rss feed

03 مرداد 1396 | بازدید: 2368

از ژن برتر تا بابای بند باز

نوشته شده توسط رضا رخشان

در وجود تو هیچ ژن خوب وخاصی وجود ندارد که هیچ، تازه از خیلی ها هم کمتری. اگر بابات پول دار است و موقعیت آن چنانی دارد، باید در هنرهای دیگری جست که بهترین هنرش، بندبازی در بین دو جریان رقیب سیاسی، یعنی اصلاح‌طلبان واصول گرایان است

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اخیر آقا زاده‌ی محمد رضا عارف درافشانی کرده و دلیل ثروت وجاه و مقام خانواده‌ی خود را وجود ژن خوب وبرتر دانسته است که معنای مخالف آن اینست که افرادی که فاقد این شرایط هستند از برکات چنین ژنی بی بهره‌اند. از جنبه علمی دانشمندان تاکنون دراین باره چیزی نگفته‌اند پیداست که آقا زاده خود به چنین کشف مهمی نائل شده است. اما طفلک گویا هنوز بچه است وصحبتهای محبت آمیز اطرافیانش را در کودکی که به او اینگونه القا کرده اند که، دلبندم تو خاصی، تو بی نظیری، خانواده‌ی عارف چنینند وچنانند. طفلک باور کرده که دلیل تمول و موقعیت خوب پدر، وجود این ژن خوب است که فقط در وجود خانواده هایی مانند عارف است.
اما بچه جان، دروغ بهت گفته‌اند حقیقت را از من بشنو. در وجود تو هیچ ژن خوب وخاصی وجود ندارد که هیچ، تازه از خیلی ها هم کمتری. اگر بابات پول دار است و موقعیت آن چنانی دارد، باید در هنرهای دیگری جست که بهترین هنرش، بندبازی در بین دو جریان رقیب سیاسی، یعنی اصلاح‌طلبان واصول گرایان است. بابای شما خیلی خوب بلد است که بین این دو جناح بند بازی کند و هر دو را راضی نگه دارد. کدام انسانی را در دنیا می‌شناسید که به دریا برود و خیس نشود؟ اگر خیلی از سران و فعالین اصلاح‌طلب بعد از انتخابات جنجال برانگیز ٨٨تاوان‌های سنگین پرداختند آقای محمدرضا عارف که نه تنها تاوانی نپرداخت بلکه عزیز و محترم جریان رقیب هم بود که بهترین مدعا دراین باره، تایید صلاحیت ایشان به‌عنوان تنها اصلاح طلب از سوی شورای نگهبان در انتخابات ۹۲بود. بطوریکه حتا هاشمی رفسنجانی هم نتوانست تایید صلاحیت بگیرد. پدر شما خیلی خوب بلد است که از مردم رای بگیرد وبعد گوشه عزلت نشیند و اندکی در جهت حمایت از موکلینش هم گامی برندارد. این واقع هنر است. که محبوب باشی و هیچ کاری هم نکنی.
این‌هم از بدبختی‌های سیاست در ایران است. اگر رانت دولتی وسیاسی نبود اوضاع من و تو هم مثل هم بود. بابای من کارگر بود بابای تو هیچ نکن سیاسی. همچنین در اثر سیاست‌های اقتصادی مورد حمایت از سوی افرادی مثل پدر شما، مانند خصوصی سازی و کلا لیبرالیزه کردن اقتصاد ایران، من کارگر سه ماه حقوق نگرفته‌ام. بچه‌های من گرسنه‌اند اما پدر شما از ده‌ها جا و سر موقع حقوق می‌گیرد و شما در ناز نعمت زندگی می‌کنید این داستان واقعیست. اما از سوی دیگر، بدبخت مردمی که از فرط بیچارگی و قحط رجال به افرادی مانند پدر هیچ کاری نکن شما، رای می‌دهند که بعدا این‌چنین تحقیر شوند.

بقول گالیله «بدبخت ملتی که بدنبال قهرمان می‌گردد».

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وسوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ودوم

انگار نه انگار که ما دستگیر شدیم و باید بلافاصه به اتاق شکنجه برده می شدیم و کتک مان میزدند. ساعت ها بکندی اما طولانی میگذشت. پس چرا در اول دستگیر اون وحشی بازی خشونت بار را درآوردند. زمان خیلی به کندی میگذشت. آفتاب بالا آمده بود. گرما کمی که از تابش آفتاب بود سرمای تنم را کم کرد. سیگاری بکسانی که میخواستن داده شد. یکی یکی دستشویی بردن. با دستنبد از جلو چقدر احساس چالاکی داشتم. میشد شلوارم را پائین و بالا بکشم و بعدش دستم  را بشورم. دهانم را آب گرداندانم. چانه و سرم در حرکات شتشو درد داشت.

ادامه مطلب...

دنباله‌ی کوه‌پیمایی با نوه‌ها و گپ‌وگفت درباره‌ی «مؤلفه»[در جنبش]

این یک مقاله‌ی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغه‌ی

پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون

                                                                                                                  *****

ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه‌ ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟

ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیب‌زمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمه‌هاتون گذاشتم.

ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.

ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ودوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ویکم

در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.

ادامه مطلب...

پرسشی از مقوله‌ی [مؤلفه در جنبش]

در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم‌ویکم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم

بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریک­های شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top