پرسشی از مقولهی [مؤلفه در جنبش]
در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».
این یک مقالهی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغهی
پُر رنج شهریور و مهر1401 تاکنون
*****
ـ الو، سلام ماهی جون؛ صابر هستم.
ـ سلام عزیزم، صدای گرم و مهربونت را شناختم پسرم.
ـ حالتون چطوره؟
ـ خوبم پسرم، تو چطوری، چه خبر؟
ـ قربونتون، ماهی جون فردا بیام توی کوهپیمایی همراهتون.
ـ چراکه نه حتماً، ساعت و مسیر منو میدونی؟
ـ بله یادمه، میخواین با هدا بیاییم دنبالتون درِ خونه؟
ـ باشه مادر جون، بیایین. چی ازین بهتر که نوه های گلم رو بیشتر ببینم.
ـ فداتون، چیزی لازمه بیاریم؟
ـ نه ننه جون. خودتون بسلامت بیایین. راستی کوکویی که دوست داری رو میپزم، میارم.
*****
ـ سلام مامان بزرگ گلم، صبح بخیر، بذارین ببوسمتون.
ـ صبح بخیر عزیزای دلم، بیایین بغلتون کنم. عشقای من. به به... به به...
ـ ماهی جون شما بشینین جلو.
ـ باشه هدا جونم، صابرم تو بشین اون طرف پشت سرِ راننده که راحت ببینمت ننه.
ـ چشم ماهی جونم. خوب شد؟ نمیخواستم پشت تلفن بگم، صادق و نامزدش هم میخوان شما رو ببینن. اگه اجازه بدین اونا منتظر خبر من هستن؟
ـ باشه ننه جون چقدر خوب. بهشون بگو بیان. من خیلی دوستشون دارم.
*****
ـ خانوم دکتر خیلی لطف می کنین که همیشه برای ما فرصت و وقت دارین.
زری جونم دیدنتون حال منو خوب میکنه. شما عزیزای من هستین. خوشحالم که هدی و صابرم توی جمع شما و صادق جون هستن. صابر جونم دم راهی گفت که شما میایید. مشتاقتون بودم و هستم عزیزم.
ـ مرسی از مهربونیتون. ما میخوایم خلوت شما و فضای تمرکزتون را بگیریم و باهاتون گپ و گفت داشته باشیم.
ـ هیچ اشکالی که نداره، خیلی هم از گفتگو با شما دوستان خوش فکر با نگاه قشگتون به مسائل لذت میبرم. در مورد تمرکز و خلوت فرصت زیاده. ما (یه کم سن و سال دارها) برامون ارتباط و جمع هم لازمه و هم ضروریه، بخصوص که من دوستدارم از مسائل فکری شما بدونم.
ـ دکتر جون، از مقوله «مؤلفه» و «جنبش» میخوایم بپرسیم.
ـ باشه صادق جون بگو.
ـ آیا «سنت» جنبشهای تودهای برپایه دنباله روی (یا پیروی) از جریانات لایههای میانیه (یا گروه های روشنفکریه)؟
ـ در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».
ـ ماهی جون منظور از این سئوال از جهت های ضروریه.
ـ مرسی صابر جون. ببینید بچه ها قوانین «حرکت به ذات هستن» یعنی از بیرون مجموعه نیامدن و از قبل بطور دستوری مقرر نشدن و جبری و ناگزیر هم نیستند.
ـ خانوم دکتر میشه از نمونه های عینی مثال بیاورید؟ مثلاً در اقسام جنبشهای امروزی؟
ـ باشه زری جون، بیایید همه مشارکت کنیم. صابرجون تو میخوای بگی؟
ـ با اجازه مامان بزرگم میخوام بگم که: زری جون، نظریه های فلسفه سیاسی در یک تقلیل ساده (اما نه ساده انگارانه) میگن که سه دسته عمده جنبش های اجتماعی-اقتصادی-سیاسی داریم؛ این میشه تقسیمبندی (شکلی). هریک از مصادیقش هم در واقع نقش و اهمیت لولایی دارند. اما به این معنی نیست که تک ساحتی هستن. مثلاً «جنبش سبز 88» بطور عمده یک جریان سیاسی بود. و طغیان 98 یک جریان اقتصادی. جنبش «ژینا» 401 یک جریان اجتماعی که ترکیببندی نیروهای مشارکت کننده در آن را از میان اکثر گروه های مردمی میشه دید. نظرتون چیه مامان بزرگ.
ـ پسرم اینها که گفتی از منظر «فرمال»یته است و غلط هم نیست. صادق جون شما بگو.
ـ بچه ها من میگم آنچه کمک میکند به«ماهیت» جنبشها دست پیدا کنیم در منظومهای از واقع انگاریها(و نه نگرشهای متأثر از قالبهای فکری) نهفته است؛ اینگونه جستحو باعث میشه کمتر به خطای شناختی(تشخیصی و ادراکی)ناشی از ذهن گراییهای روشنفکرانه بغلطیم؛ از مأخذ تجربه و فاکت؛ شناختی از ترکیببندی نیروهای مشارکت کننده در جنبش هست. و درک محرکهای همان نیروهای در حضور(طغیانی)شون. البته ممکنه که هر جنبشی همه اقشار(یک طبقه اجتماع) را دربرنگیره.
ـ پسرم گستره مشارکت یک چیزه و «محرکها و سوگیریها» مطلبی دیگه است. ضمن اینکه به همین هم ختم نمیشه.
ـ خب برای همینه که میگم توجه به ترکیب بندی جمعیتی(شغلی) را در نظر بگیریم؛ اگر بخشی از دانشگاهیها، بخشی از زنان(عموماً) جوانهای «آزادیخواه»، گروههایی از معلمان، پزشکان، وکلا و حقوقدانها، خبرنگاران و اصحاب رسانه، برخی از ورزشکاران و هنریشگان، کارگرانِ خدماتی، بیکاران (کارگری خدماتی لایه پائین و فارق التحصیلان بیکار درهمه سطوح)، دکاندارها، کامیوندارها، هنرمندانِ(حوزه) موسیقی، نقاشی و گرافیک، فیلم و نمایش، در رِنج و رده سِنی از نوجوانان زیر هجدهسال تا میان سالان زیر شصتسال؛ (با عمدگی) بین بیست تا سی و پنج سال. مدارج تحصیلی از محصلین دبیرستانی تا دانشجویان مشغول به تحصیل تا فارغ التحصیلهای سطوح لیسانس، فوق لیسانس و دکتری. در گروههای میانی (طبقه متوسط) که از کثرت بیشتری حضور داشتند.
ـ خوبه که گروهها و لایه ها قشری را در نظر داری، اما متوجه هستی که در مواردی تأکیدت میره سراغ شناسه «جنسیتی» یا «سنی» واز فرمت اصلیت بیرون میزنی؟
ـ درسته خانم دکتر اصلاحش میکنم؛ اگه بخوام ادامه بدم باید اضافه کنم: مناطق زبانی/قومیِ کردی و بلوچی(بطور عمده)، دسته بندیهای سیاسی... واخوردگان از اصلاحطلبای(غیربراندازان) درجناح راست داخلی تا سلطنت طلب ها(مشروطه خواهان خارجی) ملی گرایان و فدرالیستهای قومی(عمدتاً داخلی)، درطیف میانه روهای برانداز، تا گروههای چپ سوسیالدموکرات در احزاب و سازمانهای با برچسب مشخص و باسابقه. خانواده کشته شده ها. زندانیها مستقل، برخی از شخصیتهای شناخته شده که انگ بخصوصی ندارند و مستقل هستند.
ـ این به اصطلاح تکمله ات ترکیبیِ از مباحث «اتنیکی»(قومی) تا گرایشات طیف های سیاسی، که مشخص نمیکنه بحث قبلی رو داره وجه یابی میکنه یا چیز دیگری را میگه.
ـ آره صادق جون، منهم قبلاً درموردش باهات درگیری داشتم؟
ـ یادمه صابر جون.
ماهی جون، این مباحث صادق به جنبه های مختلف اشاره داره، اما در تحلیلش به حاکمیت نمی پردازه.
ـ خب هدا جون تو نظرت رو در همین مورد بگو ننه.
ـ من میگم باید به این موارد هم پرداخت، مثلاً مواضع گروههای حکومتی، منتقدین «اصلاحطلب»، بعضی از روحانیون، افرادی که دیگر اصلاحطلبی در ساختار حکومتی را ناشدنی می بینند و مواضع براندازی به مفهوم گذر از نظام را در رویدادها پیش میگیرن.
ـ خوب میگی عزیزم هر تحلیلی به سه بخش اصلی لازمه بپردازه «مردم»، «جنبش» و «حکومت»...
ـ ماهی جون عملکردهای مختلف را هم من اضافه میکنم.
ـ بگو چجوری صابر جون ؟
ـ مثل اینکه؛ هسته سخت قدرت در بخش بُروز اعتراضات بواسطه خشونت کریه و شدید همه جانبه خودْ توفیقاتی یافت.
ـ صابر جون، یه کم بَعد بهش میرسیم.
ـ باشه! من جای تو گفتم داش صادق.
ـ پس بدنبال بحث صابر اضافه میکنم؛ گستردگی دستگیریها، کشتار خیابانی، اعدامهای آشکار و پنهان. (انواع تکنیک سرکوب)، تبلیغات از بلندگوهای رسمی و غیررسمی، که میشه زیرمجموعه تبلیغات(پروپاکاندا) دیدشون.
ـ ادامه بدین بچه ها. زری جون شما بگو.
ـ خوبه که به سازشهای دیپلوماتیک هم بپردازیم.
ـ حتمن درست میگی زری جون. و همینطور خریدها و معاملات با مراکز قدرت رسمی و غیررسمی.
ـ مسائل بیرونی در پیوند با مجموعه ی داخلی.
ـ پس باید یه بار دیگه به اوپوزیسیون به یک معنای متفاوت دیگه بپردازیم. تبلیغات و اکسیونهاشون رو میشه مرور کرد.
ـ و همینطور نزدیکی های عملی(اپوزیسیون) در بخشهایی از جریان خیزش. با نگاه به رادیکال های برانداز از سویه نظری و اقداماتی که میتونن انجام بِدن. البته رفقا یادمون باشه که این وسط ماجرای کرمهای فساد مثل محافظه کاران سازشکار و تغییرخواهان نرم را هم داریم.
ـ خانم دکتر شما بگین چی رو باید اضافه یا اصلاح کرد؟
ـ بحث اصلی تون را بگین. تلاشها و کوششهای برای ایجاد «موئلفه».
ـ مگه مؤلفه از دل همین تحلیل ها در نمیاد؟
ـ بستگی داره به نگاه شما به مقوله «مؤلفه»، اینکه یک جریانی دنبال وحدت و توافق سیاسی باشه یا اینجور که شما بحث تون رو شروع کردین در جستجوی«مؤئلفه سوسیالیستها و کارگران مبارز» هستین تفاوت دو سپهر متنافر رو داره.
ـ دیدگاهها و تحلیلهای ما برای همین «مؤلفه» سوسیالیستی با کارگرانه!
خب، پس هر کدوم از ویژگیهای این مؤئلفه مورد نظرتون رو بگین. زری جون شما میخوای بگی؟
ـ خانوم دکتر من از فکر درباره مؤئلفه، دوستی و نزدیکی در نظرم میاد. هدا جون شما بگو.
ـ من هم به وحدت فکری و عملی فکر میکنم.
ـ صادق شما بگو.
ـ این نگاه به مؤلفه برای آگاهی های تاریخی و سازماندهیه.
ـ صابر تو هم نظرت مثل صادقه؟
ـ آره خواهری، منم همینطور فکر میکنم، ولی یه سئوال هم دارم: وقتی از وحدت صحبت میکنیم از«دوئیتی که واحده» حرف میزنیم؛ یعنی که روشنفکرِ سوسیالیست، کارگر نیست و برعکس کارگر هم اون نیست.
ـ ولی صادق جان کارگران سوسیالیست یک جوری روشنفکر هستن، البته با توجه به اینکه خواستگاهشون فرق میکنه.
ـ مسئله فردی یا مربوط به اشخاص نیست.
ـ پس چیه؟
ـ نمیدونم. ماهی جون شما بگین لطفاً.
ـ آره خانوم دکتر شما بگین.
ـ مؤلفه با الفت و مؤلف و تألیف هم ریشه است. گِردآمدن و اُنس و حمایت و برهمآمدگی، و پیوند را هم معنی میده. اگر در جنبش صحبت از مؤلفه در دو خواستگاه میشه بواسطه قرابت یک پایگاه یا جستنگاه تاریخیه. طبعاً مسائل تاکنون حرکات و آثار تاریخی بجا مانده از یک قرن گذشته هم در اون مَدِ نظره.
ـ مثل چی؟ یا چی ها را از نتایج تاریخی را باید دید؟
ـ مثلاً مقوله جانشین گرایی، هژمونی، خود نفی پذیری، لغو همۀ مزیتها(ی مناسبات تاکنون جامعه طبقاتی) در عمل...
ـ حاکمیت تفوقهای نظری رو هم میشه اضافه کرد؟
ـ بچه ها یه کم جلوتر بشینیم تا یه چیزی بخوریم.
آره ماهی جونم هم خیلی خسته شدن؟
*****
عجب کوکویِ خوش مزه ای، چقدر هم زیاد؟
ـ ماهی جون شما مگه میدونستین که ما چهار نفریم؟
نه، نمیدونستم چند نفریم، ولی گفتم شاید برای غذا چند نفری بهمون اضافه بشن. اینا از خاصیت مادرانه است.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوپنجم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوچهارم
یکی از سرگرمیها آنروزهای سلول انفرادی در پس حوداث خونبار مقاومت «کتاب گویی» برای جمع هم بندیها بود. من داستان کوتاهی از ماکسیم گورکی را برای جمع تعریف(بازخوانی ذهنی) کردم که مورد استقبال و تحسین (شخصیتهای مطرح«چپ») قرار گرفت. در این قصه کوتاه نویسندهای(که بنظر خود ماکسیم است) با انقلابیای(که به مشخصات لنین) است بر میخورد. انقلابی نویسنده را مورد سئوالاتی قرار میدهد و او را بسوی نوعی خودکاوی و خودشناسی از جنس «خودآگاهی» اجتماعی سوق میدهد. گفتگو در فضایی اتفاق می افتد که نویسندهی داستان سرمست از موفقیتهای حرفهایش پس از نشر و استقبال اثریست که به تازهگی منتشر کرده میباشد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوچهارم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوسوم
رئیس ساواک آمد و بهبازجو چیزهایی گفت، و او هم دستور فلک کردن مرا داد. این تجربهی تازهای بود از کتک خوردن. یک چوب بهطول بیش از یک متر و بهقطر حدود پنج سانت، از دو سرش یک طناب کتانی ضخیم گذرانده بودند. شبیه یک کمان، اما با آزادی بیش از طول طناب. دو پا را از مچ بین چوب و طناب میگذاشتند و چوب را میپیچاندند تا پا بین طناب و چوب صفت میشد. شکنجهشونده روی زمین بهپشت قرار داشت و چوبِ فلک در دست دو نفر بود که ایستاده بودند. کفِ پا آمادهی شلاق خوردن بود؛ و شلاق هم همان کابل برق چند لایه بود. تعدادی زدند، اما خیلی ادامه ندادند. چوب را شُل کردند و پاهای کبود و ورم کرده آزاد شد. اینجا دیگر مثل بازجوییهای اوین دستور «پاشو راه برو» در کار نبود. جالب اینکه چشمبند و دستبند دوباره بهکار گرفته شد. اینبار یک پابند هم بهپاها زدند. وسیلهای مثل دستبند، اما ضخیمتر و با زنجیری بلندتر، بهحدی که میتوانستی فقط قدمهای کوتاه برداری.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیودوم
ملاقات بههم خورد و تنها من توانستم بهمادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبلها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیریهای افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم بهوسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجهای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامیهای سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه بهافسر نگهبان و حلوفصل موضوعات بند ما بود . وی بهاتفاق آقای حجری به«زیر هشت» رفتند و بهشدت بهرفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخلهی رئیس زندان و بهدستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که بهسرانجام نرسید. بهنظر میرسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه بهجوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیویکم
اولین تبعیدیها از هر دو زندان شماره چهار و سه همزمان فراخوانده شدند و بهزندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همهی زندانیان برای بدرقه بهراهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست میزدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف بهسمت درِ بند (زیر هشت) حرکت میکردند و با تک تک افراد دست میدادند و روبوسی میکردند. برخی میگریستند و برخی یاران همرزمشان را در بغل گرفته، میفشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانیکه بهتبعبد برده میشدند، بهدرود میگفتند. شعارها از جمله اینچنین بود: «امید بهپیروزی آتی خلق قهرمان».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیویکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیام
عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمهی افراد این گروهِ محاکمه مسنتر بود. برادرش عبدالرضا بیشتر در سایه قرار داشت.
عباس، دانشجوی رشتهی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان میشناختم. زمانیکه عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی میکرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباطهای من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفتهی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.
سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من اینطور خبر شدم که «او که در زندان بهلحاظ روحی آسیب دیده بود.» شاید هم بهاین نتیجه رسیده بود که با مبارزهی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه