حمایتها بهواسطهی ماهیت و کاربردِ عمدتاً تاکتیکیشان بیش از اینکه بیمانگیز باشند، تشویقکنندهاند، و در وضعیت موجود باید از آنها استقبال کرد و متقابلاً جوابشان را داد. اما حمایتهای ابراز شده از سوی جریانهای اپوزیسیونِ صراحتاً دستِ راستی خارج از کشوری (مانند سلطنتطلبان رنگارنگ، جریان گانگستری مجاهدین و انواع جریانهای ناسیونالیست) نه تنها تشویقکننده نیستند، بلکه در همسویی ماهوی با رژیمِ حاکمْ در کم زیانترین شقِ ممکنْ بهدستآویزی برای سرکوب کارگران اعتصابی تبدیل میشوند.
تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
نوشتهی عباس فرد
دو هفته پس از اینکه رسانهها و شبکههای اجتماعی مختلف از اعتصاب کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمیها، و همچنین از انواع حمایتهای داخلی و بینالمللی از این اعتصاب خبر دادند، اینک جدیت و گستردگی این اعتصاب برای ما که در خارج از کشور سکونت داریم، قابل قبولتر و حتی میتوان گفت ملموستر شده است.
بدینترتیب بود که هرچه اخبار بیشتری از این اعتصاب و حمایتها میشنیدیم، از یکسو احساس شادی و امید بیشتری میکردیم که بالاخره تابوی اعتصاب سراسری شکست و روند تبدیل تودهی پراکندهی کارگران و زحمتکشان بهیک طبقهی دخالتگر اجتماعی در آغازی دوباره شدت فزایندهای میگیرد؛ و از سوی دیگر، با نگاه بهاعلام حمایتهای داخلی و بینالمللیِ مختلفْ غبارِ بیم، شادی و امید ناشی از اعتصاب را بهتیرگی میکشاند.
مطلقاً شکی در این نیست که بخش بسیار بالایی از این اعلام حمایتها، بهویژه اغلب حمایتهایی که از سوی اتحادیههای اروپایی/آمریکایی اعلام میشود، فاقد کنشِ حمایتکنندهی عملی با انگیزههای طبقاتی است و بیشتر اداری بهحساب میآیند تا طبقاتی/عملی باشند. بنابراین، اینگونه حمایتها بهواسطهی ماهیت و کاربردِ عمدتاً تاکتیکیشان (بهویژه آنها که از سوی اتحادیههای کارگری واقع در خاورمیانه صادر شدهاند) بیش از اینکه بیمانگیز باشند، تشویقکنندهاند، و در وضعیت موجود باید از آنها استقبال کرد و متقابلاً جوابشان را داد. اما حمایتهای ابراز شده از سوی جریانهای اپوزیسیونِ صراحتاً دستِ راستی خارج از کشوری (مانند سلطنتطلبان رنگارنگ، جریان گانگستری مجاهدین و انواع جریانهای ناسیونالیست) نه تنها تشویقکننده نیستند، بلکه در همسویی ماهوی با رژیمِ حاکمْ در کم زیانترین شقِ ممکنْ بهدستآویزی برای سرکوب کارگران اعتصابی تبدیل میشوند.
بازهم شکی در این نیست که حمایت از سوی آن گروههایی از اپوزیسیون (که خودرا چپ و رادیکال و کمونیست تعریف میکنند)، بیش از هرچیز بهاین قصد اعلام میشود که بهواسطهی همین اعلام حمایتِ بدون الزام و امکان عملی، کلهی بدون بدنهی خود در خارج از کشور را بهزیور بدنه و هوادار داخلی بیارایند تا در پسِ سرنگونیِ فراطبقاتی و رژیمچنچی جمهوری اسلامیْ متناسب با ذخیرهی کمّی هوادارن خویش از قدرت سیاسی و اقتصادی با جهتگیری پروغربی سهم ببرند. بهباور من، در این میان، «حزب کمونیست کارگری» و بعضی از شاخههای آن از دیگر درجریانها سالوستر و حتی خطرناکترند.
البته نباید فراموش کرد که حزب توده و اکثریتیهای تغییرقیافه داده و گرایشهای فردی و گروهی کموبیش قابل توصیف بهمحور مقاومتیها، اگر از اعتصابات و مبارزات داخل کشوری اعلام حمایت بکنند، قصدشان از این حمایت عمدتاً زمینهسازی برای ایجاد شوراهای اسلامی، گستراندن حوزهی نفوذ «خانه کارگر» و بالاخره سرکوب آشکار توسط سپاه پاسداران و بسیج است.
بهباور من، دستهی دیگری از ابراز حمایتها از طرف جریانهایی مطرح شده که حتی اگر (یعنی: برفرض اینکه) بهلحاظ تاکتیکی و موردی هم مفید واقع شوند، بهلحاظ طبقاتی و استراتژیک زیانبار و سرکوبکنندهاند. اینها اپوزیسیونِ بورژوایی داخل کشورند و بهلحاظ توان اجرایی ــچهبساــ از مجموع اپوزیسیونهای رنگارنگ و متنافرِ خارج از کشوری قویتر هم باشند.
بیانه این جریان اپوزیسیونی «راه حل نهایی برای توقف بحرانهای متوالی کنونی [را] جز از طریق اصلاح این ساختار ممکن» نمیداند؛ و براین باور استکه «بازسازی نسبی آن [یعنی: «مناسبات رانتیِ درون ساختار» فیالحال موجود] جز از راه مقاومتهای صنفی و سندیکایی و اعتصابهای سازمانیافته ممکن نخواهد بود». بنابراین، منهای نمایشهای تاکتیکی، نگاه استراتژیک این جریان، اصلاح ساختارِ کنونی جمهوری اسلامی است که در عمل معنای دیگری جز احیای اصلاحطلبی بورژوایی/کارفرمایی و طرد و سرکوب فعلاً نظریِ مبارزهی دموکراتیک کارگری ندارد. اینها ـهمهـ از معماران و بنّاهای جمهوری اسلامی بودهاند که اینک دستشان بهقدرت بریده شده است. کمک اینها بهاعتصاب کارگران اعتصابی هرچه باشد (نظری و یا مثلاً عملی)، صرفنظر از شکل و اندازهی آن، ذاتاً همان کمکی استکه بازار و ملی/مذهبیها در سال 1357 بهکارگران صنعت نفت کردند.
تاریخ مبارزهی طبقاتی در ایران و جهان این حقیقت را بهاثبات رسانده است که بدون صفبندی طبقاتی مستقل، نسبتاً آگاه، با پایگاهی روبهگسترش و طبعاً قدرتمند، هرگونه ائتلاف با هرنیرویی (اعم از سیاستباز و خیراندیش) کارگران را نهایتاً بهشکست میکشاند. بنابراین، راهِ رهایی از فقرِ شدتیابنده و نهایتاً رهایی از بردگی برای سرمایه ــمقدمتاًــ ایجاد صفبندیِ بهلحاظ طبقاتی مستقل است. تنها از پس چنین استقلال فعال و خردمندانه است که گامهایها بعدی بهسوی رهایی از همهی اشکال ممکن و متصور بردگی ممکن و میسر میشود.