rss feed

08 بهمن 1393 | بازدید: 6130

جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند

نوشته شده توسط پویان فرد

جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند

این مقاله تنها بیان‌گر بخشی از وقایع و عواقب جهان سرمایه‌داری و بحران سال 2008 است. ارقام و آماری که در این ترجمه آمده، قصدی جز تصویر گوشه‌ی ناچیزی از دنیای سرمایه و تاثیر آن روی زندگی جوان‌ترها ندارد. هر‌چند که این آمار و ارقام واقعی است، اما تنها به‌تاثیراتِ اجتماعیِ بحرانِ اقتصادی 2008-2009 برنمی‌گردد.

بحران اقتصادی در همه‌ی کشورها به‌مراتب بیش‌تر (و چه‌بسا اساساً) بر دوش طبقه کارگر و زحمت‌کشان است تا بر روی دوش جوانانی‌که موقعیت طبقاتی آن‌ها نامشخص است! از این گذشته، تاثیرات بحران از این هم شدیدتر، بر دوش کارگران و زحمت‌کشان در کشورهای  فقیر و در حال توسعه است.

جنگ و فلاکت و نابودی زیرساخت‌های اقتصادی این کشورها در دستور کار بورژوازی ترانس‌آتلانتیک است. البته این حرف به‌این معنا نیست که بورژوازی ترانس‌آتلانتیک کارگران و زحمت‌کشان وطنی را استثمار نمی‌کند، اما چپاول و استثمار در کشورهای فقیر، عقب‌نگهداشته شده و در حال توسعه به‌مراتب بیش‌تر است. در ضمن لازم به‌توضیح است که بورژوازی غرب اساساً برای انباشت سرمایه و تااندازه‌ای هم برای آرام نگهداشتن اوضاع اجتماعی خویش، در تأیید و حمایت عموم جامعه و نیز گستراندن هژمونی طبقاتی‌اش، به‌راحتی دست به‌چپاول و غارت و جنگ‌افروزی در بسیاری از دیگر کشورهای می‌زند. بنابراین، گذشته از آمار و ارقام، معنی دقیق بورژوازی جنگ و نابودی بشریت است.

 

 


ترجمه: پویان فرد
منبع: http://www.inequalitywatch.eu/spip.php?article197&id_mot=87

جوانان و مردم فقیر  قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند

با گذشت زمانْ امروز بیش‌تر قادر به‌ارزیابی از عواقب بحران اقتصادی و اجتماعی‌ای هستیم که در سال 2008 آغاز شد. قربانیان اصلی این بحران در کشورهای ثروتمند جهان، جوانان و مردم فقیر هستند. نابرابری درآمدها، که پس از توزیع مجدد و پرداخت‌های اجتماعی [مانند مالیات و بیمه‌های اجتماعی] باقی می‌ماند، با بعضی استثنا‌ها، در بسیاری از کشور‌ها ثابت مانده است؛ با وجود این، آن مردمی که در گروه‌بندی مردم فقیر جای می‌گیرند، فقیرتر از قبل شده‌اند.

تحول در‌آمدها از سال 2007

OECD («سازمان هم‌کاری اقتصادی و توسعه») می‌گوید که میانگین نابرابری درآمد‌های خالص در تمام کشور‌ها ثابت مانده است. میانگین ضریب جینیِ[1] 0.315 در سال 2011، در برابر 0.314 در سال 2007 [تقریباً بلاتغییر مانده] است. طی همین دوره، میانگین درآمدِ 10% بالایی‌ها در مقایسه با 10% پایینی‌ها، از 9.3 به 9.7 افزایش داشته است.

با وجود این، این ثبات در هرکشوری ناشی از ‌تحولات متفاوتی است. در برخی از کشورها، به‌عنوان مثال پرتغال، کاهش نابرابری درآمدها به‌این ‌صورت است: درحالی که ضریب جینی از 0.364 به 0.341 کاهش یافته،  نسبت فقیر و ثروتمند نیز از 9.9% در برابر 10.6% کاهش داشته است. در مقابل کشورهایی هم‌چون اسپانیا، یونان و هم‌چنین فرانسه از جمله‌ کشورهایی هستند که افرایش نابرابری درآمد‌ها در آن‌ها از دیگر کشورها بیش‌تر بوده است. ضریب جنینی در فرانسه از 0.293 به 0.309 و نسبت بین فقیر و ثروتمند از 6.8 به 7.4 افزایش یافته است. با این حال، قابل توجه‌ترین افزایش مربوط به‌اسپانیا است: ضریب جینی با افزایش چهار ممیز تغییر درصدی (یعنی افزایش 0.038 ضریب جینی) از  0.306 به 0.344 رسید، در حالی که نسبت بین فقیر و ثروتمند از   10.8% به 13.4% افزایش داشته است.

the Gini coefficient increased by 4 points of percentage (0.306 to 0.344) while the ratio rose from 10.8 to 13.4.

 jawanan1

 

بین سال‌های 2007 و 2011 تمام کشور‌های عضو «سازمان هم‌کاری اقتصادی و توسعه»، کمابیش شاهد کاهش در‌آمد خانوارها برحسب معیار‌های واقعی بودند. اما این آمار حاکی از این است‌که فقیرترین‌های جامعه با سرعت بیش‌تری فقیر می‌شوند: هر‌چند که 10% از ثروتمندترین‌های جامعه نیز درآمدشان کاهش ‌یافت، اما 10% فقیرین‌های جامعه 1.6% از درآمدشان پایین آمد که دو برابر کاهش درآمد ثروتمندترین‌هاست. در تمام کشورهایی که شاهد رشد نابرابری هستیم، علت آن افزایش شدیدترِ فقر در میان محرومان جامعه است.

jawanan2

تغییر تدریجیِ استانداردهای زندگی بر حسب سن

بحران اجتماعی و اقتصادی باعث کاهش استاندارد‌های زندگی برای تمامی سنین شده‌است، مگر برای مسن‌ترین‌ها. به‌طور میانگین گروه‌های سنی بالای 65 سال از عواقب بد بحران در امان ماندند: استانداردهای زندگی‌شان بین سال‌های 2007 و 2011 به‌طور میانگین سالانه 0.9% افزایش یافت. در مقابل [چنین وضعیتی] جوان‌‌ها ـ‌گروه سنی بین 18 تا 25‌ـ کسانی بودند که بیش‌ترین کاهش درآمد را متحمل شدند. [میانگین] کاهش درآمد خالص در کشور‌های عضو «سازمان هم‌کاری اقتصادی و توسعه» 1% است، درصورتی که همین کاهش برای سنین بین 26 تا 65 0.7% است.

دوباره قابل ذکر است که دگرگونی تدریجی درآمدها در هرکشوری متفاوت است. در فرانسه، آلمان و امریکا  وضعیت باثباتی برقرار است. ]برای مثال،] استاندارد زندگی برای جوانان در اسپانیا چهار ممیز تغییر درصدی کاهش داشت، درصورتی که برای مسن‌ترها بلاتغییر ماند.

in Spain for example the youth standard livings decreased by 4 percentage points while the older one is the only to not have decreased.

 jawanan3

گرچه کاهش درآمدها تااندازه‌ای نتیجه بحران اقتصادی است؛ اما در واقع، این پدیده‌ای بلند مدت است. در فرانسه همانند تمام کشورهای عضو «سازمان هم‌کاری اقتصادی و توسعه» جوان‌ها، مسن‌ترها را به‌عنوان گروهی در وضعیتی نامناسب برآورد می‌کنند که بیش‌ترین نگرانی را در مورد پول دارند.

 jawanan4

 


 

 

پانوشت:

[1] ضریب جینی یک شاخص ترکیبی است. عدد صفر به‌معنای توزیع و برابری کامل درآمدها است، به‌این معنا که تمامی افراد جامعه درآمدی برابر دارند؛ و عدد یک اشاره به‌وضعیتی دارد که حداکثر نابرابری در جامعه حکم‌فرماست و در‌آمدها تنها به‌یک شخص می‌رسد.

You have no rights to post comments

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت 30

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ونهم

البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان می‌گذاشته و از این دو نفر برای تمایل به‌مشارکت سئوال میکرده که حاضر به‌فرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را به‌ما می‌داد و علی را هم به‌شهادت می‌گرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و به‌شدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمی‌دانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاق‌ها(سلول‌ها) اصلاً بسته نشود.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌وهشتم

......

بیژن (هیرمن‌پور) با من مرتب وقت می‌گذاشت و برایم از تجارب و دانسته‌هایش با دقت و گسترده می‌گفت. این پیوند گرچه  بنا بر حادثه‌ی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را می‌توانم به‌یاد بیاورم که در تشخیص‌های بعدی و انتخاب‌های آتی‌ام تعیین‌کننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت به‌وی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقل‌های ارتباطی، همه از او دوری می‌کردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منش‌های رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «می‌یپنداشتند ساواکی است.»

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وهشتم

                                                                     چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌وهفتم

 .... من وسط نیمکت نشستم، بلافاصله رئیس بند که مرد کوتاه قد و تنومندی بود آمد و روبروی من نشست. تنه‌اش را به‌عقب تکیه داد دو دستش را به‌لبه نیمکت گرفت، جفت پای چکمه پوشش را بالا آورد و محکم به‌صورت من کوبید. بسیار سریع و خیلی غیرمترقبه این حرکت را کرد، سرم از پشت به‌میله‌های پنجره خورد و شکست و خون به‌داخل لباسم راه گرفت. در اثر ضربه مستقیم لگدْ ‌صورتم متورم و کبود شد، دهان و بینی‌ام به‌شدت خون افتاد. او بلافاصله بلند شد و تا من بخودم بیایم چند مشت محکم به‌سر و روی من کوبید و بلافاصله از داخل اطاقک بیرون رفت و زندانی پیاده شده را سوار کرد. زندانی این قیافه‌ی به‌سرعت تغییر یافته‌ی مرا با حیرت و وحشت غیرقابل کنترلی دید وخشم خود را با شعار دادن علیه ساواک اظهار کرد. و شروع کرد به‌فحش دادن به‌زندانبان. ماشین راه افتاد و به‌سرعت به‌زندان قزل قلعه رفت. مدتی مرا در حیاط بیرونی، روبروی دفتر ساقی رئیس زندان، نگه داشتند. بعد به‌اطاق ساقی بردند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وهفتم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌وششم

یک روز وسط‌های روز بود که نگهبان در اتاق را باز کرد و گفت حاظر باشید، بازدید داریم. دقایقی بعد همه‌ی سربازجوها به‌ترتیب سلسله‌مراتب وارد اتاق شدند. در آستانه‌ی در کنار هم ایستادند. سر دسته‌شان حسین‌زاده بود. عضدی و منوچهری و چندتای دیگر هم بودند. همه با سروضع (بزک کرده) کت‌وشلوار و کراوات و کفش‌های براق که روی کفپوش اتاق پا گذاشتند. با ورودشان قدم زدن بعضی‌ها که وسط اتاق راه می‌رفتند، متوقف شد. چند نفر از کسانی که نشته بودند، به‌سرعت و بقیه هم با تأخیر و اکراه بلند شدند و ایستادند. هیچ گفتگو و حالت و رفتاری حاکی از ادای احترام در بین نبود. نه کسی سلام کرد و نه خشنودی از این دیدار در بین بود

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وششم

به‌هرحال، موقع بدرود بود. نگهبان آمد و مرا پس از وداع گرم با هم‌سلولی­ها از آن‌جا برد. اما محل زندان بعدی چند قدمیِ همین سلول­ها بود. جایی که به آن حیاط یک و حیاط دو می­گفتند و در دو طبقه و چهار اتاق بزرگ بود. من به حیاط یک اتاق یک برده شدم. فضایی چهل، پنجاه متری با بیش از سی زندانی بازداشتی که هنوز به دادگاه نرفته و حکم نگرفته بودند. اتاقی که از یک راهرو، درِ ورودی کاملا بسته‌ای داشت، و از یک طرف پنجره هایی داشت که به باغچه انبوهی ناظر و کاملاً محفوظ بود و با کرکره­های ثابت آهنی از فضای آزاد جدا می‌شد، که نور کمی را به داخل اجازه می‌داد و مانع دید مناسب ‌بیرون هم بود.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top