اپوزیسیونِ «چپِ» نیکاراگوئه و انجیاوها
رازی که در اینجا نهان است و نیکاراگوئه را از کشورهای دیگر مجزا میکند، این است که [در این سرزمین] حافظهای تاریخی در شکست دادن رژیم سوموزا و نیز بهشکست کشاندن سرآمدانْ در ایجاد پایهای مردمی برای یک ملت وجود دارد. و این حافظهی تاریخی آن چیزی است که بهمردم نیکاراگوئه توان رویارویی با امپریالیسم را میدهد. و این منبعی دائمی از قدرت و توانایی [برای این مردم] است، و آن چیزی است که آنها دنبال میکنند.
آیا اپوزیسیونِ «چپِ» نیکاراگوئه (MRS) رژیمچنج توسط غرب را
در پوشش انجیاوها لابیگری میکند؟
نوشته: ماکس بلومنتال (Max Blumenthal)
ترجمه: پویان فرد
منبع: [اینجا]
{لازم بهتوضیح استکه این مقاله یک «فایل صوتی» ضمیمه دارد که گزارش نسبتاً جامعی از کودتای 18 آوریل 2018 است که از ماناگوا (پایتخت نیکاراگوئه) گزارش میدهد. از جمله موضوعاتی که این گزارش بهآن اشاره میکند، حمایت مالی اتحادیه اروپا و ایالات متحده بهان.جی.اوها، و حرکت همسوی این نهادها با کمککنندگان مالی خویش و نیز نگرانی آنها نسبت بهتداوم ای کمکهای مالی است. این گزارش همچنین اشاراتی بهاین دارد که انقلابات رنگی یا کوششهای رژیمچنجی در آمریکای لاتین زمینهی کودتاهای نظامی را فراهم میسازند. نکتهی دیگری که در این گزارش صوتی مطرح میشود، تبلغات دروغین مدیای غربگرا و غربی از پیشزمینههایِ رژیمچنجیِ کودتای 18 آوریل 2018 در نیکاراگوئه است. این رسانهها پیشزمینهی سازمان داده شدهی رژیمچنجی را بهعنوان جنبشی مردمی و دمکراتیک تبلیغ میکردند که در واقع جزیی از سناریوی از پیش نوشته شدهی عملیات رژیمچنجی بود. از همهی اینها مهمتر، این فایل صوتی از دخالتهای چندجانبهی «اعانه ملی برای دموکراسی» (the National Endowment for Democracy) [که بازوی بهاصطلاح نَرم ایالات متحده برای دخالت در کشورهای آمریکای لاتین است] گفتگو میکند. بعضی از این دخالت عبارتند از: پرداخت یک میلیون کمک مالی بهرسانهها در نیکاراگوئه که زمینهی کودتا را فراهم میآوردند؛ پرداخت 5 میلیون دلار بهجریانهای بهاصطلاح اپوزیسیون توسط «آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده» (USAID- United States Agency for International Development)؛ حضور کلیسا در طرف کوتاچیهای رژیمچنجی؛ و تربیت 5000 جوان از طرف کلیسا برای اینکه رژیمچنج را بهگفتمان عمومی تبدیل کنند}.
*****
در آخرین قسمت گفتگوهای اینترنتیام دربارهی «شورشیان میانهرو»ی نیکاراگوئه[اینجا]، با حضور بننورتون Ben Norton، از نیل مَککیون Nils McCune دربارهی نقش حزبِ «جنبش بازسازی ساندنیست» (MRS - Sandinist Renovation Movement) در زمینهسازی کودتای اخیر این کشور [18 آوریل 2018] بهمثابهی بسیج مترقی مردمی سئوالاتی داشتم.
مککیون یکی از ساکنین قدیمی شهر تیپیتاپا Tipitapa در نیکاراگوئه بهطور منسجم با جنبش روستایی کار کرده و کودتا را از آغاز شکلگیری آن بهدقت مورد بررسی قرار داده است. او همچنین ناظری موشکاف در سیاستها و تاریخ این کشور بوده است.
نیلمَککیون: براین باورم که برای چندین دهه و شاید چندین قرن است که سرآمدانْ سیاستها را تعیین کردهاند، اینطور نیست؟ و کار مابقی [جامعه] بهنوعی تنها اجرای فعالیتهای اقتصادی بوده تا این امکان را برای سرآمدن فراهم آوردند که بر مسند [قدرت] باقی بمانند. و این مدل در نیکاراگوئه برای دهها سال تا دههی1920 دوام داشت، یعنی زمانی که جنگ داخلی درگرفت و ایالات متحده در آن دخالت کرد و از آن بهعنوان دستآویزی برای اشغال این کشور استفاده کرد، و شخصی بهنام آگوستو سزار ساندینو Augusto César Sandino ارتشی تشکیل داد تا در مقابل حضور ایالات متحده بجنگد.
و این ارتش براساس ایدهی مبارزهای سخت بنا شده بود که در آن سرآمدان میبایست زمینها را بهکارگران و دهقانان واگذار میکردند، چراکه تنها کارگران و دهقانان بودند که توانایی پیشبردِ مبارزهای طولانی در راستای [تحقق] منافع خود را داشتند و قادر بهشکستدادن امپریالیسم نیز بودند. این تزِ آگوستو سزار ساندینو بود، و او بهواقع در حالِ توسعهی جنگ چریکی در قارهی آمریکا و اولین کسی بود که این روش را بهکار برد.
این مبارزه موفقیتآمیز بود. ناوها و دریانوردان ایالات متحده پس از 6 سال اشغالِ نیکاراگوئه این کشور را ترک کردند. و سپس بهساندینو خیانت شد و بهدست سوموزا Somoza [دیکتاتور نیکاراگوئه و رئیسجمهور رسمی این کشور از اولِ میِ 1967 تا اول مه 1972 و از اول دسامبرِ 1974 تا 17 جولایِ 1979] بهقتل رسید و رژیم سوموزا آغاز گردید. اما آنچه بهخاطر سپردن آن حائز اهمیت است، این است که زمانی که انقلاب ساندینیستا با موفقیت قدرت را در سال 1979 بهدست گرفت، [بهلحاظ سیاسی] ترکیبی از خانوادههای الیگارشی [متشکل از] همهی طبقات اجتماعی وجود داشت که از سوموزا و همچنین از انقلابیون جوان بهشدت ناراضی بودند.
[دلیل بهخاطر سپردن این انقلاب این است که] چندین تن از افراد عالیرتبه در سطح هیئت دولت و کادرهای جبههی ساندینیستا در دههی 80 در واقع فرزندان خانوادههای همین ترکیب الیگارشی بودند؛ بهطور مثال، برادران کاردنال Cardenal که وزرای آموزش و پرورش و فرهنگ بودند و همینطور کارلوس فرناندو خامورو Carlos Fernando Chamorro که مالک [روزنامهی] لا باریکاداLa Barricada بود. بنابراین، در آن دوران برای خانوادههای الیگارشی ننگ بود که [فرزندانشان] در انقلاب نقشی داشته باشند.
اما بهمحض اینکه جبههی ساندینیستا در سال 1990 قدرت را از دست داد، فرزندان این خانوادههای الیگارشی از حزب خارج شدند، چراکه آنها عادت داشتند که وزیر باشند. آنها نمیخواستند در حزب اپوزسیون چهره باشند، آنها نمیخواستند از دستآوردهای انقلاب در خیابانها دفاع کرده و با پلیس مبارزه کنند. آنها نمیخواستند پایبهپای مردم نیکاراگوئه رنج بشکند.
بسیاری از آنها از نیکاراگوئه رفتند و خانههایی در لسآنجلس، میامی ویا اسپانیا خریدند. بسیاری از آنها مشغول نوشتن کتاب شدند. و آنچه جالب است، این است که {[این روند] لحظهای بهواسطهی انتشار کتابِ «کشور زیر پوست من» (Country under My Skin) توسط ماکس Max متوقف میشود}؛ آری نویسندهی این کتاب جیوکوندا بلی Gioconda Belli بود. و بلی عضو یکی دیگر از خانوادههای معروف الیگارشی است که در نیکاراگوئه زندگی میکنند.
بدینترتیب این افراد بهزندگی مجلل خود پرداختند. آنها در برخی از موارد رابطهی خود با فعالان همبستگی ایالات متحده را که وقت، انرژی، تلاش وافر و گاهی حتی جان خود را صَرف حمایت از انقلاب ساندینیستا کرده بودند، حفظ کردند. این فعالینْ اغلب قادر بهایجاد دوستیهای خوبی با افرادی بودند که انگلیسی صحبت میکردند، [یعنی با] افرادی که از موقعیتهای بلندپایه در جبههی ساندینیستا برخوردار بودند.
بنابراین، ساندنیستهای سابق همیشه بهنوعی گوش شنوایی برای چپهای آمریکایی و اروپایی داشتند. این بخش از حزب MRS که از ترکیبِ شکایات قانونی و جبههی ساندنیستا در کنگرهی 1994 برآمده بود، همچنین نوعی گرایش سوسیال دموکراتیک داشت که در آن زمان کنارهگیری از مارکسیسم را طلب میکرد. آنها میگفتند که سوسیالیزم باوری کهنه و قدیمی است، و تشکیل اتحادهای جدیدی را خواستار بودند.
بنابراین، هنگامی که این حزب تشکیل شد، آنها بهسرشتن باورهای خود در این زمینه آغاز کردند که چه کاری از آنها ساخته است. آنها هرگز از حمایت مردمی برخوردار نبودند؛ هرگز آنطور که جبههی ساندنیستا سازماندهیهای محلی میکرد، سازماندهی نکردند؛ و هرگز بهمنظور دفاع از دستآوردهای انقلاب بهحرکت در نیامدند. بدینسان، بهمحض اینکه وارد انتخابات شدند، تنها موفق بهکسبِ 2 درصد آرا شدند.
در ضمن، جبههی ساندنیستا و تمامی وارثان آن، که توسط اکثریت وسیعی از مردم یاری میشدند و بههمراه آنها رنج میکشیدند، هیچوقت حمایتِ مردمیشان کمتر از 35 درصد نبود. در نتیجه، این امر [یعنی: میزان حمایت مردمی] کلیدِ فهم این دو نیروی سیاسیای است که هر دو مدعی سنت ساندینویی بودند.
البته این مسئله جنبههای دیگری هم دارد. شخصیتی بهنام مونیکا بالتودانو Monica Baltodan وجود دارد که تجزیه و تحلیلهایش بهنوعی اولتراچپ است.
پس، ما MRS را داریم که تجزیه و تحلیلهای سوسیال دموکراتیک دارد، [یعنی] جنبشی برای بازسازی ساندنیستاست؛ و از طرفی بخش اولتراچپ حزب MRS وجود دارد که برای رهایی و نجات ساندینیسمو میکوشد.
در هر دو مورد، آنها بازوی روشنفکرِ چپِ سیاستهای ارتجاعی در نیکاراگوئه هستند که دائماً سعی در نابودی جبههی ساندنیستا و حافظهی تاریخی مبارزات در این کشور دارند، و این کار را از آنرو انجام میدهند تا سرآمدان بتوانند نیکاراگوئه را بهکپیِ کشورهای دیگری تبدیل کنند که چپ هرگز در آنها بهطور موفقیتآمیزی قادر بهکسب قدرت و ادارهی کشور نبوده است.
رازی که در اینجا نهان است و نیکاراگوئه را از کشورهای دیگر مجزا میکند، این است که [در این سرزمین] حافظهای تاریخی در شکست دادن رژیم سوموزا و نیز بهشکست کشاندن سرآمدانْ در ایجاد پایهای مردمی برای یک ملت وجود دارد. و این حافظهی تاریخی آن چیزی است که بهمردم نیکاراگوئه توان رویارویی با امپریالیسم را میدهد. و این منبعی دائمی از قدرت و توانایی [برای این مردم] است، و آن چیزی است که آنها دنبال میکنند.
این نظر من دربارهی MRS است. این حزب در خارج از کشور بسیار قوی و در داخل بسیار ضعیف است. در شهر تیپیتاپا حتی یک نفر نیز عضو MRS نیست، چراکه این شهر بهطور چشمگیری کارگری است. من اصولاً شک دارم که حتی یک نفر هم از طبقهی کارگر نیکاراگوئه عضو این حزب باشد. این حزب خیلی زیاد گِردِ ان.جی.اوها میپلکد، و این ان.جی.اوها از هوشیارترینِ سازمانها در دریافت کمکهای [مالی] از کشورهای خارجیاند.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوسوم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمودوم
انگار نه انگار که ما دستگیر شدیم و باید بلافاصه به اتاق شکنجه برده می شدیم و کتک مان میزدند. ساعت ها بکندی اما طولانی میگذشت. پس چرا در اول دستگیر اون وحشی بازی خشونت بار را درآوردند. زمان خیلی به کندی میگذشت. آفتاب بالا آمده بود. گرما کمی که از تابش آفتاب بود سرمای تنم را کم کرد. سیگاری بکسانی که میخواستن داده شد. یکی یکی دستشویی بردن. با دستنبد از جلو چقدر احساس چالاکی داشتم. میشد شلوارم را پائین و بالا بکشم و بعدش دستم را بشورم. دهانم را آب گرداندانم. چانه و سرم در حرکات شتشو درد داشت.
ادامه مطلب...دنبالهی کوهپیمایی با نوهها و گپوگفت دربارهی «مؤلفه»[در جنبش]
این یک مقالهی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغهی
پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون
*****
ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟
ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیبزمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمههاتون گذاشتم.
ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.
ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستودوم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمویکم
در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.
ادامه مطلب...پرسشی از مقولهی [مؤلفه در جنبش]
در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستمویکم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم
بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریکهای شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه