ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
آقای مازیار گیلانینژاد مصاحبهای با «پیام فلزکار»، نشریهای که با عنوان «سندیکای فلزکارمکانیک» از آن یاد میشود، دارد که حاوی اطلاعات بعضاً ضمنی و بعضاً صریحی دربارهی طومار 30 هزار امضا، رابطهی «تشکل»های کارگری باهم، رابطهی این «تشکل»ها با خانهی کارگر[!] و سرانجام چگونگی حضور و نفوذ اندیشههای منصور حکمتگونه در «جنبش» کارگری ایران است.
گرچه اطلاعاتی که در بالا بهآنها اشاره شد، مقولات و مسائل تازه یا ناشناختهای نیستند؛ اما این مسائل و مقولات از زبان یکی از دستاندرکاران طومار 30 هزار امضا، این گمانه را بهذهن متبادر میکند که فعالان این طومار وارد فاز بیان علنی مناسبات و اهداف خود شدهاند. بههرروی، بهتر استکه برای بررسی درستی یا نادرستی اینگونه گمانهها نگاهی بهاطلاعاتی بیندازیم که مازیار گیلانینژاد آشکارا یا بهطور ضمنی در مصاحبهاش با پیام فلزکار در اختیار عموم قرار میدهد.
1ـ علاوه بر «اتحادیه آزاد...»، مازیار گیلانینژاد و «سندیکای» فلزکارمکانیک نیز از هماهنگکنندگان طومار 30 هزار امضا هستند. این مسئله تاجائی صحت و قوت دارد که گیلانینژاد میگوید: «من فکرمیکنم که حتا دوستان اتحادیه کارگران آزاد هم فکر نمیکردند که با چنین سرعتی بتوانیم این 30 هزار امضا راجمعآوری کنیم». بنابراین، نه تنها گیلانینژاد در گردآوری 30 هزار امضا نقش فعالی داشته، بلکه ادعا ضمنی او این است که این نقش بسیار مؤثر و حتی مدبرانه بوده و برخلاف «دوستان اتحادیه» ظرفیت و درایت پیشبینیهای درست را هم داشته است[همهی تأکیدها در این یادداشت از من است].
2ـ گیلانینژاد بهاطلاع عموم میرساند که گرچه ابتکار گردآوری امضا از آنِ «اتحادیه آزاد...» است؛ اما «بهجرات میتوان گفت همه فعالین کارگری با هردیدگاه و تعلق تشکیلاتی در این جمعآوری امضا شرکت داشتهاند». ادامهی مصاحبه این تصویر ضمنی را میدهد که خانهی کارگریهای هم در این امر ـحداقلـ حضور کمرنگی داشتهاند. برای بررسی این مسئله لطفاً بهقسمت (ب) از نکتهی (4) همین یادداشت نگاه کنید.
3ـ تأکید گیلانینژاد بر شرکت «هردیدگاه و تعلق تشکیلاتی» در گردآوری طومار بدینمعنی است که او نه تنها (براساس نکتهی شماره 1) در گرآوری امضا فعالانه و مؤثر شرکت داشته، بلکه در عینحال دیدگاه و تعلقات تشکیلاتیاش را نیز در پروسهی این کار حفظ کرده است. اما ازآنجاکه حضور نظریِ دیدگاهها و تعلقهای تشکیلاتی یک فرد یا یک «نهاد» در عرصهی مبارزهی کارگری و در جریان یک پروژهی معین نمیتواند جنبهی تزئینی داشته باشد و قصد از حضور نظری، اساساً تحقق عملی آن دیدگاهها و تعلقات است؛ بنابراین، میتوان چنین نیز نتیجه گرفت که دیگر شرکتکنندگان در پروژهی گردآوری امضا (و مقدم برهمه: «اتحادیه آزاد...»)، در مورد جنبهی عملی و اجرائی دیدگاهها و تعلقات تشکیلاتی گیلانینژاد توافقات «لازم» و داد و ستدهای مقتضی را داشتهاند. در ادامه بهاین نکته برمیگردیم.
4ـ گوشههائی از دیدگاهها و تعلقات تشکیلاتی گیلانینژاد بنا بهگفته و گزارش خودِ او از این قرار است:
الف) «سرکوب مطالبات کارگری بهعناصر نفوذی سرمایه داری انگل تجاری این امکان را میدهد که درغیاب سندیکاهای کارگری با تحریک احساسات کارگران آنان را بهسمت اغتشاش سوق دهد. مسولین [باید] ازاین امراجتناب کرده و حقوق ملت را که در فصل سوم قانون اساسی آمده رعایت کنند». یا «بهرحال یکروز ما باید شروع به تمرین دمکراسی کنیم و از آزادی های مطرح شده در قانون اساسی بهره مند شویم»!!
بنابراین، بهباور آقای گیلانینژاد: اولاًـ قانون اساسی جمهوری اسلامی مبین «حقوق ملت» و حاوی «دموکراسی» است و «مسؤلین» بهواسطهی عدم رعایت آن، «حقوق ملت» و ازجمله حقوق کارگران را رعایت نمیکنند؛ و دوماًـ مسئلهی «اغتشاش» کارگران هم مطرح استکه میتواند با «تحریک احساسات...آنان» توسط «عناصر نفوذی سرمایهداری انگل تجاری» شکل بگیرد!!؟ از کل این عبارتبندی میتوان چنین هم نتیجه گرفت که «اغتشاش» (یا بهعبارت روشنتر: شورش تهیدستان) بهزیان سرمایهداری غیرانگلی است و باید جلوی آن را گرفت. برای دریافت درستتر این حکم بهاین دو عبارت هم نگاه کنیم: یک) «هرچند مسوولین قائل به مبارزه برضد سرمایه داری هستند...»؛ و دو) «همانطوری که قبلا گفتم، فعلا هماهنگ کنندگان چنین ضرورتی را [یعنی: استفاده از «دیگر شیوه های اعتراضی»] نمیبینند و فضای سیاسی هم اجازه چنین کاری را نمیدهد. ما از استانداری تهران تقاضای مجوز برای تجمع در مقابل وزارت کار کردیم، ولی اجازه ندادند».
ب) «البته واکنش بهاین دستمزد چنانکه امروز شما بهخبرگزاری ایلنا مراجعه کنید بسیار توفانی است امیدوارم که این خشم نمایندگان شوراها و خانه کارگری ها تا روز اول ماه مه با همین شدت باشد تا شاید آنروز با یک حرکت منسجم این مصوبه را بشود لغو کرد». بنابراین، «خبرگزاری ایلنا»، «نمایندگان شوراها و خانه کارگریها» بههمراه گیلانینژاد و آنچه موسوم بهسندیکای فلزکار مکانیک است، احتمالاً در اول ماه مه «با یک حرکت منسجم» و همسو با سرمایهداری غیرانگلی «مصوبه»ی حداقل دستمزد را «لغو» خواهند کرد!!؟ با توجه بهنکتهی الف (در بالا)، آیا این جملات گمانهی یک همکاری پنهان، ضمنی و مداوم بین خانهی کارگر، گیلانینژاد، «سندیکای» فلزکارمکانیک، «اتحادیه آزاد...» و «همه [آن] فعالین کارگری [که] با هردیدگاه و تعلق تشکیلاتی در این جمعآوری امضا شرکت داشتهاند» را بهذهن متبادر نمیکند؟ اگر چنین فرضی غلط است، پس چگونه «مطبوعات هم» جرآت کردند که طومار امضا را «پوشش» بدهند؟ و اصولاً چرا هیأت اجرائی بهاصطلاح «اتحادیۀ آزاد کارگران ایران» متشکل از آقای جعفر عظیمزاده بههمراهی خانم پروین محمدی و آقای شاهپور احسانی راد در نمایشگاه کتاب در غرفهی خبرگزاری ایلنا حاضر میشود و بههمراه آنها عکس هم میگیرند؟ حتی از این هم مهمتر: چرا آقای جعفر عظیمزاده در مصاحبهی سال 88 خود با رادیو آلمان موسوی و کروبی را 5 بار با کلمهی «دوستان» مورد خطاب قرار داد؟ اگر همهی اینها تصادفی است؛ پس چرا استثمار نیرویکار توسط سرمایه تصادفی و غیرقابل نفی و رفع نباشد؟
5ـ گیلانینژاد و «سندیکای» فلزکارمکانیک برخلاف «اتحادیه آزاد...» که با رسانههای برونمرزی هم مصاحبه میکنند، «جزبارسانههای داخلی ازجمله ایلنا و روزنامه کار و کارگر، قائل بهمصاحبه با رسانههای غیر نیستند». اگر این فرضیه یا احتمال نه چندان ضعیف را بپذیریم که رابطهی گیلانینژاد، «سندیکای» فلزکارمکانیک و «هردیدگاه و تعلق تشکیلاتی» دیگر بههمراه «اتحادیه آزاد...» گستردهتر از آن چیزی استکه تا بهحال قابل دریافت بوده است، ناگزیر بهپذیرش این نیز هستیم که نوعی تقسیم کار و ارتباط رسانهایِ داخلیـغیرداخلی هم بین این جماعت وجود دارد.
بدینترتیب استکه «اتحادیه آزاد...» با پادرمیانی «اتحاد بینالملی در حمایت از کارگران ایران» در نشست لیبراستارت [اینجا و اینجا] شرکت میکند و نیز بخش رسانهای خارج از کشور همهی «دیدگاه[ها] و تعلقات تشکیلاتی» حاضر در پروژهی گردآوری امضا را بهعهده گرفته میگیرد؛ درصورتیکه گیلانینژاد و یکیـدو نفری که «سندیکا»ی فلزکارمکانیک را «تشکیل» دادهاند، بیشتر ارتباط با اصلاحطلبان، خانهکارگریها و امثالهم را بهعهده دارند و با ایلنا و روزنامهی کار و کارگر و مانند آن مصاحبه میکنند و در مواردی از آنها «پوشش» مطبوعاتی هم میگیرند.
6ـبدون اینکه در اینجا صحبتی از و اشارهای بهارتباط مستقیم، رابطهی ارگانیک یا هرگونهای از وابستگی سیاسی و غیره در میان باشد، باید بهاین مسئله اذعان داشتکه بهواسطهی فضای مجازیـماهوارهایـاینترنتیْ نوعی از تأثیرات «فکر»ی نسبتاً پایدار بین «جنبش» کارگری در داخل کشور و «اپوزیسیون» سیاسی در خارج وجود دارد که گرچه بررسی جزئیات آن در این یادداشت نمیگنجد، اما عنوان یکی از عواملی است که در تغییر و تحولات «جنبش» کارگری در ایران غیرقابل چشمپوشی است. گرچه آنچه در فضای اینترنتی بهجنبش کارگری شهرت دارد، بهسختی بهیک حلقهی چند صد نفره میرسد؛ اما گاه این تأثیرات بهاصطاح اندیشگی حتی شگفتی هم میآفرینند. برای مثال، در نامهای که فعالین «هردیدگاه و تعلقات تشکیلاتی» بههمراه طومار 30 هزار امضا بهوزیرکار و رفاه وامور اجتماعی نوشتهاند و رونوشت آن را بهنمایندگان مجلس و دفتر رئیس جمهوری دادهاند، بهجای عبارت تشکل یا سندیکای کارگری که بیان هویت گیلانینژاد، «سندیکای» فلزکارمکانیک، «سندیکای» نقاشان، سندیکای واحد و غیره میباشد، این عبارت آمده است: «مصرانه خواهان افزایش حداقل دستمزدها براساس تورم واقعا موجود و تامین شرافتمندانه سبد هزینه یک خانوار چهار نفره با دخالت نمایندههای منتخب مجامع عمومی کارگران کارخانهها و مراکز تولیدی و خدماتی هستیم».
هرآدم تازه واردی بهعرصهی سیاست بهاصطلاح چپ ایرانی میداند که مقوله و عبارت «مجامع عمومی کارگران» هم بهلحاظ معنائی و هم از جنبهی کلامی در تاریخ مبارزهی کارگری در ایران از هیچگونه سابقه و سنتی برخوردار نیست. بنابراین، پیدا شدن سروکلهی این مقوله در نامهای که بنا بهادعای نه چندان ضمنیِ گیلانینژاد کل طبقهی کارگر ایران را متحد کرده است[!!؟]، همانقدر میتواند تصادفی باشد که استثمار نیروی کار توسط سرمایه. از طرف دیگر، برای همهی فعالین حلقهی حداکثر هزار نفرهی «جنبش» کارگری ایران و همچنین وزارت اطلاعات رژیم آشکار استکه عبارت «مجامع عمومی کارگران» از افاضات منصور حکمت و گروهی استکه تحت عنوان «حزب کمونیست کارگری» از آن نام میبرند. نتیجه اینکه: حضور عبارت «مجامع عمومی کارگران» در نامهی فعالین «هردیدگاه و تعلقات تشکیلاتی» بهدستگاههای دولتی بههمراه 30 هزار امضا (که بهاحتمال بسیار قوی و براساس قرائن متعدد با کمک گروههای اصلاحطلب و بورژوازی غیرانگل نیز انجام شده است)، در واقع حضور حواریون آن فقید در «جنبش» کارگری و در مقابله با بخشی از دستگاههای دولتی استکه «غیرمتعارف»اند!؟
خردهبورژوازی فرانسه در آن هنگام که سرمایهداری بهانحاط مطلق نرسیده بود، بنا بهمحل استقرارش در «کنوانسیون» و غیره که یکیـدو متر از بقیه گروهبندهای مرتفعتر بود، در عرصهی سیاست «کوهی» را میمانست که فقط موش میزائید؛ اینک خردهبورژوازی ایرانی در وضعیت انحطاط و بحران سرمایهداری جهانی فقط میتواند سوسک بزاید. استفاده از عنوان «مجامع عمومی کارگران» در نامهی همهی «دیدگاه[ها] و تعلقات تشکیلاتی» بهدولت و مجلس مبارک باشد!!
7ـ گرچه با احتساب تیترها و عناوین، بین دیدگاهها و تعلقات تشکیلاتی گیلانینژادـتودهایستی و دیدگاهها و تعلقات تشکیلاتی «حزب کمونیست کارگری» از داخل کشور تا خارج از آن فاصله است؛ اما با نگاه بهتحلیلها و دریافتهای این دو، تفاوت چندانی بین آنها قابل رؤیت نیست. برای مثال بهاین عبارت بهاصطلاح تحلیلی گیلانینژاد نگاه کنیم که برگردان دیگری از دولت «غیرمتعارف» در ایران است: «سرکوب مطالبات کارگری مشکلی راحل نمیکند بلکه بهسرمایه داری انگل تجاری فرصت میدهد که بیشتر مردم راچپاول کند و اقتصاد کشور را ورشکسته و وابسته به سرمایهداری بین المللی کند تا هرزمان که اراده کرد گلوی آزادی را بفشارد. سرکوب مطالبات کارگری به عناصر نفوذی سرمایهداری انگل تجاری این امکان رامی دهد که درغیاب سندیکاهای کارگری با تحریک احساسات کارگران آنان رابه سمت اغتشاش سوق دهد. مسولین ازاین امراجتناب کرده وحقوق ملت راکه درفصل سوم قانون اساسی آمده رعایت کنند».
گرچه این همنظری بین گیلانینژاد و «حزب کمونیست کارگری» میتواند همکاری بین همهی «دیدگاه[ها] و تعلقات تشکیلاتی» را زمینه بسازد؛ اما معامله روی عنوان «سندیکای کارگری» بهجای «مجامع عمومی کارگران» بهانگیزههای ملموستری نیاز دارد. این انگیزهها و محرکهای ملموس، بهغیر از رقابت جناحـباندهای رژیم برسر دلجوئی لفظی از کارگران، چه هستند و چگونهاند؟ پاسخ بهاین سؤال را فعلاً بهخوانندهی احتمالی این نوشته وامیگذارم و فقط بهچند نکته اشاره میکنم که مجموعاً دانههای یک زنجیر را برای سینهزنی کارگری میسازند:
ـ «بیانیه مشترک سندیکاها، اتحادیهها و دیگر تشکلهای کارگری پیرامون بیتوجهی بهزندگی کارگران و کودکان»[اینجا].
ـ تعریف و تمجید اسانلو از «اتحادیه آزاد...» و اعلام هیئت مدیرهی سندیکای واحد از طریق رد صلاحیت اکثر اعضای آن.
ـ اعلام حضور اسانلو در جریان مافیائی «موج سبز» و تکذیب آن پس از آنکه دکان رسانهی تلویزیونی این جریان مافیائی تخته شد، بدون هرگونه واکنش نسبت بهاین بازی جنایتکارانه و تحقیرآمیز.
ـ حضور صاحبمنصبان «اتحاد بینالمللی...» در «رها تی وی» و در خدمت کثافتی مثل جهانشاهی، پس از حضور در لیبراستارت.
ـ تلاش بهروز خباز و شرکا برای القای اینکه خانم مریم ضیا یکی از بانیان سندیکای واحد و از رهبران اعتصاب شرکت واحد بوده است.
ـ جانبداری حزب کمونیست کارگری از اسانلو و نصایحی که توسط بعضی از آدمهای این جریان بهاسانلو تحویل میشود.
ـ رویآوری همهی جناحـباندهای رژیم به«جنبش» کارگری و کارگردوست شدن همهی جنایتکاران ریز و درشت دیروز و امروز.
***
کوتاه سخن این که جنبش کارگری ایران میرود تا با مصاف تازهای روبرو شود. همۀ آن گروهبندیهایی که مخالفت با استقلال طبقاتی کارگران شاخصۀ فعالیت آنان بوده است، اکنون بههمگرائی میرسند. معلوم میشود که اختلافات بین اینان چیزی بیش از اختلافاتی درون خانوادگی نبوده است. در امر مقابله با استقلال طبقاتی کارگران، آنها یک صف واحد را تشکیل میدهند. با این صف بندی باید مقابله کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
{*} این مقاله برای اولینبار در تاریخ 21 مارس 2013 (اول فروردین 1392) در سایت امید منتشر شد[عباس فرد]
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوچهارم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوسوم
رئیس ساواک آمد و بهبازجو چیزهایی گفت، و او هم دستور فلک کردن مرا داد. این تجربهی تازهای بود از کتک خوردن. یک چوب بهطول بیش از یک متر و بهقطر حدود پنج سانت، از دو سرش یک طناب کتانی ضخیم گذرانده بودند. شبیه یک کمان، اما با آزادی بیش از طول طناب. دو پا را از مچ بین چوب و طناب میگذاشتند و چوب را میپیچاندند تا پا بین طناب و چوب صفت میشد. شکنجهشونده روی زمین بهپشت قرار داشت و چوبِ فلک در دست دو نفر بود که ایستاده بودند. کفِ پا آمادهی شلاق خوردن بود؛ و شلاق هم همان کابل برق چند لایه بود. تعدادی زدند، اما خیلی ادامه ندادند. چوب را شُل کردند و پاهای کبود و ورم کرده آزاد شد. اینجا دیگر مثل بازجوییهای اوین دستور «پاشو راه برو» در کار نبود. جالب اینکه چشمبند و دستبند دوباره بهکار گرفته شد. اینبار یک پابند هم بهپاها زدند. وسیلهای مثل دستبند، اما ضخیمتر و با زنجیری بلندتر، بهحدی که میتوانستی فقط قدمهای کوتاه برداری.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیودوم
ملاقات بههم خورد و تنها من توانستم بهمادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبلها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیریهای افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم بهوسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجهای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامیهای سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه بهافسر نگهبان و حلوفصل موضوعات بند ما بود . وی بهاتفاق آقای حجری به«زیر هشت» رفتند و بهشدت بهرفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخلهی رئیس زندان و بهدستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که بهسرانجام نرسید. بهنظر میرسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه بهجوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیویکم
اولین تبعیدیها از هر دو زندان شماره چهار و سه همزمان فراخوانده شدند و بهزندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همهی زندانیان برای بدرقه بهراهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست میزدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف بهسمت درِ بند (زیر هشت) حرکت میکردند و با تک تک افراد دست میدادند و روبوسی میکردند. برخی میگریستند و برخی یاران همرزمشان را در بغل گرفته، میفشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانیکه بهتبعبد برده میشدند، بهدرود میگفتند. شعارها از جمله اینچنین بود: «امید بهپیروزی آتی خلق قهرمان».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیویکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیام
عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمهی افراد این گروهِ محاکمه مسنتر بود. برادرش عبدالرضا بیشتر در سایه قرار داشت.
عباس، دانشجوی رشتهی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان میشناختم. زمانیکه عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی میکرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباطهای من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفتهی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.
سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من اینطور خبر شدم که «او که در زندان بهلحاظ روحی آسیب دیده بود.» شاید هم بهاین نتیجه رسیده بود که با مبارزهی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیام
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمونهم
البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان میگذاشته و از این دو نفر برای تمایل بهمشارکت سئوال میکرده که حاضر بهفرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را بهما میداد و علی را هم بهشهادت میگرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و بهشدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمیدانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاقها(سلولها) اصلاً بسته نشود.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه