هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
چرا بهگونهای حرکت کنیم که برای یک لقمه نان بخورونمیر به«مقام معظم رهبری»، امام جمعه شوش، فرماندار و هر فرد و نهاد دیگری بیاویزیم که با استفاده از همین آیات و روایات و نهادها، ضمن اینکه میلیاردها اندوخته و بساط عشرت پهن کردهاند، فقر و فحشا و بیحرمتی را نیز در جامعه رواج دادند؟ چرا باید بهگونهای حرکت و مبارزه کنیم که «روحانیون، ائمه جماعات مساجد، اساتید و طلاب حوزههای علمیه» و امثالهم از مبارزهی برحق ما حمایت کنند؟ همهی اینها و دیگر همپالگیهای دولتی و «غیردولتیشان» جزءِ لاینفک لشگر استثمار و سرکوب نیرویکار و کارگرند...
*****************************************
17 روز از اعتصاب و راهپیماییهای متعدد کارگران هفتتپه میگذرد. این برآمد کارگری که میتواند فصل نوینی را در مبارزات کارگران و زحمتکشان ایران بگشاید، بهجز گسترش کمی (که اعلام همبستگی کارگران صنایع فولاد اهواز بارزترین و مثبتترین نمونهی آن است)؛ ولی بهلحاظ کیفی، طبقاتی و استراتژیک حتی نسبت بهروز آغاز اعتصاب هم عقبگرد داشته است.
اما قبل هرگونه بحث، نتیجهگیری ویا ابراز نظر ابتدا باید روی مطالبات کارگران هفتتپه متمرکز شویم و نگاهی بهچگونگی آن بیندازیم. بنابراین، باید بهاین سؤال پاسخ بدهیم که مطالبات کارگران هفتتپه ـحقیقتاًـ چیست و آنها با کدام چشماندازی دست بهاعتصابی زدهاند که حتماً تاوانهای سنگینی را درپیخواهد داشت؟
اسماعیل بخشی (نماینده زندانی کارگران هفتتپه) که قبل از قبول مصاحبه با روزنامهنگاری بهنام مهسا شمسکلائی نسبت «بهعالم و آدم» ابراز بیاعتمادی میکرد و میگفت: «میخواهم مطمئن شوم شما خبرنگار وطنی هستی. اعتراض دارم ولی نمیخواهم کلامی از اعتراضهایم در رسانههای بیگانه منتشر شود»، در جریان مصاحبه با خبرنگار فرهیختگان آنلاین، در مقابل این پرسش محترمانه که «مطالباتتان را یکبار دیگر بهصورت کامل اعلام میفرمایید»؟ میگوید:
«چهارماه حقوق معوقه داریم و هشتماه بن کاری بهکارگران روزمزد پرداخت نشده است و 11 ماه بیمه کارگران روزمزد از سال 95 طلب دارند، جیره ماه رمضان و سه سال پاداش کشت را طلب داریم و حدود دو ماه بیمههایمان را پرداخت نکردند که اینها مطالبات ریالی ماست. مطالبه دیگر ما آینده شرکتی است که از آن ارتزاق میکنیم و آنها نباید در این شرکت حضور داشته باشند و ما با شرکت خصوصیسازی، دیگر کار نمیکنیم. مطالبه بعدی اینکه برای هیچیک از کارگران نباید پرونده امنیتی و قضایی ایجاد کنند».
اما چنین مینماید که مطالبات کارگران هفتتپه جنبهی دیگری هم دارد که آقای بخشی در مصاحبهاش اشارهای بهآن نکرده است. گرچه این جنبه از مطالبات کارگران هفتتپه در اطلاعیههای متعدد کانال رسمی کارگران هفت تپه آمده است، و اطلاعیه همین دیرو (یعنی: 29 آبان) در خطاب بهآقای یاوری نیز میگوید «کارگر هفت تپه بدنبال احیای امنیت و ازادی شرکت و شهرش در سایه خلع ید بخش خصوصی و نظام برده داری ضدکارگر است»؛ اما گویاترین بیان این جنبه از مطالبات هفتهتپهایها را در ویدیوکلیپی میتوان دید که دیروز در کانال تلگرامی رسمی کارگران هفتتپه مشاهده کردیم. این خواسته که روی بخشی از فیلم اسپارتاکوس مونتاژ شده، چنین است: «منم اسماعیل بخشی؛ نان، کار، آزادی ـ ادارهی شورایی».
صرفنظر از شعف بیپایان طیف بسیار وسیعی از افراد و گروههای موسوم بهچپ و کمونیست که نسبت بهاینگونه شعارها از خود بروز داده و میدهند، و نیز صرفنظر از فعلیت «انقلابی» این خردهبورژواهای بهاصطلاح دانشمند در شبکههای اجتماعی که بهنفس وجودی و اساساً انتزاعی مبارزه طبقاتیای دل بستهاند که در مختصات سیاسی فیالحال موجود جهان ـآگاهانه یا فرضاً از روی ناآگاهیـ میتواند رژیمچنجی هم باشد؛ اما نیاز بهاستدلال چندانی نیست تا دریابیم که ادارهی شورایی یک واحد تولیدیـاقتصادی تنها درصورتی ممکن و متصور است که کارکنان آن واحد بهنوعی خودرا مالک آن بدانند، وگرنه برفرض تحقق مطالبهی «ادارهی شورایی»، شورای ادارهکننده جنبهی مشورتی پیدا میکند که در دو آیه از قرآن آمده و ابزار و توجیه سرکوب «شوراهای اسلامی» نیز بودهاند:
{1} آیه 159 از سورهی آل عمران: «و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله؛ و در کار با ایشان مشورت کن و هرگاه عزم کردی بهخدا توکل کن».
{2} آیه 38 از سورهی شوری: «و امرهم شوری بینهم؛ و کارشان، شورا در میانشان است».
*****
فرض کنیم که منظور کارگران هفتتپه از «ادارهی شورایی»، ادارهی شوراییِ مجتمع هفتهتپهای است که بهمالکیت تعاونی درآمده و مجموعهی کارکنان کنونی (و طبعاً کارگران آتی نیز) مالک این تعاونی بهحساب میآیند؛ یعنی: دولت بپذیرد که مجتمع هفتتپه را با همان شرایطی که بهاسدبیگیها «فروخته» بهتعاونی یا شرکت سهامی متشکل از کارگران بفروشد، کارگران هم بتوانند مبلغی در حدود همان پیش پرداخت اسدبیگیها (یعنی: 1۵ میلیارد تومان) بپردازند، و بالاخره بانکها هم همان تسهیلاتی را دراختیار مالکین جدید (یعنی: شرکت سهامی کارگران) قرار بدهند که در اختیار اسدبیگیها قرار دادهاند. آیا درچنین صورت مفروضی «ادارهی شورایی» مجتمع هفتتپه امکانپذیر است؟ پاسخ این سؤال هم آری است و هم نه!
آری، در درازمدت امکانپذیر است؛ البته مشروط بهوجود جنبش گستردهای با مطالبهی برپایی تعاونیها؛ یعنی: جنبشی روبهاعتلا، بهلحاظ طبقاتیـسیاسی مستقل، در ارتباط با کارگران و زحمتکشان منطقه و نیز سرشار از همبستگی طبقاتی با کارگران، زحمتکشان و کلیه مردمی که مجموعاً فرودست بهحساب میآیند و برخلاف آخوند و طلبه و امثالهم از قِبَل سفرهی کارگران و زحمتکشان پروار نمیشوند. نتیجه اینکه در وضعیت کنونی که ویژگی بارز مبارزهی طبقاتی در ایرانْ پراکندگی و سازمانگریزی است، این امکان وجود ندارد که مالکیت مجتمع هفتهتپه بهمالکیت تعاونی تبدیل شود و ادارهی آن نیز بهشکل شورایی درآید.
پس، برای تحقق «ادارهی شورایی» مجتمع هفتتپه چارهای جز این نیست که بهجای تکیه بهکمیتِ اعلام حمایتها (که اغلب صرفاً حرف هستند، پتانسیل عملیِ ارگانیک و نهادینه ندارند، و بعضاً هم بهقصد ایجاد انحراف ابراز میشوند) بهجنبهی کیفی مبارزهی طبقاتی روی بیاوریم که ستون عمدهی برپانگهدارهاش آرمانگرایی و استقلال طبقاتی است. نخستین گام در اینگونه آرمانگرایی، که با استقلال طبقاتی نیز همراه است، از مبارزاتی شروع میگردد که اصلاحاً صنفیـاقتصادی نامیده میشود و (گرچه گذرا، اما) درچارچوب قوانین موجود جامعهای معین نیز فعلیت میگیرند. گذشته از استدلال علمیـعقلیـدیالکتیکی، آنچه تجربهی 200 سالهی مبارزات کارگری در انبان خونین و حماسهآفرین خود دارد، این استکه در این بُعد از مبارزهی طبقاتی (یعنی: مبارزهی بهاصطلاح صنفیـاقتصادی) نباید مسائل و پارامترهای ایدئولوژیک را (اعم از اینکه دینی، ملی، قومی، جنسی یا حزبی باشند) دخالت داد. چراکه تعیینکنندهترین رابطهای که انسانها با هم دارند، آن رابطهای است که در جریان تولید (یعنی: تهیه نانی که هرروز باید خورده شود) برقرار میشود. براین اساس، کارگر با کارگر (در امر فروش نیروی کار برای بقای زندگیاش) و سرمایهدار با سرمایهدار (در امر خرید نیرویکارِ کارگر برای بقای سرمایه و درعینحال سود بیشتر) با هم مرتبط میشوند و متحد میگردند. تجربهی مکرر نشان داده است که نه تنها کلمات یکسان نزد کارگر و سرمایهدار در موارد بسیاری دارای معانی متفاوتی هستند، بلکه آنجاکه این معانی متفاوت بهسهمبری از تولید اجتماعی میرسد، جنبهی متضاد هم پیدا میکنند. بههمین دلیل استکه در بُعد مبارزهی بهاصطلاح صنفیـاقتصادی نباید مسائل و پارامترهای ایدئولوژیک را (اعم از اینکه دینی، ملی، قومی، جنسی یا حزبی باشند) دخالت داد.
اگر این اصلِ مبارزاتی و طبقاتی که هم تحلیلیـعلمیـدیالکتیکی و هم تجربی است، مورد پذیرش کارگران هفتتپه و مشاورین احتمالی آنها باشد؛ باید گفت که: همهی توسلهای دینیـایدئولوژیکِ تاکنونی که در نامهها، بیانیه و اظهارنظرهایی که در کانال رسمی کارگران هفت تپهبهفراوانی بهچشم میخورد، ناقض تحققِ عملی «ادارهی شورایی» بودهاند. اگر این تناقض برطرف نشود، کارگران هفتتپه بهعنوان جلودار مبارزات کنونیِ کارگری شکست سختی خواهند خورد که طبعاً بههفتتپه و شوش محدود نخواهد ماند و دود آن چشم تودههای پراکندهی کارگری در سراسر ایران را نیز نه تنها اشکآلوده میکند، بلکه بهاشکی خونین نیز میآلاید.
*****
چرا بهگونهای حرکت کنیم که برای یک لقمه نان بخورونمیر به«مقام معظم رهبری»، امام جمعه شوش، فرماندار و هر فرد و نهاد دیگری بیاویزیم که با استفاده از همین آیات و روایات و نهادها، ضمن اینکه میلیاردها اندوخته و بساط عشرت پهن کردهاند، فقر و فحشا و بیحرمتی را نیز در جامعه رواج دادند؟ چرا باید بهگونهای حرکت و مبارزه کنیم که «روحانیون، ائمه جماعات مساجد، اساتید و طلاب حوزههای علمیه» و امثالهم از مبارزهی برحق ما حمایت کنند؟ همهی اینها و دیگر همپالگیهای دولتی و «غیردولتیشان» جزءِ لاینفک لشگر استثمار و سرکوب نیرویکار و کارگرند، و آنهنگام که لازم بدانند ـحتیـ حکم تیرباران کارگران هفتتپه را هم خواهند داد. چرا باید اعلام همبستگی کارگران فولاد اهواز و دانشجویانی را که خودرا فرزندان طبقهی کارگر معرفی میکنند، در همان کفهای بگذاریم که «مجمع طلاب و فضلای شوش دانيال (ع) در حوزه علميه قم» آن را بهاشغال خود درآوردهاند؟
نه، با این شیوه از طرح مطالبات و پذیرش و تفاخر بهاینگونه حمایتهای سالوسانه (یعنی: با تکیه بهنهادها و افرادی که مجموعاً دولت و طبقهی استثمارکننده را تشکیل میدهند)، منهای اینکه هماکنون شکست میخوریم، آینده نیز بهگونهای رقم خواهد خورد که بازهم بهنان شب محتاج خواهیم بود. نتیجه اینکه: اولاًـ تنها براساس همبستگی طبقاتیِ نهادینهی واقعی [نه «ایجاد» تشکل سراسری صوری که زمزمهی آن شنیده میشود] میتوان در درازمدت بهموفقیت دست یافت؛ و دوماًـ شرط ایجاد و گسترش همبستگی طبقاتیْ طرح مطالبات صنفیـاقتصادی [مثلاً مطالبهی تبدیل مالکیت فردی مجتمع هفتتپه بهمالکیت جمعی و تعاونی] بدون دخالتهای ایدئولوژیک (اعم از مذهبی، حزبی، قومی، جنسی و سنی) است. بنابراین، نیازی بهتوصیف شهر شوش بهعنوان شهیدپرور، مدافع نظام جمهوری اسلامی و مانند آن نیست.
نه، اشتباه نشود؛ هرکس حق دارد و آزاد استکه از باورهای دینی و غیردینی خود صحبت کند و بهآن ببالد؛ اما صرفنظر از تحلیل علمیـعقلی، تجربه نیز نشان داده استکه طی 100 سال گذشته هرگاه مبارزهی طبقاتی یا سیاسی بهتبیینهای دینی مشروط شده و دین پرچمدار آن بوده است، نهایتاً رویکردهایی را بههمراه داشته که خشونتبار و ضدکارگری بودهاند. گرچه رابطهی انسان با خدا امری اجتماعی-تاریخی است، اما در جوامع پیشرفته آن را امری شخصی میدانند و عمومیت بخشیدن بهاین امر شخصی چیزی جز استفادهی ابزاری از مکنونات قلبی انسانها نیست. خدایی که برزبان یک کارگر جاری است، با آن خدایی که صاحبان سرمایه از آن سخن میگویند، یکی نیست. خدا برای کارگرِ ناامید و گرسنه، امیدی بهرفاه در فردای قیامت است؛ اما خدا برای سرمایهدار ابزار فریب کارگر است تا از حق قابل حصول امروز خود دست بکشد و در انتظار قیامت بماند. بدینترتیب استکه سرمایهدار همچنان سرمایهدار میماند؛ و کارگر نیز همچنان کارگر.
*****
کارگران هفتتپه، ساکنین زحمتکش شوش!
همهی صاحبان سرمایه و دولتیها میدانند که «فساد بازار و قاچاق و اختلاس» که شما در نوشتهی خود از آن نام بردهاید، عنصر ذاتی نظام جمهوری اسلامی (بهمثابهی نظام سرمایهداری) است. همهی دولتیها میدانند که دولت تنها عامل گرانی ارز و خالیتر شدن سفرهی مردم کارگر و زحمتکش بوده و هست. شاید نوشتههایی مانند آنچه نمونهاش را در زیر میخوانید، سرکوب شما را چند صباحی بهتعویق بیندازد؛ اما دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با استفاده از همین عبارات که شما در نوشتهی خود از آن استفاده کردهاید، سرکوب را تشدید خواهد کرد و دادگاهها نیز با همین توجیهات دینی نمایندگانتان را بهزندان میاندازد. گفتگو از درد بیکاری و گرسنگی میلیونها ایرانی (اعم از پیر و جوان یا زن و مرد) بهمراتب برانگیزانندهتر، همبستهکنندهتر و سازماندهندهتر از توسلات مذهبی و دولتی است که شما در نوشته زیر بهآن متوسل شدهاید.
کارگران هفتتپه، ساکنین زحمتکش شوش!
شکی در این نیست که دولت با استفادهی ابزاری و توجیهی از اسلام و بهکارگیری نهادهایی امثال «مجمع طلاب و فضلای شوش دانيال (ع) در حوزه علميه قم» و طبعاً با استفاده از پلیس و ارتشْسرکوب شما را تشدید میکند؛ و همان چیزی اتفاق میافتد که اسماعیل بخشی در مصاحبهای گفت که این نوشته را با آن آغاز کردیم: «اعتراض دارم ولی نمیخواهم کلامی از اعتراضهایم در رسانههای بیگانه منتشر شود».
آری، دولت سرکوب را شدت میبخشد و «رسانههای [متعدد] بیگانه» نیز برایتان اشک تماس خواهند ریخت، و بهشورش و عصیان دعوتتان میکنند. تنها را نجات از این سندان و چکشِ سرکوبگرانهی سرمایه ایرانی و سرمایه جهانی، کنار گذاشتن تببینات و توسلات دینی و دست گذاشتن روی آن چیزی استکه تودهی عظیمی را بهخاک سیاه نشانده است: بیکاری و فقر و بیحرمتی.
چرا بهجای توسل بهدین و نهادهای دینی و دولتی، از دولت صندوقی را طلب نمیکنیم که اگر کارفرمای شرکت خصوصی شده حقوق کارکنان خودرا نپرداخت، دولت و این صندوق مسئول پرداخت آن باشند؟
چرا از دولت ایجاد صندوق دیگری را طلب نمیکنیم تا بهکسانی که از کارافتادهاند و بیکارانِ درجستجوی کار، ماهانه حقوقی معادل حداقل حقوق بپردازد؟
چرا از دولت ایجاد صندوق را طلب نمیکنیم تا بهکسانی که مستأجرند، بهنسبت عکس درآمدشان یارانهی مسکن بدهد؟
شاید طرح اینگونه مطالبات زیادهخواهی بهنظر برسد و دولت بگوید پولی در بساط ندارد؛ اما بهواسطهی اتحاد طبقاتی کارگران و زحمتکشان که دستیابی بهآن نیازی بهتوسلها و توجیهات مذهبی ندارد، میتوان زیر پای دولت را چنان داغ کرد که یقهی سرقتهای میلیاردی را بگیرد و مطالبات انسانی تودههای مردم را نیز بپردازد.
*****
نمونهای از توسلهای دینیـدولتی که مانعی در مقابل اتحاد طبقاتی و گسترش سراسری آن است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم معاون وزیر کار
ما کارگران نیشکر هفت تپه بر سرهمان عهدی وپیمانی هستیم که شهیدان این خطه با رهبر عزیز مان امام خامنه ای درجبهه های شوش با امام راحل بسته بودند وباخون خود انرا درتاریخ درخشان این منطقه ثبت کردند
امروز روز حماسه است روزی است که باید انقلاب را ازدست نا اهلان حفظ کنیم وعمل به وصیت امام شهیدان کنیم
دراین نقطه حساس تاریخ درنبرد نابرابراقتصادی با شیطان بزرگ امریکای جهان خوارونوچه های داخلی که بدستور اربابان خارج نشین انها کمر به نابودی اقتصادی این مملکت بسته اند وسنگرهای جهاد اقتصادی رایکی پس ازدیگری با رانت وحمایت اشخاص سود جووضعیف النفس تسخیر کرده وتیشه به ریشه واصل نظام می زنند پس لازمه این زمانه است که خرمشهر جنگ اقتصادی ،هفت تپه را از لوس وجود انها آزاد کنیم
امروز هفت تپه خرمشهر دوران دفاع مقدس است
کسانیکه هفت تپه رابه این روز درآورده اند هدفی جز اشغال اقتصاد ایران ندارند آنها امروز اول ترور اقتصادی میکنند اول با فساد بازار ارز وقاچاق واختلاس وسپس با تخریب زیرساخت های اقتصادی وفنی ونابودکردن صنایع وبا بهانه بخش خصوصی ودور زدن قانون آب به اسیاب دشمن می ریزند وبااعمال فشار اقتصادی مردم رانسبت به این نظام بدبین میکنند
معاون محترم وزیر کار ما کارگران هفت تپه مورد هجوم وغارت این گونه اشخاص شدیم واگر رهنمودهای رهبر معظم انقلاب نبود که دستور آتش به اختیار دادن معلوم نبود چه برسر منطقه می اوردن ولی سربازان اقتصادی ایران درهفت تپه هوشیار بوده واجازه خرابکاری به این راهزنان ندادن وفریاد( هیهات من الذله )سردادن
آری برادر عزیز
این چپاول گران دست به هر کاری درمنطقه زدن از آدم کشی وتفرقه افکنی بین عرب وعجم وترعیب وتهدید وتجویع کارگران ومهمتر ازآن تخریب مزارع نیشکر وکارخانه وخالی کردن اعتبار هفت تپه ومقروض کردن آن به بانکها وعدم توجه به قانون وزیر پا گذاشتن قولها وقرارهای خود با مسولین وشورای تامین شهرستان شوش که بارها تعهد داده ولی عمل نکرده اند امروز این کارگران چشم امیدشان به شما ومسولین محترم وبزرگوار شوش واستان خوزستان وکلیه مسولان نظام مقدس جمهوری اسلامی است تابااتخاد تدابیر حکیمانه خود مشت محکمی به دهان یاوه گویان غرب وبوغهای تبلیغاتی انها ورسانه های خبری فاسد وخبیث که هدفی جز تخریب این نظام ندارند
آری هرچند اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه بربایه بینش اسلامی وانقلابی وآرام وبادرایت وبدور از تشنج بوده وهست ولی از مسولین تقاضا داریم بانیان وباعثان ان که همان کارفرما نماهای دروغین
که دراین سه سال اقدام به تخریب این کارخانه وتشنج آفرینی دراین منطقه کردند برخورد قانونی شود وتحقیق وتفحص درمورد خیانت آنها وهم دستانشان را برای روشن شدن کلیه ابهامات انجام گردد
درپایان آرزوی سلامتی وسرافرازی برای رهبر فرزانه وشما دلسوزان جمهوری اسلامی ایران را از خداوند منان خواستارم باشد که برسردرب طرح نیشکر هفت تپه نوشته شود
طرح نیشکر هفت تپه کل شاغلین80000000 میلیون کارگر
سربلند وپیروز باشید
چهارشنبه ۳۰/آبان /۹۷
کارگران نیشکر هفت تپه
#نه_به_بخش_خصوصی_در_هفت_تپه
@kargeranhaftapeh_ir
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت 30
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمونهم
البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان میگذاشته و از این دو نفر برای تمایل بهمشارکت سئوال میکرده که حاضر بهفرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را بهما میداد و علی را هم بهشهادت میگرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و بهشدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمیدانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاقها(سلولها) اصلاً بسته نشود.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهشتم
......
بیژن (هیرمنپور) با من مرتب وقت میگذاشت و برایم از تجارب و دانستههایش با دقت و گسترده میگفت. این پیوند گرچه بنا بر حادثهی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را میتوانم بهیاد بیاورم که در تشخیصهای بعدی و انتخابهای آتیام تعیینکننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت بهوی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقلهای ارتباطی، همه از او دوری میکردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منشهای رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «مییپنداشتند ساواکی است.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهشتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهفتم
.... من وسط نیمکت نشستم، بلافاصله رئیس بند که مرد کوتاه قد و تنومندی بود آمد و روبروی من نشست. تنهاش را بهعقب تکیه داد دو دستش را بهلبه نیمکت گرفت، جفت پای چکمه پوشش را بالا آورد و محکم بهصورت من کوبید. بسیار سریع و خیلی غیرمترقبه این حرکت را کرد، سرم از پشت بهمیلههای پنجره خورد و شکست و خون بهداخل لباسم راه گرفت. در اثر ضربه مستقیم لگدْ صورتم متورم و کبود شد، دهان و بینیام بهشدت خون افتاد. او بلافاصله بلند شد و تا من بخودم بیایم چند مشت محکم بهسر و روی من کوبید و بلافاصله از داخل اطاقک بیرون رفت و زندانی پیاده شده را سوار کرد. زندانی این قیافهی بهسرعت تغییر یافتهی مرا با حیرت و وحشت غیرقابل کنترلی دید وخشم خود را با شعار دادن علیه ساواک اظهار کرد. و شروع کرد بهفحش دادن بهزندانبان. ماشین راه افتاد و بهسرعت بهزندان قزل قلعه رفت. مدتی مرا در حیاط بیرونی، روبروی دفتر ساقی رئیس زندان، نگه داشتند. بعد بهاطاق ساقی بردند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهفتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموششم
یک روز وسطهای روز بود که نگهبان در اتاق را باز کرد و گفت حاظر باشید، بازدید داریم. دقایقی بعد همهی سربازجوها بهترتیب سلسلهمراتب وارد اتاق شدند. در آستانهی در کنار هم ایستادند. سر دستهشان حسینزاده بود. عضدی و منوچهری و چندتای دیگر هم بودند. همه با سروضع (بزک کرده) کتوشلوار و کراوات و کفشهای براق که روی کفپوش اتاق پا گذاشتند. با ورودشان قدم زدن بعضیها که وسط اتاق راه میرفتند، متوقف شد. چند نفر از کسانی که نشته بودند، بهسرعت و بقیه هم با تأخیر و اکراه بلند شدند و ایستادند. هیچ گفتگو و حالت و رفتاری حاکی از ادای احترام در بین نبود. نه کسی سلام کرد و نه خشنودی از این دیدار در بین بود
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوششم
بههرحال، موقع بدرود بود. نگهبان آمد و مرا پس از وداع گرم با همسلولیها از آنجا برد. اما محل زندان بعدی چند قدمیِ همین سلولها بود. جایی که به آن حیاط یک و حیاط دو میگفتند و در دو طبقه و چهار اتاق بزرگ بود. من به حیاط یک اتاق یک برده شدم. فضایی چهل، پنجاه متری با بیش از سی زندانی بازداشتی که هنوز به دادگاه نرفته و حکم نگرفته بودند. اتاقی که از یک راهرو، درِ ورودی کاملا بستهای داشت، و از یک طرف پنجره هایی داشت که به باغچه انبوهی ناظر و کاملاً محفوظ بود و با کرکرههای ثابت آهنی از فضای آزاد جدا میشد، که نور کمی را به داخل اجازه میداد و مانع دید مناسب بیرون هم بود.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه