این مقاله بهلحاظ آرزومندی و راستای حرکت سوسیالیستی است، از جنبهی تاکتیکیْ کموبیش در تناسب با وضعیت کنونی مبارزهی طبقاتی در عرصهی جهانی شکل گرفته، و بالاخره با تأکید باید گفت که از زاویه استراتژیکْ رفورمیستی است. چراکه صرفنظر از بحث و بررسی همهجانبه [که در این یادداشت نمیگنجد]، مقالهی حاضر نهاد اجراکنندهی انقلاب سوسیالیستی را اتحادیهها کارگری و روشهای اتحادیهای میداند که اوج رادیکالیسم طبقاتی آنها عملیات تاکتیکی در راستای فروش نیرویکار بهقیمت «منصفانه» در بقای همین نظام سرمایهداری است.
سرمایهداری نمیتواند تغییرات
آبوهوایی را متوقف کند
نوشته: سیمون هانا Simon Hannah
ترجمه: آزاده ادیب
منبع: https://www.doorbraak.eu/kapitalisme-kan-klimaatverandering-niet-stoppen/
چند نکته از سایت رفاقت کارگری
1ـ قبل از هرچیز از رفیق آزاده ادیب بابت اینکه برای لحظهای توانست خودرا از فضای جنگی و کوران تبلیغات نظامی بین بلوکبندیهای سرمایه جهانی کنار بکشد و روی یکی از وجوه استراتژیک مبارزهی طبقاتی و سوسیالیستی (یعنی: رابطهی انسان/طبیعت) متمرکز شود و این مقاله را ترجمه کند، تشکر میکنیم.
2ـ دربارهی محتوا و مضمون مقالهی حاضر لازم بهتوضیح است که این مقاله بهلحاظ آرزومندی و راستای حرکت سوسیالیستی است، از جنبهی تاکتیکیْ کموبیش در تناسب با وضعیت کنونی مبارزهی طبقاتی در عرصهی جهانی شکل گرفته، و بالاخره با تأکید باید گفت که از زاویه استراتژیکْ رفورمیستی است. چراکه صرفنظر از بحث و بررسی همهجانبه [که در این یادداشت نمیگنجد]، مقالهی حاضر نهاد اجراکنندهی انقلاب سوسیالیستی را اتحادیهها کارگری و روشهای اتحادیهای میداند که اوج رادیکالیسم طبقاتی آنها عملیات تاکتیکی در راستای فروش نیرویکار بهقیمت «منصفانه» در بقای همین نظام سرمایهداری است. فراموش نکنیم که اغلب قریب بهاتفاق اتحادیههای فیالحال موجودی که عنوان کارگری را یدک میکشند، بهویژه در کشورهای پیشرفتهی اروپایی/آمریکاییْ مستقیم یا غیرمستقیم تحت تابعیت روند عمومی نظام سرمایهداری، و در موارد نه چندان ناچیزی ـهمـ تحت تابعیت دولتها فعلیت مییابند.
3ـ از نکاتی که در این مقاله میتوان روی جنبهی تحلیلی آن انگشت گذاشت و بهدرستی آن شک کرد، یکی هم امید بستن بهصنعت اتومبیل برقی در جهت بهبود وضعیت اسفبار طبیعتِ انسانیِ درحال فرسایش است. نویسندهی محترمِ مقاله توجه نمیکند که بخش بسیار بالایی از ادوات اینگونه اتومبیلها و طبعاً انرژی الکتریکی مصرفی آنها نیز باید تولید شود. آیا همهی این اداوات، بهعلاوهی انرژی مصرفی اینگونه اتومبیلها بدون استفاده از سوختهای آلایندهی طبیعت تولید میشوند؟ درپاسخ بهاین سؤال باید گفت که بیم این میرود که فرآیند راهبر بهاستفاده از اتومبیلها برقی ـحتیـ آلایندهتر از اتومبیلهایی باشد که از سوختهای فسیلی استفاده میکنند.
4ـ یکی از جنبههای ارزشمند و برجستهی این مقاله تأکید نویسنده روی امر مبارزهی جهانیِ طبقاتی، انترناسیونالیسم و ضدیت با ناسیونالیسم است که همواره و همیشه در خدمت نظام سرمایهداری بوده است.
5ـ ازآنجاکه بشریتِ گرفتار در نظام سرمایهداری، علیرغم اسارت تاریخیاش در این نظام در آستانهی انقلاب علمی/تکنوژیک بسیار عظیمی است؛ از اینرو، هیچ بعید نیست که شیوههای برآمده از این انقلابِ علمی/تکنولوژیکِ درحال وقوع بتواند ضمن حفاظت از نظام سرمایهداری، بخش قابل توجهی از مشکلات زیست محیطی را نیز برطرف کند. نتیجه اینکه خلاصه کردن رابطهی انسان/طبیعت و انسان طبیعی در رابطه با طبیعت انسانی بهآسیبهای زیستمحیطیِ ناشی از این نظام، میتواند بهبرداشتها رفومیستی نیز راهبر گردد. این مسئلهای استکه توسط اجلاسهای آبوهوایی، دولتها، انجمنها و متأسفانه حتی فعالین سوسیالیست نیز مورد توجه کافی قرار نگرقته است.
6ـ سایت رفاقت کارگری براین باور است که مطالعهی این مقاله (درست همانند مطالعهی هرنوشته و مقاله و کتاب دیگری) تنها درصورتی مفید است که خواننده برخوردی نقادانه و درعینحال تحقیقی با آن داشته باشد. زیراکه مارکسیسم ذاتاً نقاد و محقق است و بدون فعلیت چنین ذاتی بهاندازهی کتب آسمانی بازدارنده خواهد بود.
********
سرمایهداری نمیتواند تغییرات آبوهوایی را متوقف کند
دنیا درنتیجه استفاده بیرویه از سوختهای فسیلی بهشیوهی سرمایهداری درحال گرم شدن است. درصورت گرم شدن کره زمین بیش از یکونیم درجه، عواقب فاجعهباری برای بشریت، حیوانات و کل سیاره رخ میدهد. نشستها علمی بهغیراز چند مورد مخالفِ استثنایی، اغلب بهاین نتیحه رسیدهاند که فعالیتهای انسانی [البته بهشیوه سرمایهداری] باعث گرم شدن بیشتر کرهی زمین میشود. بهدنبال این نشیتها، سازمان ملل با هدف جلوگیری از تغییرات سریع اقلیمی مجموعهی کنفرانسهایی را برای مقابله با این معضل برنامهریزی کرده است. آخرین سری از این کنفرانسها COP26 بود که پایان سال گذشته در گلاسکو برگزار شد.
با وجود گردهمآییهای بیشمار بینالمللیِ متشکل از سیاستمداران، سازمانهای غیردولتی و شرکتها، اما کرهی زمین همچنان در حال گرمترشدن است، که پیامدهای فاجعهباری برای وضعیت اقلیمی بهدنبال خواهد داشت. آتشسوزیهای گسترده در جنگلها در سراسر دنیا، همزمان با معضل جاری شدن سیلهای بسیار مخرب در برخی از کشورها، ویرانیهای گستردهای را بهدنبال داشته و در آینده نیز بهدنبال خواهد داشت. از طرف دیگر، اسیدی شدن آب اقیانوسها حیات دریایی را تهدید میکند. بهدنبال ذوب شدن یخهای قطب شمال مقادیر زیادی گازهای گلخانهای (بخار آب) در جو آزاد میشود.
جنوب شرقی آمازون هماکنون بهدلیل جنگلزدایی روبهافزایش و سوزاندن [ظاهراً] کنترل شدهی درختان جنگلی برای ایجاده زمینهای کشاورزیْ آنقدر آسیب دیده که این منطقه را بهتولیدکنندهی گازهای گلخانهای تبدیل کرده است.
ما بهطور خطرناکی بهآغاز «اثرات بازخوردی» نزدیک شدهایم که در آن انتشار دیاکسید کربن و متان بهسرعت در حال افزایش است که غیرقابل توقفاند و باعث میشود که حتی اگر همهی آلودگیهای انسانی متوقف شود، بازهم گرمایش جهانی ادامه یابد.
در حالیکه بسیاری از مسایل بهپروسه COP [کنفرانس تغییرات آبوهوا] بستگی داشت، اما COP26 [بیستوششمین کنفرانس تغییرات آبوهوا که در سال 2021 در گلاسکو برگذار شد] یک شکست بود. پیمان گلاسکو که در آخرین روز بهتوافق رسید، تنها چند قدم کوچک بهجلو بود. این قدمها یادآور کودک نوپایی است که تازه راه رفتن را یاد گرفته است، درحالی که ما برای چارهجویی این معضل جهانی واقعاً باید با سرعت بدویم.
درمورد دو موضوع کلیدی هیچ توافقی حاصل نشد: تمدید اهدافی که محدودکنندهی گرم شدن زمین تا یکونیم درجه قبل از 2030 است، و توافق در مورد حذف سریع زغال سنگ. بهدلیل مداخلهی دولت هند، بیانیه نهایی در آخرین لحظه از «حذف کامل زغال سنگ» به«حذف تدریجی» کاهش یافت.
حرفهای بیهوده
حتی اگر توافقی هم حاصل میشد که جوابگوی نیازهای روز باشد، چه تضمینی برای اجرایی شدن آنها وجود دارد؟ ما در دنیای «نهادهای نئولیبرالِ جهانی» زندگی میکنیم که همه نوع اعلامیه و وعده تولید و ارایه میشود، که هیچکس بهآنها عمل نمیکند. اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل در بسیاری از کشورها فقط یک تکه کاغذ است. چه کسی (کدام نیروی اجرایی) میتواند دولتهای ایالات متحده آمریکا، برزیل، چین یا هند و همچنین شرکتهای بزرگ سرمایهداری جهانی را مجبور بهرفتار درست کند؟ [نه تنها] هیچ حکومت جهانیای وجود ندارد، [بلکه همبستگی فرودستان نیز همچنان ابعاد میکروسکپی دارد].
اجلاس COP26 وعده داده است که تا سال 2030 جنگلزدایی را پایان دهد، اما قبلاً هم قول مشابهی درسال 2014 در اجلاس نیویورک داده شده بود که نه تنها بهاجرا درنیامد، بلکه جنگلزدایی در سالهای پس از آن بهطور قابل توجهی افزایش یافته است.
هرچند سال یکبار رهبران جهان در اجلاسهای اقلیمی اعلامیه صادر میکنند که اینبار بالاخره کاری انجام خواهند داد. نمونهی اینگونه تصمیمها را دربارهی پروتکلهای کیوتو و توافقنامه پاریس مشاهده کردهایم.
چهار روز بعداز اجلاس گلاسکو دولت بایدن میلیونها هکتار از زمینهای خلیج مکزیک را برای کشف منابع جدید نفت و گاز فروخت. در همین حال چین بهساخت نیروگاههای زغال سنگ بیشتری ادامه میدهد.
چرا رهبران جهان کاری را که لازم است،
نمیتوانند انجام دهند؟
اینطور نیست که درسیستم سرمایهداری هیچگونه اصلاحاتی که بتواند برخی از جنبههای تخریب محیط زیست را کُند سازد، وجود نداشته باشد. تلاشهای همآهنگی در زمانهای مختلف برای ممنوعیت برخی از آفتکُشها یا مهار سایر فعالیتهای مضر برای محیط زیست صورت گرفته است. برای مثال، وقتی مشخص شد که «CFC»ها [کلروفلوئوروکربن ـ{اینجا}] در ایجاد سوراخ لایه ازون نقش دارند، طبق پروتکل مونترال استفاده از آن در سراسرجهان ممنوع شد. باران اسیدی موضوع بسیار مهم زیست محیطی مورد بحث در دهه 1980 بود، اما کنترل شدید بر انتشار گازهای گلخانهای دیاکسید گوگرد و اکسید نیتروژن بحث باران اسیدی را تا حد زیادی کاهش داده است.
اما در این مرحله از توسعه سرمایهداری متأخر، ما در مورد چند ماده شیمیایی ـاینجا یا آنجاـ صحبت نمیکنیم، که اصلاحات محدود برای آنها کافی باشد. سرمایهداری چیز دیگری را جایگزین CFCها کرده است، اما این امر مانع از تولید ذرات معلق در هوا [و همچنین تولید] یخچال و تهویه مطبوع نشده است. باران اسیدی در غرب بهشدت کاهش یافته است، چراکه برای تولید برق، گاز جایگزین زغال سنگ شده است (البته کشورهایی مانند چین و هند هنوز بهاین مرحله نرسیدهاند). [از طرف دیگر]، صنعت تولید ماشین میتواند بهآرامی بهسمت تولید خودروهای برقی برود (البته این امر هم مستلزم گسترش استخراج فلرات خاص با تمام خطراتی است که برای مردم بومی و تنوع زیستی بهدنبال دارد).
مسئلهی اندازه [و حدوحدود]
گرم شدن زمین بهواقع یک تهدید اکولوژیکی با جنبههای بسیار متفاوت است. هماکنون اغلب میشنویم: «بله پروسه COP عالی نیست و بهواقع ناامیدکننده است، اما این تنها چیزی است که ما دراختیار داریم و یک قدم کوچک روبهجلو بهتر از هیچ است». مشکل در اینجا این است که چنین نظری نمیتواند بهحدوحدودِ بزرگیِ مشکل سیستم سرمایهداری بهعنوان یک نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بپردازد.
چگونه میتوان بهدولت منتخب اعتماد کرد، درحالیکه میدانیم درنهایت منافع شرکتها (شرکتهای بزرگ سرمایهداری) را بیش از هرچیز دیگری نمایندگی میکند؟ چطور میتوان بهاین شرکتهای بزرگ اعتماد کرد، درحالیکه آنها برای دههها تغییرات اقلیمی را انکار کردهاند و برای تأکید این «انکار» بهمؤسسات علمی پول میدهند، بهفعالین محیط زیست حمله میکنند، نقش خود را در انتشار کربن پنهان میکنند و غیره؟ میدانیم که شرکتهای نفت و گاز گزارشهای مربوط بهگرم شدن زمین را تا دهه 1970 مخفی میکردند (همان کاری که شرکتهای تولیدکننده سیگار در مورد سرطان انجام دادند). ما میدانیم که شرکتهای خودروسازی تستهای آلایندگی تقلبی انجام میدهند. ما میدانیم که شرکتهای اَپل، آمازون، گوگل، ماکروسافت و سایر شرکتهای بزرگ در ایالات متحده بهگروههای لابی خود کمک مالی میکنند تا قوانین مربوطه بهتغییرات اقلیمی را در کنگرههای اقلیمی مسدود کنند. ما میدانیم که شرکت دوپون [DuPont: غول صنعت مواد شیمیایی در ایالات متحده] برای پوشاندن اثرات مضر تفلون در محصولات خودْ هزینه زیادی کرده و بیش از یک دهه با پرداخت غرامت مبارزه کرده است. ما میدانیم که شرکتهای نفت و گاز برای تغییر تصویر خود ( بهتر جلوه دادن خودشان) تلاشهای زیادی انجام میدهند و موقعی که درباره «کارهای زیست محیطی» خود صحبت میکنند، این امر عمداً سبزشویی است و تنها بخش کوچکی از سود خود را خرج این امر میکنند.
کشورهای غربی میتوانند ادعا کنند که انتشار CO2 خود را کاهش میدهند، اما این ادعا ریاکارانه است، چراکه آنها تولیدات صنعتی بسیاری را بهکشورهایی مانند کره جنوبی، چین، ویتنام و بنگلادش سپردهاند. مقدار CO2 که توسط چین انتشار مییابد، بسیار زیاد است؛ چراکه چین بهواقع «کارخانه بزرگ» دنیاست که کالاهای مصرفی دنیا را تولید میکند.
سوسیالیستها مخالف توسعه کشورهای فقیرتر نیستند. چرا این کشورها در فقر زندگی کنند، درحالی که کشورهای دیگر بهنسبت مرفه هستند؟ اما سیستم سرمایهداری برای توسعهی اقتصادش باید حجم زیادی CO2 منتشر کند و صدمات مختلفی بهطبیعت بزند.
رودخانه یامونا، در هند، رودخانه مقدسی است که با کف سمی حاصل از زبالههای صنعتی پوشیده شده است. رودخانه یانگتسه در چین، سومین رودخانه دنیاست که هرساله میلیاردها تن زباله و مواد سمی شیمیایی حاصل از صنایع در آن رها میشود. تقریبً 55 درصد پلاستیک اقیانوسها از رودخانه یانگتسه میآید. این بهای صنعتی شدن عظیم چین برای غذا دادن بهجانور گرسنه سرمایه جهانی است.
کالاهایی که امروزه تولید میشوند، بهطور مصنوعی ارزان هستند[!؟]، زیرا سرمایهداری با صرفهجویی در ایمنی کارگران، مراقبتهای بهداشتی و حفاظت از محیط زیست، بسیاری از هزینههای تولید را کاهش میدهد. تخریب کره زمین بهطور جداییناپذیری با سیستم سود مرتبط است. اگر کالاهای تولید شده با قیمت واقعی خود، قیمتگذاری شوند برای مصرفکننده بسیار گران تمام میشوند.
مشکل این نیست که سرمایهداران کُند عمل میکنند، مشکل این است که بسیار فعال برعلیه قوانین و سیاستهایی که بهسودآوری آنها لطمه میزند، مبارزه میکنند. این امر ذاتی این مناسبات است. سرمایهداریْ نظامی است که در آن سود و مالکیت خصوصی ثروتمندان و شرکتهای خصوصی بزرگ در درجه اول اهمیت قرار دارد، و این سیستم با دنیای عادلانه و صادقانه سازگار نیست.
نیروهای ارتجاعی
تغییرات اقلیمی فراکسیونهای انقلابی را بههمراه خواهد داشت، اما امکان برانگیختن بدترین انگیزههای ارتجاعی را نیز بههمراه دارد.
هر وقت اعتراضاتی در دفاع از محیط زیست انجام میشود، سیل تمسخر را در رسانههای اجتماعی میتوان دید. نویسندگان این رسانهها، افرادی مانند گرتا تونبرگ{اینجا} را بهتمسخر میگیرند و ادعا میکنند که: «مطرح کردن اینگونه مسایل بهواقع توطئهی دانشمندان آبوهوا و چپهاست، اینان سعی بر فریب افکار عمومی داشته تا ما فکر کنیم گرمایش کره رمین ناشی از فعالیتهای انسانی است». این نویسندگان فکر میکنند که فقط خودشان هستند که واقعیت را بیان میکنند، اما در واقع آنها تنها تبلیغات شرکتهای اِکسون، شل، BP و شرکتهای خودرو و معدن را تکرار میکنند. بهنظر خودشان ضد نظم [موجود] و شجاع هستند، اما [خقیقت این استکه] ترسوهای طعمهی شرکتهای بزرگاند.
با افزایش بحران اقلیمی، ما شاهد گسترش زهر بیشتر و بیشتر ناسیونالیسم خواهیم بود. اغلب کارگران بهدلیل اعتمادی که بهاین دولت یا آن رهبر دارند، با این تصور نادرست که کشور «ما» بهنوعی در اولویت قرار دارد، ارتجاعی فکرمیکنند. وقتی یک میلیارد نفردر دو دههی آینده پناهنده اقلیمی خواهند شد، عوامفریبی راست افراطی و ناسیونالیستها نفرت و ترس را گسترش خواهد داد، بهطوری که پناهندگان جایگزینِ سیستم سود و سرمایه که عامل واقعی این بحران است، میشوند و بهعنوان دشمن اصلی مردم بومی ورچسب میخورند.
گرمایش زمین یک مشکل جهانی است، اما عواقب آن در هرکشور متفاوت است. شبهجزایر کوچک در اقیانوس آرام و کشورهای واقع در دلتای رودخانههای اصلی (مانند بنگلادش) زیرآب خواهند رفت. جمعیتهای انسانی مجبور بهجابهجایی خواهند شد. زمینهای کشاورزی زیرآب رفته و دریاها برای ماهیان اسیدی میشوند. قیمت مواد غذایی بهسرعت بالا میرود. آب آشامیدتی کمیاب میشود.
کشورهای ثروتمند در ابتدا میتوانند افزایش قیمتها را تا حدودی برطرف کنند و از جمعیت خود حفاظت کنند، اما تمایز طبقاتی مابین فقیر و غنی گسترش خواهد یافت. دراین شرایط شعار «اول مردم خودی» شعار محبوب خواهد شد، بهطوری که مردم ناامید بهیکدیگر حمله کرده و درخواست مرزها باید بسته شود و مواد غذایی برای کسانی که توانایی مالی دارند را خواهند داشت.
اما مرتجعترین آنها خود حاکمان هستند. آنها مدعی «انجام کاری درجهت رفع بحران خواهند بود»، در حالی که در واقع بهمردم دروغ میگویند. شاید هم بهخودشان هم دروغ بگویند. البته قضاوت در مورد وضعیت روحی آنها بهعهده ما نیست. حاکمان امیدوارند که عدم اقدام آنها ما را متقاعد کند که با چند تظاهرات، کمی لابی در اینجا، کمی فشار در آنجا، همهچیز درست شود. اما ما نباید فریب دروغگویان بزرگ را بخوریم.
استراتژی سوسیالیستی در برابر تغییرات اقلیمی
با وجود جنبش جهانی آبوهوا و این واقعیت که رسانهها هرروز در مورد بحران آبوهوا صحبت میکنند، ما هنوز تا ایجاد تغییرات اساسی لازم فاصلهی زیادی داریم. اجلاسها و تظاهراتهای تودهایِ برگزار شده، زنگهای خطر بارها بهصدا درآورده و اعتراضات در مقابله با اقداماتی که باعث این تغییرات میشود، صورت گرفته است؛ اما همهی اینها ـباهمـ هنوز کافی نیست.
چپ مرتباً از «قراردادهای جدید سبز» حمایت میکند. اساساً این بهمنزله یک سیاست دولتی، استفاده بیشتر از تکنولوژی سبز، سرمایهگذاری در مشاغل سبز و تعیین مقررات یا تعطیلی صنایعی است که برای محیط زیست مضرند. با وجود اینکه بسیاری از این سیاستها عقلانی بهنظر میرسند، اما سیاستهای نهایی یک دولت «چپ»، مردم را بهاینجا و اکنون و اینگونه مسایل هدایت نمیکند. با گسترش جناح راست اقتدارگرا در جهان، کشورهای بسیاری احتمالاً تا قبل از سال 2030 شاهد یک دولت چپ نخواهند بود. آنچه لازم است وجود راهنمای عمل برای جوانان، مردم بومی و کارگران است.
جوانان با اعتراضات اقلیمی در دفاع از محیط زیست بهمسیر درست اشاره کردهاند، اما بهتنهایی نمیتوانند نیروی کافی برای تغییر را بسیج کنند. تنها طبقه کارگر میتواند این کار را انجام دهد. میبایست اعتراضات را فراتر برد. کارگران باید کنترل تولید را بهدست گرفته و جنبشهای سوسیالیستی درگیر جنگ قدرت با سیاستمدارانِ حافظ منافع تجارت بزرگ شوند.
مردم بومی در نقاط مختلف دنیا با استخراج معادن و سرمایهداریِ نفت مبارزه کردهاند، اغلب مخالف خطوط لولهکشی از طریق سرزمینهایشان هستند. این مبارزات مهماند، چراکه مردم بومی اغلب در مناطق با منابع [طبیعی] غنی یا نزدیک بهآن زندگی میکنند. حمایت از این کمپینها باید محور مبارزه برای محیط زیست باشد. پیروزی در برابر خط لوله کیستون XL در سال 2021 نشان میدهد که یک جنبش مقاومت همآهنگ شده چگونه میتواند دستآورد داشته باشد.
در سپتامبر 2019، در 185 کشور اعتصاب سراسری کارگران برگزار شد. جنبش اعتراضی مدارس گرتا تونبرگ{اینجا} از کارگران خواست تا بهآنها بپوندند. بسیاری از جزایر اقیانوس آرام از هند گرفته تا نیجریه، لهستان، آلمان و ایالات متحده بهآن ملحق شدند. و این فقط اعتراضات در مورد گرمایش زمین نبود، همچنین در مورد کیفیت هوای سمی در شهرهایی مانند دهلی و لاگوس نیز بود.
در فوریه 2020، هزاران نظافتچی عضو اتحادیه SEIU در مینیاپولس علیه رؤسای خود اعتصاب کردند: کارکنان شرکتهای بزرگی مانند Fargo Wells و United Health Group یکی از خواستههایشان اقدام رؤسایشان در مورد تغییرات آبوهوایی بود. اتحادیه طی یک تجمع بزرگ اعتصابی نظر خود را همزمان بهزبانهای اسپانیایی، سومالیایی، ویتنامی و نپالی ارایه کرد که نشاندهندهی شخصیت بینالمللی طبقه کارگر اعتصابی در آن روز بود. بهگفتهی اتحادیههای ایالات متحده، این نمونهای از «مذاکره برای منافع عمومی» بود.
اعتصابات فقط برای اضافه دستمزد و شرایط کار انجام نمیشوند. سیاره ما در حال مرگ است. تمام حملات ما باید برای حفاظت از جامعه و سیاره ما دربرابر سرمایههای غارتگر و مخرب باشد.
طبقهی جهانی
این رویکرد دقیقاً همان چیزی است که مارکس و انگلس درآثار خود بهآن پرداختند: «هر طبقه جدیدی که خودش را بهجای طبقه حاکم مینشاند، تنها زمانی میتواند بههدفش برسد که منافع خود را بهعنوان منافع مشترک همه اعضای جامعه معرفی کند؛ یعنی او درحالت ایدهآل باید بهایدههای خود شکل جهانشمول بدهد و آنها را بهعنوان تنها ایدههای عقلانی و معتبرِ جهانی ارائه دهد».
طبقه کارگر همان طبقه جهانی است. ما [بهمثابه طبقه کارگر] در هرکشوری حضور داریم با هر ملیت، جنسیت، قومیتی. هیچ چیز بدون نیروی کار ما ساخته، جابهجا و نگهداری نمیشود و ما میتوانیم این نیرویکار را برای بازپس گرفتن آینده از دستان مرگبار سیستم سرمایهداری بکار گیریم. اما نه تنها باید نیرویکارمان پس بگیریم، همچنین ما باید جنبشی را بنا کنیم که جهان را براساس خطوط واقعاً دمکراتیک مجدداً سازماندهی کند. دمکراسی در سیاست و تصمیمگیری در اقتصاد.
نقطهی شروع برای سوسیالیستها باید این باشد که برای اصلاحات پایهای در اینجا و آنجا و هماکنون مبارزه کنیم، منظور اصلاحاتی است که واقعاً اجرا شوند و فقط «توافق» نباشند. نه تنها گفتار، بلکه بهویژه بهعمل نیازمندیم. بههمین دلیل است که ما برای همهی اصلاحات ممکن که میتواند روند فاجعه سیارهای را کُند سازد مبارزه میکنیم، درست بههمان شیوهای که برای بهبودی دستمزدها و شرایط کار مبارزه میکنیم. گرچه بهخوبی میدانیم که اینگونه مبارزات بهاستثمار در سیستم سرمایهداری پایان نخواهد داد.
میدانیم که تغییرات اقلیمی مشکل کل سیستم است. همهچیز مربوط بهتولید انرژی و نیازهای این سیستم سودمحور است. کسب سود مهمتر از نیازهای انسان و زمین است. معدن، استخراج نفت و سوختهای فسیلی اساس تولید سرمایهداری است. حتی اگر سرمایهداران بخواهند آن را تغییردهند، البته بدون اینکه واقعاً سودشان را بهخطر بیاندارند، بازهم نمیتوانند بهموقع این کار را انجام بدهند. بههمین دلیل است که دولتها و شرکتها حل مسایل مربوط بهآبوهوا را بهسال 2050 موکول کردهاند، نه سال 2030 که البته فقط بهتعویق انداختن مسئله است.
میدانیم که اگر بخواهیم جلوی گرم شدن سریع زمین را بگیریم و تعادل میان انسان و زمین را بازگردانیم، باید از شر سیستم سرمایهداری خلاص شویم و نمیتوانیم تمدنی مبتنی برسود و طمع داشته باشیم. ما بهیک اقتصاد برنامهریزی شدهی دمکراتیک نیاز داریم تا منابع خود را جیرهبندی کرده و استاندارد زندگی مناسب را برای همه بهروشی پایدار تضمین کنیم. دراین صورت، دیگر خبری از میلیاردها و میلیاردها انسانی که باید فقط با روزی دو دلار زند گی کنند، نخواهد بود.
میبایست از طریق اتحادیههای کارگریْ طبقه کارگر را سازماندهی کرد تا کارگران در خط مقدم جنبش جهانی مبارزه با گرمایش زمین قرار گیرند. هماکنون سرمایهداران درحال نابودی سیاره ما هستند، مبارزه با این امر وظیفه ماست. ما میتوانیم چرخهای صنعت را متوقف کنیم. ما هستیم که میتوانیم تصمیم بگیریم که چه فعالیت اقتصادی باید انجام شود.
کارگران باید برای تمام کارهایی که برای رؤسای خود انجام میدهند، مطالبه تحقیقات اقلیمی داشته باند تا بفهمند کم زیانبارترین جنبه کدام است. برای مثال، دراسترالیا اتحادیهها برای ممنوعیت کارهای مضر برای محیط زیست مبارزه میکنند. ما باید از دولتها و کارفرمایان علیه صنایعی که کره زمین را ویران میکنند، مطالبات سیاسی داشته باشیم. اتحادیههایی که گسترش فرودگاه را بر آینده جهان ما اولویت میدهند، نه تنها مبارزه را تضعیف میکنند، بلکه فعالانه بهعلت آسیب نیز تبدیل میشوند.
ما بهیک برنامهی اضطراری درمقیاسی که طی همهگیری کووید [19] داشتیم، نیازمندیم. اقدامات همآهنگ بینالمللی برای حذف تدریجی تولید انرژی از سوختهای فسیلی، سلب مالکیت شرکتهای بزرگ (ازجمله شرکتهای کشاورزی) و رایگان کردن حملونقل عمومی مورد نیاز است. این مبارزه ما را مستقیماً بهقلب سرمایهداری، یعنی «حقوق مالکیت خصوصی بورژوایی» خواهد بود. از تمامی استدلالهای حقوقی، سیاسی و اقتصادی علیه این امر استفاده خواهد شد. اما این موضوع تنها تضاد بزرگ مابین آنچه ما بدان نیاز داریم و آنچه سرمایهداری بهانجام آن مایل است را آشکار میکند. مبارزه برای نجات کره زمین، مبارزه علیه سود، علیه ثروت و امتیاز ثروتمندان و علیه جوهرِ خودِ سرمایهداری است.
آینده
هنگامی که طبقه سرمایهدار از قدرت کنار گذاشته شود، بهجای استفاده از سوختهای فسیلی در آلودهترین کشورها، سوختهای پاکیزه جایگزین میشوند و صنایع مضر برای طبیعت و همچنین فعالیتهای مضر کشاورزی برای طبیعت تعطیل میشوند و ما میتوانیم روند بازسازی خود را با زمین آغاز کنیم . مارکس از شکاف متابولیک مابین انسان و محیطاش [در جامعهی سرمایهداری] صحبت کرد. استدلال او این بود که ما از طبیعت جدا نیستیم، بلکه بخشی از آن هستیم و این سیستم سرمایهداری است که بین انسان و کره زمین شکاف ایجاد کرده است، چراکه این سیستم اجتماعی/اقتصادی است که براساس سود و انباشت بنا شده است.
بنابراین، بحث در مورد رشد و «رشد مجدد»، بهویژه در زمینه سرمایهداری و مشکلات اکولوژیکی [ناشی از وجود ذاتی این سیستم است] مفید نیست. سرمایهداری صرفاً سیستمی از رشد بیوقفه است. رؤسا باید تلاش کنند تا سرمایه بیشتری جمع کنند و سهم بازار فزایندهای را بهقیمت رقبای خود بهدست آورند. همانطور که ادوارد ابی بومشناس بهدرستی گفت: «رشد بهخاطر رشد ایدئولوژی سلول سرطانی است». و این دقیقاً ایدئولوژی سرمایهداری است.
رشد اقتصادی، اغلب براساس میزان تولید ناخالص ملی اندازهگیری میشود. این مفهوم برای اقتصاددانان مفید است که بهوسیله آن فعالیتهای اقتصادی را تعیین میکنند . بحث رشدزدایی این است که فعالیتهای مضرِ انسان برای طبیعت، و همچنین مصرف خودمان را کاهش دهیم.
مشکل این استدلال، این است که مسئولیت فردی تاحد زیادی بهموضوعی ساختاری و اجتماعی تبدیل میشود. بهعلاوه، در بخشهای بسیاری از دنیا هنوز بهرشد اقتصادی نیاز است. کشورهایی که بهطور سیستماتیک توسط غرب غارت شدهاند و از نظر ساختاری «توسعه نیافته»اند، باید توسعه بیابند تا مردم آنجا از استاندارد زندگی مناسب برخوردار شوند. علاوه براین، اگر بخواهیم خانههای عایقبندی شدهی بهتر، اتصال قطار بهتر و غیره داشته باشیم، باید انواع خاصی از محصولات را بیشتر تولید کنیم. این امر باعث انتشار بیشتر میشود، اما انتشارات بعدی را جبران میکند: این نوعی سرمایهگذاری در دنیایی با ثبات است. ما باید بدانیم که تحت سیستم سرمایهداری نمیتوانیم جهانی با توسعه برابر ایجاد کنیم.
بهعنوان یک استراتژی، سوسیالیستها از محدود کردن مضرترین فعالیتهای اقتصادی و حذف اقتصاد از دست شرکتهای جهانی که فقط میتوانند درجهت منافع خود عمل کنند، حمایت میکنند. آنها [یعنی، دولتها و صاحبان شرکتها] با یک اقتصاد برنامهریزی شدهی دمکراتیک که توسط کارگران اداره شود، مخالفاند.
در یک اقتصاد جهانیِ برنامهریزی شدهی دمکراتیک، ما میتوانیم تصمیم بگیریم که چه منابعی درکجا مورد نیاز است، نه براساس سودآوری آنها، بلکه براساس نیاز مردم. از آنجاییکه میتوانیم این کار را بهشیوهای منظم انجام دهیم و هزینهها دغدغه اصلی ما نیست، میتوانیم مقدار CO2 را که برای تولیدات مورد نیاز و ساخت خطوط حملونقل، مسکن بهتر و غیره اندازه بگیریم.
بعید است که بتوان تمام انتشارات CO2 را بهطور کامل قطع کرد، اما میتوان تا حد زیادی انتشار آن را کاهش داده و در چگونگی و زمان استفاده آن نیز مصمم باشیم. یک اقتصاد خوب برنامهریزی شده بهاین معناست که ما میتوانیم تصمیم بگیریم که چه چیزهایی را در سطح ملی، منطقهای یا بینالمللی بهروشی تولید کنیم که آسیب کمتری بهکره زمین بزند.