پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
مقدمه مترجم: شاید تصویر عمومی در افزایش فقر در جامعه سرمایه داری، فقر سراسری و همگانی جامعه باشد که خود را به شکل ملموستری در خانواده های کارگری نشان می دهد. به این ترتیب که رکود اقتصادی در جامعه سرمایه داری گریبانگیر تمام جامعه است و خانواده های کارگری به واسطه موقعیت طبقاتی و اقتصادی خود این فقر را بیشتر لمس می کنند. اما این دروغی بیش نیست، چرا که ثروت های تولید شده و آن ثروت هایی که بازهم تولید می شوند در دوره های رکود اقتصادی دود نمی شوند و به هوا نیز نمی روند.
در واقع آن چه در دوران رکود و بحران در جامعه سرمایه داری شاهد آن هستیم، ایجاد فاصله بیش تر و شکاف عمیق تر طبقاتی است. یعنی خانواده های کارگری به واسطه جایگاه شان در تولید و اجبارشان به فروش نیروی کار ارزان تر فقیرتر می شوند و ثروتمندان و صاحبان سرمایه نیز به واسطه خرید ارزان تر نیروی کار، ثروتمند بیش تری می اندوزند و سلطه بیش تری هم پیدا می کنند. و اگر بحران به جنگ برای فتح بازاها بینجامد، بازهم این کارگران و زحمت کشان هستند که تاوان آن را با نیروی کار ارزان تر و بدن های پاره پاره شان باید بپردازند.
به طور مثال، با وجود اینکه هنوز جنگ وسیعی در میان نیست، ثروتمند ترین خانوارهای آمریکا که یک درصد این جامعه را تشکیل می دهند، 33.8 درصد از سرمایه های خصوصی این کشور را در اختیار دارند. مجموعه طبقه سرمایه دار در آمریکا که یک درصد این جامعه را تشکیل می دهد (یعنی: مدیران سطح بالا، مشاهیر، سیاستمداران، مزرعه داران و مالکان بزرگ صنایع و غیره) سالانه حداقل 500 هزار دلار درآمد دارند؛ در صورتی که طبقه متوسط رو به پایین، طبقه کارگر و بقیه زحمت کشان که 84 درصد جامعه را تشکیل می دهند، (بدون احتساب بی خامان ها و آن توده ی چند میلیونی فاقد درآمد)، به طور میانگین سالانه 40 هزار دلار درآمد دارند. این آمار و ارقام بعد از بحران اقتصادی 2009 بیشتر و تیزتر شده و خیل بی درآمدها هم افزایش شدیدتری داشته است
در برخی شهرهای ایالات متحده آمریکا، متوسط درآمد پنج درصد بالای جامعه که ثروتمندترین ها هستند، گاه تا ۵۰ برابر متوسط درآمد ۲۰ درصد پایین جامعه است. البته قابل ذکر است که مشکل افزایش اختلاف طبقاتی تنها منحصر به آمریکا نیست. در جمع کلی، یک درصد از جمعیت جهان دارای 46 درصد از کل ثروت دنیا هستند. البته به گزارش هافینگتون پست، باز هم بیشترین درصد از دومیلیون انسانی که در دو سال اخیر (نیمه 2012 تا نیمه 2014 میلادی) به این گروه اضافه شدهاند، به کشور آمریکا تعلق دارند.
نویسنده: جاس سَنبرن (Josh Sanburn)
مترجم: پویان فرد
ویراستار: محسن لاهوتی
منبع: http://time.com/3060122/poverty-america-suburbs-brookings
شهر کلرادو اسپرینگز بهلطف 250 روز هوای آفتابی در سال، حضور همیشگی در اسکیِ جهانی و قیمت خانههای نسبتاً بالایش، اغلب در لیست بهترین مکانها برای زندگی در آمریکا قرار میگیرد؛ اما حومهی این شهر در دههی گذشته توجه کمتری را [بهخود] جلب کرده است: [چراکه] ساکنین حومهی این شهر یکی از بالاترین نرخهای فقر [در آمریکا] را تجربه کردهاند.
براساس گزارشی که توسط «مؤسسه بروکینگز»بهتاریخ 31 جولای 2014 منتشر شد، بررسی آماری در هفت منطقه از حومهی کلرادو اسپرینگز نشان از این دارد که بیش از 20% ساکنان اطراف این شهر در فقر زندگی میکنند، درصورتی که این آمار در سال 2000 صفر بود. در حال حاضر 35% از ساکنان این محلات زیر خط فقر زندگی میکنند. این آمار براساس یک خانواده 4 نفری که در سال 2012 درآمدی حدود 23.492 هزار دلار یا کمتر داشته، محاسبه شده است.
کتی آندرهیل از مؤسسهی «فقر را از کلرودا بزداید» که سازمانی برضد گرسنگی در سطح ایالت است، با اشاره بهرشد فقر در حومهی این شهر میگوید؛ «ما این [گسترش فقر] را در سطح تمام ایالت میبینیم». او در ادامه میگوید: «فکر میکنم که مردم آمریکا بهتدریج این را درمییابند که فقر بهطور آهستهای از شهر بهحومه منتقل میشود».
براساس گزارش بروکینگز فقر در ایالات متحده در محلاتی که فقیر محسوب میشوند، بدتر شده است؛ اما هماکنون درمیان حومهنشینان کشور شایع تر شده است.
الیزابت نیبون از مؤسسه بروکینگز، همکار گزارشگر این گزارش،میگوید: «فقر بیشتر گسترهی منطقهای بهخود گرفته است. اما در آنِ واحد تمرکز بیشتری یافته و بسیاری از پیشرفتهایی را از بین برده که ما در دههی 90 بهآن رسیده بودیم».
براساس آمار، فقر در دههی گذشته در مناطقی که «فقرزده» محسوب میشدند، از 40% به 72% افزایش یافته است. [آمارها از این حکایت میکنند که] نسبت افراد فقیری که در این محلات زندگی میکنند، حتی نرخ رشد سریعتری (یعنی: 78%) نیز داشته و تعداد آنها از 3 به 5.3 میلیون نفر رسیده است. نسبت افراد فقیری که در سال 2000 در محلههایی بهلحاظ اقتصادی فقرزده زندگی میکردند 9.1% بود، [اما این نسبت] امروز به 12.2% افزایش یافته است.
آن مناطقیکه بهواسطه ساکنین فقیرش بهآن طرفی رانده میشوند که نیبون با عبارت «متحمل رنجی دوچندان» از آنها نام میبرد، بازهم بهخاطر درآمدهای پایین، فقدان مدارس مناسب، نبود سیستم بهداشت و درمان، و نیز نرخ بالای جرم و جنایت فقیرتر میشوند. و هرچه اینگونه مناطق بیشتر بهحومهی شهرها منتقل میشوند، مردم کمدرآمد آمریکایی از انواع شبکههای امنیت اجتماعی که اغلب در مراکز شهرها وجود دارد، محروم میشوند.
سرعت رشد حومهنشینان فقیر در مقایسه با رشد فقیران در مناطق شهری بیشتر است. در سال 2012 حومهنشینان آمریکایی که زیر خط فقر زندگی میکردند، 16.5 میلیون نفر بودند، در صورتی که تعداد فقرای شهری به 13.5 میلیون نفر میرسید. تعداد حومهنشینان فقیری که در محلههای فقرزده زندگی میکنند، از سال 2000 [تا زمان نگارش این گزارش] رشدی 135 درصدی داشته، در صورتی که این رشد در شهرها تنها پرشی 50 درصدی را شاهد بوده است. بهطورکلی، تعداد افراد فقیری که در حومهها زندگی میکنند در 14 سال گذشته تا 65 درصد افزایش یافته است، این دو برابر رشد فقرا در شهرهاست.
وصل کردن رشد فقرِ متمرکز در حومهی شهرها بهرکود اقتصادی کار سادهای است، اما گسترش فقر در سراسر ایالات متحده توضیحی گستردهتر و متنوعتری لازم دارد. تعداد حومهنشینان فقیر بهواسطهی افزایش ساکنینِ با درآمد پایین برجسته میشود که احتمالاً زمانی در هستههای مرکزی شهرها زندگی میکردند؛ اما در جریان نوسازی شهرها و تبدیل محلههای قدیمی بهمحلههایی برای طبقهی متوسط، قیمت خانه افزایش یافت و آنها نیز بهطرف مسکنهای مقرون بهصرفه و متداولتر در حومهی شهرها نقل مکان کردند.
مناطق حومهنشین همچنین گرایش بهاین دارند که بهدور صنایعی (مانند تولید و ساختمان) متمرکز شوند که بیشترین صدمه را از رکود اقتصادی خوردهاند، و کارهای معمولاً با دستمزد پایین (مثل خرده فروشی و کارهای خدماتی) جای کارهای صنعتی را گرفتهاند.
همچنین تعداد اندکی برنامهی اجتماعی تدوین شده تا بهحومهنشینان فقیر کمک کند که از نردبان اقتصادی بالا بروند و بهوضعیت اقتصادی بهتری دست یابند. برای مثال، در شهرستانهای اطراف منطقهی دِنور و کلرادو اسپرینگز بسیاری از سازمانهای خیریهای و نیز برنامههای ضدفقر در هستهی مرکزی شهرها متمرکز شدهاند که متوجهی تغییرات جمعیتشناسی [و جابهجاییها] نشدهاند.
نهادی بهنام «رهایی کلرادو از گرسنگی» (Underhill of Hunger Free Colorado) میگوید: «شالوده و اساس مؤسسات خیریهای در چند دههی گذشته روی وجه درونی شهر[ها] متمرکز شده است. آنها بهطور سنتی عادت بهکمک رسانیهای جدی و اساسی ندارند و خدماتی که ارائه میدهند، با آنچه مورد نیاز است، متناسب نیست».
گزارش بروکینگز روی برخی از حومهها (مانند حومهی اطراف ال پاسو، تگزاس، باتون روژ، لا، جکسون و میسیسیپی) که فقر در آنها کاهش یافته، تاکید میکند. اما اینها مناطق دورافتادهای هستند. سه منطقهی حومهنشین در کارولینای شمالی (وینستون سالیم، گرینزبورو-های پوینت و شارلوت-ساو)افزایش قابل توجهی از فقر را، هم بهلحاظ محلههاییکه از نظر اقتصادی فقرزده محسوب میشوند و هم از جنبهی افزایش درصد فقر، شاهد بوده است. آتلانتا هماکنون دارای 197 منطقه با نرخ فقر بالای 20% است که 32% نسبت بهسال 2000 افزایش داشته است.
کن جانسون، متخصص آمارگیری از دانشگاه نیوهمپشایر میگوید: «دیگر، حومهی شهرها مکانِ سکونت طبقه متوسط و خانوادههای پُردرآمد نیست. البته حومههای فقیرنشین همیشه وجود داشتند؛ اما بیشترین انتقال جمعیت از درون شهرها بهحومهها، تاریخاً بهطبقهی متوسط و پُردرآمد تعلق داشت. در حال حاضر این مسئله کمتر واقعی است».
نیبون [از موسسهی بروکینگز] این را میپذیرد که [حتی قبل از جابهجاییهای چند سال گذشته نیز] درکِ مناطق حومهنشین بهعنوان لنگرگاه طبقهی متوسط «کمی بیش از حد سادهانگارانه بوده است».
نیبون میگوید: فقر نه تنها موضوعی نیست که پایان یافته باشد، بلکه درحال گسترش بهگونههای مختلفی از گروهبندیهای اجتماعی است».
یادداشتها
مهمانی تولد مامان سحر و جمع دوستان صابر و (نشریه غیررسمی «بولتن دانشجو»)
ـ ماهی جون بچهها رو که بهتون معرفی کردم؟
ـ آره صابر جون معرفیت کامل بود عزیزم، البته بعضی هاشون رو از قبل میشناختم.
ـ خانم دکتر جان؛ اجازه میدین مهمونی رو به نشست تبادل فکری تبدیل کنیم(خنده جمعی).
ـ صاحب خونه باید اجازه بده جونم، من خودم مهمونم. سحر جون ببین بچه ها چی میگن مادر.
ـ مادر جون برنامه را صابر گذاشته، من حرفی ندارم. فقط بشرط اینکه شما رو خسته نکنن.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت نوزدهم
این چمدانها را در اتاقمان زیر تختخواب آهنی نسبتا بزرگی (که صندوخانه اتاقمان بود) قرار دادیم و روی تخت را بطریق رویه کشیدیم که حالتی طبیعی داشته باشد و زیر تخت دیده نشود. چمدانها را با مقدار زیادی ادوکلون که به دیواره هایش پاشیده بودن معطر کرده بودن بصورتی که در ظاهر میشد گفت جنس های کویتی(جنوبی) است که آنروزها مسافران برای فروش از آبادان میآوردند.
ادامه مطلب...افغانستان در کوچه پسکوچههای ایران
پیلهکردن به مهاجران و پناهندگان و اقلیّتهای شایسته یا بانفوذ و قربانیکردن آنها، یک ترفند کهنهی حاکمان نالایق و ناتوان از ساماندهی اقتصاد و معاش است برای منحرفکردن اذهان و افکار عمومی مردمانِ فقیرشده و ناراضیِ در آستانهی طغیان و شورش، تا آن مردمان، سرِ رشتهی علّتهای تباهی را گم کنند و پی ِ نخود سیاه بروند.
ادامه مطلب...تشکر از مادر بزرگ و قسمت بعدی مصاحبه با او
ـ شما مکررن از نگرش تاریخی صحبت کردین و گفتید با رویکرد دیگه ای باید تاریخ را تدوین کرد. سؤالم اینه که در تدوین تاریخ چه زوایایی مد نظرتون هست؟
ـ اول از همه جهانبینی مهمه. جهانبینیِ مورخ از اهم وجوه آفریدن(یا تدوین و مرتبسازی و حتی گزینش اطلاعات از مأخذ عینی) «تاریخ» و شرح و بسط مباحث و تحلیلهای تاریخیه. جهانبینیْ مورخ را مقید و محدود بهسوگیری منافع آنی و آتی گروهبندهای خاصی از اجتماع میکند. یعنی حتی هنگامی که میگه منافع این یا آن طبقه را درنظر داره به بخش یا گروه محدودتری از همان طبقه نیز ناظر است. جهانبینی هرچقدر عمق اندیشتر باشد از منظر پیشروندهتری از تنگنای گروه گرایی و حتی قشری بودن وامیرهد. این امر به مورخ فرصت میده بیاندیشه که ماهیات در پس و پشتی پنهان از ضروریات هست که خود مینمایه و میتوانه و باید از منظری دگر شونده و فراونده تصویر ساز و تدوینگر تاریخی بشه.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت نوزدهم
پاراگرافِ آخر از قسمت هیجدهم
کوچه ای از خیابان درخشنده جنب کارخانه برق بسمت شرق شروع میشد وتا خط آهن شهر ری چهارتا کوچه شمالی جنوبی را قطع میکرد، امتداد میافت. محله ای پر جمعیت که هر خانه اش حدود شش اتاق داشت و در اکثر خانهها پر از مستاجر بود. همه هم پر اولاد. ابراهیم در خانه شان یک اتاق جدا در انتهای حیاط کوچک شان داشت. او حاضر شده بود که کتابداری را در اتافش عملی کند. بنا بنظر ابراهیم کاری شدنی بود و مانعی در بین نبود. اما بنظر من بعید مینمود. با اینکه پدر ابراهیم با معاشرت من با پسرش و رفت وآمد به خانه شان مشکلی نداشت اما محافظه کار تر از آن بود.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه