پیامدهای اپیدمی کوویدـ19 و شکافهای درونی سرمایهداری
یک نیودیل New Deal جدید در سال 2020 یا حتی استقرار سیاسی سوسیال دمکراسی میتوانست یک فرصت منطقی، برابر، اکولوژیک، فارغ از خشونت، و پاسخگو بهدانشمندان نسبت بهمشکلات اقلیمی فراهم آورد،... در چنین وضعیت مفروضی یک سیاستی شکل میگیرد که بحشهای فراموش شدهای از بشریت را نیز بهرسمیت میشناسد، که شاید با هم متحد شوند؛ اما نیروی سیاسی بهاندازهی کافی قوی برای چنین استقرار و مسئولیتی کجاست؟ مبارزه برای رفورمهای رادیکال پساپاندمی در انتظار ماست.
پیامدهای اپیدمی کوویدـ19
و شکافهای درونی سرمایهداری
نوشتهی: پرفسور یوران تربورن(Göran Therborn) [*]
ترجمهی: سارا طاهری
منبع: نشریه کلارته Clarte، شماره 3، اکتبر 2020
توضیحات سایت رفاقت کارگری
مهمترین دلیل ترجمه و انتشار این مقاله تم رفورمیسی/آکادمیک، ولی غیرکلیشهای و تااندازهای واقعگرایانه آن است. بنابراین صرفنظر از اینکه «کوبا، ایران، سوریه و ونزوئلا» را در کنارهم ردیف میکند و شبههی اشتراکات استراتژیک بین آنها را القا مینماید؛ درعوض همانند بسیاری از «چپ»های هپروتی/آئینگرا از نوید سوسیالیستی برای «فردا» دست میکشد و روی اصلاحاتی در همین نظام تمرکز میکند که اگر شکل نگیرد (یعنی: اگر نتوانیم شکلش بدهیم و بهبورژوازی تحمیلش کنیم)، فاشیستها و شبهفاشیستها در میانهی جامعه در همراهی با ترامپیستهای رنگارنگ در بالا و در درون طبقهی حاکم، روزگاری سیاهتر از سیاهیِ دورهی کرونایی را بهبشریت تحمیل خواهند کرد.
گرچه این مقاله نسبت بهتمایز فرهنگِ «غربی» و فرهنگِ «آسیای شرقی» (یعنی کشورهای «چین، تایوان، کرده جنوبی، ژاپن، ویتنام و سنگاپور» برخوردی اغراقآمیز و غلط دارد، و بهنادرستی موفقیت نسبی کشورهای شرق آسیا در مقابله با کروناویروس را «در تمدن باستان آسیای شرقی یا چین» ریشهیابی میکند؛ اما بهدرستی و با نگاهی واقعگرایانه روی نکتهای انگشت میگذارد که خیل گستردهای از کسانی که خودرا چپ و کمونیست معرفی میکنند، بر آن چشم میبندند: «سیاستهای راستگرایانه در ایالات متحده طی پاندمی، جهان را بهجنگِ بین ایالات متحدهی آمریکا و چین نزدیک کرده است».
بهطورکلی، نظر نویسندهی مقاله این استکه اگر تلاش در جهت ایجاد چیزی شبیه نیودیل بهبورژوازی تحمیل نشود؛ همین بورژوازی که ناتوانیاش در مقابل معضلات اکولوژیک و ویروس کرونا زیر ذرفبین قرار گرفت، مختصات کرونایی را بهعنوان روند عادی زندگی (گرچه بدون ویروس کرونا) بهبشریت تحمیل خواهد کرد؛ چراکه «جهانیسازی نئولیبرالیسم با ریشهاش که در دههی 1980 شکل گرفت، درحال مرگ است»، و «زمان نئولیبرالیسم جهانی براساس «اجماع واشنگتن» بهپایان رسیده است».
نویسندهی مقاله براین باور است که پایان پاندمی کرونا با جنبشها و جریانهای فکری مترقی توأم خواهد بود و شرط موفقیتشان کنشگری همسو و همجهت است. او با بیانی امیدوارانه میگوید: «گرچه انسجام این نیروها برای تلاش درجهت تغییر وضعیت موجود، در راستای برابری و درجهت حفظ سیستم اکولوژیک بهشکل مسالمتآمیز نیاز بهرهبری سیاسی و سازمانی دارد که امروزه فراتر از افق دید ماست؛ اما پیدایش این رهبری اتوپیایی و غیرممکن نیست».
و بالاخره، ما دوستانی که گردِ «سایت رفاقت کارگری» همکاری میکنیم، براین باوریم که شکلگیری روندهای انقلابی و سوسیالیستی، در الزام جهانیِ خود، بدون گذرگاه رفورمگرایانهی کارگری بهمثابهی مرحلهی تدارک، نه فقر در ایران، بلکه در همهی جهان رؤیایی پاسیو و بازدارندهای است که علیرغم چهره سرخ رنگ خود، در کُنه و عمق بورژوایی و سالوسانه است. بههرروی، ضرورت انقلابی و سوسیالیستی خودرا چنین مینمایاند که شرط سازمانیابی طبقاتی و انقلابی تودههای کارگر و زحمتکش جایگزینی جنبش مطالباتی فرودستان جامعه در ابعاد میلیونی با رفورمیسم بورژوایی و خردهبورژوایی است.
*****
کوویدـ19 بهعنوان فاکتوری تقویتکننده در خدمت بازیگران جامعه و ذرهبینی برای مشاهدهی ناظران این صحنه عمل میکند. این اپیدمی همچنین همانند اهرمی است در برجسته نمودن روندهای اجتماعی تاکنون موجود. کوویدـ19 بهعنوان مسئلهای پیشبینی نشده و نابهنگام موانعی در چرخهی پروژههای سیاسی جناحها و احزاب راست و چپ ایجاد نموده است. برای مثال، میتوان از سیاستمداران [جناح] راست همچون بولسنارو، بوریس جانسون، مودی و ترامپ از یکسو؛ و سیاستمداران [جناح] چپ در آرژانتین، مکزیک و اسپانیا نام برد. کوویدـ19، همزمان در کشورهای ثروتمندْ قدرت و موقعیت مانور اقتصادی تاکنون موجود بانکهای مرکزی و صاحبان سرمایه را چند برابر نموده و موجب افزایش تنش و اصطکاک بین دولتها، ایالتها، مناطق و شهرها گردیده است. این اپیدمی همانند ذربین نه تنها الگوهای پیچیدهی جامعه و تناقضات آن را، بلکه ساختارهای طبقاتی، سیستمهای سیاسی و ژئوپلتیک را نیز بهشکل خام و عریان در معرض مشاهده [و بررسی] قرار داده است.
سیارگی پاندمی
یکی از برجستهترین ویژگیهای پاندمی، همهگیری سیارهای آن است. این یک تجربهی همزمان و مشترک جهانی در تمام قارهها، حداقل از ابتدای مارس 2020 تا حال حاضر است. پیش از این، بشریت هرگز چنین تجربهی طولانی و آگاهانهای از مرگ و زندگی نداشته است. جنگهای جهانی و آن رکود بزرگ در درجه اول اروـآسیا و آمریکای شمالی را تحت تأثیر قرار داد؛ و ویژگی خاص جنگ نیز درگیری با دشمن مقابل است. تعداد مرگومیر ناشی از آنفولانزای بهاصطلاح اسپانیاییِ سال 1918 بسیار بالاتر از پاندمی امروز بود. تعداد مرگ ناشی از این پاندومی حدود 40 تا 50 میلیون انسان بود که بهنسبت جمعیت امروز معادل 140 تا 200 میلیون است. در این مقایسه، مرگومیر ـمثلاًـ در ایالات متحده 7/1 میلیون نفر است. اما اثرات پاندمی 1918 تحتالشعاع جنگ قرار داشت. جنگی که در خاتمهاش بسیار خونین بود. قربانیان این پاندمی بیشتر متعلق بهسرزمینهای مستعمرهنشین انگلیس (ازجمله هند و کنیا) بودند. آنفلانزا از طریق سربازان بازگشته از ارتش امپراطوری انگلیس وارد این دو سرزمین شد؛ کشورهایی که تحت تأثیر بحران اقتصادی بعد از جنگ نیز بودند.
راه جهانی ابتلا بهکروناویروس هنوز کاملاً مشخص نشده است. اما واضح است که این ویروس از طریق شاهراههای تجاری جهانی (یعنی: چین، اروپای غربی، آمریکای شمالی) بهمراکزی (مانند پاریس، لندن و نیویورک)، و در مرحلهی دوم بهمراکز مالی، از جاکارتا و دهلی بهاستکهلم، مادرید، کیپتاون و سائوپولو وارد شده است. این ویروس از طریق آمریکای شمالی با ویرانی بسیار بهآمریکای لاتین منتقل شد. آفریقا بهاستثنای آفریقای جنوبی، خارج از این بزرگراه تجارت تا ماه اکتبر هنوز بهویروس مبتلا نشده بود. این ویروس در سطح بینالمللی بهطورکلی از اجتماعات مذهبی (هم مسیحی و هم مسلمان) بهعنوان سکوی پرش استفاده نمود. بهعنوان مثال، میشود از اجتماعات مسلمانان در Mulhouse دهلی و اجتماعات مسیحی درDaegu و همچنین اجتماعات 8 مارس مادرید و Mardi Gras new orleans نام برد. پیکهای اصلی ویروسْ تاجران بزرگ در سفرهای خود بهچین، و توریستهای برخاسته از طبقهی مرفه بالای جامعه در سفرهای خود بهاروپا بودند. برای مثال، ثروتمندان آمریکای لاتین بعد از سکونت در خانههای ییلاقی خود در اروپا، این ویروس را دربازگشت بهخدمتکارانشان منتقل نموده و از این راه وارد جامعه کردند. تفریحات زمستانی طبقهی بالای جامعه در پیستهای اسکی در آلپ، محیط دیگری برای پیکهای حامل ویروس بهکل جامعه بوده است. با نگاهی دقیق بهاین بلای مشترک سیارهای میتوان بهعمق مسئلهی تقسیمات و شکافها در جامعهی پیبرد. برای مثال، تقسیماتی که بهواسطهی وجود پاندمی (مانند بحران آب و هوا و تغییرات اقلیمی) با شدت بیشتری دوباره ظاهر خواهند شد. اتحاد و روابط قدیمی بیندولتی ــ مانند روابط کشورهای شمال اروپا، با آزادی گذرنامه؛ بازار مشترک (از سال 1952)؛ اتحاد ناتو؛ و اتحادیه اروپا (از سال 1955) ــ ناگهان با بسته شدن مرزها و رقابت دیوانهوار برای تجهیزات محافظتی از هم گسیخته شد. گرچه این گسیختگی الزاماً غیرقابل ترمیم نیست؛ اما هرکدام از کشورهای اسکاندیناوی عملاً بدون هشدار مرزهای خودرا بهطور یکجانبه بهروی دیگر کشورها بستند.
در اتحادیه اروپا، آلمان آزادیهای مقدس اتحادیه اروپا را نه تنها در حد حرکت آزادانهی افراد، بلکه گردش کالاها را نیز بهتعلیق درآورد؛ و همچنین برای چند روز صادرات پزشکی پرداخت شده را متوقف نمود. در این مورد، مثلاً، از وسائل پزشکی فروخته شده بهسوئد میتوان نام برد. فرانسویها در بیش از یک مورد تجربه کردند که کشور برادر در اتحاد ناتو (یعنی: ایالات متحده) تجهیزات حفاظتی خریداری شده در چین را در باند فرودگاه با پرداخت قیمت بالاتری از چنگشان ربودند.
مارس 2020 برای تاریخ مدرنِ بیندولتی یا همان چیزی که برخی ترجیحاً تحت عنوان نظم جهانی بینالمللی لیبرال پساجنگ از آن یاد میکنند، رویدادی بود که اول 1914 در تاریخ جنبش کارگری اتفاق افتاد؛ یعنی زمانی که بیانیهها و قطعنامههای بینالمللی و سازمانها نابههنگام جایگاه و ارزش خودرا از دست دادند. در این هنگام، شعارِ Deutschland Über aus(آلمان مقدم بر همه) و America first (اول آمریکا)، و مترادفهای آنْ تقریباً در همهی زبانها بهوجود آمد. ناسیونالیسم و ژئوپلتیکِ قدرت بزرگ هنوز هم در جوامع جهانی و توافقهای بینالملل دستِ بالا را دارند.
جهانیسازی نئولیبرال با بحران مالی سال 2008 روند برجستهتری بهخود گرفت، اما با کوویدـ19 نه تنها تولید بسیاری از کالاهای زنجیرهای جهانی مختل شده، بلکه از نظر بسیاری از صاحبان قدرت در جهان ثروتمندْ وجود آنها بهعنوان نوعی از وابستگی پرخطر مطرح شده است. این خطر برای ترامپ و ترامپیستها از این جهت ـنیزـ مطرح است که تهدید علیه ثروتمندان از سوی فقرا گسترش یابد. سرمایهگذاری مستقیم از خارج در کشور، که مدتها توسط اقتصاددانان و سیاستمداران حوزه اقیانوس اطلس شمالی مطلوب و یک عامل مهم توسعه بشمار میآمد، اکنون از سوی رهبران اتحادیه اروپا و ایالات متحده تهدیدی جدی تلقی میشود، بهویژه اگر سرمایهگذاران چینی باشند.
همانطور که سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی OECD در سرمقالهای در نشریه Economic outlook دربارهی چشمانداز اقتصادی 2020 نوشت: پاندمی شدن کرونا، سرعت انتقال از «ادغام بزرگ» به«تکه شدن بزرگ» را تسریع کرده است. تنها حدسی که میتوان زد، این استکه مورد آخر (یعنی: «تکه شدن بزرگ») تا کجا پیش خواهد رفت؛ اما جهانیسازی نئولیبرالیسم با ریشهاش که در دههی 1980 شکل گرفت، درحال مرگ است.
یکی از تلفات دیگر این پاندمی، هژمونی جهانی ایالات متحده است که با اعلام انصراف از توافقنامه پاریس در مورد تغییرات اقلیمی، مرگ وی اعلام شد؛ و با خروج از سازمان بهداشت جهانی در میانه همهگیریِ جهانی عملی گردید. فقط سه کشور براین باورند که آمریکا بهتر از چین از عهدهی پاندمی برآمده و با این مشکل خوب برخورد کرده است. این سه کشور، ایالات متحده، تایوان و کره جنوبی هستند. در یک نظرسنجی در پانزده کشور، [مردم] براین باورند که ایالات متحده بر دموکراسی در سطح جهانی تأثیر منفی دارد، و نمرهی منفی آن در آلمان 40 درصد است. اینگونه باورها سیگنالی در تغییرات چشمگیری در پارامترهای ژئوپلتیک است. یکی از پیامدهای این تغییرات، قبل از این هم آشکار شده بود، و آنْ افزایش استفاده از جنگ اقتصادی با هدف آگاهانهی بهگرسنگی کشیدن ملتهایی است که تسلیم را دوست ندارند: مانند کوبا، ایران، سوریه و ونزوئلا. علاوه براین، تهدیدهای مالی مافیایی علیه محققان و قضات دادگاه کیفری بینالمللی را نیز نباید نادیده گرفت.
جنگ احتمالی بین ایالات متحده و چین
سیاستهای راستگرایانه در ایالات متحده طی پاندمی، جهان را بهجنگِ بین ایالات متحدهی آمریکا و چین نزدیک کرده است. این امر بهشکل حملهی آگاهانهی ایالات متحده برای ازبین بردن تهدیدی علیه حاکمیت این کشور شکل نیافته است، بلکه بیشتر در تلاشهای مکرر برای قراردادن چین بهعنوان یک ابرقدرت درجهی دو، و درعینحال در انکار مشروعیت این کشور بهعنوان وارث یکی از کهنترین تمدنهای جهان بهنام ژانگو zhoungguo بهنظر میرسد که نظرات ضدچینی بر تمامی تشکیلات سیاسی ایالات متحدهی آمریکا غلبه یافته است. بایدن و ترامپ در تلاشند تا برتری خود در ضدچینی بودن را ثابت کنند. همانطورکه انتظار میرفت ناتو با اشتیاق کامل در خدمت دستگاه تبلیغاتی ضدچینی قرار گرفت. مارکو روبیو و رابرت منندز طی کارزار انتخاباتی، همانند بازهای شکاری، با آویختن بهپاندومی کروناویروس لابیِ ضدچینی را در پارلمان و در واشنگتن راه انداختند. اما جاهطلبیهای این لابی خیلی بیشتر از این حرفهاست. برخوردهای نظامی در دریای چین جنوبی یا اطراف تایوان و هنگکنگ با تشویق همان لابیهایی که حمله بهافغانستان و عراق را آغاز کردند، تلاش در تحریک چین دارند. چین نیز قصد عقبنشینی ندارد.
پیشزمینهی این تحریکات عمیقتر از کارزار انتخاباتی مجدد دونالد ترامپ است. ظهور چین بهعنوان ابرقدرت چالشی برای سلطهی جهانی ایالات متحده و برتری فرهنگ «غربی» است. با هوآوی بهعنوان پیشرو در فنآوری 5G برای اولینبار در این هزاره، آوانگارد فنآوری در خارج از اروپا و ایالات متحده ظهور کرد. برای بسیاری از صاحبان قدرت و مشتاقان قدرت در اروپا و ایالات متحده، این یک نگاه اجمالی به«خطر زرد» در زمانی است که آخرین امپراطور آلمان هشدارش را بهغرب داده بود. اینکه ایالات متحده تا چه میزان ماهوارههای خودرا در مورد استفاده از فنآوری هواوی ممنوع میکند، هنوز مشخص نیست. آنچه در این رابطه روشن است، این استکه زمان نئولیبرالیسم جهانی براساس «اجماع واشنگتن» بهپایان رسیده است. مردم کشورهای غربی در اروپا و همچنین در آمریکای شمالی مجبور بهانتخاباند: سازگاری با نظم جدید جهانیِ آسیامحور یا جنگ جهانی سوم.
تصاویر دولتی، سبک رهبری، کارآیی و شکستها
چالش نابرابر ناشی از پاندمی، شیوهی اعمال قدرت دولتها و کشورها، کارآیی یا ناکارآمدی آنها را در انظار مردم دنیا برملا کردند. دولتهای هارت و پورتی، ناسنجیده و بیکفایت در برزیل، انگلیس، ایالات متحدهی آمریکا، و سایر کشورها بیشتر افشا شدند. استفاده از خشونت وحشیانهی پلیس و ارتش در هند، کنیا، فیلیپین و آفریقای جنوبی ازجمله ذاتِ این سیستمها را در دوران پاندمی بهروشنی نشان داد. در اینجا باید بههوشیاری و کارآیی سریع و زمخت دیجیتالی در آسیای شرقی و برخی از دیگر کشورها، ازجمله کشورهای شمال اروپا بهغیر از سوئد نیز نام برد.
از سوی دیگر، دولت سوئد با «خویشتنداری»، از توصیههای ادارهی بهداشت با تعیین فاصله اجتماعی و تعطیل نمودن بعضی مکانها (ولی بدون کنترل) پیروی میکند. شروع پاندمی در سوئد آب شدن دولت رفاه در سوئد را عریانتر بهنمایش گذاشت؛ دولتی که تحت قدرت سوسیال دمکراتها و بورژوازی راست قرار داشته، و هنوز هم ازپسِ دههها خصوصیسازی و نئولیبرالیسم بهحیات خود ادامه میدهد.
بورژوازی سوئد امکانات بهداشت و مراقبت عمومی را طی دههها تکهتکه کرده، و مراقبت بهداشتی سالمندان را بهشکل وسیعی بهانباشت سرمایه شرکتهای بزرگ تبدیل نموده است. این مسئله توسط دولتها و شهرداریها، بهشکل منطقهای و بهویژه در استکهلم بهشکل وحشتناک و کشندهای در مقابل سالمندانی ظاهر شد که در معرض ویروس کرونا قرار داشتند.
ازآنجاکه تعیین نحوهی شیوع ویروس دشوار است، ارزیابی پاسخها هم در این مورد دشوار است. از اینرو، تنها میتوان گفت که در امر مبارزه با کرونا در طول موج اول، یک منطقه از جهانْ موفق و منطقهی دیگر با شکستی بزرگ روبرو بوده است. بهترین معیار موجودْ میزانِ مرگومیر است که متأسفانه بهروشی یکسان شمارش نمیشود. با وجود این، بهنظر میرسد که اختلاف بین مناطق متفاوت بهاندازهی کافی برای محاسبه میزان مرگومیر بیش از حد برای امکانات سال 2020 معیار قابل پذیرشی است. برندهی [این نبرد]، کارآییِ شرق آسیاست که همهچیز از آنجا آغاز شد. این منطقه از منحنی تمدن باستان چین پیروی میکند، نه از دستورات سیاسی زمانِ کشورهایی که در این جنگ شکست خوردهاند، و بهاروپای غربی و آمریکای شمالی تعلق دارند.
در نیمهی اول اکتبر بهوقت گرینویچ، تعداد مرگومیر ناشی از کوویدـ19 در هرمیلیون نفر در کشورهای بزرگ آسیای شرقی بهاین ترتیب بود: چین 3 نفر، ژاپن 12 نفر و ویتنام 4/0 نفر که میانگین آن 9/5 در میلیون است. این رقم در مقایسه با سوئد که تعداد مردهها در همین زمان 583 بود، میانگین 10 نفر در میلیون را نشان میدهد. تعداد مردهها در هرمیلیون در کشورهای قدرتمند و بزرگتر ناتو بهاین ترتیب بود: ایالات متحدهی آمریکا 640 نفر در میلیون، آلمان 114 نفر در میلیون، انگلیس 621 و فرانسه 489 نفر که میانگین آن به 508 نفر بالغ میشود که 86 برابر بیشتر از شرق آسیاست. تعداد قربانیان در ایالات متحدهی آمریکا 213 برابر چین بوده است. این تفاوت را میتوان بهتعداد قربانیان جنگهای استعماری اروپا در اواخر قرن هیجده تشبیه کرد؛ البته اینبار بهطور معکوس. هنوز خیلی زود استکه بخواهیم دلایل این تفاوت و تقابل بزرگ بین آسیای شرقی و غرب را دریابیم. این کشورهای شرقی احتمالاً از تجربیات پاندمیهای اخیر، انسجام اجتماعی قویتر، سازمانیابی اجتماعی جمعیتر، ظرفیت بالاترِ نهادهای دولتی، و دیجیتالیسازی پیشرفتهتری برخوردارند. نتایج متضاد غرب و شرق نشانی از یک تغییر اولیه در ظرفیت دولت و فرهنگ شرق و غرب دارد.
پیشبینیهای (بانک جهانی و سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی) در پایان ماه سپتامبر/اول اکتبر برای پیامدهای اقتصادی بحران کرونا نیز در همان جهت است؛ گرچه عدم اطمینان زیادی وجود دارد و ممکن است که وقایع مختلف اقتصادی نیز مداخلهگر شوند. اما پیشبینی شده است که تولید ناخالص داخلی جهان 5/4 تا 5 درصد کاهش مییابد. تولید داخلی آمریکا 4 درصد و منطقه یورو نیز 8 درصد کاهش مییابد؛ درحالیکه چین 2 درصد هم رشد میکند، و بقیه مناطق شرق آسیا 3 درصد کاهش مییابند. تصویری که از این پیشبینیها بهدست میآید، این استکه هیچیک از کشورهای سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی تا پایان 2021 بهسطح 2019 خودشان نخواهد رسید. اما با وجودِ کاهش تولید داخلی در ژاپن و کره جنوبی؛ بهطورکلی، آسیای شرقی در این مسئله موفق خواهد بود. تولید داخلی جنوب آسیا و صحرای آفریقا در سطح 2019 متوقف میشود، درحالیکه آمریکای لاتین فقیرتر خواهد بود. طبق پیشبینی مؤسسه ملی تحقیقات اقتصادیْ افول اقتصادی سوئد در سال 2020 در مقایسه با کلیت جهان بهمیزان 4/3 درصد خواهد بود؛ اما تولید ناخالص سرانه داخلی در آغاز سال 2022 کمتر از سال 2019 پیشبینی میشود. هنوز خیلی زود است که بهطور قطع بگوییم تصویر اقتصادی جهان بعد از کرونا چگونه خواهد بود. اما برخی نتایج بیان چگونگی وضعیت را آغاز کردهاند. اروپا در مقایسه با ایالات متحده بازنده است و هردوی اینها در مقابل چین میبازند. بانک جهانی معتقد است که تعداد فقرا در آفریقا بیش از 100 میلیون افزایش خواهد داشت.
انتظار میرود که با افزایش فقر در آفریقا، درآمد سرانه ملی بهسطح 2015 بازگردد. هند بهدلیل تعطیل کردنهای همراه با خشونت، یکی از بازندگان بزرگ خواهد بود؛ اما انتظار میرود که در سال 2021 با وضعیت بهتری روبرو شود. این درحالی استکه چشمانداز آفریقا جنوبی، علیرغمِ وجود رکود، در دوسال 2020 و 2021 حرکتی در جهت مثبت داشته است.
با این حال، این ارقام برخلاف اقتصاد مالی، فقط در مورد آنچه اکنون اقتصادی «واقعی» خوانده میشود، بهکار میرود. درمیان مدت، تأثیرات مالی بینالمللی شدیداً قطبی میشود. تنها در طول دو ماه اول پاندمی، گردش صد میلیارد دلاری از «بازارهای جدید» ثبت شده است. بانک مرکزی و وزارتخانههای دارایی در اقتصادهای کاملاً ثروتمند بهطور همزمان دریافتهاند که امکان تقریباً نامحدودی در هزینهکردن دارند. زیرا تورم بهطور مرموزی ازبین رفته و آنها از پول و اطمینان بالایی از سرمایه بینالمللی برخودارند. کسری بودجه در ایالات متحده در حدود یکچهارم تولید ناخالص داخلی، در ژاپن 15 درصد و انگلیس 12 تا 13 درصد پیشبینی شده است. کشورهای جهان سوم نمیتوانند از عهدهی چنین مسائل لوکسی برآیند. این کشورها گرفتار بدهیهای دیررس، طلبکاران خصوصی مهاجم، اُفت قیمت کالاهای خام و ارزهای ضعیفاند. علاوه براین، در جهان سوم استکه مردم در فقر شدید زندگی میکنند (با کمتر از 20 کرون [حدود 2 یورو] در روز). تعداد این انسانهای فقیر در سال 2020 شصت میلیون افزایش یافته است. آمار این افراد درحال حاضر به 675 میلیون نفر رسیده است. در جهان سوم اپیدمی گرسنگی مردم را تهدید میکند و این امر شمار افراد گرسنه را افزایش میدهد. این تعداد در چهار سال گذشته از 80 میلیون به 135 میلیون افزایش یافته است.
ساختار طبقاتی پاندمی
پاندمی [همیشه] بهعنوان یک «سازندهی بزرگ نابرابری عمل میکند»؛ و پاندمی کوویدـ19 نابرابری طبقاتی را شفافتر ساخته است. برنامهی توسعهی سازمان ملل متحد UNDP کوویدـ19 را «یک بحران توسعهی انسانی» مینامد، و سقوط شدید شاخص توسعهی انسانیِ جهانی ناشی از آن را پیشبینی میکند. این اولین سقوط توسعهی انسانی از سال 1990 است، و عمدتاً ناشی از کاهش گستردهی آموزش مؤثر است که بهنوبهی خود تا حد زیادی بهدسترسی نابرابر بهاینترنت مربوط میشود.
نابرابری شامل نابرابری طبقاتی، جنسیتی و «نژادی» یا قومیتی میشود. پاندمی کرونا بهعنوان ذرهبین باعث شده تا ساختار طبقاتی جهان فراتر از تئوریهای معمولی، بهگونهی جدیدی نیز طبقهبندی شود. ما میتوانیم مشخصاً از شش طبقهی [درگیر با] پاندمی سخن بگوییم: شش طبقهای که در طول پاندمی کوویدـ19 دیدهایم و تجربه کردهایم.
طبقهی اول}: این طبقه در رأس [شش طبقهی کرونایی] قرار دارد، و صاحبان سرمایه و صاحبان مشاغل بزرگ و مدیران ارشد را دربرمیگیرد که با سرمایهای که دارند، بدون نگرانی در مورد سلامتی فردی ویا رونق مالی خویش بهزیست خود ادامه میدهند. اینها در محافظت خویش نسبت بهابتلا بهویروس از محل مسکونی اول خود بهمسکن دوم یا سوم ویا نهم میروند؛ و درصورت لازم با هلیکوپترهای خود همانند ماه آوریل از سانتیاگو دِ شیلی فرار میکنند. اپیدمی، روندهای جاری و معمول در این طبقه را در تمایز با [صاحبان] سرمایههای [غولآسا] تقویت کرده است: سودهای کلان از یکسو، و اکثریت مردم در رنج و فلاکت در سوی دیگر. این سودهای کلان از حوزهی تجارت الکترونیکی، فنآوری دیجیتال، ارتباطات و تدارکات و داروسازی بهدست آمدهاند. بورس اوراق بهادار نیز تا زمان ترکیدن حباب همچنان سودآور خواهد بود، و در تمام مدتی که ویروس بهسرعت همهگیر میشد، پس از رکود اولیه، بازارهای سهام جهانی دوباره بالا رفتند و جهش یافتند. بهگفتهی کارگزاران محلی، تجارت ایالات متحده در بهار سال 2020 چهار برابر بیشتر از سال 2019 بود؛ این مسئله بهخودی خود نشان میدهد که چگونه دنیای مالی سرمایهداری از اقتصاد انسانی جدا شده است. در انتهای دیگر طیفْ بانکهای بزرگ و شرکتهای نفتی شاهد افت ارزش بازار خود بودهاند، و شرکتهای هواپیمایی و شرکتهای بزرگ صنعتی همچنین با ضررهای عظیمی درگیرند؛ البته [فراموش نکنیم که] سرمایه مدیران و سهامداران از طریق یارانههای دولتی از ورشکستگی محفوظ ماندهاند. سرمایه دیجیتالی که آمازون و مایکروسافت در رأس آن قرار دارند، بخش برنده و دست نخوردهی بورژوازی بالای این طبقه است.
از اواخر سال 2019 تا اول اکتبر امسال سهام Nasdaq ایالات متحده 5/25 درصد رشد کرده است. روند مشابهی در سوئد نیز مشاهده میشود. درحالیکه اقتصاد واقعی روبهزوال است، ارزش بورسِ سهام استکهلم درحال رشد است. بورس سوئد از ابتدای سال تاکنون 7 درصد، و از اول اکتبر بهمیزان 75/17 درصد رشد داشته است.
طبقهی دوم}: بخش بالایی طبقهی متوسط و قشر میانی این طبقه (مدیران و متخصصان) معمولاً عبور خوبی از بحران داشتهاند؛ آنها دستمزدشان محفوظ است و با خیال راحت در خانههای خود کار میکنند. در برخی کشورها این قشر تعداد زیادی را دربرمیگیرد. در ایالات متحده 39 درصد مشاغل «از راه دور» عملی است. مدیران و متخصصان در ایالات متحده در جریان بحران کرونا بهتر از بحران مالی سال 2008، حداقل در بازار کار، از پسِ بحران برآمدهاند. با این حال، این قشر از محدودیتهای اخیر در امان نمانده است.
طبقهی سوم}: در زیر سرمایه بزرگ که از سطح ایمنی و حفاظت بالایی برخور است، قشر دیگری که صاحبان شرکتهای خُرد و متوسط هستند و بیشتر در ارائه سرویس و خدمات، و همچنین حملونقل کالا فعالیت میکنند، وضعیت متفاوتی در طول پاندمی داشتهاند! کاهش شدید درآمد، چشمانداز نامشخص آینده، و ترس از ورشکستگی زندگی اینها را بهنگرانیهای فراوانی آمیخته است. [چراکه] میزان کمک دولت بهاین طبقهی کرونایی نامشخص است.
طبقهی چهارم}: کارکنان خدماتی در امر مراقبتهای بهداشتِ عمومی و نیز مراقبت از افراد مسن که در بعضی از بخشها بهعنوان کادر رسمی و معتبر بهکار اشتغال دارند. کار اینها عبارت است از: مراقبت، تغذیه، و ارائهی خدمات محافظتی گوناگون بهطبقات ممتاز و والدین آنها، بهدرجات مختلف و در سطح ملی؛ اینگونه خدمات همچنین بهاقشاری که متعلق بهطبقات ممتاز نیستند، نیز ارائه میشود. گرچه درآمد این طبقهی کرونایی تضمین شده است، اما کار[ی که انجام میدهند،] آنها [را] در صف مقدم حملات ویروسی قرار میدهد که گاهاً بهمرگ آنها نیز میانجامد.
پس از این چهار طبقه، دو طبقهی دیگر کرونایی نیز وجود دارد که غالباً بیکار شدهاند. در سه ماههی دوم سال 2020، اشتغال جهانی بیش از 10 درصد کاهش داشت است. این میزان بهلحاظ ساعت کار اندازهگیری شده، و بهطور مساوی هم در سراسر جهان تقسیم شده است.
طبقهی پنجم}: این طبقه، کمی بالاتر از پایینترین سطح طبقات پاندومیِ کارگران سابق با مشاغل پایدار در اقتصاد رسمی قرار دارد. بخشی از آنها کمتر آسیبپذیرند. اینها کارگران اخراجیای هستند که از شغل خود بهطورکلی اخراج نشدهاند، و با یارانهای که از دولت بهعنوان غرامتِ کارِ نیمهوقت میگیرند، همانند همان زمانی زندگی میکنند که تماموقت کار میکردند. این شکل از گذران اقتصادی (که بخشی از حقوق را کارفرما و بخشی را نیز دولت میپردازد) در درجهی اول یک مدل اروپایی است که گاهاً در آسیای شرقی نیز اِعمال میشود که مجموعاً بهاندازهی یکچهارم نیرویکار اروپا هستند. این کارگران حدود 50 میلیون نفرند. بههرروی، از آنجاییکه بسیاری از مشاغل پس از بحران کرونا ازبین میروند، کارگران اخراج شده و همچنین آنهایی که کاهش درآمد داشتهاند، بهلحاظ اشتغالْ آیندهی نامشخصی را تجربه میکنند.
با وجود همهی اینها، این گروهبندی بهلحاظ معیشت و مسکن بیچشمانداز نیست، و نسبت بهبازگشت بهزندگی پیشاکرونایی و اشتغال مجدد امیدهایی دارد. اما در ایالات متحده و در بیشتر کشورهای جهان، وضعیت بهگونهی دیگری است. بدینمعنی که صاحبان سابق شغل در اقتصاد رسمی این کشورها اغلب کار خودرا از دست میدهند، و علیرغم اینکه بعضاً از مزایای بیکاری برخوردار میشوند، اما نهایتاً [از کارکنان اروپای شمالی و غربی] آسیبپذیرند. گرچه آنها از کار خود جدا شدهاند، اما میتوانند برخی از مزایای بیکاری را دریافت کنند و برای عدهای هم ـحتیـ ممکن است که یک بیمه بیکاری وجود داشته باشد.
طبقهی ششم}: این طبقه در پایینِ ساختار طبقات کرونایی در کشورهای ثروتمند قرار دارد، و شامل دو گروهبندی میشود: یکی، کارگرانی که در وضعیت استثنایی/حاشیهای قرار دارند و بهطور روزمزد یا کارگر ساعتی در اقتصاد غیررسمی اشتغال داشتند؛ و دیگری، فروشندگان خیابانی که بیکار شدهاند. پاسخ دولت بهاین طبقه در دوران پاندمی نادیده گرفتن معشیت آنها از طریق تعطیلی بوده است. این طبقهی کرونایی معمولاً سقف بالای سر خود را نیز از دست میدهد. معمولاً یک شبکه ایمنی بسیار نازک و دیررس وجود دارد که بسیاری از این طبقهی کرونایی امکان استفاده ار آن را بهدست نمیآورند. مدتی پس از اعلام تعطیلی کامل طی چهار اخطار؛ دولت هند، بهعنوان مثال، پنج کیلو غلات و یک کیلو عدس در هرماه بهخانوادههای آسیبدیده تحویل داد. سازمان جهانی کار ILO تخمین زده استکه در طول ماه اول بحران، درآمد کارگران موقت 60 درصد در همهی جهان، و 80 درصد در آفریقا و آمریکای لاتین کاهش یافته است. بسیاری از این کارگرانْ مهاجر هستند؛ از روستایی بهشهر، یا از جنبهی بینالمللی (از کشوری بهکشور دیگری) رفتهاند. این کارگران اجباراً در تلاشند تا بهزادگاه ویا وطن خود برگردند، و باید از ایستگاههایی با بازرسی مسلحانه و مرزهای بسته عبور کنند.
بهطور خلاصه پاندمی هریک از طبقات معمول جامعه را بهتقسیمی دوباره و کرونایی کشانده است: بورژوازی را بین آسیب ندیده و بورژوازیِ نگران، طبقهی متوسط را بهخادم و خدمتکار، و طبقهی کارگر را بین کارگران بیکار با دستمزد و کارگران تهیدست تقسیم کرده است.
تأثیر اقتصادی نابرابری کرونا بهمراتب بیشتر از سقوط برادران لیمن[1] Lehman Brothers است؛ با این تفاوت که زنان بیشتر از مردان و اقلیتهای قومی سختتر از سال 2008 آسیب دیدهاند، و تأثیرات آن بر افزایش فقر و کاهش توسعه انسانی نسبتاً بیشتر بوده است.
کاهش جهانی فقر (9/1 دلار بهازای هر نفر سرانه نسبت بهقدرت خرید 2011) از سال 1981 با چند نوسان کوچک جریان داشته است. اما این روند در سال 2020 حالت معکوس پیدا کرده است. طبق برآورد کاملاً آگاهانهی بانک جهانی در اکتبر 2020، فقر در جهان درحال افزایش است. آمار انسانهایی که در فقر شدید بهسر میبرند 130 میلیون افزایش یافته است.
کمیسیون اقتصادی سازمان ملل برای آمریکای لاتین پیشبینی نموده است که فقر (با اندازهگیری یک سبد کالای اساسی) در آمریکای لاتین از 30 به 37 درصد و فقر شدید از 11 به 5/15 درصد رسیده است. پاندمی همچنین فقر ملایم و ناامنیهای غذایی در کشورهای ثروتمند را نیز برجسته کرده است. زیرا وابستگی کودکان فقیر بهوعدههای غذای مدارس را در انگلیس و ایالات متحده شاهد بودهایم. چیزی که علیرغم تعطیلی مدارس دولتها با اکراه مجبور بهحفظ آن شدهاند.
روشنتر شدن رویکردهای اجتماعی در پرتو پاندومی
تاکنون چشمانداز اجتماعی در جهان با وجود پاندمی تغییر نکرده است. اما بهنظر میرسد که این چشمانداز نسبت بهگذشته رسواتر، آسیبپذیرتر، شکنندهتر و بیثباتتر شده است. بدیهی است که دیگر اقتصاد نئولیبرال نه تنها کارایی ندارد، بلکه «نظم لیبرالی» که برای اصلاحات گستردهی اجتماعی تلاش میکرد، تماماً متوقف شده است ـ [چراکه] ساختار طبقاتی بهجای قطبی شدن درهم آمیخته است. هیچ شکلی از پرتو ژئوپلتیکی نمیتواند بهچشمانداز ایدئولوژیک چپ یا راست [فیالحال موجود] توجه داشته باشد. گرچه میتوان درسهایی از آسیای شرقی آموخت، اما جهان نابرابرتر از گذشته شده است. آیا نشانی از قویتر شدن استثمارشدگان و استثنایی/حاشیهایها بهچشم میخورد؟ سرمایه بزرگِ دیجیتالِ ضداتحادیهای در کنار سرمایه مالی در همراهی با آمازون در خط مقدم، برندهی اقتصادی این بحران است. با وجود این، من معتقدم که درک گستردهای هم از نارسایی و آسیبپذیری سیستم اجتماعی فعلی وجود دارد. خارج از چند اطاق دنج متعلق بههیئت مدیره، ستایشی مشاهده نمیشود؛ و آنها که بیرون از این اطاقها صف کشیدهاند، منتظر پایان ایپدمی نمیمانند. بیعدالتی مشهود، وضعیت اکولوژیک سیستمهای اجتماعی حاکم، سایه ابرهای تهدیدکنندهی تغییرات اقلیمی و پاندمیهای جدید باید نقطهی آغاز نوآوری فکری نیروهای رادیکال مترقی باشد.
در پرتو اپیدمی دو ویژگی جوامع کنونی برجسته شده است.
ویژگی اول: دوگانگی و تقسیم بازارهای کار در جهان سوم بین اشتغال رسمی و غیررسمی (غیرقراردادی)؛ و در جهان ثروتمند اشتغال بین دائم و موقت. در این دو سیستم که بهلحاظ ناامنی، حقوق اجتماعی و سطح دستمزد نسبتاً مشابهاند، کارکنان غیررسمی یا موقت بهویژه آسیبپذیرند؛ و در اپیدمی معیشت خودرا از دست داده و اکنون در مقیاس وسیعی در فقر فرورفتهاند. بهاحتمال بسیار زیاد بین نیروهای محرک و ایدئولوگهای طرفدار «کار انعطافپذیر» و کسانی که بهفراخوان ILO برای «مشاغل مناسب» گوش میدهند و شغل را ابزاری برای تحقق خود انسان و ایجاد جامعه میدانند، درگیری روی خواهد داد.
ویژگی دوم: مراقبتهای بهداشتی و مراقبت از سالمندان است که در دست بخش خصوصی است. مراقبتهای بهداشتی بهعنوان کالای سودآور در دست شرکتهای خصوصی موجب توزیع ناعالانهی و دسترسی نابرایر بهبهداشت و درمان گردیده است. این امر برای غلبه بریک بحران اساسیِ بهداشت و درمان در سطح ملی ذاتاً ناکارآمد است. ثابت شده استکه سپردن مراقبت از ضعیفترین افراد سالخوردهی جامعه بهشرکتهای خصوصی که بیشتر شبیه بهانبار نگهداری اجناس هستند؛ برای بسیاری از افراد مسن بوسهی مرگی است که تاکنون بیشتر در برگامو، مادرید و استکهلم دیده شده است. از این شرکتها که فاقد صلاحیتاند و بهلحاظ اخلاقی نیز در وضعیت ورشکستگی قرار دارند، بهویژه با توجه بهمقامات بیکفایت و بیتفاوتِ شهرداریها توقعی جز مرگ هم نمیتوان داشت. گرچه بحران کروناویروسْ جریانهای شوینیست، بیگانههراس، ضدعلمیگرا، و انکارکنندگان دستآوردهای دانش بشری را بهحرکت درآورده است؛ اما ویروس تا این لحظه، بیشتر موجب ضعف این جماعتها شده تا موجبات قدرت آنها را فراهم کرده باشد. بههرروی، بیرحمی و بیکفایتی ترامپیسم، مودیسم، بولسوناریسم و دیگر همفکرانشان در زیر زرهبین پاندمی نمایانتر شدهاند. لیبرالیسم یکی از بازندگان بزرگ این اپیدمی است. زیرا ثابت شده است که دموکراسیهای بزرگ لیبرال در اروپای غربی و آمریکای شمالی کمترین توانایی را در مدیریت بحران داشتهاند.
انجمن IDEA (مستقر در استکهلم)، که متشکل از دولتهایی است که الگوی لیبرال دمکراسی غربی را ستایش میکنند، در ماه ژوئن امسال «فراخوانی را برای دفاع از دموکراسی» منتشر کرد و مدعی شد که کوویدـ19 درعینحال یک بحران سیاسی است که آینده «لیبرال دمکراسی را تهدید میکند». این بیانیه را باید با توجه بهناکامیهای این جوامع و بهعنوان آن بخشی از یک کمپین پروآمریکایی برای ایجاد بینظمی دید که اگرهم فقط علیه چین نباشد، اما عملاً چین را هم هدفگرفته است.
«این تصادفی نیست که اپیدمی کنونی در کشورهایی آغاز شد که جریان آزاد اطلاعات سرکوب میشود». واکنش لیبرال این است که مسئلهی لیبرالیسم را در مقابل «اقتدارگرایی» بفهمیم. گرچه استبداد رایج است، اما بهسختی یک نیروی محرکه تهدیدهای نظم لیبرال است، کاملاً برعکس است. بدینمعنی که سیاست اجتماعی «سوسیال دمکراسی» بهمعنای عام و بدون حروف بزرگ است. کشورهای بزرگتر که با موفقیت اپیدمی را کنترل کردهاند، مانند چین، تایوان، کرده جنوبی، ژاپن، ویتنام و سنگاپور وجه مشترکشان دولتها و جوامعی است که حداقل و بهویژه در مواقع بحران ملی دارای انسجام و مسئولیت اجتماعی جمعیاند. این کشورها دارای سیستمهای سیاسی مختلفی هستند، ازجمله انواع لیبرال دمکراسی (در ژاپن، کره جنوبی و تایوان) و درجات مختلفی از نابرابری اقتصادی را نیز دارند. گرچه این نابرابری اقتصادی در چین و سنگاپور بیش از دیگر کشورهاست؛ اما همهی آنها تمایز فرهنگی خودر را حفظ کردهاند، تمایز فرهنگیای که آنها را از غرب متمایز میکند، ریشه در تمدن باستان آسیای شرقی یا چین دارد.
استراتژیهای سیاستهای اجتماعی آنها از نظر اقتصادی، و نیز مبارزه موفقشان با اپیدمی یک چالش اساسی برای لیبرالیسم غربی است. آنها از نظر تاریخی یک سوسیال دمکراسی واقعی نیستند، و هیچ چراغ راهنمای پیشرویی هم بشمار نمیآیند. اما نشان دادند که «جهانی دیگر ممکن است»، ازجمله جهانی که شرایط بهتری برای مقابله با گسترش بحران اقلیمی و کند کردن سرعت پیشرفت آن را داشته باشد.
بحران اپیدمی، بدون شک، حداقل سه جنبش اجتماعی و جریان فکری دموکراتیک و مترقی را تقویت کرده است. همهی این جریانات پیش از کوویدـ19 وجود داشتند، اما بهطور مستقیم ویا غیرمستقیم از طریق آن تقویت شدهاند. چشمگیرترین موارد، سازمانیابی بینقارهای و پیامدهای سیاسی جنبش ضدنژادپرستی است. اینکه این جنبشِ خودجوشِ جهانی و ضدنژادپرستی چقدر از تجربهی جمعی دوران اپیدمی بهره گرفته مشخص نیست، اما نمیتوان ارتباط این دو را انکار کرد.
در خارج از ایالات متحدهی آمریکا جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است»[2] Black lives Matter پس از مبارزات بینالمللی ضدآپارتاید، بهقویترین جنبش ضدنژادپرستی در سطح جهان تبدیل شده است. جنبش دوم، قتل و خشونت علیه زنان است. این واقعیت که محدویتهای آزادی حرکت درنتیجهی پاندمی باعث افزایش خشونت علیه زنان شده، افکار مردم را متوجه خود کرده است. پیشگامان این جنبشِ جهانی که علیه خشونت و محرومیت است، کشورهای مکزیک و آفریقای جنوبی هستند که تجربهای در این زمینه را پشتِسر دارند. جنبش سوم، بیش از اینکه یک جنبش اجتماعی باشد، یک جریان فکری است که دارای ایدهی روشنگری برابری است. این جریان فکری در «بیداری» سال 2008 ظهور کرد و حداقل بخشهای مهمی از سنگر ایدئولوژیکی قدیمی برعلیه نابرابری سرمایهداری و اصلیترین پایه اقتصاد لیبرال را دراختیار گرفت. این جریانی استکه اعتراف میکند که نابرابری فزایندهی اقتصادی یک مشکل اجتماعی روبهرشد در جوامع امروزی است. این جریان مجموعهای از برندگان جایزه نوبل اقتصادی را نیز شامل میشود. از شرکتکنندگان در این جریان فکری میتوان ازجمله از آمارتیاسن، جوزف استیگلیتز، انگِس دیتون و اخیراً آبیجیت بنرجی، استر دوفلو و سایر اقتصاددانانی که اخیراً شهرت جهانی پیدا کردهاند، مانند توماس پیکتی نام برد. نظرات آنها با برگزارکنندگان مجمع جهانی اقتصاد، تحریریه روزنامه فایناشنال تایمز و مدیر فعلی صندوق بینالملل پول (کریستالینا جورجیوا) طنینی همسو دارد. جنبش اقلیمیْ قبل از شیوع ویروس بهاوج خود رسیده بود و از زمان اپیدمی بهحالت نهفتگی درآمده است. اما احتمالاً پس از اپیدمی بهعنوان چهارمین بازیگر پسااپیدمی ظاهر خواهد شد. وضعیت کرونایی نشان میدهد که آسمان عاری از آلودگیهای سوخت فسیلی، همچنانکه در شهرهای آسیا نمایان است، و بهطورکلی جهانی بدون زنجیرهی پیچیدهای از آلودگیها امکانپذیر است.
بهطور خلاصه، پس از کرونا در تقابل با یک فضای اجتماعی نامناسب و نابرابر و ناعادلانه، و همچنین در یک زمینهی سیاسی که وضعیت تنگنظرِ لیبرالِ بیثبات و آشفته را زیر سؤال میبرد، حداقل چهار جنبش و جریان فکری/ایدهای بهعرصه میآیند که قابل توجهاند. عصبانیت و خشم قابل فهمِ همهی کسانی را نیز (مانند طبقات اجتماعی، اقلیتهای قومی، زنان و جوانان) که تحت فشار ایپدمی جهانی قرار داشتهاند، باید بهاین جنبشها اضافه کرد. گرچه انسجام این نیروها برای تلاش درجهت تغییر وضعیت موجود، در راستای برابری و درجهت حفظ سیستم اکولوژیک بهشکل مسالمتآمیز نیاز بهرهبری سیاسی و سازمانی دارد که امروزه فراتر از افق دید ماست؛ اما پیدایش این رهبری اتوپیایی و غیرممکن نیست.
«1932» یا «1945»
ما هنوز نمیدانیم که پاندمی چگونه پایان مییابد. آیا میتوان آن را شکست داد، یا باید خودرا با آن سازگار کنیم؟ منحنی بهبود چه شکلی دارد: «U» یا «L»؟ بهعبارت دیگر، بازگشت بهحالت طبیعی احتمالاً بهیک نقطهی عطف تاریخی تبدیل خواهد شد: دوران قبل و بعد از اپیدمی. در تاریخ معاصر اقیانوس اطلس دو بُرهه از اینگونه وجود داشته است: 1932 (پس از رکود 31-1929) و 1945 (پس از پایان جنگ جهانی دوم). سال 2020-2019 کاندیدای دیگری از اینگونه تحولات را در خود دارد؛ اما چشمگیرترین عواقب وضعیت پساکرونایی بههیچوجه دموکراسی پارلمانی با حق رأی جهانی، استقلال ملی و انقلاب سوسیالیستی نخواهد بود.
در ابتدای پاندمی بهنظر میرسید که «1945» یک راهبرد احتمالی، حداقل در قسمتهای وسیعی از اروپا و قارهی آمریکا باشد. بازاریابی و خصوصیسازی نئولیبرالیسم کارآمده نبوده است. در تاریخ 3 آوریل امسال، سرمقالهی فاینانشال تایمز نوشت:
«اصلاحات اساسی برای شکل دادن بهجامعهای که برای همه کارساز باشد، لازم است. دولتها باید خود نقش فعالی در اقتصاد کشور داشته باشند. آنها باید تعهد عمومی را بهجای تعهد بهعنوان سرمایهگذاری مد نظر داشته باشند و بهدنبال راههایی برای توزیع مجدد و بازار امنتری برای کار را در دستور قرار بدهند...».
این رویکرد یادآور فاصلهی طاقتفرسای محافظهکاری و لیبرالیسم قبل از کینزی است. ایدهها هایک Hayek (1994) مبنیبر اینکه یک دولت رفاه سوسیال دمکراتیک «راه بردگی» خواهد بود، مضحک بهنظر میرسد. امروز نیز رویکردهای ادعایی نئولیبرالیسم را شاهدیم. بههمین دلیل بهنظر میرسد که جهانی بهتر و برابر، با مراقبتهای بهداشتی عمومی و مراقبت از سالمندان برای همه؛ با یک سیستم آموزشی که بههمهی دانشآموزان فرصتهای یکسان بدهد؛ با سیستم مالیاتی مترقیای که موجب کنترل نابرابری شود و بتواند خدمات عمومی و امنیت اجتماعی را برای همه تأمین کند، امکانپذیر باشد: جهانی که مبارزه با نژادپرستی و تبعیض جنسیتی، مقابله با نابرابری پسااستعماری و تهدیدهای گرم شدن کرهی زمین نیز در آن جای خودرا داشته باشد.
اما سناریوی «1945» بهاین معنی است که همهی نیروهای شیطانیِ نابرابری و خشونت شکستهای قاطعی را متحمل شده و بهمعنی واقعی کلمه در برلین و توکیو خاکستر شدهاند. بعید است اپیدمی روزی خاتمه یابد که با چنین سناریویی روبرو شویم.
با افزایش تناقضات ژئوپلتیکی و همچنین درگیریها در سطح ملی، بیشتر بهاین باور متمالیم که پایان اپیدمی ما را بهسمت وضعیت «1932» سوق میدهد. این بهمعنای طیف وسیعتری از پیامدهای احتمالی و ازجمله پیامدهای ویرانگر است. در سال 1932 سه راه اصلی وجود داشت:
یکی، اصلاحات اجتماعی مترقی، چیزی که ایالات متحده و کشورهای اسکاندیناوی انتخاب کردند.
دوم، اقتدارگرایی مبنیبر خشونت، آنجاکه نازیسم و فاشیسم بهنوعی از دستگاه حکومتی تبدیل شدند. گرچه اینها از نظر تعداد دولتها در اقلیت بودند، اما مهم شرایط عمومی/جهانی قدرتها بود. چراکه زیرمجموعهی رایجتر این گرایش، متشکل از محافظهکارانی که در ژاپن، اروپای شرقی و جنوبی (بهجز ایتالیای فاشیست)، با شاخههایی در آمریکای لاتین (مانند رژیم نظامی در آرژانتین) بهحاکمیت رسیدند.
سوم، نوع دیگری از محافظهکاری در مقیاس کوچکتر، که بهعنوان مثال در انگلیس و فرانسه (البته قبل از اینکه جبههی خلق درگیر شود)، حاکمیت را بهدست گرفتند.
بخشهای غیرممتاز
یک نیودیل New Deal جدید در سال 2020 یا حتی استقرار سیاسی سوسیال دمکراسی میتوانست یک فرصت منطقی، برابر، اکولوژیک، فارغ از خشونت، و پاسخگو بهدانشمندان نسبت بهمشکلات اقلیمی، همانطور که گرتا تونبرگ [16 ساله] دائماً خواهان آن است، فراهم بیاورد تا برای اولینبار در تاریخ این مسئلهی علمی (یعنی: وضعیت روبهوخامت اکولوژیک) با حمایت جناحی از اقتصاددانان برجسته نیز انطباق داشته باشد.
مهمتر از همه اینکه در چنین وضعیت مفروضی یک سیاست انسانی شکل میگیرد که بحشهای فراموش شدهای از بشریت را نیز بهرسمیت میشناسد، و گوش شنوایی هم برای این بخش از انسانها بهوجود میآید که شاید با هم متحد شوند؛ اما نیروی سیاسی بهاندازهی کافی قوی برای چنین استقرار و مسئولیتی کجاست؟
حامیان این دیدگاه در سراسر دنیا پراکندهاند. مبارزه برای رفورمهای رادیکال پساپاندمی در انتظار ماست. اما همزمان مقاومت سرسختانه از سوی صاحبان امتیاز نسبت بهوضعیت موجود و علیه تغییرات بنیادی در ساختارهای قدرت درحال افزایش است. نیروهای استبدادی و نابرابر و خشن، گرچه فاشیست خالص نیستند، اما نیروهای فاشیستی هم کاملاً خُرد نشدهاند. ما باید عاقلانه و خردمندانه بهاین موضوع بیندیشیم و فراموش نکنیم که این نیروها بودند که جهان را بهسوی جنگ جهانی دوم سوق دادند.
نباید فراموش کنیم که بخشی از ماجرای جنگ جهانی اول و دوم این بود که قدرتهای بزرگ درحال ظهور، رهبران موجود را بهچالش کشیدند. امروزه، ظهور چین توسط اکثریت قریب بهاتفاق عقاید سیاسی در ایالات متحده و همچنین بهطور فزایندهای در اتحادیه اروپا، انگلستان و ژاپن یک تهدید غیرقابل قبول است. با تشدید تنشها در طی اپیدمی، جنگ بین ایالات متحده و چین بهیک تهدید مشخص تبدیل شده است. درحال حاضر میتوان وزیر امورخارجه اروپا را در نقش یک چمبرلین در مونیخ در مقابل خود دید.
چشمانداز
پاندمی، تجربهای از مرگ و رنج میلیونها انسان در کرهی زمین است. بهبازماندگانی که شانس و امتیاز زندگی را داشته باشند، درسهای [گرانقدری] را آموزش داده است؛ آموزههایی که زندگی همهی ما را شکل خواهد داد. پاندومی اهمیت تاریخی وقایع پیشبینی نشده و چگونگی توزیع غیرعادلانهی دارایی مشترک بشریت را با صراحت بیشتری زیر ذرهبین برده، و ضرورت پایان دادن بهاین توزیع ناعادلانه را گواهی میدهد. پاندمی ما را متوجه گزینههای مختلف اجتماعی و سیاسی کرده است؛ و سرعت فزایندهی تحولات دوسویه امروزی را نیز بهطور بارزی بهنمایش گذاشته است. تحولی که در یکسوی آن احتمال تقابل با جهانیسازی نابرابر قرار داد؛ و در سوی دیگرش بیم وقوع جنگ ژئوپلتیکی بین ایالات متحده و چین ایستاده است.
کمتر شدن نابرابری، سازگاری با آبوهوا و صلح نیز در پایان اپیدمی امکانپذیر است، اما تحقق این تنها فرصت و امکان بهنیروهای لازم و رهبریکنندهای بستگی دارد که اکنون باید ایجاد شود؛ همانطور که در سال 1932 احتمالات دیگری نیز وجود داشت که میتوانست ادامهی بدبختی برای ستمدیدگان و ویرانی از طریق جنگ و فاجعههای اقلیمی ویا هردو را همراه داشته باشد.
پانوشتها:
[*] پرفسور یوران تربورن(Göran Therborn) استاد جامعه شناسی در دانشگاه کمبریج است که اکنون در سوئد زندگی میکند. کتاب بعدی او، نابرابری و هزارتوهای دموکراسی، در پاییز امسال در ورسو منتشر میشود.
[1] برادران لیمن Lehman Brothers، چهارمین بانک سرمایهگذاری در ایالات متحده بود که در اثر بحران 2008 اعلام ورشکستگی کرد. این ورشکستگی بزرگترین مورد ورشکستگی در تاریخ ایالات متحده بهحساب میآید.
[2] زندگی سیاهان مهم است Black lives Matter، یک جنبش اجتماعی بینالمللی است که از جامعه سیاهپوستان آمریکا آغاز شد و برای مقابله با خشونت و نژادپرستی علیه سیاهپوستان فعالیت میکند. این جنبش بهطور منظم بهکشته شدن سیاهپوستان بهدست نیروهای پلیس و نژادپرستی سازمانیافته در سیستم قضایی آمریکا دست بهاعتراض و سازمانی میزند. این جنبش در سال ۲۰۱۳ بهدنبال تبرئه یک پلیس از ارتکاب بهقتل یک نوجوان سیاهپوست با هشتگ Black Lives Matter در شبکههای اجتماعی فعالیت خود را آغاز کرد، و در سال ۲۰۱۴ در پی کشته شدن دو سیاهپوست دیگر بهدست پلیس اعتبار پیدا کرد و معروف شد. طی سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ دامنهی فعالیتهای این جنبش بهبیش از ۳۰ شعبه محلی در سراسر آمریکا گسترش یافت. با این وجود، جنبش زندگی سیاهپوستان مهم است بهصورت غیرمتمرکز فعالیت میکند و هیچگونه ساختار سلسلهمراتبی رسمی ندارد. در تابستان سال ۲۰۱۵، فعالان این جنبش نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را بهصورت علنی بهچالش کشیدند تا موضع خود را در مورد موضوعات مرتبط با این جنبش بهوضوح مشخص کنند. در سال ۲۰۲۰ در طی وقایع و اعتراضات پس از کشته شدن جورج فلوید بهدست مأمور پلیس در شهر مینیاپولیس در ایالت مینهسوتا، این جنبش اجتماعی در سرخط خبرها در سراسر جهان قرار گرفت.
منابعی که نویسنده مقاله از آنها استفاده کرده است:
[i] Cf. ‘The Coronavirus and the Great Influenza Pandemic’ and ‘Updating the Accounts: Global Mortality of the l9l8-1920 “Spanish flu” Influenza Pandemic´.
[ii] A Princeton professor of international relations, John Ikenberry, is drawing a conclusion of this breakdown of international liberalism similarity similar to that Lenin, who replaced the loose Second International with the centralized Comintern: Ikenberry proposes that the US should set up a ”steering committee of the world’s ten leading democracies” to “rebuild a global order that protects liberal principles.” ‘The Next Liberal Order’.
[iii] On June 17 2020 the European Commission put out a White Paper proposing regulations of acquisitions of EU companies and procurement contracts with the help of “foreign subsidies”.
[iv] Cf. The thought-provoking argument against US decline of power by Ruchir Sharma, ‘The Comeback Nation’.
[v] Even the best Western European countries are far above East Asia, Norway at 45, Finland at 59 (Worldometer)
[vi] See also ‘The Age of Magic Money’.
[vii] Part of the explanation for this is the large-scale employment of temporary labour.
[viii] Its signatures are a revealing mixture of liberal idealists and hardcore reaction. Among the latter are such distinguished democrats as the last apartheid President F.W. de Klerk, the former Argentinian President Macri, currently involved in a major spying on opponents scandal, the most aggressive war hawk of the US Congress Marco Rubio, the leader of the US Neocons William Kristol, the rightwing German architect of the division of the Ukraine, Elmar Brok, the Alliance of Democracies Foundation founded by the former NATO secretary Fogh Rasmussen, the Centre for International Private Enterprise, the George W. Bush and the McCain institutes
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلمویکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم
نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیونهم
زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوهشتم
در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنجو شش تا زمانیکه یکیدو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و میشد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوهشتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوهفتم
با رسیدن به تهران مسافرین در ترمینال پیاده شدند و ما را با همان اتوبوس به داخل زندان قصر و درآنجا هم یکسره تا جلوی «ندامتگاه شماره یک» یا همان زندان شماره یک بردند. و آنجا با اندک وسایل شخصی پیاده مان کردند. و شروعی تازه با افسران زندان جدید و بازدید و لخت شدن و تندی متداول را تجربه کردیم و با حوصله از سر گذراندیم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوهفتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوششم
در زندان بسرعت با بزرگان جنبش چریکی از نزدیک محشور شدم. اولین چیزهایی که آموختم مسائل «سازمانی» بود. جنبش چریکی در نوباوگی عملی خودش سخت تحت ضربات سرکوب قرار گرفته و نیروهایش را به نوعی میشود گفت«تلفات» داده بود. کثرت دستگیریها، علیرقم مقاومتهای ستایش انگیز بسیاری در بازجوییها؛ مانع از هدر دهی نیروهایی نشد که قرار بود رهبری و استخوانبندی این جنبش را حفظ و صیانت کنند. در تحلیلهای بعدی؛ چه در زندان و چه در درون گروههای چریکی انجام شده توجه کمی را به نقش ضعفهای سازمان نیافتگی و خلعهای آسیب پذیر آن کردند. در حالیکه هر چقدر مبارزه سهمگینتر و هرچقدر سرکوبها سبوئانهتر باشد اهمیت سازمانیافتگی دم افزون تر میشود. در حقیقت اگر سلاح درک حقایق مبارزات انقلابی فلسفه و منطق «ماتریالیستی-دیالکتیکی» است؛ سلاح مقابله با نظامهای سرکوبگر و پلیسی «سازمان» است. آن هم از منظر «سازمان پذیری» نیروهای انقلابی. درباره این مقوله در جاهای دیگری به قوت پرداخته ایم.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه