یادداشت‌ها
14 شهریور 1396 | بازدید: 2304

حقیقت تلخ

نوشته شده توسط رضا رخشان

توی جنبش کارگری ایران، ما مبارزه واقعی بنام اخص کلمه نداریم. کسانیکه دارای افق طبقاتی مشخص و معینی باشند. ثابت قدم و دارای اخلاق وپرنسیب کارگری، بلکه بیشتر آدمهایی که نگاه بجاها دیگری دارند. یا درین وادی گیر امده اند یا از این جنبش سکوی پرش ساخته اند.

عدم شفافیت، دروغ وتزویر، گنده شدنهای الکی، عدم انطباق گفتار وکردارو گاها فرومایگی، ادا دراوردن به اسم مبارزه، دلال صفت و منفعت طلب و چه بسیار موارد دیگر که درین جنبش طبقه کارگر به وفور دیده میشود. تا جایی که حال آدم بهم میخورد ازین بازی های خنک و بی مزه. این طوری نه سنگی بر روی سنگ قرار می گیرد ونه حتا یک میلیمتر حرکت ایجاد میشود. بیشتر مسخره کردن است البته گفتن اینها بمعنای نفی مبارزات توده کارگران در ایران برای حقوق ومطالباتشان نیست هر چند همان هم بی برنامه و پراکنده است. اما در مناسبات بین بااصطلاح فعالین کارگری، از صدر تا ذیلش اینگونه است. شما میتوانید مخالف نظر من باشید اما نگاهی به تحولات ورخدادها درین هفت هشت سال اخیر در بین فعالین کارگری، نشان دهنده انشقاق و چند دستگی، پراکندگی و کدورت بین همدیگر، کوچ، بیشتر اختیاری به خارج کشور برای جستجوی زندگی بهتر، خانه نشینی و کلا کوچک و ضعیف شدن نسبت به گذشته، دستاورد دیگری بهمراه نداشته است. می ماند یک حباب و بادکنکی که بزرگ دیده میشود اما هیچ چیزی درونش نیست. دیگر حتا از نوحه خواندن ومرثیه سرایی هم کاری ساخته نیست. گناه پیدایش چنین وضعیتی بر عهده همه ماست اول از من گرفته تا بقیه و شاید هم رفیق ناباب. همه ما به درجات مختلف درین شکست مقصریم. از نتایج این شکست، افزایش بیم و هراس از هرگونه فعالیت برحق کارگری را بهمراه داشته است. امروز من نسبت به ده سل پیش، ترسهایم بیشتر شده،تنهاتر شده ام. و این حس آسیب پذیر بودن در اعماق وجودم رخنه کرده است. البته این وضعیت فقط شامل من یکی نمیشود برای همه اینگونه است.

رضارخشان

11/6/1396