rss feed

20 بهمن 1389 | بازدید: 8526

سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین

نوشته شده توسط بابک پایور

سقوط ام.اچ 17 توسط نیروی هوائی دولت کودتا

«همه ما می دانیم که بوئینگ 777 از هواپیمایی مالزی MH17 دچار سقوط وحشتناکی شده است. اکنون دستگاه ضبط پرواز (جعبه سیاه) در انگلستان باز شده و نوار ضبط شده مورد مطالعه قرار میگیرد. این چه پیامدی را میتواند به دنبال داشته باشد؟ شاید پیامد آن حتی بیشتر از آنچیزی باشد که شما مایل به پذیرفتن آن هستید. هنگامی که شما در این تصویر به یکی از قطعات کابین خلبان نگاه میکنید، تصویری تکان دهنده را مشاهده میکنید.

 این مقاله یک بررسی کارشناسانه است که در زمینه علل سقوط MH17 توسط خلبان و کارشناس حمل و نقل هوایی آلمانی، پیتر هایسنکو،منتشر شده است:  

در مجاورت کابین خلبان سوراخ های ورود و خروج گلوله را مشاهده میکنیم! این یک حدس و گمان نیست، بلکه نتیجۀ تجزیه و تحلیل واقعیت است. کابین خلبان شواهد روشنی از این سوراخ های گلوله را نشان می دهد! شما به وضوح می توانید سوراخ حاصل از ضرب گلوله و برخی از مکان هائی را که در آنها گلوله ها به حرکت ادامه داده اند ببینید. لبه های سوراخ گلوله ها به سمت داخل خم شده است، این سوراخ ها بسیار کوچکتر و به شکل دایروی هستند. کالیبر آنها 30 میلی متر است. سوراخ های خروج گلوله بسیار کوچکتر هستند و لبه های آنها به سمت خارج کشیده شده است.

علاوه بر این، روشن است که در سوراخ های خروج گلوله، پوسته آلومینیومی دو لبه به سمت بیرون متمایل شده است. (به تصاویر این مقاله نگاه کنید) ضمنا باید گفت که تراشه های داخل کابین به سوی خارج کابین خم شده اند. پرچ ها نیز به سمت خارج خم شده اند. این بدان معناست که شما می توانید فقط یک نتیجه گیری بکنید: که این هواپیما توسط برخورد یک موشک سقوط نکرده است!  این آسیب شدید سوراخ سوراخ به بدنۀ هواپیما فقط در ناحیۀ کابین خلبان قابل مشاهده است.

 مهمات ضد زره

روسیه داده های راداری را در سه شنبه گذشته 22 جولای منتشر کرده است: در این داده ها یک جت جنگنده اوکراینی SU25 در نزدیکی MH017 مشاهده میشود. ضمنا یک پیام از طرف کنترل ترافیک هوایی اسپانیا که در مدت کوتاهی قبل از ضربه مهلک گزارش شده است، بیان میدارد که دو هواپیمای جنگندۀ  اوکراینی در تماس مستقیم و در نزدیکی MH017 وجود دارند. هم اکنون تسلیحات جنگندۀ SU25 را بررسی کنید: این جنگنده ها به یک مسلسل 30 میلیمتری از نوع GSch-302/AO-17A مسلح هستند. آنها میتوانند 250 گلولۀ انفجاری 30 میلیمتری، نشسته بر روی یک خشاب را شلیک کنند. اینها اصطلاحا «گلولۀ انفجاری» نامیده میشوند.

کابین خلبان از MH 017 از هر دو طرف زده شده است، چرا که سوراخ های ورود و خروج گلوله در هر طرف کابین دیده میشود. آیا این شواهد قانع کننده هستند یا نه؟

 کابین خلبان

کارشناس دیگر، متخصص دفاع آقای برند بیدرمان:
سرهنگ بازنشسته برند بیدرمان، به دلایل مشابهی دست یافته است برای اثبات اینکه دلیل سقوط  ام اچ 17 نمیتواند یک موشک زمین به هوا باشد!
این تحقیق سرهنگ قدیمی در مقاله ای در روز پنجشنبه روزنامه برلین «اخبار آلمان» منتشر شد.  بیدرمن با فن آوری های دفاع هوایی شوروی سابق و روسیه به خوبی آشنا است. او به عنوان افسر ارشد در واحدهای نظامی آلمان شرقی سابق و در آکادمی نظامی واحد مبارزه با موشک های ضد هوایی تدریس می کرده است. استدلال او از این قرار است: «در صورتی که موشکی از زمین به هواپیما برخورد کرده باشد، هواپیما فورا در شعله های آتش فرو می رود»

 متخصص موشک های ضد هوایی، آقای بیدرمن ادامه می دهد: «این آتش عمدتا توسط حرارت شدید اصطکاکی به وجود می آید که توسط تراشۀ چنین موشکی ایجاد می شود، درست در لحظه ای که این تراشه ها وارد مخزن سوخت هواپیما می شوند. آیا می دانید انرژی جنبشی تراشه های یک موشک چقدر است؟ این انرژی جنبشی برابر است با انرژی یک کامیون 40 تنی، زمانی که با سرعت 60 مایل در ساعت به یک دیوار برخورد میکند»
بیدرمن میگوید: «اما در مورد بوئینگ شرکت هواپیمایی مالزی، آتش زمانی در گرفته است که هواپیما به زمین اصابت کرده است، و فقط به دلیل اینکه قطعات مشتعل با مواد قابل اشتعال، مانند چمدان ها در تماس قرار گرفته اند»  

چرا آنگلا مرکل هیچ چیز نمیگوید؟

علاوه بر این دو گزارش ازدو تن از کارشناسان حمل و نقل هوایی و تجهیزات نظامی که در مطبوعات آلمان ظاهر شده اند، به نظر می آید که آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، چندان علاقه ای ندارد که به دنبال شیپورهای تبلیغاتی ایالات متحده بدود. زیرا ایالات متحده دستور کار انرژی در اروپا را درست پس از وقوع این فاجعه آماده کرده است. دستور کاری که میگوید آمریکا باید جای روسیه و پوتین را در تامین انرژی گاز اروپا بگیرد.  این است که توسط برخی از روزنامه نگاران سیاسی در آلمان، به ویژه پس از رسوائی پرجنجال NSA در مورد استراق سمع آنگلا مرکل، به این موضوع اشاره می شود که مرکل ممکن است مشغول یافتن یک جایگزین در رابطۀ خود با ایالات متحده باشد.

 همچنین میدانیم که در روزهای اخیر، مرکل در مورد جنگی که ارتش اوکراین به طور ناگهانی در منطقۀ فاجعه هواپیما آغاز کرده است، اصلا خوشحال نیست. این در حالی است که رئیس جمهور اوکراین به وزیر ما (آقای تیمرمان) اعلام کرده است که «نهایت کمک» را یافتن قربانیان و قطعات باقی مانده لاشۀ  هواپیما ارائه خواهد کرد.
و این تجزیه و تحلیل چندان هم دور از عقل نیست، اگر بدانیم که آمریکا چند روز پیش ناگهان آهنگ تهاجمی خود دربارۀ علت فاجعۀ  MH17  به لحن ملایم «احتمال یک حادثۀ غم انگیز» تغییر داده است! متنی بسیار عجیب و غریب، درست زمانی که ایالات متحده قبل از همه، تمامی این اتهامات را کاملا بی پایه و اساس منتشر کرد! اما همانطور که این دو تن از کارشناسان سطح بالا به وضوح بیان میدارند: موضوع اصلاً «یک حادثه غم انگیز» نیست. این کارشناسان به وضوح ثابت میکنند که MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین مورد حمله قرار گرفته و سقوط کرده است.


منبع: https://www.wanttoknow.nl/politiek/oorlog/mh17-duitse-experts-wijzen-naar-ukraiense-gevechtsvliegtuigen
زبان اصلی: هلندی
نوشته: خیدو یونکرس Guido Jonkers
ترجمه: بابک پایور


 

 

You have no rights to post comments

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌وهشتم

......

بیژن (هیرمن‌پور) با من مرتب وقت می‌گذاشت و برایم از تجارب و دانسته‌هایش با دقت و گسترده می‌گفت. این پیوند گرچه  بنا بر حادثه‌ی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را می‌توانم به‌یاد بیاورم که در تشخیص‌های بعدی و انتخاب‌های آتی‌ام تعیین‌کننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت به‌وی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقل‌های ارتباطی، همه از او دوری می‌کردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منش‌های رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «می‌یپنداشتند ساواکی است.»

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وهشتم

                                                                     چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌وهفتم

 .... من وسط نیمکت نشستم، بلافاصله رئیس بند که مرد کوتاه قد و تنومندی بود آمد و روبروی من نشست. تنه‌اش را به‌عقب تکیه داد دو دستش را به‌لبه نیمکت گرفت، جفت پای چکمه پوشش را بالا آورد و محکم به‌صورت من کوبید. بسیار سریع و خیلی غیرمترقبه این حرکت را کرد، سرم از پشت به‌میله‌های پنجره خورد و شکست و خون به‌داخل لباسم راه گرفت. در اثر ضربه مستقیم لگدْ ‌صورتم متورم و کبود شد، دهان و بینی‌ام به‌شدت خون افتاد. او بلافاصله بلند شد و تا من بخودم بیایم چند مشت محکم به‌سر و روی من کوبید و بلافاصله از داخل اطاقک بیرون رفت و زندانی پیاده شده را سوار کرد. زندانی این قیافه‌ی به‌سرعت تغییر یافته‌ی مرا با حیرت و وحشت غیرقابل کنترلی دید وخشم خود را با شعار دادن علیه ساواک اظهار کرد. و شروع کرد به‌فحش دادن به‌زندانبان. ماشین راه افتاد و به‌سرعت به‌زندان قزل قلعه رفت. مدتی مرا در حیاط بیرونی، روبروی دفتر ساقی رئیس زندان، نگه داشتند. بعد به‌اطاق ساقی بردند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وهفتم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌وششم

یک روز وسط‌های روز بود که نگهبان در اتاق را باز کرد و گفت حاظر باشید، بازدید داریم. دقایقی بعد همه‌ی سربازجوها به‌ترتیب سلسله‌مراتب وارد اتاق شدند. در آستانه‌ی در کنار هم ایستادند. سر دسته‌شان حسین‌زاده بود. عضدی و منوچهری و چندتای دیگر هم بودند. همه با سروضع (بزک کرده) کت‌وشلوار و کراوات و کفش‌های براق که روی کفپوش اتاق پا گذاشتند. با ورودشان قدم زدن بعضی‌ها که وسط اتاق راه می‌رفتند، متوقف شد. چند نفر از کسانی که نشته بودند، به‌سرعت و بقیه هم با تأخیر و اکراه بلند شدند و ایستادند. هیچ گفتگو و حالت و رفتاری حاکی از ادای احترام در بین نبود. نه کسی سلام کرد و نه خشنودی از این دیدار در بین بود

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وششم

به‌هرحال، موقع بدرود بود. نگهبان آمد و مرا پس از وداع گرم با هم‌سلولی­ها از آن‌جا برد. اما محل زندان بعدی چند قدمیِ همین سلول­ها بود. جایی که به آن حیاط یک و حیاط دو می­گفتند و در دو طبقه و چهار اتاق بزرگ بود. من به حیاط یک اتاق یک برده شدم. فضایی چهل، پنجاه متری با بیش از سی زندانی بازداشتی که هنوز به دادگاه نرفته و حکم نگرفته بودند. اتاقی که از یک راهرو، درِ ورودی کاملا بسته‌ای داشت، و از یک طرف پنجره هایی داشت که به باغچه انبوهی ناظر و کاملاً محفوظ بود و با کرکره­های ثابت آهنی از فضای آزاد جدا می‌شد، که نور کمی را به داخل اجازه می‌داد و مانع دید مناسب ‌بیرون هم بود.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وپنجم

روزی یک سرباز یا مأمور جوانی با کیسه ای از لوازم اصلاح (ماشین و شانه و...) به سلول ها می رفت، به سلول ما که رسید، خواستم که سرم را از ته بتراشد. چند جای زخم در سرم، هنوز خوب نشده بود. همین زخم ها برای تراشیدن مو مشکل ایجاد می­ کرد.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top