جنگ در اوکراین- چهار دیدگاه تقلیلگرایانه که باید از آن اجتناب کنیم
این ایده که پس ازفروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو، ناتو هم منحل میشود، براین اساس شکل گرفته بود که دلیل وجودی ناتو را جنگ سرد علیه اتحاد جماهیر شوروی و متحدان آن میدانست. اما این فقط بخشی از هدف گستردهتر ناتو بود؛ چراکه [علت اساسی وجود ناتو] دفاع ازامپریالیسم (و سرمایهداری) غرب در سطح جهانی و در برابر هرگونه تهدیدی بوده است. این امر در دهههای اخیر شامل تحمیل نظم نئولیبرالی در سراسر کره زمین بوده است. بههمین دلیل هم هست که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو نه تنها منجر بهانحلال ناتو نشد...
جنگ در اوکراین
چهار دیدگاه تقلیلگرایانه که باید از آن اجتناب کنیم
نویسنده: رافائل برناب Rafael Bernabe
ترجمه: سارا طاهری
منبع: Life on the Left: The war in Ukraine: four reductions we must avoid (lifeonleft.blogspot.com)
رافائل برناب، تاریخدان و جامعهشناس پورتوریکویی است که در حال حاضر یکی از اعضای منتخب مجلس سنای پورتوریکو بهنمایندگی از جنبش پیروزی شهروندان (Movimiento Victoria Ciudadana) یاMVC است. گرچه مقالهای که ترجمهی آن در زیر میآید یک سال پیش برای اولینبار در La guerra en Ucrania: cuatro reducciones que debemos evitar منتشر شد؛ اما امروزه با توجه بهمسائلی که طی این یک سال در چپ بینالمللی مورد بحث قرار گرفته، اهمیت بیشتری پیدا کرده است: ریچارد فیدلر (Richard Fidler)
*****
«تقلیل گرایی» خطایی است که در تاریخ مارکسیسم بهطور گستردهای مورد بحث قرار گرفته است. این اشتباه ناشی از تقلیل یک فرآیند یا پدیدهای پیچیده در محدودهی یکی از عناصر متشکلهی آن است. این نوعی سادهسازی بیش از حد یا یکجانبهنگری در فرآیندی [مرکب و پیچیده] است. بنابراین، بایستی بهپیامدهای سیاسی و عملی آن توجه نمود که میتواند بهچهار شکل نمود پیدا کند؛ و بایستی در تحلیل و واکنش بهتهاجم فدراسیون روسیه بهاوکراین، از بُروزات چهارگانهی آن اجتناب کنیم.
تقلیلگرایی اول: ما نباید جنگ را بهدرگیری بین دموکراسی و استبداد (یا قدرت مطلقه، دیکتاتوری و غیره) تقلیل دهیم. در مورد ماهیت اقتدارگرا و ضددموکراتیک دولت ولادیمیر پوتین نباید شک کرد، اما این بدان معنا نیست که ما باید ناتو یا اعضای آن را بهعنوان یک نیروی دموکراتیک ببینیم. برخی از اعضای ناتو (برای مثال، ترکیه) حتی با ابتداییترین معیارهای دموکراسی هیچگونه قرابتی ندارند. برخی از متحدان و دوستان نزدیک بهناتو (ازجمله عربستان سعودی) کاملاً غیردموکراتیکاند. گذشته از این، ناتو چندینبار از سرنگونی دولتهای منتخب دموکراتیک (ازجمله در یونان) حمایت کرده و پشتیبان سرنگونکنندگان [و کودتاچیها] بوده است. ناتو یکی از بازوهای مسلح امپریالیسم غربی است. برخی استدلال میکنند که جایگاه امپریالیسم آمریکا در بلوک امپریالیستی غرب است (و تنشها در آن بلوک جریان داشته و هنوز هم جریان دارد).
این ایده که پس ازفروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو، ناتو هم منحل میشود، براین اساس شکل گرفته بود که دلیل وجودی ناتو را جنگ سرد علیه اتحاد جماهیر شوروی و متحدان آن میدانست. اما این فقط بخشی از هدف گستردهتر ناتو بود؛ چراکه [علت اساسی وجود ناتو] دفاع ازامپریالیسم (و سرمایهداری) غرب در سطح جهانی و در برابر هرگونه تهدیدی بوده است. این امر در دهههای اخیر شامل تحمیل نظم نئولیبرالی در سراسر کره زمین بوده است. بههمین دلیل هم هست که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو نه تنها منجر بهانحلال ناتو نشد، بلکه گسترش آن بهسمت شرق را نیز همراه داشته است. اصطکاکهای ناشی از این گسترش، همانطور که از اواسط دههی 1990 پیشبینی شده بود، منجر بهتشدید تنشی گردید که بدون شک یکی از علل درگیری کنونی بین ناتو و فدراسیون روسیه را تشکیل میدهد. [بنابراین] کسانی که نقش گسترش ناتو را در آمادهسازی برای درگیری محکوم میکنند، حق دارند. این امر یکی از علل بروز جنگ است که نمیتوانیم از آن غافل شویم. [حال سؤال این استکه] چپ دربرابر توسعهطلبی ناتو، و بهطورکلی دربرابر سیاست امپریالیستی غرب، چه پاسخ و موضعی دارد؟ موضعگیری کلی دربرابر این سؤال بهخوبی شناخته شده است: ایجاد دفاع از استانداردهای زندگی و منافع فوری اکثریت مردم، پیوند دادن آنها بهسیاست ضدتسلیحاتی، ضدمداخلهگرایانه و انترناسیونالیستی. [اما] همهی اینها بهمعنی وجود جنبشی است که بتواند مبارزه علیه جنگ را بهطور فزایندهای بهمبارزهای علیه نظام سرمایهداری ارتقا بدهد.
تقلیلگرایی دوم. ما نباید امپریالیسم را بهامپریالیسم غربی یا تنها بهامپریالیسم آمریکا تقلیل دهیم. دگرگونیهای روسیه و چین در دهههای اخیر موجب پیدایش دو قدرت بزرگ سرمایهداری گردیده است. این دو قدرت در پی تحکیم مناطق نفوذ و کنترل سیاسی، اقتصادی و نظامی خود در خارج از مرزهای خویشاند. این واقعیت که پروژههای امپریالیستی این دو قدرت ضعیفتر از امپریالیسم غربی است، محتوای یا ماهیت امپرالیستی آنها را تغییر نمیدهد. همانطور که لنین در مطالعه کلاسیک خود توضیح داد، ما با دنیایی از افزایش درگیریها بین امپریالیستها مواجهایم. گسترش ناتو بهسمت شرق با تلاش فدراسیون روسیه برای ایجاد منطقه زیر نفوذ خود در قلمروهای اتحاد جماهیر شوروی سابق متناقض است. [از طرف دیگر] برتری ایالات متحده و متحدانش در آسیا و اقیانوسیه با هدف چین که میکوشد حوزهی نفوذ خود در آن منطقهی وسیع را گسترش دهد، متناقض است؛ این امر ازجملهی فاکتورهای مهم در افزایش درگیری بین امپریالیستهاست. کسانی که استدلال میکنند پوتین یا چین بهامپریالیسم غربی واکنش نشان میدهند، درست میگویند: امپریالیسم غربی یک نیروی مسلط و تهاجمی است. اما باید تأکید کرد که دولتهای روسیه و چین نه بهعنوان نیروهای ضدامپریالیستی، بلکه با برنامههای [امپریالیستی] خود برای کنترل و تسلط بر مناطق مورد مناقشه پاسخ میدهند. با درنظر گرفتن این تناقض، چپ باید با موضعی که یک قرن پیش توسط لنین، لوکزامبورگ، تروتسکی و جریان انترناسیونالیست فرموله شده بود، پاسخ دهد: ما از جانبداری از یک امپریالیسم در مقابل امپریالیسم دیگر خودداری میکنیم.
گرچه همهی امپریالیستها متجاوز و غارتگراند، اما در بسیاری از موارد در شکایتهایی که علیه یکدیگر مطرح میکنند، درست میگویند. امپریالیسم آلمان در طول جنگ جهانی اول، خاصهی استبدادی تزاریسم را محکوم میکرد و امپریالیسم فرانسه نیز نظامیگری آلمان را. پس از جنگ اول جهانی، امپریالیسم آلمان سوءِاستفاده از صلح ورسای را محکوم کرد و امپریالیسم ژاپن افراط و تفریط امپریالیسم غربی در آسیا را محکوم کرد. همهی این اتهامات واقعی بودند. اما هیچیک از این اِبراز محکومیتها نمیتواند توجیهکنندهی حمایت از امپریالیسم آلمان، روسیه یا فرانسه در طول جنگ، یا تسلیح مجدد آلمان و امپریالیسم ژاپنِ پس از جنگ، در برابر امپریالیسم غربی باشد. ناگفته پیداستکه توجیهناپذیریِ حمایت از یک امپریالیسم دربرابر امپریالیسمِ دیگر، در رابطه با حمایت از حملهی ژاپن بههندوچین، اندونزی یا فیلیپین مصداق بسیار بارزتری دارد. بههمین ترتیب، ضدیت و یا عدم پذیرش ناتو و امپریالیسم غربی نمیتواند ما را بهحمایت، تحمل ویا عدم محکومیت تهاجم روسیه بهاوکراین سوق دهد.
افرادی هستند که با برشمردن [و در واقع، بهبهانهی] تجاوز عربستان سعودی بهیمن یا اشغال فلسطین توسط اسرائیل، از محکوم کردن حمله بهاوکراین میگریزند. این درصورتی استکه نمیتوان [و نباید بهبهانهی] جنایات امپریالیسم غرب، تجاوزات پوتین را توجیه کرد. بههرروی، باید تمام تجاوزات و اشغالگریهای ذکر شدهی بالا را محکوم کرد. این تنها موضع ثابت ضدامپریالیستی است.
خلاصه اینکه، ما باید امپریالیسم و ناتو را محکوم کنیم، اما از توسعهطلبی فدراسیون روسیه بهریاست پوتین یا جاهطلبیهای دولت شی جین پینگ حمایت نکنیم. ما یک امپریالیسم را محکوم نمیکنم تا از امپریالیسم دیگر حمایت کنیم. از ناتو بهخاطر پوتین، و از پوتین بهخاطر ناتو حمایت نمیکنیم. ما هر دو را محکوم میکنیم. بنابراین، درحالی که ما از محکوم کردن امپریالیسم غربی دست برنمیداریم، صراحتاً تهاجم و اشغال مناطق اوکراین توسط فدراسیون روسیه را نیز محکوم میکنیم و خواستار خروج فوری نیروهای نظامی روسیه از اوکراین هستیم.
تقلیلگرایی سوم: ما نباید جنگ بین اوکراین و روسیه را بهیک جنگ بین/امپریالیستی (یا نیابتی) یا درگیری بین ناتو و فدراسیون روسیه تقلیل دهیم. اینکه امپریالیسم غربی علاقمند بهشکست رقیب روسی خود است، این واقعیت را باطل نمیکند که تهاجم روسیه بهاوکراین نقض حق تعیین سرنوشت آن کشور است. (حقی که پوتین در پلمیک خود علیه لنین، که در واقع توجیه تهاجم بهاوکراین بود، آن را انکار کرد)؛ و اینکه مقاومت اوکراین یک جنگ عادلانه علیه تهاجم امپریالیستی است و ما باید از آن حمایت کنیم. بههمین دلیل، ما باید حق آنها را برای بهدست آوردن سلاحهای لازم برای مقاومت از هرجا که میتوانند، بهرسمیت بشناسیم. هیچ چیزی مانع همزمانی مخالفت ما درافزایش هزینههای تسلیحاتی ناتو، خواست انحلال ناتو و درعینحال بهرسمیت شناختن حق مردم اوکراین برای دستیابی بهتسلیحات وجود ندارد.
اما موضعگیری پابرجا و درستِ ضدامپریالیستی ما را ملزم میکند که بهمردم اوکراین دربارهی تفاوت دستورکار مقاومت آنها و دستورکار امپریالیسم غربی هشدار دهیم. در حین دریافت تسلیحات، آنها نباید در این مورد توهم داشته باشند: بهنفع ناتو است که روسیه شکست بخورد، و از قربانی کردن رفاه مردم اوکراین برای رسیدن بهاین هدف تردیدی ندارد و نخواهد داشت. ما نمیتوانیم بهمردم اوکراین دیکته کنیم که چگونه و برای چه مدت مقاومت خود را گسترش دهند، اما میتوانیم بهمردم اوکراین هشدار بدهیم که اجازه دادن بهناتو برای دیکته کردن چنین شرایطی بهنفع آنها نیست.
تقلیلگرایی چهارم: معمولاً این شکل از تقلیلگرایی با شکل اول همراه است که در بالا مورد بحث قرار دادیم: ما نباید درگیری بین دولتهای زلنسکی و پوتین را بهدرگیری بین دموکراسی و استبداد تقلیل بدهیم. همانطور که اشاره کردیم، نسبت بهماهیت اقتدارگرا و غیردموکراتیک دولت پوتین هیچ شکی وجود ندارد. اما این موضوع موجب نمیشود که زلنسکی تبدیل بهالگوی دموکراسی شود. برعکس، او بهروشنی آغازگر و یا تداومدهندهی اقدامات ضددموکراتیک، سرکوبگرانه، ناسیونالیستی، تبعیضآمیز، ضدکارگری و نئولیبرالی است؛ او همچنین حضور و فعالیت گروههای شدیداً راستگرا و نئوفاشیست را پذیرفته، و حتی مشوق آنها نیز بوده است. همبستگی با مقاومت اوکراین دربرابر تهاجم روسیه شامل حمایت سیاسی یا اعتماد بهدولت زلنسکی نمیشود. پوتین گفته است که اوکراین باید «نازیسم را کنار بزند». میتوان تا حدی با این ایده موافق بود، اما درهرصورت، تغییر حکومت در اوکراین وظیفهای است که باید توسط مردم اوکراین بهسرانجام برسد، نه اینکه تبدیل بهبهانهای در جهت توجیه تهاجم روسیه شود. سخنگویان امپریالیسم غربی نیز بههمین شیوه مؤکداً میگویند که روسیه باید از استبداد پوتین رهایی یابد، که ادعایی درست است؛ اما این وظیفهی مردم روسیه است، نه ناتو.
بیایید سابقه امپریالیسم ژاپن را بار دیگر بهیاد بیاوریم. در طول دههی 1930، چپ بینالمللی از چین در برابر تهاجم ژاپن حمایت کرد. علیرغم اینکه دولت چین توسط دستگاه سرکوبگر و فاسد کومینتانگ بهرهبری چیانگکای شک (بهشدت ضدکمونیست و عامل کشتار 1927) کنترل میشد و آن دولت توسط امپریالیسم غربی حمایت میشد. با وجود همه اینها، مقاومت چین مبارزهای عادلانه علیه امپریالیسم ژاپن بود. بههمین دلیل، حمایت از این مقاومت، حتی با سلاحهایی که امپریالیسم غربی ارائه میکرد، نباید بهمعنای حمایت از دولت کومینتانگ فهمیده شود. ما امروز باید از مقاومت اوکراین با وجود دولت آن و حمایتی که این دولت از یک اردوگاه امپریالیستی دریافت میکند، حمایت کنیم.
امپریالیستها برای توجیه خود در برابر مردمِ جهان یکدیگر را محکوم میکنند. تجاوز روسیه بهاوکراین بهمشروعیت بخشیدن بهناتو بهعنوان سپری در برابر تجاوز روسیه کمک میکند. این تهاجم گسترش ناتو را تسهیل و تسریع کرده و ایجاد یک جنبش گسترده ضدناتو و ضدامپریالیستی را در اروپا دشوارتر کرده است. تجاوزات ناتو بهمشروعیت بخشیدن بهپوتین بهعنوان مدافع حاکمیت روسیه کمک میکند و ایجاد جنبشی علیه دولت او را دشوارتر میکند. همهی این فاکتورها کار مبارزهی ضدامپریالیستها را دشوارتر میکند. اما بههمان اندازه ضرورت ایجاب میکند که برای مؤثرتر بودن مبارزه ضدامپریالیستی از هر چهار شکل از تقلیلگرایی که بهآنها اشاره کردیم، اجتناب کنیم.
*****
اولین شکل از تقلیلگرایی، توسط برخی از صداهای مترقی (از جمله صدای پل میسون در انگلستان) شنیده میشود. این موضعگیری در ابراز محکومیت تهاجم روسیه [بهاوکراین] بهبهانهای برای توجیه ناتو و امپریالیسم غرب تبدیل شده است. این موضعگیری بهدرستی توسط همهی مخالفان امپریالیسم غربی در سراسر جهان (بهعنوان مثال، در آمریکای لاتین) پذیرفته نمیشود.
دومین شکل از تقلیلگرایی، در آمریکای لاتین بسیار رایج است. این موضعگیری برای ضدیت با امپریالیسم آمریکای شمالی و غربی، با تجاوزات فدراسیون روسیه و ماهیت سرمایهداری و سرکوبگرانهی دولت پوتین همسو میشود، یا (در بهترین حالت) آن را نادیده میگیرد. این موضعگیری بهدرستی توسط همهی کسانی که از پیامدهای حکومت پوتین در روسیه و خارج از روسیه رنج میبرند، پذیرفته نخواهد شد؛ چراکه تهاجم بهاوکراین سرکوب داخلی و زدوبندهای خارجی روسیه را تشدید کرده است.
سومین شکل از تقلیلگرایی، اشتباه بحشی از چپهای انترناسیونالیست و ضدامپریالیست است که بهدرستی ناتو و پوتین را محکوم میکنند. این موضعگیری بهمنظور مخالفت با برنامهی جنگیِ امپریالیستی ناتو یا طولانی شدن جنگ، مقاومت اوکراین را بهتهاجم روسیه وامیسپارد. این موضعی است که منطقاً توسط کسانی که در اوکراین در برابر تجاوز روسیه مقاومت میکنند و سایر نقاطی که عدالتخواهی نهفته در چنین مقاومتی را درک میکنند، پذیرفته نخواهد شد.
چهارمین شکل از تقلیلگرایی، اغلب باشکل اول تقلیلگرایی همراه است، و بهبهانهای برای نادیده گرفتن سیاستهای ارتجاعی دولت زلنسکی تبدیل میشود.
*****
[نهاییترین نتیجهگیری در این مقاله اینکه] ما بهیک موضع ثابت، چندجانبه و غیرتقلیلگرایانه نیاز داریم که بتواند نیروهای مترقی در غرب، روسیه، اوکراین و در سراسر جهان رامتحد کند.
*****
بیایید جایگزین خود را خلاصه کنیم:
*****
نکتهای هم از مترجم:
نویسنده با نادیده گرفتن این واقعیت که کمونیستهای چینی در مبارزهی ضدژاپنی موقتاً از تحمل سرکوب بسیار شدیدِ کومینتانگ معاف شده بودند و عملاً متحد کومینتانگ بهحساب میآمدند، و همچنین عدم توجه بهاین واقعیت که حکومت اوکراین ضمن پذیرش نوکری بلوکبندی امپریالیستی غربی، عملاً توسط دستجات فاشیستی داخلی و خارجی راهبری میشود، و بههمین دلیل تا آن سوی تصور هم ضدکمونیست است، و حتی تشکلهای اتحادیهای کارگران را بهخاک و خون میکشد و در آتش میسوزاند. نمونه اودسا گویای ماهیت فاشیستی رژیم حاکم بر اوکراین است. نتیجه اینکه غفلت از تمرکز روی این نکتهی اساسیْ مانع از این شده که نویسنده روی این ضرورت تأکید نکند که اولاًـ ضروری استکه سازوکاری بینالمللی برپا گردد که هم بهکارگران و زحمتکشان اوکراین و هم بهکارگران و زحمتکشان روسیه تفهیم کند که این جنگِ آنها نیست و باید سنگرها را رها و از جبههای جنگ فرار کنند؛ و دوماًـ ضروری است که همین سازوکار بینالمللی درحال حاضر مفروضْ کارگران همهی کشورها را بهمقابله با این جنگی فرابخواند که بین امپریالیستها جریان دارد.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهشتم
......
بیژن (هیرمنپور) با من مرتب وقت میگذاشت و برایم از تجارب و دانستههایش با دقت و گسترده میگفت. این پیوند گرچه بنا بر حادثهی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را میتوانم بهیاد بیاورم که در تشخیصهای بعدی و انتخابهای آتیام تعیینکننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت بهوی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقلهای ارتباطی، همه از او دوری میکردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منشهای رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «مییپنداشتند ساواکی است.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهشتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهفتم
.... من وسط نیمکت نشستم، بلافاصله رئیس بند که مرد کوتاه قد و تنومندی بود آمد و روبروی من نشست. تنهاش را بهعقب تکیه داد دو دستش را بهلبه نیمکت گرفت، جفت پای چکمه پوشش را بالا آورد و محکم بهصورت من کوبید. بسیار سریع و خیلی غیرمترقبه این حرکت را کرد، سرم از پشت بهمیلههای پنجره خورد و شکست و خون بهداخل لباسم راه گرفت. در اثر ضربه مستقیم لگدْ صورتم متورم و کبود شد، دهان و بینیام بهشدت خون افتاد. او بلافاصله بلند شد و تا من بخودم بیایم چند مشت محکم بهسر و روی من کوبید و بلافاصله از داخل اطاقک بیرون رفت و زندانی پیاده شده را سوار کرد. زندانی این قیافهی بهسرعت تغییر یافتهی مرا با حیرت و وحشت غیرقابل کنترلی دید وخشم خود را با شعار دادن علیه ساواک اظهار کرد. و شروع کرد بهفحش دادن بهزندانبان. ماشین راه افتاد و بهسرعت بهزندان قزل قلعه رفت. مدتی مرا در حیاط بیرونی، روبروی دفتر ساقی رئیس زندان، نگه داشتند. بعد بهاطاق ساقی بردند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهفتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموششم
یک روز وسطهای روز بود که نگهبان در اتاق را باز کرد و گفت حاظر باشید، بازدید داریم. دقایقی بعد همهی سربازجوها بهترتیب سلسلهمراتب وارد اتاق شدند. در آستانهی در کنار هم ایستادند. سر دستهشان حسینزاده بود. عضدی و منوچهری و چندتای دیگر هم بودند. همه با سروضع (بزک کرده) کتوشلوار و کراوات و کفشهای براق که روی کفپوش اتاق پا گذاشتند. با ورودشان قدم زدن بعضیها که وسط اتاق راه میرفتند، متوقف شد. چند نفر از کسانی که نشته بودند، بهسرعت و بقیه هم با تأخیر و اکراه بلند شدند و ایستادند. هیچ گفتگو و حالت و رفتاری حاکی از ادای احترام در بین نبود. نه کسی سلام کرد و نه خشنودی از این دیدار در بین بود
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوششم
بههرحال، موقع بدرود بود. نگهبان آمد و مرا پس از وداع گرم با همسلولیها از آنجا برد. اما محل زندان بعدی چند قدمیِ همین سلولها بود. جایی که به آن حیاط یک و حیاط دو میگفتند و در دو طبقه و چهار اتاق بزرگ بود. من به حیاط یک اتاق یک برده شدم. فضایی چهل، پنجاه متری با بیش از سی زندانی بازداشتی که هنوز به دادگاه نرفته و حکم نگرفته بودند. اتاقی که از یک راهرو، درِ ورودی کاملا بستهای داشت، و از یک طرف پنجره هایی داشت که به باغچه انبوهی ناظر و کاملاً محفوظ بود و با کرکرههای ثابت آهنی از فضای آزاد جدا میشد، که نور کمی را به داخل اجازه میداد و مانع دید مناسب بیرون هم بود.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوپنجم
روزی یک سرباز یا مأمور جوانی با کیسه ای از لوازم اصلاح (ماشین و شانه و...) به سلول ها می رفت، به سلول ما که رسید، خواستم که سرم را از ته بتراشد. چند جای زخم در سرم، هنوز خوب نشده بود. همین زخم ها برای تراشیدن مو مشکل ایجاد می کرد.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه