rss feed

05 فروردين 1403 | بازدید: 104

دنباله‌ی کوه‌پیمایی با نوه‌ها و گپ‌وگفت درباره‌ی «مؤلفه»[در جنبش]

نوشته شده توسط مادربزرگی از اصفهان

این یک مقاله‌ی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغه‌ی

پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون

                                                                                                                  *****

ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه‌ ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟

ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیب‌زمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمه‌هاتون گذاشتم.

ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.

ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!

ـ استادِ من در آشپزیِ خیلی از غذاها، شوهر زنده یادم بود. البته نوه هام یادشون نمیاد؛ او در خیلی چیزا استاد تمام بود. و بخصوص در آرمانهای انسانی و نگرش طبقاتی. او متفکری بزرگ و بسیار متواضع و بی ادعا بود...

ـ ماهی جون میشه یه کم دیگه درباره‌ی مؤلفه را صحبت کنیم. البته اگه خسته تون نکردیم.

ـ صابرجون، رفیق؛ ما امروز خیلی وقتشون رو گرفتیم، اگه اذیت میشن بگذاریم برای بعد.

ـ نه جانم، بشرط خوردن یه چای خوش طعم که هدا برامون آورده. (واکنش خنده همه) امروز هم هوا خوبه و هم همراهان عزیز خوش مشربن و آدم بشوق میاد.

*****

ـ ماهی جون مسئله‌ی اساسی مؤلفه چیه؟

هدا جون؛ عزیزم مسئله‌ی اساسی مؤلفه زایش و تولد حرکتی راهبر به‌سوسیالیسم است. حرکتی برای نفی هرشکلی از مالکیت خصوصی که در تقابل با «سرمایه» انکشاف می‌یابد و قوام می‌گیرد.

ـ ببخشید، برام این سئوال پیش میاد که آیا بین سوسیالیسم کارگری و سوسیالیسم روشنفکری فرقی وجود دارد؛ و اگر داره، تفاوتشون در چیه؟

ـ صادق جون، به سؤالت اینو هم اضافه میکنم که اصلاً اگه اینها یکی هستن تبیین و تشریحش چطوریه؟

 ـ بچه های من؛ صادق جون، صابر جون، تجربه تاریخی قرن بیستم در پیاده سازی این سیستم آرمانی [و این ضرورت تاریخی] نشون داده که اینها هم فرق دارند و هم در بدو امر فرقشون آشکار نیست.

ـ ماهی جون این منطقِ همون نفی این همانیِ که می گفتین؟

ـ آره هدا جونم همون منطقه. در ابتدا روشنفکران و کارگران در گرایش به سوسیالیسم از چرخه نفی مالکیت خصوصی به مالکیت اجتماعی (و نه دولتی) حرف میزنند و خودشون رو سازماندهی می کنند.

ـ پس چه چیزی این مؤلفه رو به تضادی تازه میبره، یا اینکه چه جوری بگم؛ آیا بوروکراسی باعث میشه که منافع متضاد شکل بگیره؟

ـ صادق جون در تاریخ احزاب (یا سازمانهای اولیه-پیشاحزبی) حتی قبل از استقرار سیستم جدید[انقلابی]، گرایشاتی حاکی از منافع مختلف الطیف وجود داره.

ـ خانوم دکتر میشه گفت کدوم مشترکات این دو نیروی اجتماعی را بهم پیوند میده؟

ـ ماهی جون لطفاَ بگید کدوم افتراق ها این دو نیرو رو در تقابل هم قرار میده که احتمالاً در تضاد منافع و طبعاً  تمایز طبقاتی هم باید ریشه داشته باشن؟

ـ صابر جون بگذار اول سؤال صادق رو جواب بدم، بعد مشخص کنم که نکات مورد نظر تو پاسخش چیه.

ـ خُب در واقیعت می بینیم که روشنفکران زودتر و گسترده تر با نظرات و ایده های سوسیالیستی آشنا میشن و فرصت های اجتماعی بیشتری برای رشد تئوریک و کسب اطلاعات تاریخی دارند. ولی در مورد کارگران عموماً چنین نیست؛ و اگر هم باشه، استثنایی است و معمولاً در تبادل با روشنفکران است که واقع می‌شود. سختی زندگی در تأمین معیشت و دور بودن از فضای مطالعه و فراقت برای بحث و فحص و یادگیری، و از همه مهم‌تر مناسبات بیگانه‌ساز و بیگانگی از روند تولید و محصول تولید و طبیعت و از نوعیت انسانی انسان، دست‌یابی به‌تفکرات سوسیالیستی را اگرچه غیرممکن نمیکنه، اما مانع عمومیتِ خودرویی کارگری میشه. در بهترین صورت ممکن میشه گفت، مناسبات تولیدی‌ـ‌اجتماعی بخش‌هایی از جمعیت که مجموعاً تحت عنوان «متخصص» می‌توان از آن‌ها نام برد (اعم از این‌که فروشنده‌ی نیروی‌کار باشند یا نباشند)، برای دست‌یابی به‌اندیشه‌ها و راه‌کارهای سوسیالیستی، در مقایسه با کارگران، از امکانات بسیار بیشتری برخوردارند. اما تجربه‌ی تاریخی حاکی از این نیز هست‌که روشنفکرانی که در تحولات انقلابی به‌ارکان قدرت سیاسی دست یافته‌اند، عملاً در ایجاد مناسبات شبه‌سوسیالیستی درجا زده‌ و به‌نیرویی ایستا و بازدارنده تبدیل شده‌اند.

ـ جالبه مادر جون، همین ها هم احتمالاً باعث سستی و آشتی پذیری در بین شون میشه.

ـ هدا جون اول از چایی خوش دمت ممنون، حالمو جا آورد. ولی ننه جون این مسئله آشتی پذیری عموماً تابع رشد جنبش و خصوصاً مربوط به تعهدات خودآگاهانه افراده و فرق خاصی بین روشنفکر مقاومِ مبارزه با کارگر انقلابی در مواجهه با شرایط سرکوب نیست. اما بچه ها اجازه بدین ببنیم چه نکات اشتراکی در بین مبارزین سوسیالیست وجود داره؟ مهمترین نکته در نگرش مارکسی نفی مناسبات سرمایه داریه.  با وجود اینکه نفی مالکیت خصوصی سرمایه منتهی به بهره کشی در هر شکلش را تنها آنهایی تا نهایت پی میگیرند که در گونه ای از مالکیت خصوصی در نهان متمایل نباشند. در تجربه سیاسی چند(پنج)دهه که ما در زیست سیاسی و کنش فرهنگی بودیم، شکست درلایه هایی با منشاء و وضعیت غیرکارگری در سازش پذیری غلبه داشته. کارگران سیاسی هم اگر دچار تغییر ماهیت و رفتن به مناسبات غیرکارگری نمی شدند؛ به گرایشات لیبرالی و سازشکارانه در نمی غلتیدند. اما این تجربه من و شوهر و دامادم در جریانهای این پنجاه و چند ساله است. اینو بعنوان تجربه مستقیم و مشاهدات در زمان فعالیت های سازمانی و بعداً هم مناسبات دوستانه و مطالعات میدانی می بینم. یک حکم کلی تر نیاز به کار دامنه دار تری داره. که خوبه شما هم بعنوان پیش قراولان نسل خودتون روش کار کنین. من منتظرم که نظرتون رو درباره افتراق ها و خصوصاً افتراق بین توده های فرودست و روشنفکران چپ  که خودرا سوسیالیست می‌نامند، بشنوم.

ـ باشه عزیزم صابر جون، مورد قبلی را تا همین جا نگه میداریم. با تأکید بر اینکه بحثش را باید وسیعتر و همه جانبه تر مورد تدقیق قرارداد.

ـ اما در باره افتراق. اگه قدری از ساده پنداری فاصله بگیریم و چندجانبه تر نگاه کنیم، خصایل ما انسانها یک ریشه اجتماعی-اقتصادی داره و یک وجه فردی-شخصیتی که حاصل عوامل متعدد ازجمله تربیت و پروش های اولیه و آگاهی ها و تعهدات (در حداقل) آن  میشه. طبعاً میدونید که همین «وجه فردی-شخصیتی» هم در نهایتش به«ریشه اجتماعی-اقتصادی» میرسه.

ـ برای همینه که میگیم مناسبات طبقاتی تعیین کننده است؟ درست میگم؟

ـ البته صادق جان، نقش اراده‌ی آگاه انسانی را هیچ وقت دست کم نگیرید. بخصوص در درک ضرورت ها و پذیرش نقش پیش عامل و فاعل در حرکت های اجتماعی.

ـ بله متوجه ام.

ـ اما افتراق مورد نظر صابرجونم! ببینید عزیزان؛ از نظر من همه کسانی که در حیات سیاسی‌-اجتماعی شون به کج راه نمیرن و نسبت به اعلام های مشخص «سیاسی» شون تاوان دهنده، جستجوگر، و راسخ هستند؛ فرقی نیست. در واقع من اینجوری میفهمم که یک سوسیالیست لازمه که در فراز و نشیب های راه، وفاداری و ثابت قدمی داشته باشه. نه اینکه زیر ضرب به اصطلاح «وا بده» و یا با ناگزیرهای تحمیلی یواش یواش به سازشکاری با نظام حاکم بغلته.

ـ پس میگید افتراقی در بین نیست؟

ـ نه زری جون ، نه این که اصلاً فرقی نیست، بلکه در این مباحثه به یه مقطع معین و یه جریان تاریخی داریم نگاه میکنیم. در روند تاریخی فرق هست و همه ی سوسیالیست های قابل توصیف به‌راستین هم اینو اذعان دارند. برای همین به ایجاد نقش مبارزات کارگری که در واقع برانگیزاننده‌ی روشفکریِ انقلابی است، تأکید قطعی میشده و همچنان مورد تأکیده.

ـ یه کم بیشتر توضیح بدین لطفاً.

ـ ریزه کاری یا نکته ظریفه در مقوله واگذاری هست.

ـ ببخشید چه چیزی را لازمه واگذار کنند اینها(روشنفکران) که با سازماندهی و آگاهی بخشی دارند توان خودشون رو واگذار میکنند. دیگه چی رو لازمه واگذار کنند.

ـ زری جون، تو درست میگی دخترم. روشنفکران حقیقتاً سوسیالیست، همه ی اینهایی رو که گفتی میکنند. ضمن اینکه بنابر یک ضرورت تاریخی لازمه جایگاه تاریخی خودشون و همینطور خصلت واگذاری را هم به نیروهای رادیکال طبقه واگذار کنند.

ـ ماهی جون، یعنی هم باید کسب خصلت واگذاری را در خودشون به جد بگیرن و هم در پرورش این خصلت در پروسه اعتلای جریان (سازماندهی منظورمه) واقعا کوشش کنند؟

ـ بله صابر جون، مسئله اینه که سازماندهی را با کیفیت دم افزون اعتلا خلق کنند و رشد بدهند.

ـ ماهی جون، یعنی خود سازمان هم بدون پویایی میتونه منشاء ایستایی بشه و این فرقی برای همه هست؟

ـ بله، خاستگاه و پایگاه اجتماعی در سازماندهی از گونه ای دینامیسم خودبرخوردار شکل میگیره. پس انقلاب در درون سازمان و در استمرار خوداصلاحی و خودپویی زنده و بالنده میمونه. البته اینها نظریه ایه که پدر بزرگت بر آن تأکید میورزید. این رو هم باید توجه داشته باشیم که مسئله واگذاری امری صرفاً ارادی و اخلاقی نیست. مجموعه عواملی که در ترکیب باهم به‌دریافت‌های انقلابی و سوسیالیستی راهبر می‌شوند، درآنجایی که از تقلید و کلیت پردازی نظری فراتر میرود و حقیقتاً به نیروی مادی و انقلابی و انکشاف یابنده تبدیل میشود، الزام‌هایی دارد که واگذاری یکی از مهم ترین های آن است. به عبارت دیگر، واگذاری شرط گذارِ نظری سوسیالیستی متناسب با زمانه به پراتیک انقلابی است. حالا من از شما خواهش می کنم که به چیستی و چرایی واگذاری فکر کنید تا بعداً ضمن همینجور قرارها درباره اش حرف بزنیم.

ـ خانوم دکتر، از صمیم قلب ازتون سپاسگزارم. اجازه بدید دست تون را بفشارم.

ـ صادق جون، منهم دست شما رو میفشارم و از اینکه پی جوی مسائل حقیقی در روند انقلابیگری هستید احساس مباهات میکنم. در عین حالیکه  جنبش سوسیالیستی در تاریخ خودش درس های بسیاری را از جمعبندی تجارب داره که وظیفه جوانان انقلابیه که اونها رو به جِد در عمل دنبال کنند و به ارزشهای عملی انقلابی اعتلای مستمر ببخشند.

ـ ماهی جون، بازهم میشه در کوهپیمایی همراهتون باشیم و در این گونه مسائل عمیق تر بشیم و باهاتون گفتگو داشته باشیم.

ـ بله عزیزم، من با کمال میل برای صحبت کردن در اونچه که درک و دریافتی دارم حاضرم. فقط بمن قول بدین که از خودتون در همه جهات خوب مراقبت کنید و هوای  همو داشته باشید.

ـ اول ایمنی بعد کار؟ (خنده همه)

*****

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وسوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ودوم

انگار نه انگار که ما دستگیر شدیم و باید بلافاصه به اتاق شکنجه برده می شدیم و کتک مان میزدند. ساعت ها بکندی اما طولانی میگذشت. پس چرا در اول دستگیر اون وحشی بازی خشونت بار را درآوردند. زمان خیلی به کندی میگذشت. آفتاب بالا آمده بود. گرما کمی که از تابش آفتاب بود سرمای تنم را کم کرد. سیگاری بکسانی که میخواستن داده شد. یکی یکی دستشویی بردن. با دستنبد از جلو چقدر احساس چالاکی داشتم. میشد شلوارم را پائین و بالا بکشم و بعدش دستم  را بشورم. دهانم را آب گرداندانم. چانه و سرم در حرکات شتشو درد داشت.

ادامه مطلب...

دنباله‌ی کوه‌پیمایی با نوه‌ها و گپ‌وگفت درباره‌ی «مؤلفه»[در جنبش]

این یک مقاله‌ی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغه‌ی

پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون

                                                                                                                  *****

ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه‌ ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟

ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیب‌زمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمه‌هاتون گذاشتم.

ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.

ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ودوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ویکم

در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.

ادامه مطلب...

پرسشی از مقوله‌ی [مؤلفه در جنبش]

در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم‌ویکم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم

بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریک­های شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top