دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
هنگامی که ساختمان در شعله های آتش فرو رفته بود، عکس های ارسال شده در توییتر نشان داد که مردم از پنجره ها آویزان شده و روی لبه پنجره ها نشسته بودند، و احتمالا آماده می شدند که خودشان را به پائین پرتاب کنند. تصاویر دیگر نشان می داد که عناصر طرفدار رژیم برای این دوزخ جشن به پا کرده اند. برخی در توییتر گفتند که "بوی سوختگی سوسک های کلرادو در اودسا بلند شد."
اهریمن سازی پوتین توسط رسانه های غربی ادامه دارد.
نوشته: مایک وینتکی
(مایک وینتکی یکی از نویسندگان نشریه "ناامید" Hopeless است و در واشنگتن زندگی می کند)
"هنگامی که ساختمان در شعله های آتش فرو رفته بود، عکس های ارسال شده در توییتر نشان داد که مردم از پنجره ها آویزان شده و روی لبه پنجره ها نشسته بودند، و احتمالا آماده می شدند که خودشان را به پائین پرتاب کنند. تصاویر دیگر نشان می داد که عناصر طرفدار رژیم برای این دوزخ جشن به پا کرده اند. برخی در توییتر گفتند که "بوی سوختگی سوسک های کلرادو در اودسا بلند شد." و از کلمات موهنی در مورد فعالان طرفدار روسیه که روبان سنت جورج به دست داشتند، استفاده کردند.
[به نقل از مقاله ای از مایک هد: واشنگتن مسئول قتل عام فاشیستی در اودسا است - از وب سایت سوسیالیست جهانی]
"من فکر می کنم آنچه که اکنون دارد اتفاق می افتد به ما نشان می دهد که این وقایع از پیش سازماندهی شده اند.در ابتدا، ایالات متحده ترجیح داد تا در سایه باقی بماند، اما امروز آنها خود را به عنوان رهبران کل این فرآیند در ملاء عام قرار داده اند."
[ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه]
اعضای طیف راست فاشیستی در روز جمعه دوم ماه مه، ساختمان اتحادیه های کارگری اودسا را به آتش کشیدند و 40 نفر از فعالین ضد دولت کودتا را که برای فرار از خشونت های خیابانی به این ساختمان عقب نشینی کرده بودند، زنده در آتش سوزاندند. شاهدان می گویند که اعضای نیروهای امنیتی اوکراین از صحنه عقب نشینی کرده و به رادیکال های جناح راست اجازه می دهند که تمامی راه های خروجی ساختمان را مسدود کرده و به داخل آن بمب آتشزا پرتاب کنند، بسیاری از قربانیان پس از پرش از پنجره های باز به پیاده رو، در اثر ضربه سقوط جان خود را از دست دادند.آنهائی هم که از سقوط جان سالم بدر برده بودند، به طرز وحشیانه ای توسط 300 نفر اراذل و اوباش افراطی که در خیابان بودند، با باتوم و زنجیر مورد حمله قرار گرفتند و کشته شدند. از بخش عمده ای از این وقایع مرگبار از جمله از افراد وحشت زده ای که از ساختمان به بیرون می پریدند و کشته می شدند، فیلمبرداری شده است.
تنها چند ساعت پس از حمام خون اودسا، پرزیدنت اوباما در یک کنفرانس مشترک خبری با آنگلا مرکل صدراعظم آلمان، این سرکوب مرگبار را ستایش کرد.اوباما اعلام کرد که "دولت اوکراین حق و مسئولیت دارد که نظم و قانون در قلمرو حکومتی اش را حفظ کند"رئيس جمهور به 40 نفر قربانی که زنده زنده سوزانده شدند و یا در تلاش برای فرار از آتش، به سبب پریدن از پنجره ها جان خود را از دست دادند، هیچ اشاره ای نکرد.اوباما به خانواده های بازماندگانی که جان خود را در شعله های مشتعل شده توسط نازی ها از دست دادند، هیچ تسلیتی نگفت.در عوض، رئيس جمهور خواستار مجازات های سنگین تری برای مسکو شد که دارد در کریمه 'مقاومت' می کند. یعنی جائی که به مردم آن اجازه داده شد که آینده خود را از طریق یک همه پرسی جمعی تعیین کنند.در اینجا قسمتی از متن کنفرانس مطبوعاتی را می خوانیم:
"ما در عزم خود برای تحمیل هزینه های سنگین به روسیه برای اقدامات خود متحد هستیم و این کار را از جمله به طریق تحریم های هماهنگ انجام خواهیم داد...و زمانی که نیروهای اوکراین برای برقراری نظم در شرق اوکراین به حرکت در آمده اند، به جهان آشکار شده است که این گروه ها مورد حمایت روسیه هستند و این تظاهرات مسالمت آمیز نیست.آنها شبه نظامیان مسلحی هستند که حمایت قابل توجهی از روسیه دریافت می کنند.دولت اوکراین دارای حق و مسئولیت است که از نظم و قانون در قلمرو حکومتی اش محافطت کند، و روسیه باید از نفوذ خود بر این گروه های شبه نظامی استفاده کند تا آنها را خلع سلاح نماید و از تحریک به خشونت جلوگیری کند. اگر رهبری روسیه مسیرش را عوض نکند، با تاوان های افزایش یابنده ای رو به رو خواهد شد و همچنین از نظر دیپلماتیک و اقتصادی منزوی خواهد شد."(وال استریت جورنال)
اما هیچ کدام از قربانیان این فاجعه، مسلح نبودند.هیچ یک از آنها از اتباع روسیه نبودند.همه کسانی که کشته شدند به عنوان مردم محلی تعیین هویت شدند.هیچ مبنای حقیقی برای ادعاهای اوباما وجود ندارد که "معترضان ... شبه نظامیان مسلحی هستند که حمایت قابل توجهی از روسیه دریافت می کنند."ادعای اوباما مزخرفاتی بی معنی، ساختگی و دروغ محض هستند.
به گفته اوباما، دولت کودتا دارای "حق و مسئولیت حفظ نظم و قانون" است، اما (ظاهرا) برای تامین امنیت معترضان غیر مسلح که توسط آرسنیست های نئو نازی در برابر چشمان تأیید کننده مأمورین امنیتی دولتی در روز روشن زنده زنده سوزانیده می شوند، دولت هیچ مسئولیتی در "حفظ نظم" ندارد.آیا شما در استدلال اوباما این تناقض افتضاح را مشاهده میکنید؟
و چه چیزی باعث این شد که طیف راست به قتل عامی دست بزند که تاکنون هرگز جرأت انجام آن را نداشت؟آیا این نشان نمی دهد که فاشیست ها باید چراغ سبزی از کی یف دریافت کرده باشند؟ آیا بدین معنی نیست که این حمله باید توسط واشنگتن هم مورد تایید قرار گرفته باشد؟
آیا این همانجائی نیست که ردپای خونین این عملیات بدان ختم می شود؟ یعنی دفتر کاخ بیضی شکل واشنگتن؟
بیایید برای یک لحظه فرض کنید که کاخ سفید در حمام خون اودسا دست داشته است.آیا این به خوبی توضیح نمی دهد که چرا حقایق از این حادثه با دقت در تمامی رسانه های بزرگ گزارش نشده اند؟آیا این توضیح نمی دهد که چرا اوباما به این حادثه را در کنفرانس مطبوعاتی خود اشاره ای نکرد؟ یا چرا کاخ سفید بیانیه ای در محکومیت مجرمان صادر نکرد؟ یا خواستار تحقیق و تفحص مستقل، و یا تلاش برای مصاحبه با هیچ یک از صدها نفر شاهدان عینی که دیدند چه اتفاقی افتاده و حقایق را در رسانه های روسی گزارش دادند، نشد؟
چه کسی اجازه حمله به خانۀ اتحادیه های کارگری اودسا را داده است؟این چیزی است که ما می خواهیم بدانیم.چرا نیروهای امنیتی اوکراین عقب نشینی کردند و اجازه دادند که اراذل و اوباش فاشیست چادرهای پارک زاکوتی را در مقابل ساختمان آتش بزنند، معترضین را به داخل ساختمان تعقیب کنند، به طور دقیق و پر زحمت راه های خروجی ساختمان را مسدود کنند و سپس پرتاب کوکتل مولوتف و نارنجک را از پنجره های ساختمان به داخل آغاز کنند تا اینکه کل ساختمان در شعله های آتش فرو برود؟
معمولا اراذل و اوباش خیابانی اینهمه به خود زحمت نمی دهند که خروجی های یک ساختمان را بلوک کنند، مگر اینکه اینکار بخشی از یک نقشۀ از پیش تعیین شده باشد: طرحی برای ایجاد یک حادثه به اندازه کافی بزرگ، برای تغییر روایت آنچه در این کشور در جریان است.
اما چگونه این "تغییر روایت" به نفع واشنگتن است؟
خوب، از 11 سپتامبر شروع کنیم، یعنی یک حادثه "پرل هاربر" مانند، که تمام قوانین را تغییر داد و محدود کردن آزادی های مدنی را عملی کرد، حکومت اقتدارگرای آمریکائی را مشروعیت بخشید و جنگ های دائمی منطقی را ایجاد کرد.اشخاصی از این وقایع سود بسیاری بردند، آیا اینطور نیست؟
معلوم است که هست. اما چگونه این وقایع به تراژدی اودسا و اوکراین مربوط می شود؟
بگذارید بگوئیم که اوباما و مشاوران محافظه کار جدید او می خواستند آنچه که واقعا در این کشور اتفاق می افتد را پنهان کنند.بیائید بگوئیم که آنها احساس می کردند که برای توجیه گسترش ناتو، برای جلوگیری از پیوستن اقتصادی روسیه به اتحادیه اروپا، و برای تبدیل اوکراین به هرج و مرج و تبدیل آن به کشوری غیر قابل اداره و شکست خورده و کنترل شده توسط قدرت های خارجی، بهانه ای لازم است.بیائید بگوئیم که اهداف اوباما واقعا چنان بشردوستانه هم نیست. که او واقعا دموکراسی و آزادی را به لعنتی هم نمی فروشد. که انگیزه واقعی او "چرخش به سوی آسیا" و بریدن اندام های فدراسیون روسیه، تصرف منابع حیاتی، و کنترل رشد چین است.بنابراین چگونه می توان به این اهداف دست یافت بدون آنکه سر مردم را شیره بمالیم؟
شیره مالیدن بر سر مردم، یک بخش اساسی هر تهاجمی، هر استراتژی امپریالیستی است. به همین دلیل است که رسانه های غربی عمدتا به بخشی از ساختار فرماندهی نظامی آمریکا تبدیل شده اند.شیپورهای تبلیغاتی برای شکل دادن به افکار عمومی نقش بسیار مهمی بازی می کنند. یعنی برای جلب حمایت مردم برای جنگ ها و سیاست های منفور، پنهان کردن جنایات سیاستمداران کج اندیش و غیر قانونی اعلام کردن سازمان ها و منحرف کردن توجه عمومی از اعمال غیر قانونی دولت، و ادامه غارتگری توسعه طلبانه دولت امپریال.در این مورد، اوباما ترجیح می دهد که روایتی خیالی از یک جنگ داخلی قریب الوقوع در اوکراین را ترویج دهد تا اینکه مردم بدانند که اهداف واقعی او چیست.قتل عام اودسا کاملا با این استراتژی متناسب است.
این حادثه نشان می دهد که تفاوت های قومی و ایدئولوژیک عمیقی در میان مردم اوکراین در زیر سطح وجود دارد که هر دقیقه احتمال انفجار یک جنگ داخلی تمام عیار را به وجود آورده است.اما آیا واقعا اینطور است؟!تعداد فاشیست ها در کشور اوکراین در واقع بسیار کم است؛ یعنی احتمالا فقط چند هزار نفر از آنها وجود دارند.این قطعا برای برانگیختن یک جنگ داخلی کافی نیست. اختلافات قومی و ایدئولوژیک هم برای ایجاد یک جنگ تمام عیار داخلی زیاد چنگی به دل نمی زند.اما، البته، دولت کودتا می تواند اهمیت خود را با آزاد گذاردن فاشیست ها به انجام عملیات مرگبار خود، دو چندان جلوه بدهد. رسانه ها هم می توانند با به تصویر کشیدن رفتار وحشیانه این گروه به عنوان نشانه ای از تضادهای قومی بسیار ریشه دار در اوکراین به این داستان دامن بزنند. و اوکراین را به مانند یک حباب بی ثبات جلوه بدهند که هر لحظه در خطر ترکیدن و تبدیل جامعه به اوکراینی تجزیه شده و از هم پاشیده است.
و این دقیقا همان چیزی است که آنها انجام داده اند، مگر نه؟دولت غاصب و رسانه ها اقدامات سرکش یک گروه کوچک خونخوار را گرفته اند، و آنرا با وصله و پینه به عنوان داستانی از یک کشور جلوه داده اند به سرعت در مسیر فروپاشی است.
این اولین بار نیست که ایالات متحده تلاش می کند تا چنین داستانی را سرهم بندی کند.در سال 2006، دولت بوش از تاکتیک های مشابهی در عراق استفاده کرد.زمانی که گنبد طلایی مسجد سامرا منفجر شد، این تلاشی بود برای تغییر مسیر درک عمومی از واقعیت درگیری ها و مبارزات مسلحانه بر علیه اشغال خارجی به سوی یک جنگ داخلی در عراق.بوش می خواست با استفاده از روانکاری (عملیات روانی) توجه عمومی به تلفات ایالات متحده توسط مقاومت نظامی مؤثر به رهبری سنی ها را منحرف سازد و آن را به یک جنگ مذهبی ساختگی میان سنی و شیعه تبدیل کند.بمب گذاری در سومین حرم مقدس اسلامی، یعنی یک رویداد "پرل هاربر"گونه، به این روایت جدید اعتبار داد.
رسانه ها، البته استعاره جنگ داخلی را به جلو پیش بردند، علی رغم اینکه حقیقت داستان چند سال بعد در گزارش تحقیقی ای که در نیویورک تایمز منتشر شد، آشکار گردید.در اینجا یک خلاصه از این مقاله با عنوان "یک سال بعد، مسجد طلایی هنوز ویرانه است" نوشته مارک سانتورا را می خوانیم:
خادم حرم طلائی آنچه را که درروز حمله اتفاق افتاده توضیح می دهد، وی بر ناشناس ماندن خود اصرار دارد زیرا می ترسد که حرف زدن باعث کشته شدنش توسط مقامات آمریکایی و عراقی بشود.این طرح کلی توسط مقامات آمریکایی و عراقی تایید شده است.
او می گوید که شب قبل از انفجار، درست قبل از حکومت نظامی ساعت هشت در 21 فوریه سال 2006، مردانی در لباس کماندویی مانند آنها که توسط مأمورین وزارت كشور استفاده می شود، وارد حرم شدند.
خادم گفت که او مورد ضرب و شتم قرار گرفته، دست و پا بسته در یک اتاق زندانی شده است.
در طول شب، او توانسته صدای حفاری و قرار دادن مواد منفجره را بشنود، ظاهرا به گونه ای که به تحمیل حداکثر خسارت به گنبد طلائی گردد.(نیویورک تایمز)
واضح است که اگر آن مردان "لباس کماندویی شبیه مأمورین وزارت كشور" را پوشیده بوده اند، بنابراین محل منطقی آغاز تحقیق و تفحص باید وزارت کشور باشد. (که دست در دست با سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده مشغول به کار است.)اما هرگز چنین تحقیق و بررسی انجام نشد و از سرایدار حرم هرگز خواسته نشد تا در مورد آنچه که در شب انفجار مشاهده کرده، شهادت دهد.با این حال، اگر او حقیقت را می گوید، ما نمی توانیم این احتمال را رد کنیم که پیمانکاران شبه نظامی (مزدوران) و افراد عملیاتی (مخفی) وزارت كشور ممکن است این مسجد را برای ایجاد ظاهرسازی وقوع یک جنگ داخلی، نابود کرده باشند.
نیویورک تایمز می افزاید: "آنچه که روشن است این است که حمله به دقت برنامه ریزی و محاسبه شده بود".
دوباره به همان دقتما می توانیم از میزان آسیب که توسط کارشناسان تخریب و نه صرفا توسط "شورشیان و تروریست ها" با مواد منفجره انجام شده است، حقیقتی را ببینیم.آزمون های ساده قانونی و نمونه های خاک به راحتی می توانند ترکیب مواد منفجره را تعیین کرده و عاملان واقعی این عمیات را ردیابی کنند.
نیویورک تایمز حتی انگیزه این حمله را چنین توضیح میدهد: "آدمهای بد از این حادثه برای تقسیم عراق بر اساس فرقه های مختلف استفاده کردند."
دقیقا!دولت بوش از این حادثه را برای تغییر داستان از اشغال خارجی به جنگ داخلی میان فرقه ها استفاده کرد، و در نتیجه، اشغال مداوم عراق توسط ایالات متحده را مشروعیت عقلانی بخشید.الگوی رفتاری "جنگ داخلی" پوششی شد برای گزینۀ "سالوادور"، "خروش"، پاکسازی قومی گسترده، جوخه های مرگ، ابو غریب، و بیش از یک دهه ترور حمایت شده توسط آمریکا در عراق که این کشور را به یک کشور جهان سومی نابود شده و انبار کالاهای قراضه تبدیل کرد که حتی قادر به ارائه غذا، آب و امنیت برای مردم خودش نیست.ماموریت با موفقیت انجام شد.
اکنون در اوکراین، مجموعه ای دیگر از این تحریف ها، داستان های ساختگی و دروغ ها سرهم بندی می شوند و یکبار دیگر دارد بر سر مردم کیسه پشمی انداخته می شود.این بار عالیجناب "هیتلر" پوتین سرمنشأ تمامی اعمال شیطانی است.
فراموش کنید که وزارت امور خارجه آمریکا در سرنگونی دولت منتخب دموکراتیک در کیف چه نقشی داشته است.
فراموش کنید تک تیر اندازهائی را که معترضان میدان مدیان را کشتند. آنهائی که به دولت حکومت نظامی واشنگتن اعتراض می کردند.
فراموش کنید بازدید مدیر CIA جان برنان از کی یف را، تنها چند ساعت قبل از اولین عملیات سرکوب دولت در شرق.بازدید جو بایدن از کی یف، تنها چند ساعت قبل از سرکوب دوم دولت را فراموش کنید.
فراموش کنید که روز یکشنبه خبرگزاری فرانسه گزارش داد:
"ده ها نفر از متخصصان سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و دفتر تحقیقات فدرال مشاوره دولت اوکراین .... به کی یف برای پایان دادن به شورش در شرق اوکراین و راه اندازی یک ساختار امنیتی عملکردی یاری می رسانند ... "(CIA، مشاوره مأمورین FBI با دولت اوکراین: گزارش AFP)
فراموش کنید که اوباما برای اثبات اینکه مسکو در آشفتگی در شرق نقشی دارد، هنوز یک ورق مدرک ارائه نکرده است.
فراموش کنید که ایالات متحده در مرکز هر خانمانسوزی بزرگ در هر بخشی از جهان در دو دهه گذشته قرار داشته است.
فراموش کنید که این 40 نفری که آدمسوزی شدند یک عملیات 100 درصد رهبری شده توسط واشنگتن است و آقای باراک اوباما شخصا مسئول سوختن آنها است.
همه و همه اینها را فراموش کنید و فقط یک چیز را به یاد داشته باشید: پوتین شیطان است.پوتین هیتلر است.پوتین علت همه چیزهای غلط در جهان است.پوتین.پوتین.پوتین.بد.بد.بد.
حالا فهمیدی؟
سخنگوی پوتین، دیمیتری پشکوف، خلاصه ای از احساسات بسیاری از ناظران کنفرانس مطبوعاتی که تحولات خصمانه در اودسا را دنبال می کنند را چنین ارائه داد: "دولت در کی یف مسئول مستقیم این حادثه است و در این فعالیت های مجرمانه همدستی کامل دارد.آنها اجازه دادند که افراط گرایان و بنیادگرایان مردم غیر مسلح را زنده زنده بسوزانند.من بر این نکته پافشاری می کنم که این افراد غیر مسلح بودند ... افرادی که این عملیات را توجیه می کنند، تا آرنج دستان خود در خون این مردم آلوده هستند"
اوباما مانند هر کسی در دولت کی یف گناهکار است. و شاید گناهکارتر!
منبع: سایت مدیای چهارم http://www.4thmedia.org/2014/05/obamas-bloodbath-in-odessa-and-the-wests-demonization-of-putin-continues/
زبان اصلی: انگلیسی
نوشته: مایکل وینتکی
ترجمه: بابک پایور
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهشتم
......
بیژن (هیرمنپور) با من مرتب وقت میگذاشت و برایم از تجارب و دانستههایش با دقت و گسترده میگفت. این پیوند گرچه بنا بر حادثهی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را میتوانم بهیاد بیاورم که در تشخیصهای بعدی و انتخابهای آتیام تعیینکننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت بهوی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقلهای ارتباطی، همه از او دوری میکردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منشهای رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «مییپنداشتند ساواکی است.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهشتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهفتم
.... من وسط نیمکت نشستم، بلافاصله رئیس بند که مرد کوتاه قد و تنومندی بود آمد و روبروی من نشست. تنهاش را بهعقب تکیه داد دو دستش را بهلبه نیمکت گرفت، جفت پای چکمه پوشش را بالا آورد و محکم بهصورت من کوبید. بسیار سریع و خیلی غیرمترقبه این حرکت را کرد، سرم از پشت بهمیلههای پنجره خورد و شکست و خون بهداخل لباسم راه گرفت. در اثر ضربه مستقیم لگدْ صورتم متورم و کبود شد، دهان و بینیام بهشدت خون افتاد. او بلافاصله بلند شد و تا من بخودم بیایم چند مشت محکم بهسر و روی من کوبید و بلافاصله از داخل اطاقک بیرون رفت و زندانی پیاده شده را سوار کرد. زندانی این قیافهی بهسرعت تغییر یافتهی مرا با حیرت و وحشت غیرقابل کنترلی دید وخشم خود را با شعار دادن علیه ساواک اظهار کرد. و شروع کرد بهفحش دادن بهزندانبان. ماشین راه افتاد و بهسرعت بهزندان قزل قلعه رفت. مدتی مرا در حیاط بیرونی، روبروی دفتر ساقی رئیس زندان، نگه داشتند. بعد بهاطاق ساقی بردند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهفتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموششم
یک روز وسطهای روز بود که نگهبان در اتاق را باز کرد و گفت حاظر باشید، بازدید داریم. دقایقی بعد همهی سربازجوها بهترتیب سلسلهمراتب وارد اتاق شدند. در آستانهی در کنار هم ایستادند. سر دستهشان حسینزاده بود. عضدی و منوچهری و چندتای دیگر هم بودند. همه با سروضع (بزک کرده) کتوشلوار و کراوات و کفشهای براق که روی کفپوش اتاق پا گذاشتند. با ورودشان قدم زدن بعضیها که وسط اتاق راه میرفتند، متوقف شد. چند نفر از کسانی که نشته بودند، بهسرعت و بقیه هم با تأخیر و اکراه بلند شدند و ایستادند. هیچ گفتگو و حالت و رفتاری حاکی از ادای احترام در بین نبود. نه کسی سلام کرد و نه خشنودی از این دیدار در بین بود
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوششم
بههرحال، موقع بدرود بود. نگهبان آمد و مرا پس از وداع گرم با همسلولیها از آنجا برد. اما محل زندان بعدی چند قدمیِ همین سلولها بود. جایی که به آن حیاط یک و حیاط دو میگفتند و در دو طبقه و چهار اتاق بزرگ بود. من به حیاط یک اتاق یک برده شدم. فضایی چهل، پنجاه متری با بیش از سی زندانی بازداشتی که هنوز به دادگاه نرفته و حکم نگرفته بودند. اتاقی که از یک راهرو، درِ ورودی کاملا بستهای داشت، و از یک طرف پنجره هایی داشت که به باغچه انبوهی ناظر و کاملاً محفوظ بود و با کرکرههای ثابت آهنی از فضای آزاد جدا میشد، که نور کمی را به داخل اجازه میداد و مانع دید مناسب بیرون هم بود.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوپنجم
روزی یک سرباز یا مأمور جوانی با کیسه ای از لوازم اصلاح (ماشین و شانه و...) به سلول ها می رفت، به سلول ما که رسید، خواستم که سرم را از ته بتراشد. چند جای زخم در سرم، هنوز خوب نشده بود. همین زخم ها برای تراشیدن مو مشکل ایجاد می کرد.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه