یادداشت‌ها
10 مهر 1401 | بازدید: 482

یادداشتی مادرانه: مهسا نمی‌دانست، اما می‌خواست حق داشته باشد

نوشته شده توسط مادربزرگی از اصفهان

شهریور به‌دنیا آمد و در شهریور جانش را گرفتند. چه بگویی به‌طور عمد، چه بگویند تصادفی؛ فرقی نمی‌کند. متولد سال 1379 بود. بیست ودوسال را در این سرزمین و این حکومت تجربه کرده بود. می‌دانست که آمران به‌معروف و ناهیان از منکر که وظیفه‌شان «تذکر لسانی» است، می‌توانند با پلیس «امنیت اخلاقی» به‌روال خودشان سرش را به‌سنگ بکوبند و جانش را بگیرند.

بعد از مرگ مهسا امینی و خاک­سپاری او، به‌فاصله‌ای بسیار کوتاهی شهرهای بزرگ و کوچک به‌جان حکومت ولایت افتادند. چه کسانی؟ هم‌نسل‌های مهسا که به‌دهه هشتادی­ ها معروف شدند. آن‌ها که مدرسه را با تنبیه و توسری گذرانده بودند و والدین‌شان را پذیرای نظام و یا سرکوب شده‌ی نظام دیده بودند.

همه خود را مهسا خواندند و بردیکتاتور مرگ فرستادند. آن‌ها از سیاست همین را می‌دانستند. اما از کجا یاد گرفته بودند؟ مطمئناً از گروه‌های سیاسی داخلی و خارجی نیاموخته بودند. آن‌ها از زندگی آموخته‌اند. مهسا 9 سال داشت که وقایع 88 روی داد. مهسا 17 ساله بود که وقایع 96 را در تجربه اجتماعی‌اش داشت. و مهسا 19 ساله بود که 98 را دیده بود. در این سال‌های عمر کوتاهش شاهد کشتن کولبران کورد هم بود.

*****

ستاد امر به‌معروف در دوران صدارت خاتمی پایه‌ریزی شده بود. در دوران روحانی بود که پلیس امنیت اخلاقی راه‌اندازی و فعال شد. ضمناً، قانون حجاب هم در دوران احمدی نژاد به‌تصویب مجلس اسلامی رسیده است...

*****

البته که مهسا نمی‌دانست که در سال 40 تا 42 بود که پدره‌خوانده‌های همین حکومتی‌ها حق رأی فرمایشی را خلاف شرع دانستند. مهسا نمی‌دانست که شاه «فقید» چه میزان بودجه برای حوزه‌ها تعیین کرده بود و با روحانیت عقد حمایت برای سرکوب ملی‌ها و چپ‌ها را بسته بود.

   مهسا خبر نداشت. از خیلی چیزها خبر نداشت؛ اما می‌خواست حق داشته باشد؛ «خودش» باشد.