جنبش شوراهای کارخانه در تورین
یادداشت مترجم:
با عقبنشینی موقت جنبش موسوم به«زن، زندگی، آزادی» که نیاز ناگزیرِ هرشکلی از مبارزهی طبقاتی برای بررسی و طرح نقشه و تجدید قوا و تجدیدآرایش است، جنبش دموکراتیکِ مطالباتی بهتدریج از تحتانیترین بخشها جامعه درحال گسترش است. بههمین دلیل فکر کردم که نگاهی بهتجربهی مبارزاتی و انقلابی کارگران تورین بهقلم گرامشی ـشایدـ همچون قطرهای از رودِ خروشانِ تجارب مبارزاتی 200 سال گدشته بهنحوی موثر باشد.
بدینمعنا که رابطهی آموزشی در درون صفوف مبارزاتی طبقهی کارگر یک ضرورت انقلابی و کمونیستی است. چراکه بنا بهگفتهی گرامشی: اولاًـ «شوراها میبایست مدلی از جامعهی کمونیستی را بهطبقهی کارگر نشان میدادند»؛ و دوماًـ «کمونیستهائیکه بهبخش سوسیالیستی [مبارزات کارگری] و نهادهای اتحادیهای تعلق داشتند، در رأس جنبش ایجاد شوراهای کارخانه قرار گرفته بودند».
بنابراین، حتی قبل از اینکه شوراها در شرایط عصیان طبقاتی برعلیه نظم موجود شکل بگیرند، آموزش دادن و آموزش گرفتن یک ضرورت کمونیستیِ انکارناپذیر است. نتیجهی نهائی اینکه پروسهی سازمانیابی طبقاتی و کمونیستی طبقهی کارگر نمیتواند از پروسهی تبادل سازمانیافتهی آموزشی این طبقه در مقابله با بورژوازی جدا باشد. این ضرورت را بهگفتگوهای عمومیِ کارگری واگذار کردن معنائی جزاین نمیتواند داشته باشد که نقشهمندی آگاهانه و تمرکز حزبی را بهپای تصادفات احتمالاً خوش یُمن قربانی کرده باشیم و امور را بهسازوکارهائی خردهبورژوائی واسپرده باشیم.
***
جنبش شوراهای کارخانه در تورین
یکی از اعضای هیئت ایتالیائی که بهتازگی از روسیه شوروی بازگشته، برای کارگران تورین تعریف کرد که سکوئی که در آن توسط هیائی از طرف کرونشتات مورد استقبال قرار گرفتند، با شعار «زنده باد اعتصاب عمومی تورین در آوریل 1920» تزئین شده بود.
کارگران با شنیدن این خبر بسیار شاد شدند و احساس خشنودی کردند. بخش عمدهای از اعضای هیئت ایتالیائی که بهروسیه فرستاده شدند، با اعتصاب عمومی آوریل مخالف بودند. آنها در مقالات خود برعلیه اعتصاب نوشتند که کارگران کارخانههای تورین قربانی توهم شدهاند و اعتصاب را بیش از ارزش واقعی آن ارزیابی میکنند.
کارگران تورین با خشنودی از همدلی رفقای کرونشتات درس آموختند و بهخود میگفتند: «رفقای کمونیست روسی ما در مقایسه با فرصتطلبان ایتالیائی درک و ارزیابی بهتری از اهمیت اعتصاب آوریل دارند، و با ارزیابی درست خود، درس خوبی هم بهاین فرصتطلبان دادند».
اعتصابات آوریل:
جنبش آوریل در تورین در واقع یک رویداد بزرگ بود، و این نه تنها برای پرولتاریای ایتالیا، بلکه میتوان گفت که برای پرولتاریای اروپا و تمام دنیا رویداد بزرگی بود.
این اولین نمونهای در تاریخ بود که پرولتاریا بدون اینکه متحمل بیکاری و گرسنگی شود، درگیر مبارزه برای کنترل تولید شد. علاوه براین، اینها تنها یک اقلیت از پیشتازان طبقهی کارگر نبودند که میبایست بار مبارزه را بهدوش میکشیدند، بلکه تمام کارگران تورین درگیر این اعتصاب شدند و این مبارزه را بدون محرومیتها و فداکاریهای [معمول]، درست تا بهآخر ادامه دادند.
کارگران مهندسی بهمدت یک ماه و کارگران بخشهای دیگر بهمدت 10 روز اعتصاب کردند.
این اعتصاب عمومی از ده روز پیش بهتمام ناحیه پیدمونت [واقع در شمال غربی ایتالیا] گسترش یافت، و حدود نیم میلیون کارگر صنعتی و کشاورزی را بسیج کرد؛ بهاین ترتیب، حدود 4 میلیون نفر از مردم [ایتالیا] درگیر این اعتصاب بودند.
سرمایهداران ایتالیائی از تمام توان خود برای خفه کردن جنبش کارگران تورین استفاده کردند، و تمام ابزارهای [سرکوب] دولت بورژوازی در اختیارشان قرار گرفت؛ درحالی که کارگران بهتنهائی و بدون کمک و یا رهبری حزب سوسیالیست بهمبارزهی خود ادامه دادند، و از «کنفدراسیون عمومی کار» نیز کمکی دریافت نکردند. در واقع، رهبران حزب سوسیالیست و «کنفدراسیون عمومی کار» از هیچ عمل دلسرد کنندهای در مقابل کارگران و کشاورزان ایتالیائی که میخواستند با عمل انقلابیْ همبستگی خود را بهبرادرانشان در تورین نشان بدهند و کمک مؤثری بهآنها بکنند، خودداری نکردند.
اما کارگران تورین روحیه خود را از دست ندادند. آنها در برابر تمام سنگینی واکنشهای بورژوازی ایستادگی کردند، و نظم و انضباط خود را تا آخرین لحظه حفظ کردند و پس از شکست نیز بهپرچم کمونیسم و انقلاب جهانی وفادار ماندند.
آنارشیستها و سندیکالیستها
تبلیغات آنارشیستها و سندیکالیستها برعلیه دیسیپلین حزبی و دیکتاتوری پرولتاریا هیچ تأثیری بر تودهها نداشت، حتی زمانیکه، بهدلیل خیانت رهبران، اعتصاب با شکست بهپایان رسید. درعوض، کارگران تورین سوگند خوردند که مبارزه انقلابی را در دو جبهه تشدت ببخشند: از یک طرف، برعلیه بورژوازی که پیروز [شده بود]؛ و از سوی دیگر، برعلیه رهبران خائن.
آگاهی و دیسیپلین انقلابیای که تودهی کارگران از خود نشان دادند، در شرایط اقتصادی و سیاسیای که مبارزهی طبقاتی در تورین را گسترش داد، دارای ریشهی تاریخی [خاصی] است.
تورین یک مرکز ماهیتاً صنعتی است. تقریباً سه چهارم جمعیت، که بالغ بر نیم میلیون میشوند، کارگراند: عناصر خردهبورژوا کمیت بسیار ناچیزی هستند. با این حال، تورین جمعیت فشردهای مرکب از کارگران یقهسفید و کارگران فنی دارد که در اتحادیهها سازمان یافتهاند و بهتشکیلات «اطاق کار» (Camera del Lavoro) وابستهاند. نتیجه اینکه اگر نه همهی اینگونه کارگران، بلکه حداقل بخش عمدهای از آنها در طول همهی اعتصابات بزرگ در کنار تودهی کارگران ایستادند، و در مبارزه برعلیه سرمایه (و برای انقلاب و کمونیسم) روحیه پرولتاریای واقعی را کسب کردند.
دوبار قیام مسلحانه
تورین در طول جنگ امپریالیستی 1918-1914 دوبار شاهد قیام مسلحانه بود: قیام اول، که در می 1915 شعله کشید، هدفش مسدود کردن ورود ایتالیا بهجنگ با آلمان بود (در این هنگام بود که «خانهی مردم» [Casa del Popolo] غارت شد)؛ قیام دوم که در اوت 1917 و در مقیاس گستردهای بهوقوع پیوست، خصلت مبارزهی انقلاب مسلحانه داشت.
اخبار انقلاب مارس [بهتقویم جدید: فوریه] در روسیه در تورین با شادی وصفناپذیری روبرو شد. هنگامی که کارگران تورین خبر سرنگونی قدرت تزاری توسط کارگران پتروگراد را شنیدند از شادی میگریستند. اما کارگران تورین این اجازه را بهخودشان نداند که عبارتپردازیهای کرنسکی و منشویکها را بپذیرند (...). وقتی که هیئت نمایندگانِ اروپای غربیِ شورای پتروگراد در ژوئیه 1917 بهتورین رسید، [دو نفر از آنها بهنام] اسمیرنوف و گلدِمبرگ (Smirnov and Goldemberg) بههنگام معرفی خود در مقابل جمعیتی متشکل از 50 هزار کارگر، با فریادهای «زنده باد لنین ـ زنده باد بلشویکها» مورد استقبال قرار گرفتند.
گلدمبرگ از چنین استقبالی راضی نبود؛ او قادر بهدرک این مسئله نبود که چگونه رفیق لنین توانسته بود چنین محبوبیتی بین کارگران تورین کسب نماید. و نباید فراموش کرد که این مسئله پس از سرکوب قیام بلشویکها در جولای بهوقوع پیوست، یعنی زمانی که مطبوعات ایتالیائی علیه لنین و بلشویکها بهسختی تبلیغ میکردند و آنها را عنوان راهزن، توطئهگر، و جاسوسِ پلیس آلمان محکوم میکردند.
[بازهم نباید فراموش کرد که] از زمانی که جنگ ایتالیا (24 می 1915) شروع شد، پرولتاریای تورین دست بههیچگونه تظاهرات تودهای نزده بود.
باریکاردها، سنگربندی و سیم خاردار
این گردهمائی باشکوهی که بهافتخار شورای پتروگراد سازمان داده شده بود، آغاز دورهی جدیدی از جنبشهای تودهای بود. هنوز یک ماه نگذشته بود که کارگران تورین سلاح در دست در برابر امپریالیسم و نظامیگری ایتالیائی قد علم کردند. قیام در 23 اگوست 1917 بهاوج خود رسید. کارگران بهمدت پنج روز در خیابانهای شهر جنگیدند. شورشیان، مسلح بهتفنگ، نارنجک و مسلسل موفق بهاشغال برخی از مناطق شهر شدند، و سه یا چهار بار کوشیدند تا مرکز شهر را که نهادهای دولتی و فرماندهان نظامی درآنجا قرار درد، تحت اختیار خود درآوردند.
اما دو سال جنگ و [حاکمیت] ارتجاع، سازمانهای پیش از اینْ قدرتمندِ پرولتاریا را تضعیف کرده بود، و [بدینترتیب] کارگرانی که بهخوبی مسلح نبودند، شکست خوردند. و آنها بیهوده بهحمایت بخشی از سربازان امید بسته بودند که خودشان را بهزمزمههائی سپرده بود که میگفتند: قیام توسط آلمانیها مدیریت میشود.
باریکاردها و سنگرهائی که توسط مردم ایجاد شده بود، بههمراه برخی از مناطقی که با سیم خاردار و جریان برق در محاصره قرار داشت، توانست 5 روز در برابر تمام حملههای ارتش و پلیس مقاومت کند. در جریان مقاومت در برابر این حملهها بیش از 500 کارگر جان خود را از دست دادند و بیش از 2000 کارگر نیز بهشدت مجروح شدند. پس از شکست، بهترین عناصر دستگیر و تبعید شدند و جنبش پرولتری شدت انقلابی خود را از دست داد. اما احساسات کمونیستی پرولتاریای تورین خاموش نشد.
پس از جنگ
پس از پایان جنگ امپریالیستی جنبش پرولتری با سرعت پیشرفت کرد. تودهی کارگران تورین فهمیدند که دورهی تاریخیای که با جنگ آغاز شده بود، با زمانِ قبل از جنگ تفاوت زیادی داشت. طبقهی کارگر تورین فوراً بهاین درک رسید که انترناسیونال سوم سازمان پرولتاریای جهان است؛ سازمانی که در جهت جنگ داخلی، برای تسخیر قدرت سیاسی، برای استقرار دیکتاتوری پرولتاریا، و برای ایجاد یک نظم نوین در روابط اقتصادی و اجتماعی [برپا شده است].
مسائل مربوط بهانقلاب، از جنبهی اقتصادی و سیاسی، تبدیل بهموضوع بحث در تمام مجامع کارگری شد. بهترین نیروهای پیشتاز کارگری برای توزیع هفتهنامه کمونیستیِ «نظم نوین» (l'Ordine Nuovo) گِرد آمدند. در ستونهای این هفتهنامه مسائل و مشکلات مختلف و مربوط بهانقلاب مورد بحث قرار میگرفت؛ سازمان انقلابی تودههای [کارگر] که باید اتحادیهها را بهطرف کمونیسم هدایت کند [بهبحث گذاشته شد]؛ انتقال مبارزه اتحادیهها از صنفگرائی بیرمق و حوزههای رفرمیستی بهعرصهی مبارزه انقلابی، کنترل تولید و دیکتاتوری پرولتاریا [نیز مورد بحث قرار گرفت]. حتی چگونگی شوراهای کارخانه بهبحث روز تبدیل شده بود. در محیطهای کار در تورین کمیتههای کارگری کوچکی وجود داشت که از طرف سرمایهداران بهرسمیت شناخته شده بودند؛ [حتی] بعضی از این کمیتهها درگیر مبارزه برعلیه بوروکراسی، روحیه رفرمیستی و گرایشهای متمایل بهقانون اساسی در اتحادیهها شدند.
اما بخش عمدهای از این کمیتهها توسط اتحادیهها ایجاد نشده بود؛ فهرست نامزدهای این کمیتهها (برای کمیسیونهای داخلی) توسط سازمان اتحادیههائی پیشنهاد شده بود که ترجیح میدادند کارگرانی از گرایشات اپورتونیستی را انتخاب کنند تا موجب تحریک کارفرماها نشوند، و بتوانند هرگونه اقدام دستهجمعی کارگری را در نطفه خفه کنند. هواداران نشریه «نظم نوین» در تبلیغات خود این مسئله را مطرح کردند که فهرست نامزدها قبل از هرجای دیگر باید در میان کارگران تدوین شود و نه در نوک [هِرم] بورکراسی اتحادیهها. وظایفی که این کمیتهها بهعهدهی شوراهای کارخانه گذاشتند، عبارت بود از: کنترل تولید، مسلح کردن و آموزش نظامی تودههای کارگر، و آمادهسازی سیاسی و فنی آنها. آنها دیگر نیازی بهکارکردهای قدیمی نداشتند که همانند سگهای نگهبان از منافع طبقات حاکم محافظت میکردند، و تودهها را از اقدام علیه رژیم سرمایهداری بازمیداشتند.
شور و شوق برای شوراها
تبلیغ برای [ایجاد] شوراها با شور و شوق تودهها مواجه شد؛ در یک دورهی شش ماهه شوراهای کارخانه در تمام کارخانهها و کارگاههای مهندسی تشکیل گردید، و کمونیستها در اتحادیه مربوط بهرشتهی مهندسیْ اکثریت را بهدست آوردند؛ قاعدهی شورای کارخانه و کنترل تولید تصویب شد و مورد قبول اکثریت کنگره و بخش عمدهای از اتحادیههای متعلق به«خانهی مردم» قرار گرفت.
سازمان شوراهای کارخانه براین اصول مبتنی بودند: در هرکارخانه و کارگاهی یک نهاد نمایندگی منتخب (که براساس سیستم بوروکراتیک قدیم نباشد) استقرار مییافت تا قدرت پرولتاریا را در مبارزه برعلیه سامان سرمایهدارانه یا کنترل برتولید را بهاجرا درآورد، و همهی کارگران را در امر مبارزهی انقلابی و ایجاد دولت کارگری آموزش بدهد.
شوراهای کارخانه باید براساس سازمانهای صنعتی شکل میگرفتند؛ این شوراها میبایست مدلی از جامعهی کمونیستی را بهطبقهی کارگر نشان میدادند؛ نمونهای که میبایست نشاندهندهی این بود که در جامعه کمونیستی طبقات گوناگون وجود ندارد، و همهی روابط اجتماعی براساس فنآوریِ لازم برای تولید و نهادهای مربوط بهآن مدیریت میشود، و طبعاً زیرمجموعهای از یک قدرت دولتی نخواهند بود که [در بالا] سازمان مییابد. طبقهی کارگر باید تمامیِ زیبائی و اصالت ایدهآلی را درک کند که برای آن تلاش و فداکاری میکند؛ باید از این موضوع نیز آگاه باشد که رسیدن بهچنین ایدهآلیْ ضرورتاً از مراحل متعددی عبور میکند؛ و باید ضرورت انضباط انقلابی و دیکتاتوری پرولتاریا را تشخیص بدهد.
هرشرکت [و کارخانهای] خود را بهبخشها و هربخش خود را بهتیمهای حرفهی [معینی از کار] تقسیم میکند؛ هرتیم بخش ثابت [و معینی] از کار را انجام میدهد؛ کارگران هرتیم یک کارگر را انتخاب میکنند که وظایف معین و تعریف شدهای خواهد داشت. مجموع نمایندهای کل شرکت یک شورا تشکیل میدهند که از میان خود یک کمیتهی اجرائی انتخاب میکنند. مجموع دبیران سیاسی کمیتههای اجرائی، کمیتهی مرکزی شوراها را تشکیل میدهند که یک کمیتهی پژوهشهای شهری از میان خودشان انتخاب میکنند تا مسائلی مانند سازماندهی تبلیغات، توسعهی طرحهای مربوط بهکار، تصویب پروژهها و طرحهائی که از طرف شرکتها یا افراد کارگر [بهتنهائی] پیشنهاد میشود، و نهایتاً جهتگیری کلیت جنبش را مدیریت کند.
شورا و کمیسیونهای داخلی در طول اعتصاب
برخی از وظایف شوراهای کارخانه خاصهای کاملاً فنی و اکیداً صنعتی دارند، بهطور مثال، کنترل پرسنل فنی، اخراج کارکنانی که نشان میدهند دشمن طبقهی کارگر هستند، مبارزه با مدیریت برای حقوق و آزادی، کنترل تولید و عملکردهای مالیِ شرکت.
شوراهای کارخانه بهسرعت ریشه دواندند. تودههای [کارگر] با میل و رغبت از این نوع سازمان کمونیستی استقبال کردند، آنها خود را با کمیتههای اجرائی همتراز کرده و با حرارت تمام از مبارزه برعلیه استبداد سرمایهداری پشتیبانی نمودند.
هرچند که نه صاحبان صنایع، و نه بوروکراسی اتحادیهها نمیخواستند شوراها و کمیتهها را بهرسمیت بشناسند، با این حال این کمیتهها و شوراها بهموفقیتهای قابل توجهی دست یافتند: آنها مأموران و جاسوسان سرمایهدارها را خُرد کردند، و برای کسب اطلاعات در مشخصه[های] مالی با کارگران یقهسفید و فنی ارتباط برقرار نمودند؛ آنها مسائل [گوناگون] شرکت[ها] را با قدرتی منضبط در دست خود متمرکز کردند و معنی مدیریت صنعتیِ مستقیم و کارگری را بهتودههای پراکنده و نامتشکل نشان دادند.
شوراها و کمیسیونهای داخلی فعالیت خود را در طول اعتصاب با وضوح بیشتری نشان دادند؛ این اعتصابات حالت ضربتی و طبیعت خودبخودی خود را از دست دادند، و بهبیان فعالیت آگاهانه تودههای انقلابی تبدیل شدند. سازمان فنی شوراها و کمیسیونهای داخلی ظرفیت خود را برای واکنش چنان بهخوبی توسعه داده بودند که توانائی این را داشتند که کارِ 15 هزار کارگر را در 42 بخشِ [کارخانهی] فیاتْ ظرف 5 دقیقه متوقف کنند. در سوم دسامبر سال 1919 شوراها بهوضوح نشان دادند که دارای این ظرفیت هستند که جنبش تودهای را در ابعاد گسترده رهبری کنند؛ تحت رهبری بخش سوسیالیستی شوراهای کارخانه که تمام مکانیزمهای جنبش تودهای در دست خود متمرکز کرده بود، 120 هزار کارگر کارخانه بدون هرگونه آمادگی قبلی بسیج شدند. یک ساعت بعد ناوگان پرولتاریا همانند سقوط بهمن برمرکز شهر فرود آمد و خیابانها و میادین شهر را از ناسیونالیستها و نظامیان کثیف جارو کرد.
مبارزه برعلیه شوراها
کمونیستهائیکه بهبخش سوسیالیستی [مبارزات کارگری] و نهادهای اتحادیهای تعلق داشتند، در رأس جنبش ایجاد شوراهای کارخانه قرار گرفته بودند؛ آنارشیستها نیز که در این جنبش شرکت کرده بودند، میکوشیدند با عبارتپردازیهای پُرطمطراق با زبان روشن و دقیقِ مارکسیستیِ کمونیستها مقابله کنند. این جنبش با مقاومت سرسختانهی بوروکراتهای اتحادیهای، رهبری حزب سوسیالیست و نشریه «بهپیش» (Avanti) [ارگان حزب سوسیالیست ایتالیا] مواجه شد. جدلی که این جماعت راه انداخته بودند، روی تفاوت مفهوم شورای کارخانه (factory council) و شورای محلی (Soviet) متمرکز شده بود. نتیجهای اینها میگرفتند صرفاً نظری و تجریدی بود، و سرشتی بوروکراتیک داشت. آنچه پشت این عبارتپردازیهای پُرطمطراق پنهان شده بود، تمایل این جماعت بهعدم شرکت تودههای کارگر در مبارزهی انقلابی و نیز نیارشان بهاعمال کنترل براتحایههای تودهای بود. عناصر رهبری حزب [سوسیالیست] همواره بهاین بهانه که یک طرح اقدام همآهنگ وجود ندارد، از شرکت در ابتکار عمل انقلابی امتناع میورزیدند؛ اما هیچوقت هم قدمی برای ایجاد چنین طرحی برنداشتند.
با این حال، جنبش تورین نتوانست از مرزهای محلی خود عبور کند، چون که تمام مکانیزمهای بوروکراتیک اتحادیهها بهکار گرفته شد تا این اطمینان حاصل شود که طبقهی کارگر ایتالیا از نمونهی کارگران تورین پیروی نمیکند. جنبش تورین در تمامی جوانب مورد تمسخر، تحقیر، آزار و انتقاد قرار میگرفت.
انتقادات طعنهآمیز و زهرآلود ارگانهای اتحادیهای و رهبری حزب سوسیالیست، سرمایهداران را (که دیگر نمیتوانستند در برابر پرولتاریای تورین و شوراهای کارخانه ایستادگی کنند)، تشویق میکرد و جان تازهای میداد. کنفرانس صاحبان صنایع که در مارس 1920 در میلان برگزار شد، حملهی دیگری را [برعلیه شوراها] طرحریزی کرد؛ اما «پندآموزان [اُدیپپوسیـالمپیِ] طبقه کارگر» و سازمانهای اقتصادی و سیاسی هیچگونه توجهی بهاین رویداد نکردند. پرولتاریای تورین که همه ترکش کرده بودند، مجبور شد که با نیروی خود و بهتنهائیْ سرمایهداری ملی و قدرت دولت را تسخیر کند. تورین در محاصرهی تودهی عظیمی از واحدهای پلیس قرار داشت؛ در نقاط استراتژیک و اطراف شهر توپ و سلاحهای خودکار مسقر کرده بودند. و زمانی که دستگاه نظامی آماده بود، سرمایهداران شروع کردند بهتحریک پرولتاریای تورین. این درست است که پرولتاریا در مواجه با چنین شرایط خطیری از پذیرش مبارزه [با دستگاه پلیس و دولت] تردید بهخرج داد؛ اما هنگامی که معلوم شد این برخورد اجتنابناپذیر است، طبقهی کارگر با شجاعت از موضع [پیشین] خود دست برداشت و کوشید مبارزه را بهسرانجامی پیروزمند برساند.
شورای سوسیالیست ملیِ میلان
کارگران مهندسی یک ماه تمام و کارگران [رشتههای] دیگر بهمدت 10 روز در اعتصاب بودند؛ صنعت در کل استان خوابید و ارتباطات فلج شد. بههرحال، پرولتاریای تورین از بقیه مردم ایتالیا ایزوله شد؛ ارگانهای مرکزی [جریانات مختلف] هیچ اقدامی برای کمک بهپرولتاریای تورین نکردند؛ آنها حتی از انتشار یک بیانه که اهمیت مبارزهی کارگران تورین را توضیح بدهد، نیز خودداری نمودند. «بهپیش» از انتشار بیانیه کارگران بخش تورینِ حزب [سوسیالیست] خودداری کرد. رفقای تورین در همهجا آنارشیست و ماجراجو نامیده شدند. در آن زمان، شورای ملی حزب میبایست بهتورین میآمد؛ اما جلسه بهمیلان منتقل شد، چراکه شهری «تحت نفوذ اعتصاب عمومی» برای [نمایش] بحثهای سوسیالیستی، تئاتر مناسبی نبود.
در این گردهمآیی، کسانی که رهبری حزب را برعهده داشتند، ناتوانی خود را بهنمایش گذاشتند؛ درحالی که تودههای کارگر در شهر تورین با شجاعت از شوراهای کارخانه بهمثابهی تجسم قدرت پرولتاریا دفاع میکردند، در میلان درباره روشهای نظری و پروژههائی برای تشکیل شوراها وراجی میکردند که پرولتاریا باید بهعنوان شکلی از قدرت سیاسی بهآن دست مییافت. [درهمان زمان که] بحثهائی دربارهی دستیابی (و نه سازماندهی و ساختن شورا) در جریان بود، پرولتاریای تورین نیز بهسرنوشت خود رها شده بود، و این احتمال که قدرتِ هماکنون برندهی کارگران تخریب شود، نیز بهبورژوازی واگذار گردید.
تودههای پرولتر ایتالیا همبستگی خود را با رفقای تورین در اشکال گوناگون نشان دادند؛ کارگران راهآهن در پیزا، لیوورنو و فلورانس از حمل و نقل سربازان بهمقصد تورین خودداری نمودند، باراندازان و کارگران کشتی در لیوورنو و جنوا نیزدر فعالت بنادر خرابکاری کردند؛ و پرولتاریایِ بسیاری از شهرها برعلیه دستورات اتحادیهها دست بهاعتصاب زدند.
اعتصاب عمومی در تورین و پیمونت بهخرابکاری و مقاومت در درون سازمانهای اتحادیهای و حزب [سوسیالیست] نیز راهبر گردید. بههرطریق، این آموزشی بزرگ بود، زیرا نشان داد که وحدت کارگران و دهقانان امکانپذیر است، و همچنین ضرورت فوری مبارزه برعلیه تمام سازوکارهای بوروکراتیک نهادهای اتحادیهای را نیز نشان داد؛ نهادهائیکه سختترین حامیِ کارهای فرصتطلبانهی نمایندگان مجلس و رفرمیستها هستند و راهکارهائی را جستجو میکنند تا هرگونه جنبش انقلابیِ تودهی کارگران را خفه کنند.
منبع: http://www.marxists.org/archive/gramsci/1921/03/turin_councils.htm
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهشتم
......
بیژن (هیرمنپور) با من مرتب وقت میگذاشت و برایم از تجارب و دانستههایش با دقت و گسترده میگفت. این پیوند گرچه بنا بر حادثهی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را میتوانم بهیاد بیاورم که در تشخیصهای بعدی و انتخابهای آتیام تعیینکننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت بهوی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقلهای ارتباطی، همه از او دوری میکردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منشهای رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «مییپنداشتند ساواکی است.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهشتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهفتم
.... من وسط نیمکت نشستم، بلافاصله رئیس بند که مرد کوتاه قد و تنومندی بود آمد و روبروی من نشست. تنهاش را بهعقب تکیه داد دو دستش را بهلبه نیمکت گرفت، جفت پای چکمه پوشش را بالا آورد و محکم بهصورت من کوبید. بسیار سریع و خیلی غیرمترقبه این حرکت را کرد، سرم از پشت بهمیلههای پنجره خورد و شکست و خون بهداخل لباسم راه گرفت. در اثر ضربه مستقیم لگدْ صورتم متورم و کبود شد، دهان و بینیام بهشدت خون افتاد. او بلافاصله بلند شد و تا من بخودم بیایم چند مشت محکم بهسر و روی من کوبید و بلافاصله از داخل اطاقک بیرون رفت و زندانی پیاده شده را سوار کرد. زندانی این قیافهی بهسرعت تغییر یافتهی مرا با حیرت و وحشت غیرقابل کنترلی دید وخشم خود را با شعار دادن علیه ساواک اظهار کرد. و شروع کرد بهفحش دادن بهزندانبان. ماشین راه افتاد و بهسرعت بهزندان قزل قلعه رفت. مدتی مرا در حیاط بیرونی، روبروی دفتر ساقی رئیس زندان، نگه داشتند. بعد بهاطاق ساقی بردند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهفتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموششم
یک روز وسطهای روز بود که نگهبان در اتاق را باز کرد و گفت حاظر باشید، بازدید داریم. دقایقی بعد همهی سربازجوها بهترتیب سلسلهمراتب وارد اتاق شدند. در آستانهی در کنار هم ایستادند. سر دستهشان حسینزاده بود. عضدی و منوچهری و چندتای دیگر هم بودند. همه با سروضع (بزک کرده) کتوشلوار و کراوات و کفشهای براق که روی کفپوش اتاق پا گذاشتند. با ورودشان قدم زدن بعضیها که وسط اتاق راه میرفتند، متوقف شد. چند نفر از کسانی که نشته بودند، بهسرعت و بقیه هم با تأخیر و اکراه بلند شدند و ایستادند. هیچ گفتگو و حالت و رفتاری حاکی از ادای احترام در بین نبود. نه کسی سلام کرد و نه خشنودی از این دیدار در بین بود
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوششم
بههرحال، موقع بدرود بود. نگهبان آمد و مرا پس از وداع گرم با همسلولیها از آنجا برد. اما محل زندان بعدی چند قدمیِ همین سلولها بود. جایی که به آن حیاط یک و حیاط دو میگفتند و در دو طبقه و چهار اتاق بزرگ بود. من به حیاط یک اتاق یک برده شدم. فضایی چهل، پنجاه متری با بیش از سی زندانی بازداشتی که هنوز به دادگاه نرفته و حکم نگرفته بودند. اتاقی که از یک راهرو، درِ ورودی کاملا بستهای داشت، و از یک طرف پنجره هایی داشت که به باغچه انبوهی ناظر و کاملاً محفوظ بود و با کرکرههای ثابت آهنی از فضای آزاد جدا میشد، که نور کمی را به داخل اجازه میداد و مانع دید مناسب بیرون هم بود.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوپنجم
روزی یک سرباز یا مأمور جوانی با کیسه ای از لوازم اصلاح (ماشین و شانه و...) به سلول ها می رفت، به سلول ما که رسید، خواستم که سرم را از ته بتراشد. چند جای زخم در سرم، هنوز خوب نشده بود. همین زخم ها برای تراشیدن مو مشکل ایجاد می کرد.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه