rss feed

01 دی 1396 | بازدید: 2351

شبح خوفناک برنامه و بودجه در ایران

نوشته شده توسط رضا رخشان

من نمی‌دانم توی کشورهای مترقی اوضاع برنامه‌ریزی و بودجه سالیانه دولت‌ها چگونه است؟ و این‌که لایحه بودجه دولت‌ها قرار است افق اقتصادی و مالی سال آینده را شفاف و روشن سازد و نوید آینده بهتری را به‌مردم اعلام نماید، حقیقتاً من نمی‌دانم.همچنین نمی‌دانم این میزان استرس و فشار در سطح جامعه، که هرساله و در زمان تقدیم لایحه بودجه دولت به‌مجلس، ازسال مالی آینده که بوجود می‌آید، آن‌ها هم این استرس‌ها را دارند یا خیر؟

اما می‌دانم که در کشور ما، موقعی که لایحه بودجه از طرف دولت به‌مجلس تقدیم می‌شود و بحث‌های مربوط به‌افزایش قیمت‌ها که آغاز می‌شود جامعه تب می‌کند و ترس و دلهره زیادی در دل مردم ایجاد می‌شود. بازهم قرار است گرانی بیشتر بشود. بازهم سختی و رنج بیشتر در پیش داریم. اینست احساس واقعی ما نسبت به‌سالیست که قرار است بیاید. پیشاپیش می‌دانیم که قرار است چه بر سرما بیاید. و این احساسیست که هرساله تکرار می‌شود. ایکاش می‌شد سال ما هم به‌اندازه سال سیاره نپتون بود. با این حال، هرساله از سوی دولتیان مواجه با حرف‌های تکراری، خسته کننده و شعاری می‌شویم، اینکه ما به‌دنبال ایجاد اشتغال جوانان هستیم اینکه درآمدی که از محل تورم دولتی حامل‌های انرژی و غیره کسب کنیم صرف اشتغالزایی و بهداشت و اینجور چیزا می‌کنیم. چند وقت پیش نوبخت سخنگوی دولت، نمایندگان مجلس را با سوگند حضرت عباسی مجاب می‌کرد تا بقول خودش جاری‌ها را اضافه ننمایند چونکه نداریم یا از کجا بیاریم. اما چیزی که مردم را رنج و آزار می‌دهد نداشته‌های این دولت نیست چونکه برای مردم، حکایت نداشته‌ها و کمبودهای دولت، قدیم است بلکه فساد گسترده و رانت‌های فراوان به‌مراه اختلاس‌های چندهزار میلیاردیست که ازین بابت رکورد تمامی کشورهای دنیا را زده‌ایم، آزار دهنده است. مهم‌تر اینکه این همه فساد، از ناحیه نزدیکان و وابستگان به‌قدرت است. به‌عبارت ساده‌تر، دلیل اینکه حرف دولتیان در مورد کمبودها و مشکلات دولت از سوی مردم باور نمی‌شود همین مسئله فساد در دستگاه دولت است. امروز توده زحمتکشان ازین امر معترضند که دستگاه دولت نسبت به‌خود و نزدیکانش، حاتم بخشی و دست و دلبازی می‌کند اما زمانی‌که به‌مردم می‌رسد خسیس می‌شود و مو را از ماست بیرون می‌کشد. مثلاً زمان افزایش دستمزد کارگران که می‌رسد روی تک تک هر درصدی، بحث و جنگ و جدل درمی‌گیرد و لرزان لرزان یک درصد پایینی هم اعلام می‌شود. این وضعیتی است که هرساله تکرار می‌شود که نتیجه آن هم، طبیعتا کاهش قدرت خرید، فقر گسترده، افزایش شمار بیکاران، اعتیاد و سایر ناهنجاری‌های اجتماعی در بین توده مردم است. البته در دنیایی که مبتنی بر اضداد است، روی دیگر سکه، ثروت سرمایه داران روز به‌روز افزون‌تر و شکاف طبقاتی فاحش‌تر می‌شود. تجربه نشان داده است که اوضاع اقتصادی-سیاسی و اجتماعی ایران کاملاً منطبق بر ضرب‌المثل سال، سال، دریغ از پارسال است. این چنین است که واژگانی مانند امید، شادی و نشاط اجتماعی از مفهوم خود تهی می‌شود. بی‌دلیل نیست که برطبق آمارهای مختلف داخلی و جهانی مردم ایران جزو غمگین‌ترین و عصبانی‌ترین مردم دنیا هستند.

با آرزوی سالی بدون برنامه و بودجه در ایران

رضارخشان

27/9/1396

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم

درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم

نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ونهم

زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهشتم

در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنج­و شش تا زمانیکه یکی­دو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و می­شد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌وهشتم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهفتم

با رسیدن به تهران مسافرین در ترمینال پیاده شدند و ما را با همان اتوبوس به داخل زندان قصر و درآنجا هم یکسره تا جلوی «ندامتگاه شماره یک» یا همان زندان شماره یک بردند. و آنجا با اندک وسایل شخصی پیاده مان کردند. و شروعی تازه با افسران زندان جدید و بازدید و لخت شدن و تندی متداول را تجربه کردیم و با حوصله از سر گذراندیم.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top