rss feed

19 ارديبهشت 1398 | بازدید: 3043

وقتی سکه یک پول سیاه است!

نوشته: سارا حداد

Indigo Mood by Frankiefانسان در عصر سرمایه­ داری ناگزیر واجد منافع طبقاتی است که در گروی نفی منفعت طبقه­ ی دیگر است. عدم دخالت این موضوع در تحلیل به معنای پوشاندن این مسئله­ ی اساسی است. پیش از آنکه بخواهیم در ذهن خود با همان دغدغه­ مندی رمانتیک بر اساس وجه­ اشتراک انسان­ بودن (به معنی دهان داشتن، دست داشتن، پا داشتن و ...) پروژه­ای رهایی­ بخش برای انسان تجویز کنیم...

 

 

 

 

 

                                                                      توضیح سایت رفاقت درباره‌ی انتشار این مقاله

 

ازآن‌جاکه ادعای این مقاله برخورد نقادانه با مقاله‌ی «سکه‌ی ضرب شده‌ی فمینیسم» است، به‌لحاظ پرنسیپ ژورنالیستی چاره‌ای جز انتشار آن نداریم؛ چراکه مقاله مذکور را قبلاً منتشر کرده‌ام. بنابراین، انتشار این مقاله صرفاً عمل به‌تعهدی ژورنالیستی است؛ و سایت رفاقت هیچ‌گونه اظهارنظری (به‌تأیید یا تکذیب) نسبت به‌آن ندارد.

لازم به‌یادآوری است‌که درباره‌ی انگیزه‌ی انتشارمقاله‌ی «سکه‌ی ضرب شده‌ی فمینیسم» نیز توضیح دادیم که: «انتشار این مقاله در سایت «رفاقت کارگری» به‌معنیِ پذیرش تمام‌وکمال موضوع و حتی شیوه‌ی استدلال و نگارش آن نیست، البته که عکس قضیه هم نمی‌تواند صادق باشد؛ چراکه در چنین صورتی انتشار آن نشانه‌ی بیهودگی است. فراتر از ستم مضاعف بر زنان کارگر و زحمت‌کش در نظام جهان‌گیر و جهان‌گستر سرمایه‌داری، ازآن‌جاکه یکی ویژگی‌های بارز رژیم جمهوری اسلامی زن‌ستیزی آشکار در همه‌ی ابعاد زندگی است، از این‌رو نگارش و انتشار مقالاتی که به‌مسئله‌ی زنان در جامعه‌ی سرمایه‌داری ایران می‌پردازند، بعضاً بسیار فراتر از کنشی تاکتیکی‌ـ‌دمکراتیکْ حتی می‌توانند در راستای کنش‌های استراتژیک‌ـ‌سوسیالیستی نیز مفید و سازنده باشند. انتشار این مقاله از همین دیدگاه نشأت می‌گیرد»

 

 

 

.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

یادداشت‌ها

دغدغه‌ی پُررنج شهریور و مهرماه

 

ـ صابرجون خوش اومدی مادر.

ـ ماهی جون قربونتون برم. چه بوی خوشی راه انداختین، قورمه سبزیه؟

ـ آره عزیزم؛ دیگه کارش تمومه، الآن خاموش‌اش می‌کنم. برات چای بیارم یا قهوه‌ی دِم‌کرده؟

ـ آخیی، چه حالی بکنم من امروز! قهوه، ماهی جون، قهوه! امروز مشتاق خیلی چیزا بودم، برا همین هم اومدم پیش‌تون. قهوه هم برای منِ شکمو حالی می‌ده. به‌خصوص که از دیروز گیرم نیومده.

ادامه مطلب...

خیزش، جنبش، انقلاب

 

ـ ماهی جون شما توی یکی از کتاب‌هاتون به‌معانی «جنبش، قیام و انقلاب» پرداختین.

ـ مامان سحر، معانی و مباحث تعریف شده تو کتاب ماهی جون خیلی بیش‌تر از این سه‌تا هستن؛ مثلاً شورش و بلوا هم هست. اما یادم نمی‌یاد از خیزش چیزی گفته باشن. درسته مامان بزرگ؟

ـ آره هدا جونم، یادش بخیر بابا بزرگ­تون اصرار داشت که من برَم درس بخونم و راجع به‌مباحث جامعه شناسی تحقیق کنم. این‌هم شد که من شدم اولین معلم مردم‌شناسی دانشگاه.

ادامه مطلب...

پدربزرگ یک سوسیالیست حقیقی بود

  

  - قربون دستت عزیزم، واقعاً آشپزیت حرف نداره! بابا بزرگت می‌گفت که هفت جور غذا بلده که یکی از یکیش عالی­تره. بعدش‌ با تخم مرغ: نیمرو؛ با آرد و تخم مرغ: خاگینه؛ با تخم مرغ (و سیب‌زمینی و سبزی و خیلی چیزهای دیگه(: چند جور کوکو؛ با قارچ و لوبیا و چیزهایی مثل این‌ها: چند جور خوراک آب­پزِ من‌درآوردی می‌ذاشت جلومون. بعد از همه اینا، برای تکمیل هنرش هر کدوم رو می‌گفت با چه نونی باید خورد.

ادامه مطلب...

قصه‌ی زندگی - دغدغه‌ی مادرانه در شهریور و مهر 1401

ـ پسرم، صابر جان؛ حکومت ولایت فقیه تنها نیست؛ بلکه حمایت‌های آشکار و پنهان ایالات متحده آمریکا، اروپای قبل و بعد از اتحادیه شدن، و اردوگاه­های شرق و همه‌ی مرتجعین منطقه را پشت سرِ خودش داره. و این سوای دعواهای منافع و مادی و جایگاه قدرقدرتیه!

ادامه مطلب...

نمی‌تونم بگم چی‌کار کنین. نمی‌دونم!

زندونی و کتک خوردن بابا اسماعیل و باباجون، که همین‌ها هم کشتنش، با مال ماها اصلاً قابل مقایسه نیست. مالِ من که سوسولی بود! راستی ننه ماهی، اوضاع رو چطوری می‌بینی، چی‌کار باید کرد؟ دوستام می‌گن از مامان و مادر بزرگت بپرس‌، شما چی می‌گین؟

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top