ـ ماهی جون بچهها رو که بهتون معرفی کردم؟
ـ آره صابر جون معرفیت کامل بود عزیزم، البته بعضی هاشون رو از قبل میشناختم.
ـ خانم دکتر جان؛ اجازه میدین مهمونی رو به نشست تبادل فکری تبدیل کنیم(خنده جمعی).
ـ صاحب خونه باید اجازه بده جونم، من خودم مهمونم. سحر جون ببین بچه ها چی میگن مادر.
ـ مادر جون برنامه را صابر گذاشته، من حرفی ندارم. فقط بشرط اینکه شما رو خسته نکنن.
ـ مادر جون امشب تولده دختر عزیز و نازنین منه باید برنامه شادی و جشن باشه دیگه. نظرتون چیه؟ هدا جونم تو چی میگی مادر؟
ـ ننه جون، من عاشق این ملاحظات و رعایت کردنا تونم. شما هرچی بفرمایید. ما و بچه ها دوست داریم از شما چیز یاد بگیریم و خب راستش گپ و گفت رو بیشتر دوست داریم. منم از اینکه همگی اومدن و به مامانم محبت کردن خوشحال شدم. دور همی خودش یه جور جشنِ دیگه. مامان جون سحر هم که اجازه داد. البته برنامه کیک و شمع و کادو بعد شام سرِ جاش برقراره.
ـ قربون دختر گلم برم مادر. سحرجونم محبت میکنه امشب رو بما هدیه میده. عزیزم تولدت مبارک همَون باشه. خب عزیزان بفرمایید پس شروع کنید.
ـ اولین سوال رو سردبیر ما داره که میشناسینش، بگو شاهین جان.
ـ چشم. ممنونم صابر جون. ممنوم مامان سحر. خانوم دکتر لطفا برامون از جریان پوپولیسم جاری و رضا پهلوی بگین. بنظرما حرفها و کارهای شاهزاده خیلی عوام فریبیه. دوست داریم لطفاً برامون جنبه علمیش رو شما بگین.
ـ خب من اینجوری می بینم؛ نگاه طبقاتی به مسائل بعبارتی نگرشی مجموعه شناسانه است. یعنی نهادهای طبقاتی رو بررسی میکنه و مجموعههای اجتماعی رو «باز» و در تاثیرمتقابل و در فضای بلوک بندی های جهانی می بینه. و اساساً قائل به ریشههای گروههای اجتماعی از منظر منافع و نقش اقتصادی-اجتماعی شون هست. و اینجوری هر موردی رو به بررسی میبره. واین نگرش در تقابل با نگاه پدیده شناسانه است. [گرچه شناخت ماهیت چیزها از طریق بهرهمندی از درک ذاتی آن چیزهاست، مثلا، سرمایه داری یک نظام اجتماعی است و ذات آن روابط کار وسرمایه است].
ـعذر میخوام خانوم دکتر این یک نگاه از منظر [صرفاً] اقتصاد سیاسی نیست؟
ـ نه جانم. صحبت از نگرش صرفاً «اقتصادی» نیست.
ـ حتی نگرش اقتصاد سیاسی؟
ـ توضیح میدم؛ اول توجه کنیم که: اقتصادِ سیاسی، اقتصادِ اجتماعی نیست؛ بلکه نقدِ اقتصاد اجتماعی است. و دوم اینکه صحبت از مناسبات و ساختارهای جامعه ای است که پایه و اساس آن آرایش و تقسیم طبقاتی است. برهمین پایه آرایه های نیروهای سیاسی گونه ای از آرایش طبقات اجتماعی موجوده.
ـ پس میفرمایید که نیازمند طرح و تحلیل طبقات اجتماعی هستیم؟
ـ بله عزیزم؛ خیلی نزدیک به این که شما میگید.
ـ ماهی جون صحبت شما اشاره به ترکیب بندی طبقاتی جامعه امروزی ایران به جهت های سیاسیـجمعیتی، وضعیت اقتصادی گروه های اجتماعی، و جریانات سیاسی در این گروهبندی ها و آگاهیهای مربوط به هر یک از اینها ست؟
ـ درسته هدا جونم. مضاف بر اینکه مواضع آنها در برابر ضرورتهای تاریخی در هر رویدادی به نوبهی خود قابل توجه است.
ـ خانوم دکتر سوال من اینه که چرا شرکت در این خیزش(جنبش) در گروه بندیهای مختلف لازمست، یا اینکه بنابر عللی اساساً «غیر ضروری» است؟
ـ ببین دخترم؛ ضرورت شرکت در هر جنبشی را آگاهی تاریخی معنی میکنه. وگر نه که اسمش حرکت مترقی نیست.
ـ ببخشید من محصل تاریخ هستم. ممکنه بگید منظور از درک تاریخی چه زوایایی مد نظر است؟
ـ ماهی جون این رفیق من شهر دیگه ای درس میخونه و داره پایان نامه اش رو مینویسه.
ـ بسلامتی، موفق باشی عزیزم. خب در باره پاسخ به سوالت باید بگم «جهان بینی» تحلیلگر(یا مورخ) از اهم وجوه الزامی درک ضرورته. تحلیل مبتنی بر درک ضرورت مثل آفریدنش «تاریخِ» (یا در تدوین و مرتب سازی متن ِ تاریخی و حتی گزینش اطلاعات از ماخذ عینی) هم مثل تحلیل چه در شرح و بسط مباحث و تحلیلها همه متکی به جهان بینیه. جهان بینی تحلیلگر(یامورخ)که در قید و محدوده ای از سوگیری منافع آنی و آتی گروهبندهای انسانیه. یعنی حتی هنگامی که میگوید منافع این یا آن طبقه را درنظر دارد به بخش یا گروه محدودتری از همان طبقه ناظره. جهانبینی هرچقدر عمق اندیشتر باشد از منظر آیندهنگرانهتری از تنگنای گروه گرایی و حتی قشری بودن وا میرهد. این امر به تحلیلگر اجتماعی(یا مورخ) فرصت میده بیاندیشه. در شناخت عمیق و گستردهای از ماهیات است که می توان به درک ضرورت ها دست پیدا کرد. بطوری که ضرورت بهواسطه انتخاب فعال امکانات لازمِ ماهیت چیزهاست که خودمینمایاند.
ـ ماهی جون خسته تون نکردیم؟
ـ نه پسرم ، خیلی هم دارم انرژی میگیرم. برای سن ما تفکر روشنگری در نسلهای بعدی حیات بخشه.
ـ خانم دکتر لطفا بگید دموکراسی خواهی این جنبش اجتماعی مال ِکدوم قشر یا طبقه است؟
ـ یه جایی شنیدم میگن این یه حرکت خورده بورژوائیه. و در جایی خوندم که یک جنبش سوسیال دموکراتیکه. بنظرم این رویدادها نه خردهبورژاییست، نه سوسیال دموکراتیک ست، و نه سوسیالیستی! اگرچه از بعضی جهات و تااندازهی بسیار ناچیزی از سمت و سوهای فوق هم تأثیر گرفته.
ـ میشه بیشتر توضیح بدین؟
ـ آره جونم؛ اینطوری ببنیم در حرکات «مردمی» هیچ یک از گرایشات به تنهایی و یا آشکارا ناقض ونافی آن دیگری نیستند. مثلا آنجایی که شعار «زندگی معمولی» را میدهند اشتراک پر رنگی از خواستههای خردهبورژوایی و سوسیالدموکراتیک را میجویند. بدون آنکه قطعی باشد که از لیبرالیسم یا سوسیال دموکراسی مطابعت میکنند.
ـ خانوم دکتر ببخشید بنظرم در این میونه جناح راست «سوسیال دموکراتها» هویت سازمانی و اصلاح طلبی مثلا [چپول] را دارند و نیروهایشان را از میان کارمندان، کسبه مدرن مثل کارخانهداران متوسط و پیمانکاران مختلف و بخشی از مدیران بخشهای خصوص و عمومی میگیرند.
ـ سعید جان بگذار به این حرفت اضافه کنم: دموکراسی خواهی در نگاه سوسیالدموکراسی حاضر در جنبشاجتماعی از «بیپولی» [تهیدستان]و از آزروی«کودک زبالِگرد» و دوستیِ محیط زیست و حمایت از حقوق حیوانات میگن؛ که هم به لایه های فوق الذکر خرده بورژوایی و همچنین به گروههای کوچک و کم رنگ«سوسیالیستی» گوشه چشمی داره.
ـ محمود جان باید متوجه باشیم که این جهان بینی، نیروهایش را بیش از همه از میان طبقه تحصیلکرده(تکنوکراتها) و نیز از میان برخی از کسبه و کارمندان کم درآمد میگیره. اما در انتخاب آتیه ش بستگی به استحکامات هر نیروی راست یا میانه و حتی چپ؛ با ابنالوقتی ماهرانه بازی خواهد کرد. چنانکه یا خودش فیالحال خورده بورژواز میشه و یا کرم سیب سوسیالیستها. [البته همه این مسائل را بدون دخالت مدیایی و غیرمدیایی ناشی از رقابت قدرتهای جهانی مطرح می کنیم که می تواند بهنحوی روی مسئله رژیمچنج متمرکز شوند که منهای چیستی خیزش، فقط به منافع خودشان توجه داشته باشند].
ـ خانم دکتر این صحبت های ما خیلی بی ربط نیست؟
ـ نه جونم ، مرسی که نظرات تون رو شفاف اظهار می کنید. چیزی که مهمه در نظر داشته باشیم اینه که: در میانه این جنبش، سوسیالیستها نحیفترین طیف به لحاظ قدرت حضور و نیروهای هوادار هستند. از طرفی با سرکوبهای سیستماتیک حاکم و خطاهای تاکتیکی خودشان [که بعضیها حتی از خطای استراتژیک هم حرف می زنند] از ارتباط با بزرگترین نیروی تاریخی اجتماعی یعنی «کارگران»، بیکاران، تهیدستان شهری و روستایی(که بیشتر در ترکیب اردوی کارگران فصلی متمرکزند) و دستفروشان و کارکنان خویشفرمای (خودکارکن بی شاگرد یا بی کارگر) بی بهره یا کم بهره مونده اند.
ـ سوسیال دموکرات ها چطور خانم دکتر ؟
سوسیال دموکرات ها هم کثیرند هم وجیه. با قدرت پروپاکاندای گسترده[ای که همیشه بکار میگیرن]در عموم عرصهها بلدند توشهای بگیرند. چیزی که هم نقطه قوتشان است هم پای طاوس شان که از آنها در گره گاه های «تاریخ»ساز جز به مذبخ رفتن حاصلی[در این نیم قرن] ببار نیاورده. اگه«هوشیاری تاریخی» را در گزینش مواضع را تا حدی حضور بدهند که پشت گرمی شان را از سوسیالیستها و بخصوص از اردوی نیرویکار بگیرند و در جهت آنها حرکت کنند. رستگاری (تاریخی)شان را رقم خواهند زد.
ـ رهنمود سوسیالیست ها را در چی میبینید؟
ـ نفوذ سوسیالیستها در میان نیروهای چپ سوسیالدموکرات از ضعف های برجسته آنان بوده وهست. همچون عملکرد ناتوان شان در رفع دیگر نکات ضعف شان که همِگی باعث شده که در پروسه مبارزات نیم قرن اخیر نتوانند از شَرِ بلاهایی چون «اشرافیت روشنفکری»، «نامتوازنی تئوریکی-عملی»، «لمپنیزم سیاسی»، و ... [بخصوص در مصافهای عرصههای حاد پراتیکی]، بپرهیزند و از نقصان و بی اثری در فعالیتهای دموکراتیک کارگری و فعالیتهای دموکراتیک عمومی اجتماعی و نظایر آن بکاهند تا؛ به نقش هژمونیک تاریخی لازم برای خود دست پیدا کنند. در نتیجه امروزه هیچ یک از این نیروها دارای پتانسیل جذب آن «نو آورده کنندگان» جنبش برای برشدن و فراروندگی انقلابی را ندارند. انتخاب در سوگیریهای سازنده (برای آماده کردن) که خیلی مهمه را ندارند. اینها چیزهاییه که میتونه رهبری شان رو ممکن کنه.
ـ ماهی جون میخواین بگین سوسیالیستها نفوذ «توده»ای (یا مردمی) رو گرچه لازم میبینند، اما از ظرفیتهای اثربخش خود در جنبشهای عمومی بیبهره مونده اند؟
ـ درسته صابر جون.
ـ منطق حاکم بر جنبش را در آشفتگی و بیمرزی هم در فقدان وحدت، هم در تشکلهای لازم و در تاکتیکهایی که به کاهش هزینه های گرانبار انسانی بیانجامد؛ میشود دید. اینجاست که وظایف سوسیالیستها در امکان ارتقاء شعارها، تقسیم کار، ایجاد لُجستیک مواجهه، ایجاد نهاد هماهنگی ائتلافی، خط دهی در پروپاکاندای جنبش، و بسیاری فرارفتها آشکار میشه. درصورتیکه سوسیالیستها بتوانند مولفه های سیاسی، و جایگاهش با مولفه های ساختار اعتلای کارهای سیاسی را با بهبود و ارتقای درون ساخاری را همسوی با هم رقم بزنند و نتیجه خلق کنند در فازهای آتی سرنگونی و مدیریت گذار میتوانند دارای پتانسیل ارتقاء نیروهای خود در مولفههای جنبش کارگری نیز باشند.
ـ خانم دکتر من دارم برای ارشدم آمار منابع انسانی رو پژوهش میکنم، در اطلاعات آمار[عینی]؛ بیست و یک میلیون نفر «نیروی» شاغل در سطح کشور[بطور رسمی]آمار شده، نزدیک به ده میلیون نفر شاغل دربخش خدمات، هفتمیلیون نفر دربخش صنعت، نزدیک به چهارمیلیون هم در بخش کشاورزی مشغول بکارند(منظور حقوق بگیرند). کارکنان دولت و نیروهای«نظامی» بتقریب چهار میلیون نفرند.{جمعیت دانشآموزی و دانشجویی هفده ونیم میلیون نفرند} اینکه نیمی از نیروی کار را خدمات تشکیل میدهد، از کیفیتی خاص در ضعف مناسبات «مناسبات کار» حکایت دارد. واینکه در ازای هر نفر درآمد آفرین(نیرویکار) یک دانشآموز و دانشجو وجود دارد. میشه اینجور فهمید که چرا به اصطلاح نسل«زد» قالب نیروی اعتراضی را شکل میدهند.
ـ دخترم منبع آماری خودت رو برامون بگو.
ـ بله چشم. منبع بخش خصوصیه (اتاق صنعت).
ـ بچه ها ماهی جون رو خیلی خسته کردیم. من بعنوان مسئول هماهنگی بهتون قول میدم برای بعد باز هم از ماهی جونم فرصت صحبت جمعی رو بگیرم. ماهی جون سپاس قربونتون برم. بوس تون میکنم.
ـ مرسی صابر جونی ، داداشی بریم برای تولد و خوش گذرونی.