rss feed

24 بهمن 1396 | بازدید: 2108

خانه کارگر، شما متهم هستید

نوشته شده توسط رضا رخشان

این‌همه ستم و ظلم بر سر کارگران وارد ساختند، این‌همه حقوق‌های پایین‌تر از خط فقر به‌خورد کارگر دادند، این‌همه فشار و سرکوب بر تن رنجور کارگران وارد شد؛ از شلاق خوردن کارگران معدن آق‌دره گرفته تا مصیبت‌های دیگر، به‌طوری‌که از سنگ ناله‌ای برخاست و از این‌ها نه. ما شما را متهم می کنیم. شما را مسبب شکم گرسنه همه اقشار فرودست می دانیم. شما به‌همه ما کارگران خیانت کرده‌اید.

                       ---------------------------------------------------------------------------

 

هرچه به‌پایان سال نزدیک می‌شویم مسئله مهم و حیاتی افزایش دستمزد کارگران، بیش از پیش ازسوی همه فعالین کارگری و کلاً طبقه کارگر دنبال می‌شود. افزایش دستمزد در هفته ابتدایی اسفندماه (7اسفندماه)، در کمیته دستمزد که مبتنی بر اصل سه جانبه‌گرایی است تعیین تکلیف می‌شود. در این کمیته هم نمایندگان دولت حضور دارند وهم نمایندگان تشکل‌های کارگری و کارفرمایی. مسئله اساسی این است که خانه کارگر، بخش کارگری این کمیته را برعهده دارد .اما این‌ها به‌هیچ‌وجه نماینده واقعی کارگر نیستند و هیچ‌وقت هم ذره‌ای به‌کاهش درد و رنج این طبقه محروم کمکی نکرده‌اند. آن‌ها به‌واقع اعضای پیکره‌ی سیستم دولت هستند و از رانت‌های دولتی هم منتفع می‌گردند.

آقای علیرضا محجوب و شرکا، هیچ‌وقت اُنس خود را با قدرت، به‌خاطر مشتی کارگر زحمتکش و ضعیف به‌خطر نمی‌اندازند. ازین‌رو، هرساله و باوجود فقر گسترده و شکاف هولناک طبقاتی که در جامعه حاکم شده است وبا این‌که بزرگ‌ترین کارفرمای کشور خودِ دولت است، هیچ‌گاه نتوانسته‌اند و نخواسته‌اند دستمزد کارگران را حتا برطبق قانون کار و براساس شاخصه‌های زندگی شرافتمندانه، برای یک خانواده چهار نفره، افزایش دهند ویا حداقل برای این امر بجنگند وایستادگی کنند. پر واضح است که این پروسه کمیته دستمزد و سه جانبه‌گرایی در کشور همه صوری هستند و سیستم سرمایه‌داری دولتی، همه نمایندگان و تصمیم‌گیران این امر را در اختیار خود گرفته است و در نهایت دولت کار خودش را می‌کند، اما شرف کارگری حکم می‌کند که پای چنین تصمیماتی، امضا گذاشته نشود. خانه کارگر، به‌واقع بخشی از بورژوازی حاکم در ایران است. برای همین هم خانه کارگر متهم است. متهم ردیف اول فقر و گرسنگی همه زحمتکشان ایران هستند.

کسانی‌که با غصب کرسی نمایندگان واقعی کارگران، تیشه به‌ریشه جامعه کارگری زدند. این در شرایطی است که هر روز به‌لشگر گرسنگان افزوده می‌گردد. با این همه، هیچ‌وقت نسبت به‌شرایط وخیم اقتصادی و تبعات ویرانگرش، دم برنیاورده‌اند. از بلایی که بر سر تأمین اجتماعی آوردند، به‌طوری‌که تمامی اموال و دارایی‌هایش را امثال مرتضوی‌ها و بابک زنجانی‌ها بالا کشیدند ویا در بین دوستان خود به‌تاراج گذاشتند، اما صدایی برنخواست.

امروز دفترچه‌های تأمین اجتماعی به‌تعدادی کاغذپاره تبدیل شده است که به‌هیچ دردی هم نمی‌خورد و بیش از هشتاد درصد هزینه‌های درمان از جیب کارگر برداشته می‌شود. این‌همه ستم و ظلم بر سر کارگران وارد ساختند، این‌همه حقوق‌های پایین‌تر از خط فقر به‌خورد کارگر دادند، این‌همه فشار و سرکوب بر تن رنجور کارگران وارد شد؛ از شلاق خوردن کارگران معدن آق‌دره گرفته تا مصیبت‌های دیگر، به‌طوری‌که از سنگ ناله‌ای برخاست و از این‌ها نه. ما شما را متهم می کنیم. شما را مسبب شکم گرسنه همه اقشار فرودست می دانیم. شما به‌همه ما کارگران خیانت کرده‌اید. در حالی‌که این جماعت که از رانت‌های گسترده و فساد سیستماتیک در ایران به‌خوشی روزگار می‌گذرانند و مانند بسیاری از مدیران دستگاه دولت که ضعف عملکردشان این چنین کشور را در بحران اقتصادی وخیمی قرار داده است، حقوق‌های نجومی و چندصد میلیون تومانی برای خود صادر می‌کنند، اما زمانی‌که به‌کارگر بدبخت می‌رسند مو را ازماست بیرون می‌کشند و خباثت به‌خرج می‌دهند. گذشته از همه این‌ها، در مورد مسئله افزایش دستمزد سالیانه، به‌نظرمن از جمله خواسته‌های مهم طبقه کارگر:

1ـ داشتن حق ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری است. تشکل‌هایی که از جنس کارگر و آماده دفاع از مطالبات برحق‌شان باشد. نه مانند خانه کارگر که فاقد عقبه کارگری است و دست نشانده قدرت است.

2ـ درحالی‌که در سه ماه گذشته ریال (پول ملی) بیش از بیست درصد از ارزش خود را از دست داده است؛ به‌عبارت دیگر، قدرت خرید دستمزد کارگران بیش از بیست درصد کاهش یافته است، لذا باید امر افزایش دستمزد، هر سه ماه یکبار مورد بازبینی قرار گیرد.

3ـ به‌نظر من درین رابطه بانک مرکزی تنها عامل تعیین‌کننده نرخ تورم نباشد و باید از دیگر منابع مستقل [نیز] استفاده گردد.

این‌ها ازجمله عواملی است که می‌تواند به‌بهبودی زندگی کارگر کمک نماید و به‌جد باور دارم که روزی کوشندگان جنبش کارگری با مبارزه و ایستادگی خود به‌تمامی مطالبات‌شان خواهند رسید. هم‌چنین در اوضاع بغرنج فعلی در مناسبات سرمایه‌داری، کارگران هم باید با درک و آگاهی طبقاتی، ضمن دوری جستن از تمامی جریانات غیرکارگری بی‌خاصیت و انحرافی، تنها با تکیه بر نیروی خویش، امر مطالبه‌گری را به‌پیش ببرند.

 

با آرزوی دنیایی توام با عدالت، آزادی و صلح

 

رضارخشان

23/11/1396

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم

درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم

نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ونهم

زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهشتم

در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنج­و شش تا زمانیکه یکی­دو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و می­شد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌وهشتم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهفتم

با رسیدن به تهران مسافرین در ترمینال پیاده شدند و ما را با همان اتوبوس به داخل زندان قصر و درآنجا هم یکسره تا جلوی «ندامتگاه شماره یک» یا همان زندان شماره یک بردند. و آنجا با اندک وسایل شخصی پیاده مان کردند. و شروعی تازه با افسران زندان جدید و بازدید و لخت شدن و تندی متداول را تجربه کردیم و با حوصله از سر گذراندیم.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top