شعر
18 مهر 1393 | بازدید: 4805

در کنار رود لوهان

نوشته شده توسط بابک پایور

در کنار رود لوهان

 

 

 

 

چنین می گفت یک کارگر روس
نشسته در کنار رود لوهان
تفنگش را به شانه تکیه داده
به وقت شام و ترخیص گروهان

 

سلام! ای کودک رؤیائی دون
سلام ای رود آبی رنگ و زیبا
تو ای روشنگر دلهای شبدار
سلام ای شاهد بیداری ما

 

لوگانسک! ای شهر آزاده! تو را من
به خون خویش بیدار آفریدم
چنین هر ذرۀ آزادی ات را
به رنج خویش و جان خود خریدم

 

لوگانسک! ای شهر زیبا و پراندوه
گل سرخ کنار رود پائیز
به هر کوچه حماسه آفرینی
در این بیغولۀ جنگ غم انگیز

 

تو ای ملی گرای شهر غربی
تو ای مست نژاد و ملت غرب
تو ای آتش زده بر خانۀ ما
ز میدان تا به کوچه، تا به هر درب

 

«پرو روسی» خطابم کرده ای تو
به لطف از شرم آبم کرده ای تو!
که روسم من، نه شرم اینست، لیکن
«پرو» را از کجا آورده ای تو؟!

 

تو پس حتما «پرو ایران» بخوانی
هر انسان شریف فارس دانی
همه ترک و بلوچ و کرد و لر را
یل گیلانی و مازندرانی

 

زبان من بسی روشن و گویاست
تو دیدی چهرۀ بیداری ام را
به ضرب آتش خشمی نهفته
شنیدی بانگ خود مختاری ام را

 

که من روسم و تقدیرم چنین است
و روسی بودنم «ملیت»ام نیست
اگر روسم، همان سان که لنین است
به جز فرهنگ و خط و نیتم نیست

 

اگر دادی به ما آزادی ما
دهم پاسخ چو کارنینای زیبا [1]
به بیدادم زنی با بمب و موشک
زنم آهنگ کاترینای کوچک! [2]

 


-----
[1] اشاره به داستان آنا کارنینا (لئون تولستوی)
[2] کاتیوشا (کاترینای کوچک) نام آوازی روسی است که دختری به نام کاترینا برای سرباز جوانی در هنگام عزیمت به جنگ میخواند. به خاطر این آواز مشهور، موشک اندازهای متحرک روسی نیز «کاتیوشا» یا کاترینای کوچک نامیده شده اند.