راستش من سخنرانی جناب آقای زیباکلام را در روز دانشجو شنیدم. جدا از شرافت و انسانیتی که در ایشان سراغ داریم ولی حرفهای ایشان از ابتدا تا انتها، مبتنی بر مغلطه و فاکتهای اشتباه بود که پذیرش آنها ما را از حقیقت دور میکند. کلیت بحث ایشان را میتوان درین چند جمله ملاحظه کرد: چرا نباید از روحانی عبور کرد؟ چون بدلیل اخلاقی درست نیست.
چون در 1400 موجب رشد پوپولیسم میشود همانطور که در سال 1384 با آمدن احمدی نژاد این پوپولیسم بوجود آمده بود. اینکه دوباره خواهند گفت که مردم حق شما را خوردهاند. اشرافیت حاکم موجب بدبختی ملت شده است. و در آخر اینکه، اقتصاد پاشنه آشیل جمهوری اسلامیست و من در آخر تونل نور روشنی از موفقیت دولت روحانی نمیبینم.
همه این حرفها درست، ولی با استنتاج نادرست همراه است، یعنی با علم به همه اینها بازهم نباید از روحانی عبور کرد؟ جای تعجب دارد. اولاً اینکه در سال 1384 پوپولیسم پیروز شده است یک نظر شخصی و از زاویه نگاه افراد میتواند مورد قبول واقع بشود ویا نشود. من فعلاً کاری با نام شخص ندارم اینکه احمدی نژاد باشد و یا کسی دیگر. اینکه شخصی در درون نظام پیدا شده بود که دم از عدالت میزد، مخالف اشرافیت حاکم بود، تلاش میکرد که در لایههای پایینی جامعه پول و ثروت تزریق کند، با روشهایی مانند هدفمندی یارانهها، سهام عدالت و یا مسکن مهر، چرا نباید مورد اقبال تودهها نباشد؟ البته برخلاف جناح مورد حمایت آقای زیبا کلام، احمدی نژاد دارای شجاعت بیان، دارای پرنسیب سیاسی و همچنین مدافع سرسخت و تمام قد از نزدیکان و یارانش میباشد که این آخری در تاریخ معاصر سیاسی ایران پدیدهای تقریباً بیبدیل است. حال بهبررسی جناح مورد حمایت آقای زیبا کلام میپردازیم. نیروهای چپ انقلابی جمهوری اسلامی که در دهه شصت بشدت رادیکال و افراطی بودند در اواسط دهه هفتاد تغییرنام داده و با آمدن خاتمی بهیکباره اصلاحطلب شده بودند. اصولاً در آن دوره واژه عام و گنگ اصلاحطلبی مد شده بود تا آنجایی که شیخ صادق خلخالی هم خود را اصلاحطلب میدانست. نکته جالب اینکه آنها هیچگاه مبحث اصلاحطلبی را تعریف نکردهاند و این لق لقه زبان تاکنون باقی مانده است. اما دستاورد اصلاحطلبان در سالهای اخیر را میتوان خیلی خلاصه و مجمل توضیح داد. 1- فراکسیون امید در مجلس، بیش از صد نماینده درین فراکسیون هستند که تاکنون نه طرح و لایحهای اصلاحی ارائه دادند و نه حتا مانند علی مطهری که اصلاحطلب نیست توانستهاند شجاعانه اعلام موضع نمایند. لیدر این جریان آقای محمدرضا عارف است که بعد از شکست در انتخابات هیئت رئیسه، روزه سیاسی گرفته و بهانزوا رفته است. هرچند نمایندهای بنام محمود صادقی درین جریان یک استثنای نادر است. 2- دولت روحانی که از حمایت اصلاحطلبان برخورداراست از سوی همین جریان معترفند که جدای از ناکامی این دولت در رسیدن بهشعارها، روحانی در دور دوم تغییر کرده است و اصولگرا شده است و جناب زیباکلام هم پیشاپیش شکست این دولت در زمینه اقتصادی را در پایان کار اعلام کردهاند. 3- شهرداری تهران هم با وجود حضور مطلق اصلاحطلبان، تفاوت آنچنانی در اداره شهر ملاحظه نمیشود و یا حتا در مبحث رفتار با دست فروشانی که قبلاً اقای جهانگیری از سیلی خوردن مادر دست فروش از ناراحتی شب بیخواب شده بود، تغییری بهوجود نیامده است. حال اگر بخواهیم دوباره تعریف پوپولیسم را ارزیابی کنیم، مصداق واقعی این مکتب سیاسی که مبتنی بر عوامگرایی و فرصتطلبی است، شامل کدام یک از جریانات مورد بحث میگردد؟ چه جناحی درین بیست سال اخیر با آرزوها و رویاهای رای دهندگانش بازی کرده است؟ بدون آنکه نتیجه عملی دربرداشته باشد؟ آیا اشرافیت حاکم را نمیتوان در همین جمله خانم فاطمه حسینی نماینده فراکسیون امید در مجلس دربحث حقوقهای نجومی و در دفاع از فیش چند صد میلیونی پدرش ملاحظه کرد؟ زمانی که فرمودند: «پدرم سهم خودش از انقلاب را برداشته است»؟ یا افاضات جناب آقازاده عارف که خانوادهاش را صاحب ژن برتر میداند؟ از نمونههای فراوان این اشرافیت حاکم نیست؟
جناب زیباکلام، لطفا مغلطه نفرمایید. ازین امامزاده آبی گرم نمیشود. اگر اغراض سیاسی در کار نباشد شما جای اشتباهی ایستادهاید.
رضارخشان
24/آذرماه/1396
توضیح سایت رفاقت کارگری:
پس از انتشار این یادداشت، چند نفر از دوستان و نیز کاربران سایت رفاقت کارگری طی تماسهای اینترنتی در بارهی چرایی انتشار یادداشتهایی از این دست، و بهویژه همین یادداشت حاضر سؤالاتی را مطرح کردند. بنابراین، ضمن اینکه از زاویه پرنسیپهای کمونیستیـپرولتاریایی ملزم بهپاسخ کلی بهسؤالات مطرح شده هستیم، درعینحال در اینجا فراتر از یادداشت حاضر، نسبت بهانتشار یادداشتهای مشابه نیز توضیح میدهیم. بهاینترتیبکه:
اولاًـ علت انتشار اینگونه نوشتههای از یکطرف وجود رگههایی (البته گاه بسیار نازک و حتی خام) از حقیقت در آنهاست؛ و از طرف دیگر، منبع این نوشتههاست که طبق اطلاع و باور ما خاستگاه کارگری دارند.
دوماًـ انتشار هرنوشتهای (بهویژه در ستون یادداشتها) حتی با وجود دارا بودن رگههایی از حقیقت، بهاین معنی نیست که تماماً مورد پذیرش سایت رفاقت کارگری است.
سوماًـ و اما دربارهی همین یادداشت حاضر:
{الف} بهنظر ما رضا رخشان بیجهت کاسهی زندگی را بهطرف احمدی نژاد دراز میکند. وقتی رضا رخشان تلاش احمدینژاد برای تزریق پول بهلایههای پایین جامعه را مطرح میکند، فراموش میکند دربارهی شکل ویژهای از انباشت سرمایه حرف بزند که مورد نظر احمدی نژاد است. بههمین دلیل هم فراموش میکند یادآور شود که هرشکل و نحوهای از انباشت سرمایه بهمعنی تشدید استثمار نیرویکار و درنتیجه بهمعنی سیهروزی مادی و معنوی روزافزون مردم کارگر و زحمتکش است.
{ب} توضیح رضا رخشان در مورد همراهی استثنایی احمدی نژاد با همکارانش و محبوبیت مردمی او، شاید آمیخته بهاغراق باشد، اما نسبت به آن چپی که 40 سال است بدون ارتباط با جامعهی ایران و از پس آرزومندیهای انفعالی خویش برای سرنگونی جمهوری اسلامی ثانیه شماری میکند، اندکی بهحقیقت نزدیکتر است.
{پ} این عبارت در نوشته رضا رخشان ابهام برانگیز است: «نیروهای چپ انقلابی جمهوری اسلامی که در دهه شصت بشدت رادیکال و افراطی بودند در اواسط دهه هفتاد تغییرنام داده و با آمدن خاتمی بهیکباره اصلاحطلب شده بودند». کدام چپ؟ چپِ دولتی یا چپ ضددولتی؟ اگر منظور چپ دولتی است، باید دقیقتر بیان میکرد. و اگر منظورش چپ ضددولتی است، در اینصورت توصیف این چپ با صفت «انقلابی» میتواند روی کلیت انقلابی بودن خط بطلان بکشد.
{ت} از همهی اینها قابل توجهتر (نه مهمتر) اینکه حرف اصلی رضا رخشان عبور از روحانی است. اینکه او چگونه از روحانی عبور میکند، بهخود او مربوط است؛ و طرح پرسش در این مورد حتی میتواند عنادآمیز باشد.