rss feed

03 مرداد 1396 | بازدید: 2459

از ژن برتر تا بابای بند باز

نوشته شده توسط رضا رخشان

در وجود تو هیچ ژن خوب وخاصی وجود ندارد که هیچ، تازه از خیلی ها هم کمتری. اگر بابات پول دار است و موقعیت آن چنانی دارد، باید در هنرهای دیگری جست که بهترین هنرش، بندبازی در بین دو جریان رقیب سیاسی، یعنی اصلاح‌طلبان واصول گرایان است

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اخیر آقا زاده‌ی محمد رضا عارف درافشانی کرده و دلیل ثروت وجاه و مقام خانواده‌ی خود را وجود ژن خوب وبرتر دانسته است که معنای مخالف آن اینست که افرادی که فاقد این شرایط هستند از برکات چنین ژنی بی بهره‌اند. از جنبه علمی دانشمندان تاکنون دراین باره چیزی نگفته‌اند پیداست که آقا زاده خود به چنین کشف مهمی نائل شده است. اما طفلک گویا هنوز بچه است وصحبتهای محبت آمیز اطرافیانش را در کودکی که به او اینگونه القا کرده اند که، دلبندم تو خاصی، تو بی نظیری، خانواده‌ی عارف چنینند وچنانند. طفلک باور کرده که دلیل تمول و موقعیت خوب پدر، وجود این ژن خوب است که فقط در وجود خانواده هایی مانند عارف است.
اما بچه جان، دروغ بهت گفته‌اند حقیقت را از من بشنو. در وجود تو هیچ ژن خوب وخاصی وجود ندارد که هیچ، تازه از خیلی ها هم کمتری. اگر بابات پول دار است و موقعیت آن چنانی دارد، باید در هنرهای دیگری جست که بهترین هنرش، بندبازی در بین دو جریان رقیب سیاسی، یعنی اصلاح‌طلبان واصول گرایان است. بابای شما خیلی خوب بلد است که بین این دو جناح بند بازی کند و هر دو را راضی نگه دارد. کدام انسانی را در دنیا می‌شناسید که به دریا برود و خیس نشود؟ اگر خیلی از سران و فعالین اصلاح‌طلب بعد از انتخابات جنجال برانگیز ٨٨تاوان‌های سنگین پرداختند آقای محمدرضا عارف که نه تنها تاوانی نپرداخت بلکه عزیز و محترم جریان رقیب هم بود که بهترین مدعا دراین باره، تایید صلاحیت ایشان به‌عنوان تنها اصلاح طلب از سوی شورای نگهبان در انتخابات ۹۲بود. بطوریکه حتا هاشمی رفسنجانی هم نتوانست تایید صلاحیت بگیرد. پدر شما خیلی خوب بلد است که از مردم رای بگیرد وبعد گوشه عزلت نشیند و اندکی در جهت حمایت از موکلینش هم گامی برندارد. این واقع هنر است. که محبوب باشی و هیچ کاری هم نکنی.
این‌هم از بدبختی‌های سیاست در ایران است. اگر رانت دولتی وسیاسی نبود اوضاع من و تو هم مثل هم بود. بابای من کارگر بود بابای تو هیچ نکن سیاسی. همچنین در اثر سیاست‌های اقتصادی مورد حمایت از سوی افرادی مثل پدر شما، مانند خصوصی سازی و کلا لیبرالیزه کردن اقتصاد ایران، من کارگر سه ماه حقوق نگرفته‌ام. بچه‌های من گرسنه‌اند اما پدر شما از ده‌ها جا و سر موقع حقوق می‌گیرد و شما در ناز نعمت زندگی می‌کنید این داستان واقعیست. اما از سوی دیگر، بدبخت مردمی که از فرط بیچارگی و قحط رجال به افرادی مانند پدر هیچ کاری نکن شما، رای می‌دهند که بعدا این‌چنین تحقیر شوند.

بقول گالیله «بدبخت ملتی که بدنبال قهرمان می‌گردد».

یادداشت‌ها

نامه‌ی سرگشاده‌ی دانشگاهیان هلند به‌رؤسای آموزش عالی

به‌مدیران تمامی مؤسسات آموزش عالی در هلند:

ما کارکنان، پژوهشگران و فارغ‌التحصیلان کالج‌ها، دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی سراسر هلند، این نامه‌ی سرگشاده را برای شما می‌نویسیم تا شما به‌رعایت موارد زیر فرابخوانیم:

الف) به‌رسمیت شناختن نسل‌کشی مداوم مردم فلسطین و پایبندی به‌مسئولیت اخلاقی ناشی از آن، [که چیزی جز] قطع رابطه با همه‌ی مؤسسات، پروژه‌ها و شرکت‌هایی است که به‌نوعی با این نسل‌کشی همکاری می‌کنند.

ب) تلاش برای پایان دادن به‌خشونت پلیس در محوطه‌های دانشگاهی هلند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وپنجم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل‌وچهارم

وضعیت بیرون آمدن من هم با همین ترتیب بود.  اسمم را که صدا زدند به سمت در رفتم. در که باز شد گویی به مسیلی رانده شده باشم به سمت بالا سوق یافتم و با فاصله کمی بردوش این و آن قرار گرفتم . مردم شعار می دادند و بر زندانی سیاسی درود می فرستادند. و زندانیان نیز شعار می دادیم و به «خلق قهرمان» درود می فرستادیم. فاصله عرض میدان که چند ده قدمی بیش نبود به کندی می گذشت. وقتی از میان جمعیت قدم به قدم می گذشتیم با دست دادن بسیاری در نزدیکی خود مواجه می شدیم. مهر و عطوفتی در که پاداش قهری بود نسبت به دستگاهی که این بند را زاده بود داشتیم و اینک این بند گسسته بود.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وچهارم

 

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل‌وسوم

در یک برنامه تلویزیونی طراحی شده (آنطور که در روزنامه های آن دوران ضبط است 342 نفر) را بطور نشسته در یک سالنی به نمایش گذاشتند. یکنفر بیانیه ای را از روی کاغذی (چنانکه بیاد می آورم منوچهر مقدم سلیمی)خواند و اعلام «برائت» از گذشته و «سپاس از مراحم مولوکانه» در بخشودگی «جرایم» و پیشینه شان را اشاره کرد و در پایان یک صدای ضبط شده ای بروی تصویر می آمد که گویا این عده دارند میگویند «سپاس آریا مهرا».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وسوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم‌ودوم

ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم

درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top