rss feed

18 شهریور 1390 | بازدید: 7217

«لیبر استارت»، «سولیداریتی‌سنتر» و «اتحاد بین‌المللی...»

نوشته شده توسط عباس فرد

نوشته‌ی حاضر دنباله‌ی نامه‌ی سرگشاده‌ی مورخ 23 نوامبر 2011 (چهارشنبه دوم آذر 1390)‌ به‌دوستان و رفقای فعال در «اتحاد بین‌المللی در حمایت از کارگران در ایران» است‌که موضوع آن پُرسش در مورد چند و چون حضور نمایندگان این تشکل در دومین کنفرانس لیبراستارت، در ترکیه (و در کنار سولیداریتی‌سنتر) بود.

گرچه دوستان «اتحاد بین‌المللی...»، به‌‌‌جز یک پیام تلفنی، پاسخی به‌نامه‌ی فوق‌الذکر ندادند؛ اما در گزارش‌های رسمی، مصاحبه‌ها، در خودِ کنفرانس ترکیه (و حتی در «کارگاه آموزشی مربوط به‌مسائل جنبش کارگری ایران») دریافت‌های خود را از چیستی و چگونگی سولیداریتی‌سنتر توضیح دادند و ظاهراً برعلیه این نهاد بورژوایی که زیر لوای منافع طبقه‌ی کارگر فعالیت می‌کند، دست به‌افشاگری نیز زدند. تأسف ـ‌اما‌ـ در این است‌که  این‌گونه افشاگری‌ها نه تنها ثمره‌ی مثبتی در راستای جنبش کارگری ندارد، بلکه روندِ دایم‌التزاید کاهش تبادل ارزش‌ها و اخلاقیات طبقاتی و انسانی را نیز دامن می‌زند و تزویر را بیش از پیش جایگزین رابطه‌ی چاره‌جویانه و صادقانه‌ی طبقاتی می‌کند.

قبل از شروع بحث، لازم به‌توضیح است‌که نوشتن این مقاله (که در واقع، نامه‌ی سرگشاده‌ی دیگری به‌دوستان فعال در «اتحاد بین‌المللی...» می‌باشد) برایم دشوار، اندوه‌‌آفرین و فرساینده بوده است. نیاز شخصی من این است‌که با صد‌ها نفر رابطه‌ی رفیقانه داشته باشم و در تبادل افکار و راه‌کارهای طبقاتی و انسانی̊ جدل‌هایی سخت و طولانی و زاینده داشته باشیم. حتی از این مهم‌تر نیاز شخصی من این است‌که هرازچندگاهی با رفقایی‌که دوست‌شان دارم و احساس و اندیشه‌ای هم‌‌راستا (نه همانند) با آن‌ها دارم، دور هم جمع شویم؛ بگوییم، بنوشیم، قهقه بزنیم و سرود بخوانیم و یکدیگر را درآغوش بگیریم و هم‌چون برادرانی خردسال سر و روی یکدیگر را ببوسیم. اما سلطه‌ی روزافزون ارزش‌ها، معیارها و مناسبات بورژوایی چنان برهمه‌گی ما هجوم آورده‌اند که یاران̊ ضمن فراموش کردن عشق و رابطه‌ی عاشقانه، در آغوش گرفتن و هم‌چون برادرانی خردسال گریستن و شادمانی کردن را نیز از یاد برده‌اند. ما همه‌گی جمع شدن، گفتگو، نوشیدن، قهقه زدن و سرود خواندن را فراموش کرده‌ایم. این تأسف‌بار، غم‌افزا و درعین‌حال مخرب است.

*****

آری، در نظر نخست چنین می‌نماید که فعالین «اتحاد بین‌المللی...» با حضور خویش در دومین کنفرانس سالانه‌ی لِیبِر اِستارت̊ از طریق افشاگری‌، صدور اطلاعیه و گفتگو‌ با پاره‌ای از دیگر شرکت‌کنندگان در این کنفرانس̊ به‌نفع لیبر استارت و برعلیهسولیداریتی‌سنتر و رَوند سیاست‌های کنونی سرمایه‌‌داری موضع‌گیری و حرکت کرده‌اند. اما حقیقت این است‌که این دوستان̊ خودرا در مختصات یا مناسباتی قرار داده‌اند که بنا به‌تعادل و توازن‌ گروهی‌شان در آن مختصات یا مناسبات ـ‌نهایتاً‌ـ توانسته‌اند با سرعت بسیار ناچیزی (مثلاً با سرعتی معادل 5 کیلومتر در ساعت) برعلیه سولیداریتی‌سنتر و برخلاف روند سیاست‌های کنونی سرمایه‌ حرکت کنند؛ غافل از این‌که خودِ آن مختصات با سرعت بسیار بالایی (مثلاً معادل 100 کیلومتر در ساعت) به‌سویسولیداریتی‌سنتر و روند سیاست‌های کنونی سرمایه‌داری غربی حرکت می‌کند!؟ نتیجه این‌که دوستان «اتحاد بین‌المللی...» وارد معامله‌ای شده‌اند که در ازای کسب معروفیت مدیایی‌ـ‌سیاسی و اهمیت‌یابی «طبقاتی»، حقیقتِ سیاسی طبقه‌ی کارگر را به‌سرمایه سپرده و گُرده‌ی خود را حمایل حرکت چرخ‌های سولیداریتی‌سنتر در قالب لیبر استارت کرده‌اند. چراکه منهای هرگونه‌ی متصوری از وابستگی مالی و غیره، لیبر استارت̊ در کنفرانس ترکیه ـ‌آشکارا‌ـ همان اهداف و سیاست‌هایی را پیش گرفته بود که سولیداریتی‌سنتر مدافع آن است. این باعث تأسفی دوسویه است. تأسف از این‌که فعالین «اتحاد بین‌المللی...» وارد تبادل و بده‌ـ‌بستانی شده‌اند که برعلیه همه‌ی آرزوها و اهداف اعلام شده‌ی خودِ آن‌هاست؛ و تأسف از این‌که به‌جای اثرگذاری مثبت برجنبش کارگری در ایران (که توقع نابه‌جایی از این دوستان نیست) ‌برعکس‌، تزویر و دو رویی و توجیه‌مسلکیِ هم‌اکنون موجود̊ در مناسبات کارگری را ـ‌عملاً‌ـ به‌یک ‌شیوه‌ی عمومی تبادل و معیارِ عام ارزش‌یابی و ارز‌ش‌گذاری «ارتقا» داده‌اند.

اگر کسی سوار قطاری است‌که با سرعت مثلاً 100 کیلومتر در ساعت از مبدأ A به‌طرف مقصد B حرکت می‌کند، تا زمانی‌که در درون قطار قرار دارد (یعنی: محاط در مختصات زمانی‌ـ‌مکانی قطار است)، با هرسرعت ممکنی‌ هم که به‌‌طرف مبدأ A حرکت کند (مثلاً بِدَوَد)، بازهم با سرعت 100 کیلومتر در ساعت (نه کم‌تر و نه بیش‌تر) به‌مقصد B نزدیک می‌شود؛ چراکه مختصات قطار و حرکت آن̊ فراگیر، محیط و تعیین‌کننده‌ی مختصات فردی یا گروهی او به‌لحاظ حرکت از مبدأ A به‌مقصد B است.

در رابطه با حضور «اتحاد بین‌المللی...» در کنفرانس لیبر استارت در ترکیه، پارادوکس دراین است‌که حضور در این کنفرانس ـ‌علی‌رغم هرگونه‌ی متصور و ممکنی از افشاگری‌ برعلیه سولیداریتی‌سنتر و غیره‌ـ معنای دیگری جز تأیید کلیت اهداف این کنفرانس (و نیز تبعات و نتایج سیاسی آن) نمی‌تواند داشته باشد. منطق ساده‌ی زندگی کارگری نشان می‌دهد که جای تبلیغ سازمان‌یابی طبقاتی یا ترویج ایده‌های آته‌ئیستی صفِ نماز جمعه نیست. در این رابطه باید در کارخانه، محله‌ی کارگری یا آن جمعی از فعالین کارگری حاضر شد که هدف اعلام شده، آشکار و قلبی‌شان مسائل گرهی طبقه‌ی کارگر در گوشه‌ای از این جهان به‌هم پیوسته و درهم فشرده باشد. این درحالی است‌که مهم‌ترین مشغله‌ و مسئله‌ی کنفرانس لیبر استارت در ترکیه: نه مجادله پیرامون آلترناتیو طبقه‌ی کارگر در جهان خروشان عرب، نه هم‌اندیشی در چگونگی پیش‌گیری از بلع جنبش انقلابی نان و آزادی توسط ارتجاع اسلامی یا غربی، نه اقدام مشترک برعلیه قوانین و دولت‌های سرمایه‌داری، و ‌نه حتی بررسی میزان دستمزدها یا چگونگی گسترش اتحاد طبقاتی کارگران در خاورمیانه؛ که فقط و فقط بررسی چگونگی گذار کشورهایی مانند مصر، تونس و عراق از دیکتاتوری به‌دمکراسی بود!!؟ [عبارتی‌که زیر آن خط کشیده شده است، برگرفته از سخن‌رانی افتتاحیه کنفرانس استانبول توسط مسؤل لیبر استارت ـ‌اریک لی‌ـ است که در ادامه به‌طور مشروحی به‌آن می‌پردازیم؛ اما قبل از آن باید به‌مقوله‌ی «پول» نگاه کنیم که مسئله‌ی محوری «اتحاد بین‌المللی...» و بسیاری از جریان‌هایی است‌که ادعای جانب‌داری از طبقه‌ی کارگر دارند].

نقش پول در سازمان‌یابی طبقاتی کارگران

از اهمیت و نقش تعیین‌کننده‌ی پول ـ‌چه از جنبه‌ی ‌سلبی و چه در وجه ‌ایجابی آن‌ـ نزد چپ خرده‌بورژوایی و بورژوایی در امر کنش‌گری سیاسی و دیگر امور که بگذریم، و بت‌وارگی پول را در موجودیت کنونی جامعه (به‌مثابه‌ی ارزش‌سنج همه‌ی ارزش‌های انسانی و انقلابی) نادیده بگیریم؛ اما سؤال از «اتحاد بین‌المللی...» این است که چرا شما (با ادعا و بعضی سوابق کارگری) پول را تعیین‌کننده‌ی ارتقای مبارزات و سازمان‌یابی کارگری می‌دانید و به‌معیار سنجش کنش‌های طبقاتی عروج داده و درستی یا نادرستی یک کنش معین سیاسی یا طبقاتی را اساساً به‌پول و چگونگی دریافت و پرداخت آن ربط داده، محدود کرده‌ و در مورد معیارهایی که از ابعاد مختلف سازمان‌یابی طبقاتی و سیاسی منشأ می‌گیرند، سکوت می‌کنید؟ چنین می‌نماید که به‌جز رابطه‌ی پولی، هیچ رابطه‌ی دیگری با فعالین کارگری نمی‌توان داشت؟ گویی تبادل اندیشه و تجربه، ارتباط آرمان‌گرایانه‌ی طبقاتی، رابطه‌ی شخصی و رفیقانه، برنامه‌ریزی‌های آموزشی‌ـ‌تحقیقی، گسترش مناسبات خانوادگی و مانند آن در مقابل رابطه‌ی فریبنده‌ی مالی از محتوا تهی شده، رنگ باخته  و واداده است!؟

واقعیت این است‌که اسناد منتشره‌ی «اتحاد بین‌المللی...» و فعلین آن در رابطه با کنفرانس استانبول چنین القا می‌کنند که عدم دریافت کمک مالی از سولیداریتی‌سنتر به‌معنای عدم هم‌سویی با این تشکل بورژوایی و ضدکارگری، و نتیجتاً به‌معنای هم‌سویی با جنبش کارگری است!؟ گرچه وابستگی مالی [نه هم‌بستگی متقابل طبقاتی در ابعاد مختلف، که هم‌یاری مالی یکی از کم اهمیت‌ترین آن‌هاست] به‌هرنهادی (اعم از کارگری، بورژوایی و غیره) احتمال تابعیت و انفعال در چاره‌جویی‌های طبقاتی را به‌شدت افزایش می‌دهد؛ اما عدم وابستگی مالی ـ‌الزاماً‌ـ به‌معنای استقلال طبقاتی در اندیشه و عمل نیست. این درصورتی است‌که «اتحاد بین‌المللی...» با تأکید مداوم روی عدم وابستگی مالی به‌سولیداریتی‌سنتر، تذکر در مورد خودبسندگی مالی خویش، و نیز مسکوت گذاشتن معیارهای سیاسی و طبقاتی و آموزشی̊ به‌طور ضمنی چنین «استدلال» می‌کند که حضورش در کنفرانس استانبول نه تنها هم‌سویی با این نهادِ مدافع و مروج سازمان‌یابی بربستر دموکراسی بورژوایی نبوده است، بلکه با حضورِ افشاگرانه‌ی خود در کنفرانسی که سولیداریتی‌سنتر در سازمان‌دهی‌اش «نقشی حیاتی» و هدفمند داشته است، هم̊ در راستای سازمان‌یابی طبقه‌ی کارگر ایران گام برداشته و هم̊ در امر انترناسیونالیسمِ پرولتری فعال بوده است!؟

اما قبل از بررسی این ادعای دروغین بهتر است‌که مقدمتاً به‌چند نقل‌قول‌ از ‌گزارش «اتحاد بین‌المللی...» در مورد کنفرانس استانبول (نه همه‌ی اسناد منتشره در این رابطه) نگاه کنیم تا زمینه‌ی مستندتری برای ادامه‌ی بحث فراهم‌ کرده باشیم. [ضمناً کلیه تأکیدها در نقل‌قول‌های زیر از من است].

ـ «کلیه هزینه سفر نمایندگان اتحاد بین‌المللی توسط خود آنها و یاری اعضای اتحاد بین‌المللی تامین شد. اتحادیه‌های کارگری ترکیه برای شرکت کنندگان در این کنفرانس مکان اقامت فراهم کرده بودند».

ـ «... بر اهمیت استقلال طبقاتی جنبش کارگری و بطور مشخص بر اصل استقلال مالی تشکلات کارگری تاکید کرد، و خطر نفوذ نهادهای ضد کارگری و وابسته به‌سرمایه‌داری مانند سولیدارتی‌سنتر را در درون جنبش کارگری جهانی توضیح داد».

ـ «بخش عمده‌ای از فعالیت‌های نمایندگان اتحاد بین‌المللی در این کنفرانس به‌موضع‌گیری صریح علیه حمایتهای مالی از دولتها و نهادهای سرمایه‌داری، از جمله سولیداریتی سنتر، و تشریح نقش ضد کارگری چنین نهادهایی، اختصاص یافت».

ـ «... فعالین اتحاد بین ‌لمللی... تصمیم گرفتند... به‌سهم خود سخنگوی پیگیر استقلال طبقاتی، تشکیلاتی و مالی برای جنبش کارگری در منطقه نیز باشند».

ـ «استقلال مالی، تدارکاتی و سیاسی-طبقاتی از تمامی دولتها ونهادهای سرمایه‌داری یک اصل پایه‌ای و خدشه‌ناپذیر اتحاد بین‌المللی بوده است».

ـ «می‌خواهم به‌این نکته اشاره کنم که اعتصابات کارگری و مبارزات کارگری نیازمندی‌های مختلف دارند که یکی از مهمترین آنها کمک‌های مالی است؛ به ویژه کمک مالی به‌کارگران اعتصابی یا کارگران زندانی...».

ـ «دریافت کمک‌های مالی از هم‌ طبقه‌ای هامان در سراسر دنیا با دریافت کمک مالی و یا تدارکاتی از تشکلاتی که بودجه‌ آنها توسط دولت ها و یا نهادهای سرمایه‌داری تامین میشود و به‌کارگران پاسخگو نیستند، کاملا متفاوت است».

ـ «... با توجه به‌شرایط حساس جنبش کارگری ایران، دریافت هرگونه کمک مالی و یا تدارکاتی مستقیم و غیرمستقیم از تشکلات و نهادهایی که... توسط دولت‌های مختلف سرمایه‌داری حمایت میشوند،...، کاملا محکوم است».

ـ «آنها [سولیداریتی‌سنتر] تلاش می‌کنند تا با نفوذ در درون جنبش کارگری، مبارزات رادیکال کارگران را به‌انحراف بکشانند و با استفاده از امکانات مالی ویژه‌ای که دارند، فعالین کارگری و تشکلات مستقل کارگری را به‌خودشان جذب کنند».

حال که با مطالعه‌ی نقل‌قول‌های بالا گوشه‌ای از تأکید‌های مکرر «اتحاد بین‌المللی...» را در رابطه با پول و مسئله‌ی مالی دیدیم، به‌این سؤال بازگردیم که چرا این تشکل مدعی جانب‌داری از وحدت و استقلال طبقاتی کارگران در ایران ـ‌بدون تحلیل مشخص از سیاست‌های کنونی سولیداریتی‌سنتر‌ـ این‌چنین وسواس‌گونه روی استقلال مالی مؤکداً تأکید می‌کند؟

اما، بهتر است‌که قبل آغاز جستحوی مشخص به‌منظور یافتن جواب برای سؤال بالا، به‌کلی‌ترین و عام‌ترین اصل هستی‌شناسانه، متدلوژیک، منطقی، شناخت‌شناسانه و نیز مبارزاتی̊ اشاره کنیم که می‌توان چنین ادعا کرد که (به‌عنوان اصلی مطلق) برای همه‌ی زمان‌ها و برای همه‌ی مکان‌ها (یعنی، برای همه‌ی زمان‌ـ‌مکان‌ها و بالتبع برای همه‌ی رابطه‌های محتمل‌الوقوع) صادق است: هیچ قانونی (به‌مثابه‌ی دریافت انسان از ماهیت تغییر و حرکتِ یک نسبت معین) جاودان نیست؛ همه‌ی قوانین در دستگاهی ویژه و در زمان‌ـ‌مکانی خاص معنی دارند؛ و دگرگونیِ زمان‌ـ‌مکانیِ نسبت‌ها̊ آن قانون را نیز دگرگون می‌کند. این اصلِ کلی، عام و مطلق در رابطه با سازمان‌یابی کارگری و تدارکات مالی نیز صادق است.

گرچه هم‌اینک مطلقاً هیچ نشانه‌ای در دست نیست که حاکی از لزوم دریافت کمک مالی از نهادهای غیرکارگری باشد؛ و اصولاً اگر دریافت چنین کمک‌هایی لازم یا ضروری بنماید، مشروط به‌تصمیم از سوی تشکلی‌ است‌که حقیقتاً کلیت طبقه‌ی کارگر را نمایندگی کند؛ اما هم‌چنان که تاریخ مبارزات کارگری نشان داده است، غیرممکن نیست که در شرایط ویژه‌ای دریافت کمک مالی از نهادهای غیرکارگری یا دولتی به‌ضرورتی تبدیل شود که نه تنها وابستگی را به‌همراه نمی‌آورد، بلکه زمینه گسترش کمی‌ـ‌کیفی مبارزه‌ی طبقاتی را فراهم‌‌تر می‌کند و نتیجتاً موجب استحکام بیش‌تر استقلال طبقاتی نیز خواهد شد. بنابراین، در رابطه با تدارکات مالی ـ‌همانند همه‌ی دیگر اشکال سازماندهی و مبارزاتی‌ـ نباید به‌دام کلیت‌سازی و تقدس‌مآبی خرده‌بورژوایی افتاد. چراکه خرده‌بورژوازی به‌واسطه‌ی ارائه‌ی تصاویر مقدس و تابوگونه از اصول برآمده از نسبت‌های مادی و مبارزاتی، زد و بندهای پنهان خودرا با همه و هرکس (از شیطان گرفته تا بچه‌شیطان و خدا) از چشم‌ پرولتاریا پنهان می‌کند تا در همه‌ی حالات ممکن‌الوقوع̊ رابطه‌ای برای برنده شدن در دست‌های ناپاک خویش داشته باشد. به‌عبارت دیگر، تقدس‌مآبی (نه باورهای مقدس که در دستگاه دیگری معنی دارند) بیش از این‌که جنبه‌ی ذهنی داشته باشد و به‌نادانستگی یا نگاه وارونه و ماورایی برگردد، حاکی از عینیتی است که باید پنهان گردد. بی‌جهت نیست‌که تزویر و مقدس‌مآبی غالباً همانند دوقلوهای به‌هم چسبیده ـ‌توأماً‌ـ واقع می‌شوند.

به‌رابطه‌ی «اتحاد بین‌المللی...» با مقوله‌ی تطهیر و تقدس مالی، و چیستی و چگونگی رابطه‌ی لیبر استارت با سولیداریتی‌سنتر و بورژوازی به‌طورکلی برگردیم:

همین‌که «اتحاد بین‌المللی...» بدون هرگونه پرسش آشکار یا الزامِ سازمان‌دهنده‌ای، می‌نویسد: «کلیه هزینه سفر نمایندگان اتحاد بین‌المللی توسط خود آنها و یاری اعضای اتحاد بین‌المللی تامین شد»؛ و همین‌که این تشکلِ مدعیِ جانب‌داری از استقلال طبقاتی کارگران̊ رسماً اظهار می‌دارد که «بخش عمده‌ای از فعالیت‌های نمایندگان اتحاد بین‌المللی در این کنفرانس [استانبول] به‌موضع‌گیری صریح علیه حمایتهای مالی از دولتها و نهادهای سرمایه‌داری، از جمله سولیداریتی سنتر، و تشریح نقش ضد کارگری چنین نهادهایی، اختصاص یافت»، نشان‌دهنده‌ی این است‌ که فعالین این تشکل بیش از این‌که به‌‌تحلیل سیاسی‌ـ‌‌طبقاتی بپردازند و درگیرِ حمایت از امر سازمان‌یابی طبقاتی کارگران در ایران باشند و ‌تبادل اندیشه، تجربه و عاطفه را در دستور کار داشته باشند، روی مقوله‌ی مالی متمرکز هستند؛ و بیش از این‌که به‌دنبال حقایق مربوط به‌سیاست‌های طبقاتی و جهانی باشند، روی مقوله‌ی اعتباریِ تطهیرِ مالی تمرکز یافته‌اند.

حقیقت ـ‌متأسفانه‌ـ این است‌که این دستگاهی که دوستان «اتحاد بین‌المللی...» برای خودشان ساخته‌اند (یعنی: دستگاهی‌که به‌جای درک حقیقت از طریق بررسی نظرات، خاصه‌ها، کارکردها و کنش‌های یک نهاد سیاسی ـ‌عمدتاً‌ـ روی موضع‌گیری علیه حمایت‌های به‌اصطلاح فاسدکننده‌ی مالی متمرکز می‌شود)، دقیقاً همان دستگاهی است‌که بیش‌ترین زمینه را برای ‌تزویر و گسترش آن فراهم می‌کند.

این مسئله را با دقت بیش‌تری مورد بررسی قرار دهیم: گزارشِ شرکت در دومین کنفرانس بین‌‌المللی سایت لیبر استارت در استانبول-‌ترکیه اعلام می‌دارد: «اتحاد بین‌المللی در گذشته نیز از لیبراستارت خواسته بود که مواضع خود را در زمینه استقلال از دولتها و نیز سولیداریتی‌سنتر، بیان کند که پاسخی با این مضمون دریافت شد: "لیبراستارت یک شبکه مستقل جهانی از فعالین حقوق کارگری است. ما از هیچ حکومتی هیچ پولی دریافت نمی‌کنیم. لیبراستارت نه به‌مرکز همبستگی فدراسیون کار آمریکا وابسته است و نه محتاج آن است". بی‌تردید، درصورتی که خلاف این گفته ثابت شود اتحاد بین‌المللی به‌نقد و افشای آن خواهد پرداخت».

منهای این‌که «نقد» نشان تقابلِ هم‌بسته و «افشا» نشان تنافر و تناقض است، و در امر سازمان‌یابی طبقاتی کارگران نباید این دو کنش کاملاً متفاوت را به‌هم آمیخت؛ اما، اریک لی به‌عنوان شخصی‌که عملاً مدیریت شبکه‌ و مناسبات  لیبر استارت را در کنترل دارد و از خود به‌عنوان «بنیان‌گذار» این سایت یاد می‌کند، در سخنرانی‌اش در جلسه‌ی افتتاحیه کنفرانس استامبول (که در واقع، اعلام مضمون، اهداف و روند کنفرانس است)، در رابطه‌ی سولیداریتی‌سنتر و دومین کنفرانس لیبر استارت چنین می‌گوید: «سولیداریتی‌سنتر نقشی حیاتی در سازمان‌دهی این کنفرانس و [نیز] انتقال نمایندگان اتحادیه‌های جدید و مستقل در دنیای عرب به‌استانبول بازی کرد، و من می‌خواهم سپاس‌گزاری خودمان را به‌خاطر تلاش‌هایی که آن‌ها [سولیداریتی‌سنتری‌ها] کرده‌اند، اعلام کنم»[تأکیدها از من است]{1}.

فرض کنیم که «اتحاد بین‌المللی...» از این‌که سولیداریتی‌سنتر در سازمان‌دهی کنفرانس استانبول «نقشی حیاتی» و تعیین‌کننده داشت، بی‌خبر بود. اما با در نظر گرفتن ‌این‌که اریک لی در اِبراز تشکر خود از ضمیر ملکی جمع (our) استفاده کرد که به‌معنی ابراز تشکرِ نمایندگان «اتحاد بین‌المللی...» نیز هست (و این ‌معنای دیگر جز به‌‌رسمیت شناختن سولیداریتی‌سنتر ندارد)، سؤال این است که چرا این افراد جلسه را به‌رسم دیپلماتیک و به‌معنای اعتراض ترک نکردند؟

گرچه «اتحاد بین‌المللی...» در کلام از «نقد» و «افشا» صحبت می‌کند؛ اما حقیقت این است‌که با «گسترش» رابطه‌اش با اتحادیه‌های کارگریِ موجود و رسمی، ‌‌عملاً‌ به‌این نتیجه رسیده است‌که باید سولیداریتی‌سنتر را ـ‌لااقل‌ـ به‌طور تلویحی و ضمنی به‌رسمیت بشناسد. در این رابطه به‌گفتارِ یکی از نمایندگان این تشکلِ حمایت‌کننده‌ی مبارزات کارگری در مصاحبه‌ی نوشتاری‌اش گوش کنیم: «در درجه اول باید توضیح داد که "سولیدایتی سنتر" در واقع بخش روابط بین‌المللی فدراسیون کار آمریکا (AFL) می‌باشد که ۱۲ میلیون عضو از اتحادیه‌های کارگری دارد. لذا آنها در کنفرانسهای تشکلهای اتحادیه‌ای و کنوانسیونهای کارگری همواره نماینده ارسال میکنند». بدین‌ترتیب، به‌واسطه‌ی همان 12 میلیون کارگری که در (AFL) عضویت دارند، چاره‌ای جز «تحمل» سولیداریتی‌سنتر در «کنفرانسهای تشکلهای اتحادیه‌ای و کنوانسیونهای کارگری» نیست!؟ بیان این تُرهاتِ مُزورانه درحالی است‌که چند سال پیش فعالین «اتحاد بین‌المللی...» در هم‌راستاییِ شرم‌گینانه‌شان با شارلاتانیسم گروه فخیمه‌یاتحاد سوسیالیستی کارگری ـ‌آشکار و پنهان‌ـ به‌زمین و زمان نامه می‌فرستادند که سولیداریتی‌سنتر به‌نمایندگی مهدی کوهستانی با توزیع پول جنبش کارگری را به‌فساد کشانده ‌است{2}!! اگر برای لحظه‌ای از مسائل جدی‌تر چشم بگردانیم و نگاهی به‌مسائل جنبی داشته باشیم، می‌بینیم که تحول سیاسی «اتحاد بین‌المللی...» ـ‌عملاً‌ـ به‌معنای قطعیت اعاده‌ی حیثیت مهدی کوهستانی است‌که از مدت‌ها پیش به‌یُمن سایت‌های به‌اصطلاح چپ شروع شده بود: تغاری بشکند؛ ماستی بریزد؛ جهان گردد به‌کام کاسه‌لیسان!؟

به‌هرروی، چنین می‌نمایدکه مغازله‌ی «اتحاد بین‌المللی...» با سولیداریتی‌سنتر توسط شبکه‌ی مجازی‌ـ‌غیرمجازی سایت لیبر استارت پُردامنه‌تر از عدم اطلاع از مواضع و این‌گونه مقولات سطحی است. پس، ابتدا نکاتی را از سخن‌رانی اریک لیدر جلسه‌ی افتتاحیه کنفرانس استانبول (با توضیحات و سؤالات لازم) طرح می‌کنم تا ضمن آشنایی با این مواضع، ادامه‌ی بحث حقیقی‌تر باشد؛ و زمینه‌ی نگاه سربسته به‌تأثیراتِ مخرب مقوله‌ی دریافت‌ـ‌‌پرداخت پول و گریز از بررسی‌های سیاسی‌ـ‌‌طبقاتی در ‌‌جنبش کارگری ایران نیز فراهم گردد. اما قبل از بیان نکات مذکور، لازم به‌توضیح است‌که جوهره‌ی حرف‌های اریک لی، لیبر استارت و سولیداریتی‌سنتر در کنفرانس استانبول این بود که جنبش کارگری در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا باید به‌پشتیبانِ لیبی‌یایی کردن سوریه، سومالی، ایران، و غیره تبدیل شوند تا زمینه‌ی گسترش جنگ (شاید به‌روسیه، چین و هند ـ نیز) ‌فراهم شود!؟؟ نابجا نیست اگر بپرسیم: «اتحاد بین‌المللی...» در میان این‌همه توطئه‌گر و سیاست‌باز و عرقه به‌کجا می‌خرامد؟

چند نکته و سؤال در رابطه با دیدگاه‌های لیبر استارت و اهداف کنفرانس استانبول

1ـ لیبر استارت خواسته‌ی خیزش‌های انقلابی در خاورمیانه و شمال آفریقا را دست‌یابی به‌دموکراسی غربی برآورد می‌کند{3}؛ درصورتی‌که انگیزه‌ی مردم کارگر و زحمت‌کشی که درگیر این خیزش انقلابی شده‌اند و هم‌چنان روی خواست‌های اولیه خود پای می‌فشارند و جان می‌بازند، آزادی‌های مدنی در راستای تقسیم عادلانه‌ی نعمات زندگی است. طرح خواسته‌ی حداکثر درآمد که نباید از ده برابر حداقل دستمزد بیش‌تر باشد، نشانه‌ی گویایی از جان‌مایه جنبش انقلابی نان و آزادی است{4}.  سؤال این است‌که «اتحاد بین‌المللی...» کدام‌یک از این دریافت‌ها را می‌پذیرد؟

2ـ اریک لی روند تحولات عراق را «گذر از دیکتاتوری به‌دموکراسی» القا می‌کند. بدین‌ترتیب، تهاجم نظامی آمریکا و هم‌پیمان‌‌هایش به‌عراق که هدفی جز تخریب زیرساخت‌های اساسی و کشتار مردم نداشت، به‌همراه قتل‌عام بیش از نیم میلیون کودک در جریان محاصره‌ی اقتصادی که پس از چندی «هوشمند» هم شد[!]، ترقی‌خواهانه به‌حساب می‌آید!! آیا «اتحاد بین‌المللی...» با این برآورد و القا موافق است؟

3ـ اریک لی به‌‌عنوان شخصی‌که در جلوی پرده‌ی کنفرانس استانبول قرار دارد و همه‌چیز را به‌اصطلاح مدیریت می‌کند، امیدوار است‌که در کنفرانس سال آینده اتحادیه‌هایی از لیبی را ملاقات کند که «بالاخره از قید دیکتاتوری قذافی رها شده‌اند». هزینه‌ی این «رهایی» رقمی حدود 100 هزار قربانی و بیش از 40 هزار پرواز باهدفِ بمب‌باران زیرساخت‌هایی همانند تأسیسات برق، آب، فاضل آب، بیمارستان‌ها، فرستنده‌های رادیویی‌‌ـ‌تلویزیونی، پل‌ها و جاده‌های استراتژیک و سدها̊ به‌همراه کلیه کارخانجات ریز و درشت و متوسط بود که هزینه‌ی پولی ساخت مجدد آن‌ها (به‌غیر از معضلات و فجایعی که به‌دنبال خواهد داشت) 360 میلیارد یورو برآورد می‌شود. آیا «اتحاد بین‌المللی...» چنین شیوه‌ای از «رهایی» را می‌پذیرد؟

4ـ بنیان‌گذار و رئیس سایت لیبر استارت امیدوار است که در ‌کنفرانس سال 2013 «اتحادیه‌هایِ مستقل و دموکراتیکی را از سوریه‌» دعوت کند که «هنوز تحت حاکمیت رژیم خون‌آشام اسد» قرار دارند. معنای عملی این  امیدواری این است‌که دارودسته‌های تحت تغذیه و راهبری CIA (همانند آن‌چه در لیبی واقع شد) تقاضای منطقه‌ی پرواز ممنوع بکنند (که کرده‌اند) تا نیروی هواییِ «آزادی‌بخش»[!!!!] ناتو طبق برنامه‌ی از پیش تعیین شده‌اش «حاکمیت رژیم خون‌آشام اسد» را به‌همراه توده‌ی مردم ساکن در سوریه لیبی‌زاسیون (یعی: لت و پار) کند و چند نفر رجاله و جنایت‌کار را به‌عنوان «اتحادیه‌هایِ مستقل و دموکراتیک» سوریه‌ای به‌‌‌سومین ‌کنفرانس لیبر استارت دعوت نمایند. پرسیدنی است‌که پاسخ و واکنش «اتحاد بین‌المللی...» به‌این شکلِ ویژه‌ از «سازمان‌یابی کارگری» چیست؟

5ـ اریک لی ضمن ابراز خشنودی فراوان از حضور اتحادیه‌های کارگری از مصر و تونس در کفنرانس و ابراز علاقه به‌شنیدن نظر آن‌ها در مورد انقلاب در کشورهای‌شان و خصوصاً شنیدن از «نقش تکنولوژی جدید» [یعنی: اینترنت] در این انقلابات، عملاً به‌این جنبش‌های انقلابی فرمان ایست می‌دهد. چراکه اینترنت مطلقاً در اختیار بورژوازی است و جنبشی ‌که با وساطت یا براساس ارتباطات اینترنتی شکل بگیرد، ناگزیر تحت کنترل بورژوازی است و عملاً خودرا به‌باقی ماندن در ‌‌محدوده‌های نظام سرمایه‌داری متعهد کرده است. گرچه از اخبار، گزارش‌ها و مشاهدات شاهدان عینی (خصوصاً در مصر) چنین برمی‌آید که اینترنت نقش چندانی در شکل‌گیری اتحادیه‌های جدید نداشته است؛ اما اریک لی با توسل به‌زمین و زمان سعی می‌کند که جنبش‌های انقلابی در مصر و تونس را اینترنتیزه کند و تحت قواعد بازی بورژوازیی درآورد. وی در این رابطه (یعنی: مبارزه‌ی طبقاتی و انقلاب براساس فردیت و اینترنت) به‌مارکس، مانیفست کمونیست، انجمن بین‌المللی کارگران و سرود انترناسیونال نیز آویزان می‌شود تا به‌تشکل‌هایی همانند «اتحاد بین‌المللی...» و امثالهم (اعم از ایرانی و غیرایرانی) بفهماند که در آغوش عموبورژوازیِ غربی هم می‌توان «کمونیست» بود و سرود انترناسیونال خواند. پس، آن دولت‌هایی مانند دولت ایران که اجازه‌ی مبارزه‌ و انقلاب اینترنتی را محدود می‌کنند، باید لیبی‌یائیزه شوند تا بحران سرمایه که در غرب بیش‌تر خودنمایانده است، به‌واسطه‌ی تخریب زیرساخت‌ها و کشتار مردم̊ در لفافه‌ی دموکراسی‌طلبی «دموکراتیزه» شود و «رفع» گردد!؟ گرچه در ادامه‌ی این نوشته به‌‌مقوله‌ی انقلاب اینترنتی که اریک لی، لیبر استارت و سولیداریتی‌سنتر از مروجین آن هستند، بیش‌تر می‌پردازیم؛ اما ابراز شادی تشکل‌های ایرانی از حضور در چنین کنفرانس‌ها و شنیدن مقولاتی این‌چنین سولیداریتی‌سنترمنشانه تا همین‌جا هم قصه‌ها و وقایع جالبی را تداعی می‌کند. این دستگاه تزویر، دو رویی و جنایت از یک‌‌طرف یادآور قصه‌ی عبید زاکانی و مردک خنجر به‌کمر بسته است؛ و از طرف دیگر خاویر سولانا را تداعی می‌کند که تا قبل از ریاست ناتو و تصدی مقام ارشد امور خارجه‌ی اتحادیه اروپا در اسپانیا با مشت‌های گره کرده سرود انترناسیونال می‌خواند!؟ آیا «اتحاد بین‌المللی...» این‌گونه چرخش‌ها و بندبازی‌های می‌پذیرد؟

6ـ گرچه اریک لی در سخن‌رانی‌اش در افتتاحیه کنفرانس استانبول مستقیماً سناریویی در مورد ایران طراحی یا ارائه نکرد، اما در بحثی ‌که موضوع محوری‌اش ضدیت با دیکتاتوری است و به‌جنبش‌های جاری در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه می‌پردازد؛ ایران را در کنار عراق، بحرین، اسرائیل و فلسطین قرار دادن می‌تواند نشان از این داشته باشد که لیبی‌یائیزه کردن ایران حتمی است؛ اما زمان آن هنوز معلوم نشده است!؟ شاید همه‌ی این حرف‌ها برای «اتحاد بین‌المللی...» و امثالهم بی‌معنی بنماید؛ اما برای گروهی که از هوشیاری کارگری و کمونیستی برخوردار باشد، همه‌ی این پیش‌فرض‌ها ـ‌حتی در شکل نفیِ مستدل آن‌ها‌ـ می‌تواند به‌منبع اندیشه و الهامی تبدیل شود که لَنگ زدن روی مقولات مالی و پولی را از عمدگی ذهنی‌ به‌واقعیت زندگی بازمی‌‌گرداند.

7ـ سخنرانی اریک لی در مراسم افتتاحیه کنفرانس استانبول با آرزوی این‌که در سال 2014 صدوپنجاهمین سال‌گرد انجمن بین‌المللی کارگران را جشن بگیرد؛ و با تکیه به‌‌این نقل قول از مانیفست که «کمونیست‌ها در مبارزه‌ی پرولتاریای کشورهای مختلف ـ‌مستقل از همه‌ی ملیت‌ها‌ـ منافع عمومی پرولتاریا را درنظر می‌گیرند و از آن دفاع می‌کنند»، ضمن رذیلانه‌ترین شکل سوءِ استفاده (یعنی: «استفاده»‌ی پست‌مدرنیستی) از دانش مبارزه‌ی طبقانی و اعتبار مارکس، حضورِ هم‌بسته در ‌یک اتحادیه معین و کشور خاص را در جنبه‌ی بین‌المللی مبارزات کارگری به‌انحلال می‌کشاند. او می‌گوید «گرچه من از لندن آمده‌ام؛ اما این بدین‌ معنی نیست که نماینده‌ی کشور انگلستان هستم... من [فقط] به‌‌عنوان یک فعال اتحادیه‌ای این‌جا هستم». اریک لی با بیان این‌که «کنفرانس استانبول یک اجلاس اتحادیه‌ای» یا کنگره‌ی یک فدراسیون جهانی نیست، همه‌ی حاضران را با عقاید بسیار گوناگون و معتبرشان ـ‌عملاً‌ـ به‌تابعیت از برنامه‌ی کنفرانس که چیستی آن به‌صراحت هم اعلام نمی‌شود، فرامی‌خواند. او همه‌ی حاضران را به‌این فرامی‌خواند که به‌هم بیامیزند، از کارگاه‌های مختلف بازدیدکنند، به‌دیگران (از اتحادیه‌های دیگر و از دیگر کشورها) گوش بدهند، از آن‌ها بیاموزند و ارتباط اینترنتی‌شان را ادامه دهند. بنیان‌گذار سایت لیبر استارت از حاضران در کنفرانس استانبول می‌خواهد که مرزها را ـ‌نه آن مرزهایی‌که عملاً توسط شبکه‌ی ارتباطات جهانی و اینترنت حذف شده‌‌اندـ بلکه مرزهای درون ذهن خویش را بردارند. دلیل او برای این فراخوانِ ظاهراً انترناسیونالیستی و جمع‌گرایانه [اما در حقیقت، کلیت‌گرایانه و منحل‌کننده‌ی فردیت واقعی افراد در فردیتی کاذب و دلخواه، که درحالتی از مسخ‌شدگی به‌طور ناخواسته در شبکه‌ی ارتباطات اینترنتی منحل می‌شوند] این است‌که می‌خواهد ـ‌براساس ارتباطات اینترنتی‌ـ یک شبکه‌ی جهانی‌ـ‌اتحادیه‌ای برپا سازد که هرکس (در هرگوشه‌ای از جهان) با هرکس (در هرگوشه‌ی دیگری از جهان) ارتباط داشته باشد، از او بیاموزد، و با او دست به‌آکسیون (یعنی: «مبارزه») بزند. شاهدِ درستی این شیوه‌ از «مبارزه» گردآوری تقریباً 4000 امضا با مطالبه‌ی آزادی دو نفر از رهبران اتحادیه‌ای در فوجی بود که در عرض 24 ساعت نتیجه داد و آن‌ها از زندان آزاد شدند! به‌هرروی، نتایجی‌که اریک لی ـ‌به‌طور آشکار یا تلویحاًـ از فراخوان خویش به‌یگانگی، آموزش، دموکراسی‌طلبی، اتحادیه‌گرایی و ارتباط جهانی‌ـ‌اینترنتی می‌گیرد و القا می‌کند (با توجه به‌این‌که فعالین اتحادیه‌های برآمده از جنبش انقلابی نان و آزادی در مصر و تونس در میان حاضران حضور دارند)، بدین‌ترتیب است:

الف) نیازی به‌‌ایجاد تشکل طبقاتی در واحدهای تولیدی‌ـ‌‌خدماتی، در مناطق، در شهرها و در کشورهای مختلف نیست؛ چنان‌چه بخشی از حضار در کنفرانس، به‌طور انفرادی دعوت شده بودند.

ب) برای وجود چنین شکلی از سازمان‌یابی پُست‌مدرنیستی وجود دسترسی آزاد به‌اینترنت و درنتیجه وجود آزادی‌های مدنی به‌سبک آمریکا و اروپای غربی الزامی است؛ پس، مهم‌ترین و عمومی‌ترین وظیفه‌ی جنبش جهانی‌ طبقه‌ی کارگر̊ مبارزه در راه دست‌یابی به‌آزادی به‌سبک کشورهای اروپایی‌‌ـ‌امریکایی است. اما از آن‌جاکه دیکتاتورها بدون زور دست از قدرت نمی‌کشند و تن به«‌آزادی»‌ و دمکراسی نمی‌دهند؛ از این‌رو، کارگران ساکن در این کشورها ـ‌حتی در تعداد بسیار محدود هم‌ـ می‌توانند از ناتو به‌عنوان «نیرویی آزادی‌بخش» تقاضای کمک (یعنی: تقاضای لیبی‌یائیزه، تخریب و کشتار) بکنند!!؟

پ) از آن‌جا که همه‌ی کارگران باید از همه‌ی کارگران بیاموزند؛ و ازآن‌جا در تبادل به‌اصطلاح آموزشی̊ سلطه (منهای بار و جهت آن) با طرف به‌اصطلاح آموخته‌تر است؛ پس، کارگران مصری، تونسی، سوری، ایرانی و غیره (به‌عنوان قدرتمندترین نیروی محرکه‌ی جنبش‌های انقلابی در کشورهای خود) باید از «برادران» خویش در کشورهای «متمدن»تر و پیش‌رفته‌تر غربی بیاموزند و به‌جای پافشاری‌های انقلابی [که می‌تواند موجودیت نظام را زیر سؤال بِبَرد و جامعه را با خطر انقلاب کارگری و سوسیالیستی مواجه گرداند]، به‌قوانین به‌اصطلاح دموکراتیک تن بسپارند و درصورت عدم وجود چنین قوانینی از «رفقای» سولیداریتی‌سنتر و نهادهای مشابه تقاضای کمک آموزشی‌ـ‌لجستیکی بکنند تا به‌این قوانین دست یابند؛ و ضمناً مطمئن باشند که «رفقایی» که ناتو را مدیریت می‌کنند، به‌هنگام لزوم «در خدمت» خواهند بود و در امر بمب‌باران و کشتار کوتاهی نخواهند کرد!!؟

ج) منطق و ذات اندیشه‌ای که اریک لی برآن تکیه می‌کند تا تئوری انترناسیونالیستی‌ـ‌اینترنتی‌ـ‌پارلمانتاریستی خودرا در مقابل احتمال شکل‌گیری جنبش‌های سوسیالیستی و انقلابی تبلیغ و ترویج کند، و نهایتاً «سازمان» بدهد؛ همان منطقی است‌که ‌به‌ابداع نظریه «جنبش مجامع عمومی» راهبر گردید. البته با این تفاوت که به‌لحاظ زمان 20 سال، به‌لحاظ  تکنولوژیک از عدم وجود اینترنت تا وجود آن، و از جهت امکانات لجستیکی صدها برابر از نظریه «جنبش مجامع عمومی» پیش‌رفته‌ترو قدرتمندتر است. این نظریه پست‌مدرنیستی‌ـ‌‌ضدکمونیستی باب طبع «تشکل»هایی است که خارج از محیط کار و تولید قرار دارند، با سازمان‌یابی سندیکایی‌ـ‌اتحادیه‌ای [به‌ویژه به‌‌سبکی که در زمان مارکس شکل می‌گرفت] ـ‌در نظر و عمل‌ـ مخالف‌اند؛ و درعین‌حال داعیه رهبری پرولتاریا را به‌طور تمام وقت در سرمی‌پرورانند.

در پایان این بخش از نوشته، سؤالم از دوستان فعال در «اتحاد بین‌المللی...» و آن کسانی که کارگران کیان‌تایر و  غیره را از ایجاد تشکل پایدار سندیکایی می‌ترسانند، این است‌که آیا کنفرانس استانبول چیزی بیش از فراکسیون علنی و چپِسولیداریتی‌سنتر بود؟ به‌هرروی، کنفرانس استانبول بخش غیرعلنی و احتمالاً دستِ راستی‌تری هم داشت که اسناد «اتحاد بین‌المللی...» هیچ اشاره‌ای به‌آن نمی‌کند{5}.

مقوله‌ی «پول» به‌مثابه‌ی عامل ویران‌گر در جنبش کارگری

نه تنها «اتحاد بین‌المللی...»، بلکه قریب به‌مطلقِ افراد، گروه‌ها و جریاناتی‌که خودرا چپ، کمونیست یا جانب‌دار طبقه‌کارگر می‌دانند، براین باور غلط و خرده‌بورژوایی پای می‌فشارند «که اعتصابات و مبارزات کارگری نیازمند تقویت از جوانب مختلف است که مهمترین آنها کمک‌های مالی است». اگر این حکم که در تقویتِ «اعتصابات و مبارزات کارگری» مهم‌‌ترین جانب از جوانب مختلف̊ «کمک‌های مالی است»، درست باشد؛ آن‌گاه کمونیست‌ها چاره‌ای جز استحاله‌ی بورژوایی (یعنی: تبدیل شدن به‌صاحب سرمایه و ‌‌کارفرما) نخواهند داشت!؟ اما تبدیل کمونیست‌ها به‌کارفرما و بورژوا ـ‌عملاًـ بهترین، معقول‌ترین و رزمنده‌ترین متحدین طبقه‌ی کارگر را به‌جبهه‌ی مقابل می‌‌راند، و ـ‌در واقع‌ـ جامعه‌ی سرمایه‌داری ‌جاودانه می‌شود!؟

بدین‌ترتیب، «کمک‌های مالی» (‌جز برای کارگرانی‌که به‌واسطه‌ی اقدامات طبقاتی به‌زندان افتاده‌اند‌) نه تنها مهم‌ترین جانب در تقویت «اعتصابات و مبارزات کارگری» نیست؛ بلکه طرح این مقوله̊ اشرافیتی به‌رابطه‌ی پولی و گردآوری کمک‌های مالی می‌بخشد که به‌لحاظ اخلاقیات طبقاتی و انقلابی چنان ویران‌‌گر و منحرف‌کننده خواهد بود که تخمه‌ی سازمان‌یابی طبقاتی را به‌جای کشت در زمین طبقه‌ی کارگر، در مناسبات خرده‌بورژوایی و بورژوایی به‌انحلال می‌کشاند. اما منهای سازمان‌یابی خودبه‌خودی نهادهای کارگری، آن‌جاکه کمونیست‌ها و نیروهای تاریخاً انقلابی خودرا درگیر تقویت پروسه‌ی سازمان‌یابی و مبارزه‌ی خودبه‌خودی طبقه‌کارگر می‌کنند، در بسیاری از موارد به‌کمک مالی نیاز دارند و در این‌جاست که رابطه‌ی پولی به‌دلیل خاصه‌ی پراتیک و عملی‌اش̊ نه تنها ویران‌گرِ اخلاقیات طبقاتی و انقلابی نخواهد بود، بلکه به‌یکی از زمینه‌های شکل‌گیری اخلاقیات طبقاتی و انقلابی نیز ارتقا می‌یابد.

بنابراین، دو دیدگاه و دو پتانسیل عملی برای «کمک‌های مالی» قابل تصور است: یکی ویران‌گر و منحل‌کننده که ـ‌به‌جز ایجاد بینش خرده‌بورژوایی در بررسی‌ وقایع، رویدادها و پتانسیل کنش‌گری‌ها‌ـ به‌ایجاد لابی‌های صرفاً سیاسی و سیاست‌بازانه نیز می‌انجامد که به‌عنوان عامل زد و بندهای ظاهراً مبارزاتی̊ باورها و مناسبات مبارزاتی کارگران را از درون به‌اضمحلال می‌کشد؛ و دیگری، سازنده و پراتیک̊ در راستای تقویت امور مربوط به‌سازمان‌یابی کارگران و زحمت‌کشان که باید به‌‌لحاظ کمی و کیفی قابل بازبینی، ارزیابی و نقد نیز باشد. این بازبینی و ارزیابیِ نقادانه تنها به‌شرطی عملی است‌که رابطه‌ی پولی و اعطای کمک مالی حتی‌المقدور هرچه علنی‌تر، توده‌ای‌تر و قابل بررسی‌تر باشد.

طبیعی است‌که در کشوری مانند ایران، که بخش قابل توجهی از اپوزیسیون‌ آن در خارج به‌سرمی‌برد، ارسال علنی کمک مالی از خارج به‌داخل به‌پی‌گیری قضایی‌ـ‌پلیسیِ گیرندگان کمک‌های مالی راهبر می‌‌شود که درعمل به‌ضد خویش تبدیل می‌گردد؛ اما، ازآن‌جاکه گیرندگان این‌گونه کمک‌ها فعالینی هستند که به‌طور متمرکز روی سازمان‌یابی طبقه‌ی کارگر کار می‌کنند و در قبال دریافت کمک مالی ملزم به‌ارائه‌ی گزارش‌های کلی و کیفیِ قابل مشاهده و تحقیق هستند؛ بنابراین؛ می‌توان میزان دریافت کمک‌های مالی را ـ‌خصوصاً به‌لحاظ کمی‌ـ به‌علنی‌ترین شکل ممکن در اختیار عموم قرار داد و کنترل چگونگیِ هزینه آن را به‌معتمدینی سپردکه ارتباط و دریافت قابل قبولی از جنبش کارگر دارند.

با همه‌ی این احوال، آن‌چه در شرایط فی‌الحال موجود از رابطه‌ی کمک‌های مالی دیده یا شنیده می‌شود‌ ـ‌صرف‌نظر از ارائه‌ی نمونه‌های آن به‌دلیل مسائل امنیتی‌‌ـ اساساً نشان‌گر جنبه‌ی ویران‌‌گر و انحلال‌گرانه‌ی آن است. گذشته از این‌که پول و دریافت و پرداخت آن̊ به‌یک معیار ارزشی و تحلیلی «ارتقا» یافته است، به‌این شایعه نیز دامن زده است‌ که فعالینِ معتبرتر جنبش کارگری ـ‌به‌واسطه‌ی همین اعتبارِ بیش‌ترـ از امکاناتی برای زندگی شخصی برخوردار شده‌اند که قبل از معتبر شدن‌شان از آن برخوردار نبودند. از طرف دیگر، «اتحاد بین‌المللی...» به‌عنوان نهادی‌که علی‌الاصول باید کارگری‌تر باشد و کارگری‌تر بیندیشد، حضور خود در کنفرانس استانبول را (که به‌لحظ تحلیلی و سیاسی چیزی جز اجلاس علنی سولیداریتی‌سنتر نبود)، با این مسئله توجیه می‌کند که اریک لی (بنیان‌گزار سایت لیبر استارت) گفته است که نه از سولیداریتی‌سنتر و نه از هیچ دولتی پول نمی‌گیرد! بدین‌ترتیب، کنش‌ها و باورها و عمل‌کردهای سیاسی مخرب و ویران‌گر، در مقابل وجه سلبی پول رنگ می‌بازد. این نگاهی مقدس‌مآبانه است‌که چیز دیگری را پوشش می‌دهد. بنا به‌تجربه و فاکتورهای در دست‌رس̊ این «چیز دیگر» چیزی جز اعتبار و شهرت نیست که در مواردی فراتر از پول، می‌تواند به‌همه‌چیز (از جمله به‌پول هم) استحاله یابد.

سرانجام این‌که: ادراکِ پول و کمک مالی به‌مثابه‌ی بت‌واره‌ای مقدسی که می‌تواند سازمان‌دهنده و تطهیرکننده هم باشد، ناگزیر به‌شکل‌گیری لابی‌های متعدد، متنافر و حتی متناقضی راهبر می‌گردد که وحدت طبقاتی کارگران و زحمت‌کشان را به‌یک پارادوکس تکرار شونده تبدیل می‌کند. چراکه این لابی‌ها همان انگِ خُلق و خویی را برخود می‌کوبند که کمک‌کنندگان برپیکره‌ی مناسبات خویش حک کرده‌اند. گرچه وجود لابی در درون طبقه‌ی کارگر به‌طور خودبه‌خودی با وحدت طبقاتی فروشندگان نیروی‌کار متناقض است؛ اما این تناقض به‌واسطه‌ی اپوزیسیون هزاره‌پاره و  خرده‌بورژوایی‌ـ‌بورژواییِ ‌ایرانی، تناقض ناشی از نفس وجود لابی در درون طبقه را چنان به‌تواتر و تکثر می‌کشاند که حتی با حذف سرکوب‌های دولتی، بازهم به‌عنوان مانعی در امر ‌‌سازمان‌یابی طبقاتی کارگران عمل می‌کند. پس، ضروری است‌که هم‌چنان‌که با بورژوازی می‌جنگیم، با لابی‌گرایی و ایجاد لابی در درون طبقه‌ی کارگر نیز به‌مبارزه برخیزیم. در راستای چنین مبارزه‌ای، اولین گام̊ تشکیل و گسترش صندوق‌های هم‌یاری کارگری است که دفتر دریافتی‌هایش در مقابل همه‌گان باز باشد.

زیانِ شیوه‌هایی‌که دریافتی‌های خود را این‌چنین آشکارا اعلام نمی‌کنند و به‌جز چند آشنایی تلفنی‌ـ‌اینترنتی، شناختی از سوخت‌وساز جنبش کارگری ندارند، حداقل این است‌که ‌بازار شایعات را زمینه‌ی بیش‌تری می‌بخشند. برای مثال: همین چندی پیش بین فعالین کارگری شایع شد که مبلغ نسبتاً قابل توجهی در جریان «ارسال» مفقود شده است. از آن‌جا که شایعه معمولاً تصویر دفرمه‌ای از واقعیت ارائه می‌‌دهد؛ پس، برای حذف شایعاتِ مخربی از این دست، چاره‌ای جز بازبینی نظری در نقش پول و مناسبات مالی در رابطه با جنبش کارگری، و نیز ایجاد مناسباتی روشن نیست؛ که هم بُرد شایعه‌پردازی را کم می‌کند و هم از امکان و احتمال لابی‌گرایی‌ می‌کاهد که متناقض با وحدت طبقاتی کارگران است.

‌گزارش‌‌های «اتحاد بین‌المللی...» گزینشی است!

«اتحاد بین‌المللی...» با کلمات و عباراتی دیگر و پراکنده، مجموعاً مدعی است‌که با حضور در کنفرانس استانبول توانسته گزارشی را در اختیار فعالین کشورهای دیگر بگذارد که بیان‌کننده‌ی موقعیت جنبش کارگری در ایران است. این ادعا درست نیست.

مهم‌ترین دلیل انتقال دومین کنفرانس سراسری لیبر استارت به‌استانبول̊ وقوع جنبش انقلابی نان و آزادی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بود. فراتر از قیام عمومی برعلیه دولت‌های تونس و مصر و چه‌بسا فراتر از پایداری و تعداد قربانی‌هایی‌که این جنبش در راه اعتلای ‌مردم کارگر و زحمت‌کش داده است؛ اما طرح مطالبه‌ی حداکثر درآمد که نباید از ده برابر حداقل دستمزد بیش‌تر باشد{4}، نشانه‌ی بارز عدالت‌خواهی و برابری‌طلبی این جنبش است. بنابراین، بی‌توجهی به‌این مطالبه‌‌ای که درصورت فراگیر شدن‌‌اش می‌تواند به‌روند سازمان‌یابی سوسیالیستی کارگران و زحمت‌کشان در خاورمیانه منجر گردد، چیزی جز بی‌توجهی (یا در واقع: انکار) پتانسیل طبقاتی نهفته در جنبش انقلابی نان و آزادی و تقلیل آن به‌مقوله‌ی بورژوایی ‌«بهار عربی» است.

سندیکای هفت‌تپه در بیانیه‌اش به‌مناسبت اول ماه مه با طرح مطالبه‌ی حداکثر درآمد که نباید از ده برابر حداقل دستمزد بیش‌تر باشد، ضمن اعلام هم‌بستگی‌اش با جنبش انقلابی نان و آزادی، مقوله‌ی عدالت‌خواهی را که در میان جنگ جناح‌بندی حکومتی شکل ماورایی‌ گرفته و به‌ابزاری برای فریب کارگران و زحمت‌کشان تبدیل شده است، به‌زمین مطالباتی و کارگری باز می‌گرداند تا موجبات گسترش کیفی جنبش کارگری در ایران را نیز فراهم آورد. این درصورتی است‌که فعالین «اتحاد بین‌المللی...» در ارائه‌ی گزارش و تصویرپردازی از کم و کیف جنبش کارگری در ایران، هیچ اشاره‌ای به‌سندیکای هفت‌تپه و این مطالبه‌ی کارگری، طبقاتی و ترقی‌خواهانه نمی‌کنند.

منهای ارزیابی «اتحاد بین‌المللی...» از سندیکای هفت‌تپه و منهای سمپاتی یا آنتی‌پاتی این تشکل حمایتی نسبت به‌این سندیکا یا فعالین آن؛ اما حقیقت این است‌که طرح مطالبه‌ی محدودیت حداکثر درآمد موضوع و رویدادی نیست‌که مورد علاقه‌ی کنفرانس استانبول و نهادهایی باشد که در برگزاری این کنفرانس «نقش حیاتی» داشته‌اند. چراکه یکی از علل وجودی این‌گونه کنفرانس‌ها، نشست‌های مشابه و نیز مناسبات هم‌سو با آن ̊ کانالیزه کردن مطالبات کارگری به‌گونه‌ای است‌که حرکت از آنتاگونیسم کار‌ـ‌سرمایه را به‌ضد خویش منحرف کرده و در جهت بازتولید سرمایه به‌کار بگیرند. گزارش این‌که یکی از دو تشکل موجود کارگری در ایران خواهان این شده است‌که حداکثر درآمد نباید از ده برابر حداقل دستمزد بیش‌تر باشد، به‌ویژه برای کسانی‌که از مصر و تونس آمده بودند، عدم رعایت قوانین بازی در این‌گونه کنفرانس‌ها و مناسبات بود!؟

در گزارش «اتحاد بین‌المللی...» از کنفرانس استانبول می‌خوانیم که به‌اطلاع بعضی از حاضران در کنفرانس رسانده‌اند که در شرکت ایران‌خودرو (که بزرگ‌ترین کارخانه‌ی اتومبیل‌سازی در خاورمیانه است و حدود 33 هزار کارگر در آن کار می‌کنند) حادثه‌‌ای اتفاق افتاد که به‌مرگ 4 نفر از کارگران این کارخانه منجر گردید. [تحقیقات شرکت بیمه و دیگر نهادهای ذیربط نشان دادند که] مقصر اصلی این حادثه شرکت‌های پیمانکاری بودند. تا این‌‌جای گزارش درست است. اما این‌که «کارگران ایران‌خودرو در اعتراض به‌شدت کار و نبود ایمنی شغلی و با خواست مجازات مسئولین کارخانه، دست به‌اعتصاب چند روزه زدند»، نه تنها مبهم، بلکه نادرست نیز می‌باشد. چه تعداد از کارگران ایران‌خودرو دست به‌اعتصاب زدند؛ چند روز این اعتصاب طول کشید؛ و نتیجه‌ی آن برای کارگران چه بود؟ «اتحاد بین‌المللی...» نه تنها به‌هیچ‌یک از این موارد پاسخ نمی‌دهد، بلکه رقم 33 هزار کارگر و عبارت بزرگ‌ترین کارخانه‌ی اتوموبیل‌سازی در خاورمیانه را در کنار عبارت «‌اعتصاب چند روزه» قرار می‌دهد تا چنین القا کند که یک اعتصاب بسیار بزرگ و مهم، در یکی از بزرگ‌ترین کارخانه‌های ایران اتفاق افتاده است. گرچه این تصویرپردازی دقیقاً همان چیزی که رسانه‌های بورژوایی در رابطه با ایران و در پروسه‌ی لیبی‌یائیزه کردن این کشور دوست دارند بشنوند و تبلیغ کنند؛ اما حقیقت این است‌که طبق اطلاعاتی که من از روابط متعدد دوستانه و خانوادگی‌ام در ایران‌خودرو گرفته و اخباری که در این مورد در روزنامه‌ها و سایت‌های گوناگون خوانده‌ام، به‌جز اعتراضاتی که اساساً ناشی از مرگ دلخراش و زخمی شدن همکاران بود، اعتصابی که در یک کنفرانس به‌اصطلاح بین‌المللی و کارگری قابل گزارش باشد، در ایران‌خودرو اتفاق نیفتاد. البته من مشکل دوستان «اتحاد بین‌المللی...» در مواجه با مدیا و در مقابل میکروفن را می‌فهمم: باید چیزهایی که باب‌ میل مدیاست برای گفتن داشت!؟

حقیقتِ وارونه

«اتحاد بین‌المللی...» در مورد اختلاف نظر خودش با اریک لی و سایت لیبر استارت چنین می‌نویسد: «بخش عمد‌ه‌ای از فعالیت‌های نمایندگان اتحاد بین‌المللی در این کنفرانس به‌موضع‌گیری صریح علیه حمایتهای مالی از دولتها و نهادهای سرمایه‌داری، از جمله سولیداریتی‌سنتر، و تشریح نقش ضدکارگری چنین نهادهایی، اختصاص یافت. نمایندگان اتحاد بین‌المللی در تمام سه روز کنفرانس در این زمینه با فعالین شرکت‌کننده از تشکلات مختلف در کارگاه‌ها و خارج از آن به‌بحث و گفتگو پرداختند. در این مورد اختلاف نظر بسیار جدی نیز با اریک لی، که یکی از مسئولین لیبر استارت می‌باشد، برجسته شد. بطور مثال باید به‌این نکته اشاره کرد که وی ضمن تاکید به‌اینکه لیبراستارت از هیچ دولت و یا نهادهای وابسته‌ای همچون سولیداریتی‌سنتر کمک مالی دریافت نمی‌کند، در عین حال، از منظر شخصی ایشان سولیداریتی‌سنتر، به‌عنوان بخش بین‌المللی کنگره کار آمریکا، در دوره اخیر در کشورهای عربی فعالیت‌های مفید در زمینه آموزش حقوق کارگری و دیگر موارد مشابه داشته است. اتحاد بین‌المللی ضمن مخالفت شدید با این دیدگاه، همواره بخشی از وظیفه خود دانسته که در هرفرصت لازم نظرات خود را درمورد سولیداریتی سنتر و نقش استراتژیک ضدکارگری نهادهایی از این قبیل با فعالین و تشکلات کارگری در عرصه جهانی و نیز داواطلبانی که در سایت لیبر استارت خبر و گزارش درج می‌کنند در میان بگذارد».

این ادعا دروغ است. زیرا طبق اسنادی که در سایت لیبراستارت موجود است و در این نوشته به‌یک نمونه‌ی آن نیز اشاره شده است؛ همه‌ی قرارها، مسائل، هم‌زیستی‌های مسالمت‌آمیز و مانند آن̊ از پیش تعیین شده بود؛ و اگر «اتحاد بین‌المللی...» می‌خواست برخوردی صادقانه در این رابطه داشته باشد، چاره‌ای جز این نداشت که این قرارها، مسائل و هم‌زیستی‌ها را پیشاپیش و به‌طور گسترده در اختیار جنبش کارگری قرار می‌داد.

سکوت «اتحاد بین‌المللی...» در بسیاری از موارد (از جمله همین نشست پس از کنفرانس در تاریخ دوشنبه 21 اکتبر که در پانویس شماره {5} آمده است)، و حضورش در کنفرانسی‌که منهای مقوله‌ی پول (نه شارژ مستقیم و غیرمستقیم هزینه‌های کنفرانس)، ذاتاً چیزی جز شرکت در کنفرانس سولیداریتی‌سنتر و به‌رسمیت شناختن آن نیست. این‌چنین «حمایت‌»هایی از جنبش کارگری در ایران، مقدس‌مآبی و تزویر را بازهم بیش از پیش دامن خواهد ‌زد. این بازی ناصادقانه دنباله‌ی همان بازی‌ای است‌که شیپورسولیداریتی‌سنتر را به‌دست رجاله‌های سوسیالیست‌نما داد تا در لباس سازمان‌دهندگان و حمایت‌کنندگان جنبش کارگری برعلیه سازمان‌یابی کارگری به‌عرصه‌ی سیاست‌بازی‌های بورژوایی و رژیم‌چنجی گام بگذارند.

چه باک از این‌که یک میلیون کودک در اثر محاصره‌ی اقتصادی جان خودرا از دست بدهند؛ و مدنیت شکل گرفته در جغرافیای سیاسی ایران به‌اندازه‌ی چندین میلیون قربانی و 100 سال عقب‌گرد تاریخی̊ تخریب شود؟

آخرین سخن: هشداری صمیمانه

من به‌عنوان کارگر کمونیستی ‌که با چندتن از فعالین «اتحاد بین‌المللی...» دوستی دیرینه داشته‌‌ام و چند تن دیگر از آن‌ها را از نزدیک می‌شناسم و از صمیم قلب دوست ‌دارم؛ خواهان این هستم که «اتحاد بین‌المللی...» در مسیری که انتخاب کرده است، تجدید نظر کند. این تجدید نظر می‌تواند با انتقاد از شرکت در کنفرانس لیبر استارت در استانبول شروع شود و با افشای زد و بندهای عملی و نظری  لیبر استارت ادامه یابد تا همه‌ی آن ارزش‌ها و باورهایی که فعالین قدیمی‌تر «اتحاد بین‌المللی...» از ذخیره‌ای ده‌ها ساله به‌پای این نهاد حمایتی‌ـ‌کارگری ریخته‌اند، به‌باد فنا نرود؛ و به‌موجی از یأس و سرخوردگی در محدوده‌‌ی بسیار تنگ فعالین کارگری تبدیل نشود.

طبیعی است‌که تنها کسانی خطا نمی‌کنند که هیچ نمی‌کنند؛ اما جسارت طبقاتی و انقلابی در بازگشت از خطا، انتقاد از آن و اقدام به‌‌جبران عملی ضایعات وارده برجنبش است. اگر خدایی وجود داشت، نزد او دعا می‌کردم که دوستان «اتحاد بین‌المللی...» از خطا بازگردند. اما از آن‌جاکه محملی برای دعا نمی‌یابم، از این دوستان می‌خواهم که انسان‌گونه و انقلابی از خطای خویش بازگردند.

عباس فرد ـ لاهه ـ نهم دسامبر 2011 (جمعه 18 آذر 1390)

 

 

پانویس‌ها: 

{1} لینک زیر، هفتمین پاراگراف از بالا:

http://www.ericlee.info/blog/?p=519

{2} در رابطه با مقوله‌ی پول و خطر فساد در جنبش کارگری به‌مقاله‌ی چهار قسمتی بهمن شفیق در لینک مقابل  (سایت امید) مراجعه کنید: پول، سیاست، طبقه - بخش اول[1] - درباره درایت طبقاتی طرفداران پاکیزگی جنبش کارگری

{3} در بیان این دسته از نکات تماماً به‌نوشته‌ها و گزارش‌های سایت لیبر استارت و خصوصاً به‌سخن‌رانی اریک لی در جلسه‌ی افتتاحیه کنفرانس استانبول (پانویس شماره یک) استناد کرده‌ام.

{4} برای اطلاع بیش‌تر در رابطه با این خواسته از جمله می‌توان به‌سایت جنبش کارگر، لینک زیر مراجعه کرد:

بیانیه اعلام موجودیت هیأت مؤسس فدراسیون مستقل اتحادیه های مصر

{5} با مراجعه به‌سایت لیبر استارت، متن زیر که به‌تاریخ سوم اکتبر مربوط است و از تشکیل نشست ویژه و «خودمانی‌ای» با تشکل‌های سوگلی سولیداریتی‌سنتر پس از کنفرانس به‌تاریخ دوشنبه 21 اکتبر خبر می‌دهد، مشاهده می‌شود [آیا دوستان «اتحاد بین‌المللی...» می‌توانند یک گزارش از مباحث آن جلسه‌ی «خودمانی» تهیه کنند و به‌اطلاع عموم برسانند؟!!]:

The Solidarity Center is committed to bringing about a dozen representatives of the new independent trade unions in the Middle East and North Africa.  We should have details this week.  We’re arranging for a Monday meeting, post-conference, for them – in the Taksim Square area: http://www.labourstart.org/blogs/?cat=39

You have no rights to post comments

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌وسوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ودوم

ملاقات به‌هم خورد و تنها من توانستم به‌مادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبل‌ها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیری‌های افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم به‌وسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجه‌ای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامی‌های سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه به‌افسر نگهبان و حل‌وفصل موضوعات بند ما بود . وی به‌اتفاق آقای حجری به‌«زیر هشت» رفتند و به‌شدت به‌رفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخله‌ی رئیس زندان و به‌دستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که به‌سرانجام نرسید. به‌نظر می‌رسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه به‌جوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ویکم

اولین تبعیدی‌ها از هر دو زندان شماره چهار و سه هم‌زمان فراخوانده شدند و به‌زندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همه‌ی زندانیان برای بدرقه به‌راهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست می‌زدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف به‌سمت درِ بند (زیر هشت) حرکت می‌کردند و با تک تک افراد دست می‌دادند و روبوسی می‌کردند. برخی می‌گریستند و برخی یاران هم‌رزم‌شان را در بغل گرفته، می‌فشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانی‌که به‌تبعبد برده می‌شدند، به‌درود می‌گفتند. شعارها از جمله این‌چنین بود: «امید به‌پیروزی آتی خلق قهرمان».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌ویکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ام

عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمه‌ی افراد این گروهِ محاکمه مسن‌تر بود. برادرش عبدالرضا بیش‌تر در سایه قرار داشت.

عباس، دانشجوی رشته‌ی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان می‌شناختم. زمانی‌که عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی می‌کرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباط­های من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفته­ی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.

سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من این‌طور خبر شدم که «او که در زندان به‌لحاظ روحی  آسیب دیده بود.» شاید هم به‌این نتیجه رسیده بود که با مبارزه‌ی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌ام

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ونهم

البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان می‌گذاشته و از این دو نفر برای تمایل به‌مشارکت سئوال میکرده که حاضر به‌فرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را به‌ما می‌داد و علی را هم به‌شهادت می‌گرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و به‌شدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمی‌دانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاق‌ها(سلول‌ها) اصلاً بسته نشود.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌وهشتم

......

بیژن (هیرمن‌پور) با من مرتب وقت می‌گذاشت و برایم از تجارب و دانسته‌هایش با دقت و گسترده می‌گفت. این پیوند گرچه  بنا بر حادثه‌ی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را می‌توانم به‌یاد بیاورم که در تشخیص‌های بعدی و انتخاب‌های آتی‌ام تعیین‌کننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت به‌وی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقل‌های ارتباطی، همه از او دوری می‌کردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منش‌های رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «می‌یپنداشتند ساواکی است.»

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top