خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلمودوم
ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.
ساواک عده زیادی از محکومین و پرونده های «سبُک» را به قزلحصار برده بودند. برادر من را هم آنجا برده بودند. وقتی ساواک تصمیم گرفت که خانواده های را که بیش از یک زندانی دارند،زندانیان شان را در یکجا نگهدارند: برادرم را بزندان شماره چهار قصر بردند و همزمان به اشتباه مرا بزندان قزلحصار منتقل کردند. ساواک داشت این دستش به آن دستش میگفت «شکر» نخور! مثلا می خواستند اصلاحات بخرج بدهند و دو برادر را در یک زندان نگهدارند. در سه روزی که من در زندان قزلحصار بودم جلسات جمعی طولانی را با زندانیان داشتم و با هم گفتگوهایی داشتیم که بنظر موثر آمد. مادرم مانند سایر مادران زندانی ها به دو زندان برای ملاقات می رفت برای دیدن من باید به اوین می آمد و برای ملاقات برادرم که به زندان قزلحصار می رفت. سه روز بعد مرا برگرداند زندان شماره چهار قصر. اینجا که منتقل کردند و تا آذر سال پنجاه و هفت با برادرم در یک زندان بودیم. گر چه بعد همه را به شماره یک منتقل و یکجا جمع کردند.
****************************************
پایان زندانیان سیاسی «آزادی»
توسعه امکانات زندان:
برنامه ای که بعد از بهار سال 56 روی داد(آمدن صلیب سرخ) تغییراتی در وضعیت زندانها پدید آورد. برخی بر این باور بودند که فرصتی برای کنشهای تهاجمی در درون زندان پیش آمده که می توان بعنوان مبارزه با اختناق محمدرضاشاهی از آن بهره جست. این ها پیشنهاد می دادند که اعتصاباتی را در زندان بوجود بیاوریم و از این راه خواسته های «افزایشی» را مطرح نمائیم. صاحبان این دیدگاه در زندان شماره چهار قصر بودند. همان افرادی که بر دنبال شبیه سازی جریان «رد تئوری بقا» در زندان شیراز پیش عامل شده بودند و جملگی با شکستی خُرد کننده و تخریبی، عقب نشینی کرده بودند. دیدگاهی که بدنبال جبران مافات بود و بنظرش می آمد خوب است روحیه ای جدید را میان اعضاء و هوادارانش تقویت کنند. صاحبان این دیدگاه بیشتر از میان مذهبیون (چه مجاهدین-چه فالانژها) و همچنین «مدعیان» خط مشی چریکی بودند. این تفکر لازم می دید جریان ایجاد کند و درگیری با دستگاه اداری زندان را بدل به موضوعی تبلیغاتی در بیرون زندان قرار دهد. این نگرش با بندهای زندان شماره یک و بند زندان زنان سیاسی هم در میان گذاشته شده بود. با کلیت آن همۀ طرفداران آنزمان شان موافقت کرده بودند.
برای این اتفاق با نوشتن نامه و طرح درخواستهایی از اداره زندان ها پیگیری می شدند. فهرست خواسته های هر سه محل ( یعنی زندان شماره چهار، بندهای زندان شماره یک، و زندان زنان سیاسی) یکسان نبود. فهرست خواسته های بند چهار مطول تر و تعدد خواسته های بیشتری را در بر داشت. اما لیست خواسته های دو زندان دیگر در محدوده همان امکاناتی بود که در حال بسط از جانب زندانبان بود. مواردی که بیشتر رفاهی و امکاناتی بودند. اما خواسته های زندان شماره چهار از حدود خواسته های رفاهی بیرون میزد.
نقطه مقابل این دیدگاه، نظرگاهی بود که به فعالیت های «تبلیغات»ی چنین بهایی نمی داد و این گونه اقدامات را در راستای تقویت مستقیم جناح در حال رشد«مذهبی» می دید که با بسیاری از مراکز قدرت «لابی» کرده و در تقویت موقعیت خود ساخته از این تبلیغات بهره می برد. این دیدگاه بدنبال راه جویی هایی در تقویت و انسجام درونی و سازماندهی برای کاری دراز مدت و مبارزه مخفی با کل نظام «سرمایه داری» بود و نه یک قسمت از طبقه که شاه و دربار باشد. به طوری که برای این گونه طرح های تبلیغاتی ارزش استراتژیکی قائل نبود و می گفت مصالحه و سازشی در حال شکل گیری است و نهادهای مبارزاتی تخریب شده و بدون انسجام و سازماندهی قادر به هدایت و رهبری آتی قیام های عمومی و اعتصابات نخواهند بود. کوششی که کم اثر ماند. با این حال حرکت درون زندان به دوگروه بلحاظ جمعیتی نزدیک بهم تقسیم شده بود. گرچه موافقین اعتصاب غذا در زندان شماره چهار زیر چهل درصد آمار زندان بود ولی اقدام در این خصوص را بی توجه به مخالفت عمومی با شروع اعتصاب بی اثر کرد. خواسته ها نه با بندهای بالا (اصطلاحی که برای زندان شماره یک بکار می رفت) هماهنگ بود نه با بند زنان سیاسی. خط دهنده این رویداد ائتلاف سه گانه (حزب الهی های بعدی- مجاهدین - «مدعیان» مشی چریکی) بودند.
نزدیک بود که دوگانگی علنی در زندان بین موافقین و مخالفین اعتصاب آشکار شود و این دودستگی موجب سوء استفاده دستگاه های حکومتی قرار گیرد. برای جبران آن تلاش شد که شاید توافقی ایجاد شود. در نتیجه قرار شد غذای زندان تحویل گرفته نشود و ظاهراً اعتصاب همگانی نشان داده شود. افراد غیر اعتصابی هم در کمترین مصرف (تحت پوشش بیماران معده ای) با رعایت عیان نبودن و پنهان از دید پلیس کمی خوراکی بخورند. این اتفاق با مدیریت شدن و بدور از مشاهده مامورین زندان اتفاق افتاد. گر چه از دید آنتن ها و خبرچین های پنهان و آشکار زندان مخفی نبود.
به هرحال «خوش بحالِ» جریان اعتصاب ساز شد. زیرا نه لیست را تقلیل داد و نه از پشتیبانی عمومی بی بهره مانده بود. اعتصاب همان فضای مورد انتظار در تبلیغات را پیدا کرد؛ بشدت مورد توجه مطبوعات قرار گرفت گروه های مدیریت جریانات علنی (سازش و دمنده هیجان) هم بسیار بر آن دمیدند و چنان منعکس کردند که همه چیز در راستای جابجایی قدرت سیاسی شاه چیده شده و اذهان عمومی مردم را متقاعد کردند که زندانیان سیاسی از هر ایدئولوژی و هر خط مشی در پیروی از جریان عمومی و همسوی آن گام برمی دارد. جبهه ملی؛ نهضت آزادی؛ گروه هایی از ملایان طرفدار خمینی؛ جملگی بر ایجاد و تقویت این باور می کوشیدند.
اعتصاب بعد از چند روز (دقیقاً زمانش را به یاد نمیآورم) در «بند بالا» بر سر گرفتن امکاناتی به پایان رسید. روز بعد هم زندان زنان سیاسی به اعتصابش پایان داد. اما زندان شماره چهار هنوز موافقت خود را برای شکستن و پایان اعتصاب در پیش نداشت. حتی اصرار می کردند اگر این مقدارخواسته هم تامین شود باید برای خواسته ای بیشتر اقدام و به اعتصاب ادامه داده شود. این خط فکری بطور پنهان اما واقعا در این مرحله شکست خورد. بخصوص که خبر شکستن اعتصاب زندانیان سیاسی با گرفتن خواسته هایشان «رسانه ای» شده بود. و دیگر جایی برای توفیق تبلیغاتی در بین نبود.
با اتمام اعتصاب یک رویداد دیگری در زندان بروز کرد و آنهم اعلام حمایت و همبستگی با «آیت الله خمینی» بعنوان «رهبر انقلاب» بود. ابتدا افرادی که بعدا «مجاهدین انقلاب اسلامی» شدند و برخی از مجاهدین بریده ها و بعضی از چهره های نزدیک به بازرگان-طالقانی نامه ای به این مضمون نوشتند. اینان حتی از افراد «چپی» هم دعوت به همراهی و امضاء کردند. البته بدون همکاری خواستن از مجاهدین. گرچه مجاهدین هم بسرعت اقدامی مشابه و چند لایه را دنبال کردند. عملا مخالفین بگونه ای «منفعل» نمایانده می شدند چرا که تریبونی برای اعلام و تبلیغ نظرات شان نداشتند. یکی از رهبران پر آوای جریان «رهبر انقلاب» سازی که بعدا معاون رئیس جمهور و سایر مصادر حکومتی شد ، میگفت «لازم نیست هم ایدئولوژی با خمینی باشی، این اعلام بعدا بدرد میخورد». منظورش بطور واضح در سهم بری از غنائم بود.
*
در دنباله مصالحه سیاسی :
نمایشی مضحک با عنوان «سپاس آریا مهرا» اجرا شد. بدنبال بازدیدهای هیئت صلیب سرخ و گزارشات آنها به شاه، او بر آن شد که عده ای از زندانیان سیاسی را آزاد کند. در همین راستا ساواک را موظف کرد لیستی از زندانیان «مورد نظر» را برای آزادی تهیه کند. این لیست که «عفو» آنها مورد «توشیح ملوکانه» قرار می گرفت ؛ شامل هر دو دسته ی زندانیان مذهبی و غیر مذهبی می شود. در میان مذهبیون اعضاء «موتلفه» اسلامی مثل انواری، عراقی و گروهشان قرار داشتند. از پرونده کرامت دانشیان چندنفر که در گذشته مواضع ندامت داشتند مثل مقدم سلیمی و جمشیدی و چند نفر دیگر در لیست آورده شدند .
این لیست شامل عده ای از«ملی کش»ها هم می شد که محکومیت شان تمام شده و مدت زمانی (برخی بیشتراز پنج سال ملی کشی) بودند. آوردن اسامی این بخش از لیست بدون اینکه افرادش حتی به خواسته ساواک به دادن حتی به «تعهد عدم فعالیت سیاسی» تن داده باشند، در لیست قرار داده شده بود. این اقدام ساواک در مسیر سیاست های تخریب و بی ارزش جلوه دادن مبارزات در کل و تخریب اعتبار این افراد بطور اخص بود. چنانکه به خیال خام می پنداشتند این افراد را در مناسباتشان تخریب می کند و در فضای افکار عمومی تردید و بی اعتمادی را جو حاکم می سازند.
در یک برنامه تلویزیونی طراحی شده (آنطور که در روزنامه های آن دوران ضبط است 342 نفر) را بطور نشسته در یک سالنی به نمایش گذاشتند. یکنفر بیانیه ای را از روی کاغذی (چنانکه بیاد می آورم منوچهر مقدم سلیمی)خواند و اعلام «برائت» از گذشته و «سپاس از مراحم مولوکانه» در بخشودگی «جرایم» و پیشینه شان را اشاره کرد و در پایان یک صدای ضبط شده ای بروی تصویر می آمد که گویا این عده دارند میگویند «سپاس آریا مهرا».
در تصاویرِ افرادی که به دروبین نگاه میکردند یا حالتی خیلی خنثی داشتند، یا برخی بشدت عصبانی می نمودند و در زوم تصویر پرهیز از نگاه به دوربین زیاد دیده می شد. بعضی از افراد را اصلا بصورت مستقیم نشان ندادند. کارگردانی این فیلم یا خیلی زیرکانه بود، یا بطور فجیعی مفتضحانه انجام شد. حرکت دوربین، تصاویر افراد و متن قرائت شده و پیام یا شعار انتهایی ؛ همگی بسیار برعکس ظاهرا قصد این برنامه تبلیغاتی را نشان می داد. بخصوص که «ما» بینندگان مصاحبه از سالهای 48 به این سو چنین برنامه ای را بیاد نداشتیم. در زندان هنوز در مورد مقاصد و نتایج این برنامه و نتایج تبلیغی آن بحث می شد. دیدها به مواضع ناظر به تحلیل گروه سیاسی بود.
بعضی از آیت الله ها درمذاکرات بسیار طولانی باسران ساواک از سالهای 52 به اینسو در گفتگو و تبادل نظر بودند. ساواک از جریانات درون گروهی«مجاهدین»؛ تسویه ها و (تصفیه حساب ها) نظرات اینها را بطور مرتب دنبال می کرد. آنطور که از «نشت» خبر این گونه مذاکرات بدست می آمد یک هدف برجسته در نظر بود که مورد اشتراک ساواک و این افراد مذاکره کننده بود ؛ «نابودی کمونیسم»». چنین وحدتی در همسویی برای ضدیت با آرمانهایی که حکومت سلطنتی و حمایتگرهای «ایدئولوژیک» آن تدارک دیدند، در عمل بنفع سلطنت محمدرضا شاهی تمام نشد که هیچ ؛ به ضد او و دودمانش خاتمه یافت. بنا بر شواهد بنفع «ایدئولوگ»های آن دوران رقم خورد. در این میانه یک چیز هم آشکارا بود آنهم پوسیدگی دستگاه سرکوب(ساواک) را که در حال تلاشی بود عیان می ساخت. این رویداد تملق آمیز «عفو» که نوکران چابلوسِ سرکوبگر در دوران اضمحلال شان انجام میدادند از سلسلۀ آخرین اقدامات آنان بود.
*
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلمودوم
ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم
درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم
نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیونهم
زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوهشتم
در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنجو شش تا زمانیکه یکیدو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و میشد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه