا نظر بدهند. اگر نظر هم میدهند در جهت بهتر شدن و کمک کردن است و جنبش کارگری این کشورها هم تمامی خواستهاش را تنها از یک یا چند کنفدراسیون نمیخواهد و در شرایط متفاوت عکسالعمل متفاوت نشان میدهد.
اساس مبارزات طبقاتی این دوران سیاست خودش را بهوجود آورده است و برهمین اساس است که اگر نگاه کنیم بهلیست نمایندگان هیئت مدیرهی سازمان جهانی کار، نماینده دولتها اکثراً از کشورهای سرکوبگر و غیرصنعتی میآیند (از عربستان سعودی، ترکیه، گواتمالا و مراکش گرفته تا ایران)؛ و نمایندگان کارگری از کشورهایی میآیند که سنت مبارزات همبستگی کارگری و یا همبستگی جهانی داشتهاند (مانند: بلژیک، ایتالیا، هلند و کانادا)؛ و نمایندگان کارفرماها از کشورهای صنعتی (مثلاً از اسپانیا، آلمان، استرالیا، نروژ و مکزیک) میآیند؛ البته چند کشور صنعتی که اغلب کشورهای استعمارگر بودهاند (ویا شرائط ویژه دارند) در هردو لیست کارفرمایی و کارگری هستند (مانند امریکا، فرانسه، ژاپن و هند). رکن اصلی آی ال او در دست کارفرماهاست و کارفرماها برای جلوگیری از تندروی و خواست زیاد سرکوب دولتهای غیرکارگری آنها را در مقام اجرایی قرار میدهند، زیرا شرایطی را در روابط کارگری کشور خودشان و جلوگیری از تندروی بخش کارگری نیاز دارند
شاید این نوشته کمکی باشد بهنگاه غیرکارگری و سیاسی بهنشست سالانهی سازمان جهانی کار برای فعالین کارگری خارج از کشور که محلی شده است برای بهرخ کشیدن همدیگر، برای دوری و نزدیکیشان بهمبارزات کارگران ایران و همکاری با تشکلات محل اقامتشان و در منفیترین بخش آن تحقیر جنبش کارگری که این جنبش نهایتاً هم این کارکرد سازمان جهانی کار را برای ایران میخواهد
http://www.azadi-b.com/J/2017/ 06/post_131.html
(اگر بهلینک مصاحبه بالا مراجعه شود در انتهای مصاحبه، مصاحبهکننده از فعال اصلی تظاهرات سالانه در مقابل سازمان جهانی کار سؤال میکنند که تظاهرات دیگری در روز دوشنبه نیز برگزار میشود، مصاحبه شونده میگوید بله اینها گروههای سیاسی هستند، در صورتی که یک پای آن تظاهرات همین نهاد است).
دهها نامه سرگشاده البته بهفارسی که مخاطباش معلوم است کیست از طرف گروهها نوشته میشود و حتی افراد منفرد سیاسی که در کانونهای تحت حمایت از کارگران ایران جمع شدهاند در اولین سطر اطلاعیهشان مینویسند ما توهمی بهسازمان جهانی کار نداریم، در این صورت چرا اطلاعیه میدهید؟ چرا سیاهی لشگر درست میکنید؟ چرا با همه تماس میگیرید و میگویید این اطلاعیه را امضا کنید، امسال با سالهای قبل فرق دارد و نمایندگان واقعی دارند میآیند! یا میخواهید بهقول زندهیاد غلامحسین ساعدی در «اتلو در سرزمین عجایب» بهروایت و عملکرد آخوندها «املیا را ام لیلا بکنید» و از این نهاد بوروکراتیک در عملکردش و بسیار تخصصی در روشش یک حزب بلشویکی در بیاورید؟
بوق و کرنا میکنید که هم درون سالن از آن ماست و هم خیابان! در سالن اگر کسی جلسات کنفدراسیون کارگری سوئد را حمایت نمیکند، چون فدراسیونها معتقد هستند که کنفدراسیون سوئد باید در چهارچوب مناسبات خود و وظایف خودش کار کند و نباید دخالت در کار دیگران بکند. کمک بهکارگران ایران بهراههای دیگری نیاز دارد. هرکسی باید کار خودش را بکند. كنفدراسیون سوئد بسیار محافظهكار است و دخالت در مبارزات کارگران ایران در دست افرادی است كه سازوكار حركت جمعی را نمیدانند و بیشتر بهفكر تعامل با دولت ایران هستند؛ و بیشترین ضربه را بهکارگران سوئدی میزنند. در غیراینصورت چرا اتحادیههای سوئد و فرانسه جلسات خصوصی برای روشنگری از وضعیت کارگران ایران میگزارند؟ کدام دولت و نهاد کارگری است که وضعیت ایران و کارگران ایرانی را نداند! چرا از صحن علنی خود سندیکاهای کشور خودشان برای دفاع از شریط کارگران ایران استفاده نمیشود؟ همان کاری که اتحادیه مواد غذایی انجام داد، کنفرانسهای خصوصی برای ایران تنها بهتعاملهای پشت پرده كمك میكند و نفعی برای كارگران ایران ندارد. این را باید گفت که در ایران هیچگاه نگاه بهجایگاه این کنفرانسها تغییری نکرده است و اکثراً بهغیر از طیف فرهنگ تودهای و مجاهد میدانند که شرایط تغییر وضع موجود در دست خود کارگران است و گزارشاتشان برای ثبت در تاریخ و در روند همان گزارشات سالیانهای است که روندش بدتر شده است؛ اما هنوز جایگاه سازمان جهانی کار همان سنت جنگ سرد و کمینترن است که پیش میرود.
نیروهای سیاسی هم تا حدودی برای رشد اقتصاد کشور محل زندگیشان کمک میکنند دو روش در خارج از کشور وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. یک همکاری و استمرار رژیم که نمایندگی آن در دست افراد سابقاً تودهای و یا گرایش تودهای است و یا افرادی که از خود حزب توده هستند؛ و دوم روش سازمان مجاهدین است که باید از طریق آشنایی و سخنگو کردن فقط نمایندگان اتحادیههای کارگری نه خود کارگران خواست کارگران را پیش برد. روش اول و دوم همیشه نگاهش بهبالا و زدوبند با قدرتها بوده است. کسانی که از روش اول استفاده میکنند، برای کارگران در ایران همین الآن کار جور میکند. تنها کافی است که چرخی بزنیم تا ببینیم چند فعال سابق کارگری در شرکتهای کیسون و ساختمانسازی مشغول بهکار هستند و چند فعال کارگری از طریق گرفتن کمک مالی خیریهای بهپیشاهنگ مبارزاتی تبدیل شدهاند. البته عرصهی اصلی که همانا حمایت بدون چشم داشت و همبستگی طبقاتی است، بسیار محدود است. خوشبختانه اعتراضات در روز اول نشست سالانه سازمان جهانی کار دیگر نیست و هنوز تظاهرات محدود خارج از ساختمان برگزار میشود، تظاهراتی که در اصل اگر همین اتحادیههای کارگری کنفرانس مطبوعاتی ترتیب میدادند و خودشان حرف میزدند و قطعنامه برای بهرسمیت شناختن حق تشکل در ایران و خواستشان از کشور خودشان انجام میشد، میتوانست تأثیر بیشتری داشته باشد. اما جهانی شدن سهم کارگر را نیز باید در نظر گرفت؛ وگرنه سهم پژو، رنو و کمپانی توتال برای کارگر فرانسوی از جنبش کارگری ایران مهمتر است.
http://www.presstv.ir/Detail/2 015/04/28/408525/Iran-Khodro-P eugeot-carmanufacturing
از سال گذشته قراردادهای فرانسه و ایران افزایش یافته و تا سال 2025 بیشترین سهم تجاری ایران با فرانسه است. یا تولید 1300 اتوبوس و قراردادهای میلیاردی با حمایت اتحادیههای سوئدی در فوریه امسال برای کارگر سوئدی مهمتر از کارگران ایرانی است.
https://www.scania.com/group/e n/scania-renews-public-bus-sys tems-in-iran
اما چرا سنت کمینترن مطرح شد؟ چون تنها کافی است بهگزارش حزب توده نگاهی بیندازید «نماینده سندیکا فلزکار مکانیک یا همان (سخنگوی کمیته دفاع از حقوق مردم ایران ـ کودیر) در روز ٩ ژوئن/٢٠ خردادماه، بهدعوت «مرکز بینالمللی دفاع از حقوق سندیکایی»، در اجلاس سالانهی شورای مرکزی این نهاد فعال سندیکایی بینالمللی که در ساختمان مرکزی سازمان جهانی کار در ژنو برگزار شد، نماینده سندیکای کارگران فلزکارمکانیک در سخنرانیاش در این اجلاس و در حضور عدهی پرشماری از نمایندگان هیئتهای شرکتکننده در کنفرانس سازمان بینالمللی کار، پس از تشکر از رهبران مرکز بینالمللی دفاع از حقوق سندیکایی بهخاطر دعوت از او بهشرکت در این نشست، در ابتدا در رابطه با تاریخچه حیات و مبارزهی سندیکا از دههی ١٣٢٠ تا زمان حاضر، با تأکید بر شرایط مشخص مبارزاتی در اولین دهه، مبارزهی سندیکایی در سالهای پس از کودتای ٢٨ مردادماه سال ١٣٣٢ و معضلات کار سندیکایی مؤثر و اصولی در شرایط حکومت استبدادی و سرکوبگری ساواک و ارگانهای فشار، شرکت مؤثر و تعیینکننده کارگران و فعالان سندیکایی در روند انقلاب و پیروزی آن، فعالیتهای سندیکایی تا مقطع زمانی بسته شدن سندیکای کارگران فلزکار مکانیک در سال ١٣۶٢ و دستگیری فعالان و رهبر سندیکا، دورهی ٢٠ سالهی نبود شرایط برای حضور علنی سندیکا در عرصهی فعالیت قانونی تا سال ١٣٨٣، و اعلام شروع دوبارهی کار سندیکا در سال ١٣٨۴ و ادامهی آن در ١٢ سال اخیر و عرصههای عمدهی فعالیت آن سخن گفت. او در توضیح شرایط فعالیت این سندیکا، به کارشکنی «خانه کارگر» و تشکلهای وابسته بهارگانهای رسمی و تلاش در مسیر ممانعت از متشکل شدن کارگران در آنها بهمنظور مهار هرگونه فعالیت سندیکایی و کلاً سندیکاهای مستقل، اشاره کرد
http://www.tudehpartyiran.org/ 2013-12-03-22-31-04/3559-1028- 5-4-8
این جلسه مخفی نبوده است و تبلیغ علنی شده بود، اما اینها از بردن نام ایشان خودداری میکنند، با دورویی و تزویر از سیاستشان دفاع میکنند، نمیگویند که از کنفدراسیون از ایشان دعوت نکرده بود و ایشان از طرف کنفدراسیون پتروشیمی در رابطه با ایران صحبت کردند و کنفدراسیون پتروشیمی نمایندگانش از کشورهای بلوک شرق و احزاب برادر سابق میآیند و مسئلهی انرژی مهم است؛ و اما این سخنگو مثل سیاست همیشگی این سنت نشان داد که تا سال 62 شمسی و بعد از سال 84 در کجا قرار دارند. این فقط دورویی نیست، بلکه بیپرنسیپی نیز هست که تنها از ویژگیهای این حزب است. امسال این حزب بهگونهای عمل کرد که حتی نام مشکلات کار گران ایران از گزارش سالانه حذف شود. از طرفی نیز علی محجوب رهبر حزب «خانه کارگر» را بهعنوان نایب رئیس فدراسیون سندیکاهای کارگری تثبیت کردند. اینها در نشریاتشان تماماً در جهت نظرات فدراسیون کار میکنند و حالا هم بسیار مرموز در جلسه تلویحاً میگویند «خانه کارگر» فعالیت سندیکایی را با اما و اگر مهار میکند، اما ما کار چاق کن آنها هستیم. این خطی است که رژیم چراغ سبز آن را در چند سال گذشته داده است. بخش اصلی کنفرانس شرکت و عدم شرکت چند فعال کارگری و [نهایتاً] رسیدن همکار سابق من حسن سعیدی بود و گزارش یک هفتهای از ایشان بههمراه نشان افتخار برای کارگران ایران و گزارشی که از جانب ایشان ارائه شد. چرا رضوی و شهابی که در جریان ممنوعالخروج بودن خود قرار داشتند، بهفرودگاه میروند؟ بهتر است از خودشان سؤال کرد. [این درست استکه] سعیدی و من در زمان سندیکا بهعنوان کسانی که از طرف سندیکا برای رسیدگی و اخراج فعالین کارگری از محیط کار انتخاب شدیم، اما من هیچگاه بهخودم این اجازه را ندادم که از کارگران پولی دریافت کنم و خودم کار میکردم و نیازی نمیدیدم از کارگری که بیکار شده برای بازگشت بهکارش پول بگیرم و هیچگاه ادعای حقوقی و وکالت هم نداشتم. در مورد سعیدی تنها یک بخش ماجرا را دیگران مطرح میکنند، ولی بخش دیگرش این است که ایشان دعوت شده ازجانب سازمان جهانی کار نبوده است و نشستهای جانبی ایشان با سندیکاها و کنفدراسیونها نیز امری متداول است. یادم هست زمانی که منصور اسانلو از انگلیس برگشت تمام سعی خود را کرد که جمعیتی عظیم بهپیشوازش بروند تا خودش را با شیرین عبادی مقایسه کند، اما کارگران واحد بسیار آگاه بودند و تحویل نگرفتند. خودش گفت که اتحادیهها از او خواسته بودند دست از قهرمان شدن بردارد و مثل یک کارگر بهفعالیتش ادامه دهد، اما غرور کاذب ایشان اجازه نداد و از فردای بازگشت بهایران شروع بهجلسه گذاشتن با دانشجویان کرد و آن شد که دیدیم و آخر و عاقبتش این است که فیلمهای خودش را در استخرهای امریکا برای دوستان سابقش در شرکت واحد میفرستد و میگوید بیایید اینجا، اینجا بهشت است.
همایون جابری