rss feed

17 اسفند 1399 | بازدید: 1427

شرکت‌های دارویی بزرگ به‌جای اختراع واکسن کرونا پول و اعتبار به‌جیب می‌زنند!

نوشته شده توسط لکس بوهلمایر - مترجم: آزاده ادیب

این تصویر که شرکت‌های بزرگ دارویی توانستند در آزمایشگاه‌های Pfizer و Moderna و دیگر شرکت‌های بزرگ به‌طور معجزه‌آسا و نجات‌دهنده‌ای واکسن کووید‌ـ‌19 را ساخته و تولید کنند، نادرست است. [در واقع] ما واکسن‌های کرونا را مدیون شرکت‌های دارویی و قدرت خلاقیت آن‌ها نیستیم، بلکه مرهون کمک‌هزینه‌های دولتی [البته از جیب مردم] و دانشگاه‌هایی هستیم که در این زمینه خلاق بوده‌اند.

 

شرکت‌های دارویی بزرگ به‌جای اختراع واکسن کرونا

پول و اعتبار به‌جیب می‌زنند!

 نویسنده: روبن مِرش Ruben Mersch

ترجمه‌ی: آزاده ادیب

منبع:

https://decorrespondent.nl/12063/de-uitvinder-van-het-coronavaccin-is-niet-big-pharma-maar-die-krijgt-wel-de-eer-en-de-poen/750923487072-1218c60a?fbclid=IwAR0-R5TgqTlnj7-H6x1qVnz2K0rhrDRbR5JFCPdxSRvEAWIfwPe1l8aUohE

 

 شرکت‌های دارویی تمام اعتبار و تحسین عمومی (به‌علاوه میلیاردها سود) را برای تولید واکسن کرونا از آنِ خود کرده‌اند. اما آن‌چه گفته نمی‌شود، این است‌که واکسن‌ها به‌هیچ‌وجه توسط صنعت دارویی ساخته نشده‌اند. با بزرگ‌ترین تولیدکننده‌ی واکسن آشنا شویم: دولت!

 یک سال پیش در رده‌بندی صنایع به‌لحاظ «قابل اعتماد بودن»، صنعت داروسازی در پایین‌تر رده قرار داشت. حتی صنعت نفت عمل‌کردِ اعتباری بهتری داشت. اما با آمدن کووید‌ـ‌19 همه‌چیز تغییر کرد. از زمان پاندمی کرونا اعتبار صنعت دارویی روبه‌افزایش گذاشته است. جای تعجب نیست که غول‌های دارویی طی این یک سال تمام رکوردهای سرعت تولید واکسن را در تولید واکسن کرونا شکستند! بدون کووید‌ـ‌19 شرکت‌ها دارویی می‌بایست در صف کسب اعتبار انتظار می‌کشیدند.

با همه‌ی این احوال، واقعیت از این قرار است ویا چنین به‌نظر می‌رسد: اعتبار در جایی شکل گرفته که تأمین مالی وجود داشته است: تصویر موجود از شرکت‌هایی داردویی بزرگ‌تر از خودِ واقعیت است!

این تصویر که شرکت‌های بزرگ دارویی توانستند در آزمایشگاه‌های Pfizer و Moderna و دیگر شرکت‌های بزرگ به‌طور معجزه‌آسا و نجات‌دهنده‌ای واکسن کووید‌ـ‌19 را ساخته و تولید کنند، نادرست است. [در واقع] ما واکسن‌های کرونا را مدیون شرکت‌های دارویی و قدرت خلاقیت آن‌ها نیستیم، بلکه مرهون کمک‌هزینه‌های دولتی [البته از جیب مردم] و دانشگاه‌هایی هستیم که در این زمینه خلاق بوده‌اند. بدین‌ترتیب که ابتدا دانش موجود به‌مثابه‌ی پیش‌زمینه‌ی ساخت واکسن توسط دانشمندان دانشگاه‌ها و ارگان‌های دولتی تولید شده بود؛ و سپس، صنعت داروسازی با ادعای مالکیت این دست‌آوردهای [علمی/تکنولوژیک]، گامِ نهایی را در روند تولید واکسن برداشت و اکنون واکسن‌ها را در ازای سود به‌دولت‌ها می‌فروشد. به‌علاوه، غول‌های داروسازی درعین‌حال کم‌ترین میزان مالیات را نیز پرداخت می‌کنند. خرید ارزان دانش، فروختن محصول تولید شده به‌واسطه‌ی این دانش با سود زیاد و پرداخت هیچ‌گونه مالیاتی برای سود کسب: این است موشک هوشمند و شگفت‌انگیز سه مرحله‌ای داروسازی‌های بزرگ!!

 

آیا مخترع واقعی واکسن کرونا ادعایی خواهد داشت؟!

در ظاهر امر واکسن چیز چشم‌گیری نیست: یک بطری شیشه‌ای حاوی چند میلی‌لیتر مایع شبیه آب؛ اما همین مایع دربردارنده‌ی دانش چشم‌گیری است. این واکسن نتیجه‌ی دانش ایمنی‌شناسی، ویروس‌شناسی، زیست‌شناسی سلولی، فیزیولوژی، اپیدمولوژی و آمار است. جمله‌ی معروفی در حوزه‌ی دانش وجود دارد: شما همواره به‌عنوان محقق بردوش «غول‌ها» نشسته‌اید! واقعیت این است که این واکسن‌ها بدون کار ترکیبی هزاران دانشمند ساخته نمی‌شد؛ دانشمندانی که تقریباً همگی از پول متعلق به‌عموم حقوق می‌گیرند.

فقط در آمریکا که اصطلاحاً بازار آزاد [جهان] نامیده می‌شود، بیش از 70 درصد تحقیقات اساسی که پایه ابداعات مختلف (ازجمله اینترنت، صفحات فینگرتاچ و داروها) به‌حساب می‌آیند، توسط ارگان‌های دولتی و دانشگاه‌ها تأمین مالی و فنی می‌شوند. فقط 30 درصد از هزینه‌ی این تحقیقات توسط بخش خصوصی تأمین می‌شود.

منطق شرکت‌های دارویی بدین‌ترتیب است که فقط درصورتی در تحقیقات علمی سرمایه‌گذاری می‌کنند که به‌سودآوری و فروش کوتاه‌مدت محصول خاصی مطمئن باشند. دست‌یابی به‌موفقیت‌های اساسی در حوزه‌ها‌ی مختلف علم و برنامه‌های کاربردی [در تولید محصولی خاص] می‌تواند دهه‌ها از یکدیگر فاصله داشته باشند.

هنگامی که سندی برنرِ محقق Sydney Brenner در سال 1961 در دانشگاه کمبریج ساختار mRNA بررسی  کرد و تغییر داد، هرگز نمی‌توانست بداند که 60 سال بعد نتیجه‌ی تحقیقاتش برای تکمیل یک تیپ جدیدِ واکسن درمقابله با ویروس کرونا بسیار مهم خواهد بود.

 

واکسن کرونا ویروس: با کمک هزینه‌های دولتی

تحقیقات مکرر ثابت می‌کند که دولت [البته به‌هزینه‌ی مالیاتی که توده مردم می‌پردازند] مبتکر پیشرفت علم پزشکی است. این قطعاً در مورد واکسن‌هایی که هم‌اکنون دنیا بتواند با آن‌ها از شر کوید‌ـ‌19 خلاص شود نیز صادق است.

هردو واکسن فایزر‌/‌بیونتاک و هم‌چنین مدرنا برخلاف واکسن‌های سنت که از یک ویروس ضعیف برای ایجاد ایمنی استفاده می‌شد، با فن‌آوری mRNA کار می‌کنند. در این واکسن‌ها دستورالعمل ساخت پروتئین خاصی تزریق می‌شود. این دستورالعمل‌ها از یک قطعه ماده‌ی ژنتیکی، mRNA ساخته شده‌اند که در سلول‌های ما به‌پروتئین شاخک‌های کروناویروس تبدیل شده و سیستم ایمنی بدن را در مقابل حمله‌ی ویروس کرونا آماده می‌کند.

این ایده که می‌توان از mRNA در بدن برای ساختن یک پروتئین استفاده کرد، برای اولین بار در 1989 در تحقیقی توسط کاتالین کاریکو Katalin Karikó بیوشیمیت مجارستانی، انجام شد.

کاریکو و هم‌کارانش این کار مهم را در دانشگاه پنسیوانیا انجام دادند و بخش زیادی از هزینه‌ی این تحقیق توسط انستیتو بهداشت ملی آمریکا NIH و پول دولتی (یعنی: درآمد عمومی/مالیاتی) پرداخت شد.

دومین موفقیت مهم برای درست کردن واکسن‌های فعلی نیز در آزمایشگاه‌های شرکت‌های دارویی به‌دست نیامده است. برای این‌که mRNA به‌محل مورد نظر در سلول‌های برسد، به‌یک لایه لیپیدی (یعنی: پاکت چربی که به‌دیواره‌ی سلول‌های ما جوش بخورد) نیاز دارد. یافتن پاکت مناسب به‌سال‌ها تحقیق نیاز داشت که عمدتاً در انستیتوی فن‌آوری ماساچوست MIT انجام شد ـ و بنابراین، بیش‌ترین بودجه‌ی آن توسط دولت [یعنی: درآمد عمومی/مالیاتی] پرداخت گردید.

سومین بخش از معمای این واکسن که دانش مربوط به‌پروتئین شاخک ویروس جدید کروناست، یعنی خارهای خارجی آن نیز به‌لطف تحقیق در مورد ویروس کرونای قبلی (یعنی: مرس MERS) پیش از این نیز در دسترس بود. همان‌طور که حدس زدید، این تحقیق هم با پول دولت [یعنی: درآمد عمومی/مالیاتی] انجام شده است.

این بودجه‌ی عمومی فقط به‌واکسن‌های mRNA مربوط نمی‌شود. فن‌آوری واکسن آسترازنکا AstraZeneca نیز با پول عمومی/مالیاتی ساخته شده است، به‌دهه‌ها تحقیق نیاز بود که در انستیتوی ژنو (بخشی از دانشگاه آکسفورد) انجام شد.

 

 دولت‌ها تحقیق می‌کنند،

نتایج را شرکت‌ها ثبت می‌کنند[!]

چرا شرکت‌های دارویی این‌گونه تحقیقات را انجام نمی‌دهند؟ [پاسخ] بسیار ساده است: هزینه این‌گونه تحقیقات (به‌ویژه در مورد واکسن‌ها) زیاد و ریسک آن‌ها نیز بالاست. اگر شرکت دارویی بدشانس باشد، قبل از ورود به‌بازار، همه‌گیری ازبین خواهد رفت. درغیر این‌صورت هم تولید واکسن به‌دلیل ارزان بودن چندان سودآور نیست. به‌همین دلیل شرکت‌های دارویی به‌ندرت در تحقیقات واکسن سرمایه‌گذاری می کنند.

در سال 1967 سی‌وهفت شرکت دارویی واکسن تولید می‌کردند، این تعداد در سال 2003 به‌پنج شرکت کاهش یافت. تنها در سال 2007، بعد از این‌که سخت‌ترین کارها به‌انجام رسیده بود، چند شرکت‌ کوچک دارویی به‌فن‌آوری mRNA علاقه نشان دادند. بیون‌تاک آلمانی و مدرنای آمریکایی در میان این شرکت‌ها تصمیم گرفتند که این تحقیقات را گسترش دهند. و به‌همین دلیل هم دوباره از دولت‌ها کمک گرفتند و در نهایت با پول عمومی/مالیاتی موفق به‌ثبت این واکسن‌ها شدند.

هنگامی که در سال 2020 مشخص شد که ویروس جدید کرونا پدید آمده است، شرکت‌های مدرنا، بیوتک و آسترازنکا با شانس خوب خود مواجه شدند! آن‌ها هم‌اکنون صاحب دانش لازم برای مبارزه با این پاندمی هستند و توانسته‌اند تولید واکسن را شروع کنند. با وجود این، در آغاز به‌دیدار دولت رفتند.

شرکت دارویی مدرنا در شروع پاندمی تقریباً یک میلیارد دلار از انستیتوی دولتی DARPA آمریکا برای تولید و تست واکسن کرونا دریافت کرد. آسترازنکا 2/1 میلیارد دلار از دپارتمان سرویس سلامت و بهداشت U.S. دریافت کرد. شرکت فایزر با افتخار اعلام کرد که بودجه‌ی دولتی را قبول نخواهد کرد، اما اضافه نکرد که شرکت آلمانیِ بیونتک که با او هم‌کاری کرده است، قبلاً 445 میلیون دلار از دولت آلمان و 30 میلیون دلارِ دیگر هم از اتحادیه‌ اروپا در آغاز پاندمی دریافت کرده است.

هنوز مشخص نشده است که خودِ شرکت‌های دارویی در تولید و آزمایش واکسن‌های خود چقدر سرمایه‌گذاری کرده‌اند. شرکت‌های دارویی عادت ندارند مسائل مالی خودرا با افراد بیرون از شرکت به‌اشتراک بگذارند. ما خوب می‌دانیم که آن‌ها برای مرحله‌ی آخر تولید و توزیع واکسن‌ها نیز تا حد ممکن ریسک مالی را به‌دولت‌ها منتقل می‌کنند.

شرکت‌های دارویی واکسن‌ها را پیش‌فروش می‌کنند: آن‌ها قبل از اطمینان از ایمنی و مؤثر بودن واکسن مورد نظر، آن را می‌فروشند. دولت‌های مختلف از آن‌ها حمایت می‌کنند. ازآن‌جاکه دولت‌ها می‌حواهند مردم را به‌سرعت واکسینه کنند، الزاماً خطر ناکارآمدی واکسن را هم می‌پذیرند.

بنابراین، دولت‌ها می‌بایست پیشاپیش هزینه‌ی واکسن را بپردازند. قراردادهای میان شرکت‌های دارویی و دولت‌های مختلف مخفی می‌ماند. بنابراین، ما دقیقاً نمی‌دانیم که چه مقدار پول روی میز گذاشته می‌شود، اما طبق گزارش‌های رویتر پولی که توسط دولت‌ها پرداخت شده، 10 میلیارد دلار است.

 

شرکت‌های دارویی چقدر سود می‌برند؟

البته شرکت‌های دارویی نیز کارهایی انجام می‌دهند. آن‌ها واکسن‌ها را تولید می‌کنند و در ابعاد گسترده تست کرده و یک شبکه‌ی تولید و توزیع بزرگ ایجاد می‌کنند. با این‌حال، خطر این میزان از سرمایه‌گذاری هم تااندازه‌ی زیادی توسط دولت‌ها به‌واسطه‌ی پیش‌خرید سفارشات پوشش داده می‌شود. با همه‌ی این احوال، سود ناشی از فروش کاملاً به‌شرکت‌های دارویی تعلق دارد. این سود نه تنها حاشیه‌ای نیست، بلکه در ابعاد خود کلان هم به‌حساب می‌آید.

در دسامبر 2020 وزیر امور خارجه‌ی بلژیک در توییتی لیست گسترده‌ای را منتشر کرد که نشان دهنده‌ی مبلغ پرداخت شده‌ی مخفیانه‌ی تاکنونی دولت در ازای هر واحد واکسن بود: 18 دلار برای واکسن مدرنا، 5/14 دلار برای فایزر/بیونتک و 16/2 برای واکسن آسترازنکا. اما رویتر بعداً خبر خودرا به‌این ترتیب اصلاح کرد که قیمت هرواحد واکسن فایزر/بیوتک 90/18 دلار است. آیا این مبلغ برای یک واحد واکسن زیاد است؟ البته قیمت‌ها به‌‌هزینه‌ی تولید واکسن ارتباط دارند. دانشمندان کالج امپریالِ لندن قیمت ماده‌ی فعال در واکسن‌های مدرنا و فایزر/بیونتک را به‌علاوه‌ی ساعت کار انسانی به‌ترتیب 02/2 و 62/0 دلار برای هر واحد واکسن محاسبه کرده‌اند. علاوه براین، هزینه‌های بسته‌بندی تقریباً 31/0 دلار برای هر واحد است. برآورد هزینه‌های توزیع دشوار است: زیرا واکسن‌های mRNA باید در دمای خیلی سرد نگهداری شوند. گرچه تاکنون هیچ کارشناسی مقدار دقیق هزینه‌ها توزیع را برآورد نکرده است، اما همگی توافق دارند که قطعاً یک دلار در روز باید کافی باشد.

هزینه‌ی هر واحد واکسن فایزر/بیونتک حدود 2 دلار است که این شرکت هرواحد آن را حدود 10  برابر (یعنی: 90/18 دلار) می‌فروشد. بنابراین، فایزر/بیونتک در ازای هرواحد واکسن حدود 17 دلار سود به‌دست می‌آورد؛ و انتظار دارد تا سال 2021 حداقل 3/1 میلیارد واحد واکسن بفروشد. بنابراین، اگر آن‌ها بتوانند همه‌ی این واحدها را تولید کرده و به‌فروش برسانند، فقط در سال جاری 22 میلیارد سود خواهند برد.

حتی اگر این شرکت‌ها 3 میلیارد دلار هم برای تحقیق، آزمایش و هزینه‌های تولید واکسن هزینه کرده باشند ـ‌اجازه بدهید این فرض را تماماً بپذیریم‌ـ بازهم سود سالانه‌‌ی فایزر/بیونتک در رابطه با همین واکسن حدود 19 میلیارد دلار است. این محاسبه برای شرکت مدرنا در سال 2012 حدود 15 میلیارد دلار است.

فایزر در بیانه مطبوعاتی خود که براساس نتایج 3 ماه گذشته تدوین شده است، اعلام کرد که تا پایان سال 2021 حدود 15 میلیارد واکسن می‌فروشد که تقریبا 5 میلیارد سود دربرخواهد داشت. گرچه همین هم پول خیلی زیادی است؛ اما خیلی کم‌تر از محاسبات من است. با وجود این‌که محاسباتم را به‌متحصصان متعددی نشان داده‌ و تأیید آن‌ها را گرفته‌ام؛ اما چه‌بسا بعضی از هزینه‌ها را درنظر نگرفته باشم.

به‌هرروی، حتی اگر محاسبه‌ی من در رابطه با سود، برآوردی بیش از حد باشد، بازهم شرکت‌های مدرنا، فایزر و بیونتک میلیاردها سود کسب حواهند برد.

واکسن آکسترازنکا داستان متفاوتی دارد. این شرکت وعده داده است که تا زمانی که پاندمی ادامه دارد، هیچ سودی از تولید این واکسن نبرد؛ و هرواحد از واکسن را 16/2 دلار (یعنی: چندین برابر ارزان‌تر از واکسن مدرنا و فایزر/بیونتک) بفروشد. احتمالاً هزینه‌های تولید و توزیع واکسن آکسترازنکا کم‌تر است، چراکه این واکسن را به‌سادگی می‌توان در یخچال نگهداری کرد. گرچه شرکت‌های دارویی فایز/بیونتک و مدرنا هرگز ادعا نکرده‌اند که از طریق فروش واکسن سود نخواهند برد؛ اما آیا بازگشت سرمایه تقریباً تا 1250 درصد منطقی است؟ آیا این «بازگشت» اساساً سرقت اموال عمومی/دولتی/مالیاتی نیست؟ مدیر شرکت فایزر، آلبرت بورلا Albert Bourla، این ایده را که شرکت او نباید از طریق واکسن سود ببرد، بسیار تعصب‌آمیز و افراطی خواند. به‌گفته‌ی بورلا، شرکت فایزر حق دارد که زیاد سود ببرد؛ چراکه کاشف داروی نجات دهنده است. اما وی نگفت که دولت بیش‌ترینِ کارهای پایه‌ای را برای ساخت واکسن تأمین مالی کرده است.

 

چشم‌انداز دولت در ازای سرمایه‌گذاری برای واکسن

تنها بخش بسیار کوچکی از کل این سود به‌دولت‌ها و دانشگا‌ها برمی‌گردد. گرچه دانشگاه آکسفورد حق امتیاز بعضی از موادی را دارد که در تولید واکسن آسترازنکا مورد استفاده قرار گرفته‌اند؛ اما در مجموع 90 میلیون دلار به‌اضافه‌ی 6 درصد از سود حاصل از فروش واکسن به‌این دانشگاه تعلق می‌گیرد. [از طرف دیگر] گرچه حق ثبت شده‌ی بعضی از مواد به‌کار رفته در اختراع و تولید واکسن کرونا به‌دولت ایالات متحده تعلق دارد؛ اما تاآن‌جا که معلوم شده است، این دولت سودی از فروش واکسن کسب نخواهد کرد.

علاوه‌بر همه‌ی این‌ها، شرکت‌هایی را باید در نظر گرفت که از پرداخت مالیات لعنتی امتناع می‌ورزند. سازمان غیردولتی آکسفام Oxfam در سال 2018 کشف کرد که شرکت فایزر با نگهداری پولِ [حاصل از سود] خود در بهشت‌های مالیاتی (مانند برموردا یا جزایر کیمن) از پرداخت بیش از یک میلیارد دلار مالیات فرار کرده است.

این را نیز باید اضافه کرد که شرکت‌های دارویی هنگام سرمایه‌گذاری در زمینه‌ی تحقیقات از تخفیف مالیاتی بسیاری برخوردار می‌شوند، و با اطمینان می‌توان گفت: غول‌های دارویی از راه‌های گوناگون وارد می‌شوند تا از پول‌های عمومی/مالیاتی بهره‌مند ‌شوند.

ماه‌هاست که ما در رسانه‌ها درباره‌ی واکسن مدرنا، فایزر یا آسترازنکا صحبت می‌کنیم. آیا این امکان وجود دارد که این واکسن‌ها را دولتی بنامیم؟ نه، چنین امکانی وجود ندارد. زیرا علی‌رغم این‌که از پول دولت برای پیشرفت فن‌آروری لازم برای تولید واکسن استفاده شده است، اما همین دولت‌ها قواعد بازی را طوری جفت‌وجور کرده‌اند تا رفتار انگلی صنعت دارو هم‌چنان امکان‌پذیر باشد و ادامه بیابد. [به‌بیان دیگر، دولت‌ها به‌حساب پول به‌اصطلاح «عمومی» (که در واقع مالیاتی است که از جیب مردم کارگر و زحمت‌کش بیرون کشیده می‌شود)، این امکان را فراهم می‌کنند تا غول‌های دارویی در کنار دیگر غول‌های سودخوار از سودهای بسیار کلان بهره‌مند شوند].

You have no rights to post comments

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌وسوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ودوم

ملاقات به‌هم خورد و تنها من توانستم به‌مادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبل‌ها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیری‌های افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم به‌وسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجه‌ای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامی‌های سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه به‌افسر نگهبان و حل‌وفصل موضوعات بند ما بود . وی به‌اتفاق آقای حجری به‌«زیر هشت» رفتند و به‌شدت به‌رفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخله‌ی رئیس زندان و به‌دستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که به‌سرانجام نرسید. به‌نظر می‌رسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه به‌جوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ویکم

اولین تبعیدی‌ها از هر دو زندان شماره چهار و سه هم‌زمان فراخوانده شدند و به‌زندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همه‌ی زندانیان برای بدرقه به‌راهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست می‌زدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف به‌سمت درِ بند (زیر هشت) حرکت می‌کردند و با تک تک افراد دست می‌دادند و روبوسی می‌کردند. برخی می‌گریستند و برخی یاران هم‌رزم‌شان را در بغل گرفته، می‌فشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانی‌که به‌تبعبد برده می‌شدند، به‌درود می‌گفتند. شعارها از جمله این‌چنین بود: «امید به‌پیروزی آتی خلق قهرمان».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌ویکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ام

عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمه‌ی افراد این گروهِ محاکمه مسن‌تر بود. برادرش عبدالرضا بیش‌تر در سایه قرار داشت.

عباس، دانشجوی رشته‌ی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان می‌شناختم. زمانی‌که عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی می‌کرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباط­های من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفته­ی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.

سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من این‌طور خبر شدم که «او که در زندان به‌لحاظ روحی  آسیب دیده بود.» شاید هم به‌این نتیجه رسیده بود که با مبارزه‌ی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌ام

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ونهم

البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان می‌گذاشته و از این دو نفر برای تمایل به‌مشارکت سئوال میکرده که حاضر به‌فرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را به‌ما می‌داد و علی را هم به‌شهادت می‌گرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و به‌شدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمی‌دانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاق‌ها(سلول‌ها) اصلاً بسته نشود.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌وهشتم

......

بیژن (هیرمن‌پور) با من مرتب وقت می‌گذاشت و برایم از تجارب و دانسته‌هایش با دقت و گسترده می‌گفت. این پیوند گرچه  بنا بر حادثه‌ی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را می‌توانم به‌یاد بیاورم که در تشخیص‌های بعدی و انتخاب‌های آتی‌ام تعیین‌کننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت به‌وی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقل‌های ارتباطی، همه از او دوری می‌کردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منش‌های رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «می‌یپنداشتند ساواکی است.»

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top