در مذمت قیام بیسر!
در ایران نیز سخنگویان خردهبورژوایِ گفتارهای تحزبستیز با همدستی کسانی که در قالب احزاب کاریکاتوریِ خانوادگیْ تحزب را بهابتذال کشاندهاند، توانستند تمام ارزشهای سازمانیابی، انضباطپذیری، زندگی و مناسبات رفیقانه، عبور از هویتجویی [بهحقیقتِ رهاییبخشِ مبارزهی طبقاتی]، و همهی دیگر روابط و مناسبات اینگونه را ازبین بُرده و «کادر»های خودرا را تا سطح فعالین صنعت حقوق بشر تنزل بدهند.
در مذمت قیام بیسر!
علیه جدالهای بدون فرارَوی اصحاب «مقاومت»
نوشتهی: اسد رضوی
توضیح سایت رفاقت کارگری:
انتشار این مقاله ضمن پذیرش کلیت آن، اما بهمعنی پذیرش پارهای از جزئیات و نیز نکاتی نیست که بهبداهت از آن گذر کردهاند. برای مثال، اینکه عبارت لوکزامبورگیستی-تروتسکیستی تا چه حد در مورد تروتسکی و رُزا لوکزامبورگ صادق است؛ چگونه میتوان این دو اندیشمند انقلابی را با استفاده از عبارت «دیکتاتوری دموکراتیک طبقهی کارگر» توصیف کرد؛ و اینکه آیا «دیکتاتوری پرولتاریا» دموکراتیسم انقلابیِ طبقهی کارگر و تودههای زحمتکش را (در درون و بیرون خویش) چگونه بهاستقرار میرساند و رهبری میکند، نکاتی است که مستلزم بحث و تحقیق بسیاری است. مسئلهی دیگری که در این نوشته بهآن پرداخته نشده و میبایست موضوع تحقیق و بررسی بسیار جدی قرار بگیرد، چیستی و چگونگی آن مناسباتی استکه میتوان بهعنوان خاستگاه «دانش مبارزه طبقاتی» از آن نام برد. پاسخ بهاین «چیستی و چگونگی» بهخودی خود تعیینکنندهی راهکارها، روندها، تاکتیکها و سرانجام آن استراتژیی استکه سازای «حزب کارگران کمونیست» خواهد بود.
*****
در پنجشنبهای که گذشت، در پایان نشست «آناتومی اقتصاد سیاسی سرمایهداری در ایران» با حضور یوسف اباذری، رامین معتمدنژاد، و مراد فرهادپور جدالی برسر بدیل و فرارَوی از وضعیت موجود میان اباذری و فرهادپور درگرفت.
مراد فرهادپور با تکرار توهمآمیز (ضد نئولیبرالی بودن آنچه «مقاومت ۸۸» میخواند)، بحث را آغاز و حوادث دیماه ۹۶ و اعتراضات صنفی و کارگری و معلمان امسال را رهاییبخش و پیشبَرنده دانست و آن را مقاومتی دربرابر هژمونی نئولیبرالیسم برآورد نمود. او جلیقه زردهای فرانسه را نیز ظفرنمون خواند.
اباذری با ارجاع بهحوادث مصر، ایتالیا و مجارستان و کشورهایی از این دست، و با بحث از جنبشهای تهیدستان مهاجر در ایران معاصر، خطر عروج فاشیسم را از پسِ جنبشهای فرودستان (با ارجاع مکرر بهآلمان ۱۹۳۳) یادآور شد و بهفرهادپور خبر از «خر داغ کردن بهجای کباب» داد.
این جدال بدون نتیجه ادامه داشت و ادامه دارد. در ماجرای جلیقه زردها نیز مشابه این مسئله، دیده میشود. ارجاع بهبرخی شعارهای دستِ راستی و آنارشیستی، بیسر بودن و حمل نمادهایی ملی (مثل پرچم فرانسه) را نشانی از احتمال عروج راست از پهلوی چپ در برابر مکرونِ سوسیال دموکرات میدانند. او نیز معتقد بود که از پس برخی اعتراضات ضدسرمایهداری، خر داغ میکنند و جنبشها را باید بهاعتراضی رفرمیستی تقلیل داد تا ناگهان جریان راستِ فاشیستیِ مارین لوپن عروج نکند. آنان استدلال نئوکانتی پوپر در کتاب «جامعهی باز...» را مطرح میکنند که حرکتهای کُند شده مطمئنترند و ریسک پایینی دارند (هرچند که پوپرستیز هم باشند(.
این نسخه دقیقاً نسخهای بود که اباذری در برابر فرهادپور انتظار داشت. اخته کردن و اصلاحطلبانه کردن جنبشهای فرودستان و اعتراضات صنفی از ترس عروج آریانوفاشیسم فرشگردی یا اسلاموفاشیسم سپاهی یا پروژهی ویرانی خلاقِ خلقی یا همان پروژه رجویستی-آپوئیستیِ دموکراسی خلقها که ایران را بالکانیزه میکند!
اما چیزی که مانع فرارَوی این جدال و اخته ماندن آن میشود، آن چیز غایبی است که کل سنت نئوخلقی و شبهخلقی اروپایی (از ایتالیاییهایی مانند نگری و فدریچی تا فرانسویهایی مانند فوکو و بدیو و دیگران) آن را بهعنوان یکی از اشکال سلطه رد میکنند: «تحزب [طبقاتی تودههای کارگر و زحمتکش]»!
در ایران نیز سخنگویان خردهبورژوایِ گفتارهای تحزبستیز با همدستی کسانی که در قالب احزاب کاریکاتوریِ خانوادگیْ تحزب را بهابتذال کشاندهاند، توانستند تمام ارزشهای سازمانیابی، انضباطپذیری، زندگی و مناسبات رفیقانه، عبور از هویتجویی [بهحقیقتِ رهاییبخشِ مبارزهی طبقاتی]، و همهی دیگر روابط و مناسبات اینگونه را ازبین بُرده و «کادر»های خودرا را تا سطح فعالین صنعت حقوق بشر تنزل بدهند.
نئوخلقیون با تهیکردن «شورا» از هرگونه ماهیت طبقاتی و حرکت بهسوی دموکراتیکسازی همهی ساحتهای مبارزه، نفی «اقتصاد مبارزه» (یعنی، آن عقلانیتی که نسبتِ هزینه بهفایده هر کنشی را میسنجد)؛ همهچیز را از اقتصاد و فرهنگ و سیاست تا زبان و علم و هنر را دموکراتیک میخواهند و با این حربه هرچه که هست و نیست را بهمسلخ پوپولیسم میبرند و وقتی مقولهی تحزب را بررسی میکنند، همان واکنش «سلطهستیزی» را دارند که اساتید پساساختارگرا و چپنما با فلسفههای روانگردان بهخوردشان دادهاند، و درنهایت خود را در قالب یک «چپ قانونیِ مستقل» بازتعریف میکنند.
از طرف مقابل متحزبانِ کاریکاتوری با اوهام حزب خارج کشوری، هرکسی را که بهدکّان مضحکشان میخندد، با انگ و برچسب «انحلالطلب» و درنتیجه «امنیتی» از میدان بهدر میکنند.
ما در برخورد با هردوی این جریانات آنتیلنینیست بهوضوح گفتهایم که:
1ـ بدون تحزب داخل کشوریِ طبقهی کارگر، باقی چیزها افسانه است. لطفاً این امر تعیینکننده را نه بهمدد تئوریِ محض، که بهمدد تجربه نیز بیاموزید.
2ـ جدال کل اصحاب «محور مقاومت» ــ که از علی علیزاده و یوسف اباذری شروع میشود و تا کسانی مثل محمد جواد کاظمی و مهدی گرایلو ادامه مییابد ــ بر سر مخاطرات مبارزات طبقهی کارگر ایران، بدون در نظر گرفتن امکان تحزب و سازمانیابی داخلیِ این طبقه درست است. اما «خط مقاومت» میداند که با تحزب کمونیستی طبقهی کارگر در داخل و تشکیل اولین اتحادیههای خودجوش، [مستقل] و سراسری کارگرانِ واحدهای ورشکسته، تمام لولوهایی که از مخاطرات ژئوپلتیک و امپریالیستیِ مبارزه ساختهاند، نقش بر آب میشود. لذا برای نوسان بین جنبش عدالتخواه دانشجویی وابسته بهنهاد رهبری و حزب توسعهی ملی (بقایای چپ جمهوری اسلامی و مجاهدین انقلاب)، لازم است که امکان تضمینهای ضدامپریالیستی طبقهی کارگر متحزب و متشکل در داخل را انکار کنند. بدون این انکار خط مقاومت نمیتواند بازی آذری جهرمی با سعید جلیلی در سال ۱۴۰۰ را کارگردانی کند.
3ـ سلطهستیزانی که درنهایت بهتحزبستیزی [و سازمانیابی طبقاتی] میرسند، میدانند که دموکراسی و آزادی بزرگترین دروغهای عصر روشنگری است و چپی که قائل بهاین دو انگارهی موهوم (سوسیال دموکراتها) باشد، خود سدی مهلک دربرابر جنبش طبقهی کارگر است. آنان بهتر از من و شما میدانند که هر قیدیْ آن روی سکهی آزادی است، و محدودیت حزبی «همانیِ متضادِ» چیزی است که ما آن را «اِعمال ارادهی آزاد سیاسی روی تاریخ» میدانیم. لذا در شرایط کنونی، هیچ آزادیای بدون پذیرش اتوریتهها و چهارچوبهای تنگ حزبی و سازمانی میسر نیست، چه اینکه آزادی چیزی نیست جز درک پراکتیکال حقیقت از پسِ شناخت ماهیت و واقعیت امور.
۴ـ رئوس شبهآنارشیسم نئوخلقیِ سازمانگریز بهتر از همه میدانند که شعار «جنبشهای آزادِ بدونِ سر» و «سازمانیابی افقی و شبکهای» اسم رمز تسلیم جنبشها و مطالباتْ بهدست راستترین جریانات (از رضا پهلوی و سعید قاسمی نژادش گرفته تا احمدی نژاد و پیروانش) است. مدعیان «اشکال بدون سرِ مقاومت» باید بدانند که آنچه «سپهرهای متنوع جامعه» مینامند، چیزی جز اسم رمزی برای تقدیم دو دستی جنبش بهدشمن طبقاتی نیست. آنان «مقاومت»های پراکنده را برای فرار از تعرض بهسرمایه مطرح میکنند، چون قصد پیروزی ندارند. پیروزی برای آنها تقدیم ظرفیت جنبش بهدیگریهای دست راستی است؛ وگرنه بهتر از من و شما میدانند که جنبشهای بدون «رهبری» و «سازمان یابیِ» طبقاتی و رهبری [نهادینه و متمرکز] بهعبارت دقیق کلام «مدیریت و مهندسی» میشوند. آنان بهخوبی میدانند که برخلاف درک نگری، اگر رهبری نکنی، دیگری رهبری میکند. اما آنچه باعث میشود عکس دانستههایشان عمل کنند، مشحون از مقولاتی مثل خاستگاه و پایگاه طبقاتی، سیاسی و جنبشی و در یک کلام هستیشناسی اجتماعی ایشان است.
۵ـ مجادلهی بدون فرارَوی، جدال بین خط مقاومت و امیدواران بهظفرمند بودن مقاومتهای رنگارنگ، مجادله بین خردهبورژوای در حال سقوط و بورژوای مدافع وضع موجود است. نه بورژوا چیز جدیدی میخواهد ایجاد کند و نه خردهبورژوا سودای نظم جدیدی خارج از روابط دموکراتیک جهان موجود در سر دارد. برای هردو، طبقهی کارگر پیاده نظام تحقق دموکراسی است. یکی دموکراسی بومی و دیگری دموکراسی یونیورسال! سکوت خط مقاومت دربرابر تظلمخواهی بهقصد حفظ وضع موجود، جاده صافکنی برای عملیات ویرانی خلاق است. آنان با دعوت بهتثبیت وضعیت اصلاحطلبی، راه را برای «نقض» و نه «نفی» [و رفع] وضعیت موجود و دارودستههای امپریالیستی هموار میکنند!
6ـاین تنها جنبش و حزب کمونیست طبقهی کارگر و تدارک آن با بدنهای سیاسیـانقلابی شدهی کارگران داخل کشور است که میتواند تضمین کند که یا انقلابش نابود شود و بهدست امپریالیسم و فاشیسم نیفتد، و یا پیروز شود. لازمهی درک چنین حزبی، عبور از مفاهیم پوسیدهی سوسیال دموکراسی و در رأس آن افسانهی دموکراسی است. «حزب کمونیست کارگران» تشکلی غیردموکراتیک است و بهنفع طبقهی کارگر [و زحمتکشان]، و طبعاً زنان کارگر تبعیض مثبت قائل میشود. بدون این سازمان سیاسیـانقلابی، ما مارکسیستها «همواره قربانی فریب و خودفریبی» دیگر جنبشها و جریانات خواهیم بود. مارکسیسم بهاین توهم لوکزامبورگیستی-تروتسکیستی درباره «دیکتاتوری دموکراتیک طبقهی کارگر» باور ندارد؛ زیرا دموکراسی ذاتاً امری یونیورسال، جهانروا و فراطبقاتی ست.
اما در پایان دربارهی «مقاومت» میگوییم:
کارگران جز زنجیرهایشان چیزی ندارند و برای نداشتههایشان «مقاومت» نمیکنند. قرار است آنان به«دانش مبارزهی طبقاتی» مسلح شوند و مبارزه طبقاتی نیز امری «تعرضی» (و نفیکننده) است، نه امر «مقاومتی» (اثباتی و تثبیتگرایانه)!
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت 30
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمونهم
البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان میگذاشته و از این دو نفر برای تمایل بهمشارکت سئوال میکرده که حاضر بهفرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را بهما میداد و علی را هم بهشهادت میگرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و بهشدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمیدانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاقها(سلولها) اصلاً بسته نشود.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهشتم
......
بیژن (هیرمنپور) با من مرتب وقت میگذاشت و برایم از تجارب و دانستههایش با دقت و گسترده میگفت. این پیوند گرچه بنا بر حادثهی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را میتوانم بهیاد بیاورم که در تشخیصهای بعدی و انتخابهای آتیام تعیینکننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت بهوی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقلهای ارتباطی، همه از او دوری میکردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منشهای رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «مییپنداشتند ساواکی است.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهشتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهفتم
.... من وسط نیمکت نشستم، بلافاصله رئیس بند که مرد کوتاه قد و تنومندی بود آمد و روبروی من نشست. تنهاش را بهعقب تکیه داد دو دستش را بهلبه نیمکت گرفت، جفت پای چکمه پوشش را بالا آورد و محکم بهصورت من کوبید. بسیار سریع و خیلی غیرمترقبه این حرکت را کرد، سرم از پشت بهمیلههای پنجره خورد و شکست و خون بهداخل لباسم راه گرفت. در اثر ضربه مستقیم لگدْ صورتم متورم و کبود شد، دهان و بینیام بهشدت خون افتاد. او بلافاصله بلند شد و تا من بخودم بیایم چند مشت محکم بهسر و روی من کوبید و بلافاصله از داخل اطاقک بیرون رفت و زندانی پیاده شده را سوار کرد. زندانی این قیافهی بهسرعت تغییر یافتهی مرا با حیرت و وحشت غیرقابل کنترلی دید وخشم خود را با شعار دادن علیه ساواک اظهار کرد. و شروع کرد بهفحش دادن بهزندانبان. ماشین راه افتاد و بهسرعت بهزندان قزل قلعه رفت. مدتی مرا در حیاط بیرونی، روبروی دفتر ساقی رئیس زندان، نگه داشتند. بعد بهاطاق ساقی بردند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهفتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموششم
یک روز وسطهای روز بود که نگهبان در اتاق را باز کرد و گفت حاظر باشید، بازدید داریم. دقایقی بعد همهی سربازجوها بهترتیب سلسلهمراتب وارد اتاق شدند. در آستانهی در کنار هم ایستادند. سر دستهشان حسینزاده بود. عضدی و منوچهری و چندتای دیگر هم بودند. همه با سروضع (بزک کرده) کتوشلوار و کراوات و کفشهای براق که روی کفپوش اتاق پا گذاشتند. با ورودشان قدم زدن بعضیها که وسط اتاق راه میرفتند، متوقف شد. چند نفر از کسانی که نشته بودند، بهسرعت و بقیه هم با تأخیر و اکراه بلند شدند و ایستادند. هیچ گفتگو و حالت و رفتاری حاکی از ادای احترام در بین نبود. نه کسی سلام کرد و نه خشنودی از این دیدار در بین بود
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوششم
بههرحال، موقع بدرود بود. نگهبان آمد و مرا پس از وداع گرم با همسلولیها از آنجا برد. اما محل زندان بعدی چند قدمیِ همین سلولها بود. جایی که به آن حیاط یک و حیاط دو میگفتند و در دو طبقه و چهار اتاق بزرگ بود. من به حیاط یک اتاق یک برده شدم. فضایی چهل، پنجاه متری با بیش از سی زندانی بازداشتی که هنوز به دادگاه نرفته و حکم نگرفته بودند. اتاقی که از یک راهرو، درِ ورودی کاملا بستهای داشت، و از یک طرف پنجره هایی داشت که به باغچه انبوهی ناظر و کاملاً محفوظ بود و با کرکرههای ثابت آهنی از فضای آزاد جدا میشد، که نور کمی را به داخل اجازه میداد و مانع دید مناسب بیرون هم بود.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه