معترضین در ایران: امیدواریم که این موج اعتراضات «آغاز یک پایان باشد».
آیا آزاد کردن هفت میلیارد دلار از پولهای بلوکه شدهی دولت ایران، درست هنگامی که جمهوری اسلامی درگیر سرکوب همهجانبه و شدتیابندهی جنبش «زن، زندگی، آزادی» و خیزش روبهگسترش مردمی است، تصافی بوده است؟ شاید قبل از شروع این جنبش هم گفتگوهایی برای مبادلهی زندانی و آزاد کردن بخشی از پولهای بلوکه شده مطرح بوده است، اما نمیتوان دست از این گمان برداشت که وقوع جنبش «زن، زندگی، آزادی» روند این گفتگو و تحقق آن را سرعت بخشیده است.
معترضین در ایران:
امیدواریم که این موج اعتراضات «آغاز یک پایان باشد».
ترجمه: آزاده ادیب
منبع: 'Dit is het begin van het einde', hopen de demonstranten in Iran (nos.nl)
یادداشت سایت رفاقت کارگری:
انگیزهی ترجمهی و انتشار این مصاحبهی گزارشگونه اساساً ارائهی تصویری مستند از نگاه آمریکاییها، اروپاییها و بهویژه نگاه رسمی دولت و تااندازهای مردم هلند از جنبشهای اجتماعی/طبقاتی و ازجمله همین جنبش اخیر است که بنا بهویژگیاش وجه طبقاتی آن تبارز چشمگیری نداشته است. ژورنالیسم غربی (که در سرسپردگی بورژوایی/امپریالیستیاش شکی نیست) ضمن ارائهی پارهای از مشخصههای یک جنبش، بهطور آگاهانهای میکوشد روند حرکت آن را (بهویژه آن هنگام که فرارونده و اوجگیرنده است) پنهان کند. انتخاب مشخصهها برای ارائه نه تصادفی است و نه سلیقهای. اساس این انتخابْ سرقت رساییها جنبشها بهزیان نارسایی و نهایتاً زمینهسازی برای بلعیدن آن است.
آیا آزاد کردن هفت میلیارد دلار از پولهای بلوکه شدهی دولت ایران، درست هنگامی که جمهوری اسلامی درگیر سرکوب همهجانبه و شدتیابندهی جنبش «زن، زندگی، آزادی» و خیزش روبهگسترش مردمی است، تصافی بوده است؟ شاید قبل از شروع این جنبش هم گفتگوهایی برای مبادلهی زندانی و آزاد کردن بخشی از پولهای بلوکه شده مطرح بوده است، اما نمیتوان دست از این گمان برداشت که وقوع جنبش «زن، زندگی، آزادی» روند این گفتگو و تحقق آن را سرعت بخشیده است. بههرروی، نباید نادیده گرفت که وجود دلار و نوید پاداشهای بیشترْ برای افراد حاضر در ماشین سرکوبْ انگیزهآفرین است و بهماشین سرکوب سوخت میرساند و آن را روغنکاری میکند.
واقعیت این استکه کمک غیرمستقیم ایالات متحده بهماشین سرکوب جمهوری اسلامی درحالی عملی میشود که همین عالیجنابان «مستقیماً» از جنبش حاضر دفاع میکنند. چرا؟ برای اینکه اگر جمهوری اسلامی باقی بماند، عموسام در حق آنها دوستی کرده و شریک قافلهی چپاول بوده و بازهم خواهد بود؛ و درصورتی هم که جنبش گسترش بیابد و بساط جمهوری اسلامی را جمع کند، با برندهبازی نیز «دوستی» کرده، و بازهم برندهی بازی مرگ و زندگی خواهند بود و سهم خود را بهانحاء گوناگون طلب میکند.
بهمقالهی ترجمه شده از زبان هلندی برگردیم:
این مقاله (همانند بسیاری از مقالات برخاسته از ژورنالیسم غربی) ضمن اینکه بههمهچیز و همهی زوایا اشارات گذرایی میکند و گزارشی از آنها ارائه میدهد؛ اما روند حرکت، بنیانهای ساختاری آن و جنبههای طبقاتیاش را در محاق سکوت پنهان میسازد. چرا؟ برای اینکه همان نقش ایالات متحده را در عرصه خبری و بهاصطلاح فرهنگی ایفا کرده باشد. اغلب خوانندههای اینگونه مقالات (که هم گزارشی هستند و هم القاکنندهی تحلیل) احساس رضایت میکنند؛ اما براساسِ اینگونه مقالات نه تنها بهدریافتی برخاسته از حرکت جنبش و جنبهی دیالکتیکی و اجتماعی/طبقاتی/تاریخی آن دست نمییابند، بلکه احتمال توقف در وادی سکون را افزایش میدهند، و بهمانعی برای دخالتگری خردمندانهی سوسیالیستی نیز تبدیل میشوند.
بههرروی، چنانچه مسئلهی دستیابی بهوضعیت و سوختوساز جنبشها در میان باشد، همواره پرسوجو از کسانی که در جریان عملی آن قرار دارند و حتی سؤال از ناظران نزدیک بهرویداها مطمئنتر از رسانههای دولتی (اعم از غربی یا شرقی) و فضای مجازی است که هرکس وقایع را از پسِ حدیث آرزومندی خود رسانهای میکند.
*****
معترضین در ایران:
امیدواریم که این موج اعتراضات «آغاز یک پایان باشد».
شبهای پیدرپی زنان و مردان ایرانی ـاعم از پیر و جوانـ بهخیابانها میآیند. آنها علیه ظلم و ستم رژیم اسلامی، فساد و نداشتن چشماندازی برای آینده بهپاخاستهاند. درحالی که بیش از دو هفته از آغاز اغتراضات میگذرد، هنوز خشم و مقاومت مردم معترض فروکش نکرده است.
رادیود/تلویزیون دولتی هلند (NOS) از برخی افراد ساکن در ایران دربارهی وضعیت کنونی [جنبش] سؤالاتی را مطرح کرده است. پاسخدهندگان بهسؤالات از ترس دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی خواستند که ناشناس بمانند.
مرگ مهسا امینی
پس از مرگ دختر 22 سالهی کورد، مهسا امینی، اعتراضات آغاز شد. این دختر کورد نیمهی سپتامبر توسط گشت ارشاد [که اخلاق و رفتار اسلامی/تحمیلی را کنترل میکند]، بهدلیل نداشتن روسری مناسب با قوانین پوشش اسلامی [البته طبق نظر مأمورین گشت ارشاد] بازداشت شد.
مهسا در مرکز گشت ارشاد حالش بد میشود و سه روز بعد در بیمارستان فوت میکند. شاهدان عینی بهخانوادهی مهسا گفتهاند که مأموران گشت ارشاد پس از دستگیری مهسا، او را بهشدت مورد ضرب و شتم قرار داده و ضربههایی هم بهسر او وارد آوردهاند.
«آغاز یک پایان»
(م) که فردی از تهران است، میگوید: مرگ مهسا مردم را سخت عصبانی کرد. این آغازی برای پایان حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی، رژیمی است که جوانها را سلاخی میکند تا برقرار بماند.
(ح) که خودرا فقط ایرانی معرفی میکند، میگوید: رژیم ما زنان را بهدلیل و بهبهانهی بدحجابی دستگیر و مانند افراد خلافکار و جانی با آنها برخورد میکند. ما زنان [در کلیت خویش] بهعنوان افراد غیرسیاسی بهجز خواستهی معمولی انتخاب پوشش، مطالبهی ویژهای نداریم. من بهسختی جرأت میکنم بعضی از کلمات را تایپ کنم. او میگوید پلیس در همهی خیابانها حضور دارد و سرویسهای امنیتی همهچیز را زیر نظر دارند. خبرنگاران خارجی بیرون رانده میشوند، و خبرنگاران داخلی هم اجازه پخش اخبار اعتراضات را ندارند. گذشته از این مسئله، اینترنت هم قطع شده و واتساپ و ایسناگرام و تلگرام هم در بیشتر مواقع در دسترس نیستند.
او ادامه میدهد: با وجود اینکه من بهسختی جرأت تایپ برخی کلمات را دارم؛ اما میخواهم بهاعتراضات نیز توجه شود. یکی از دوستان من که بهطور فعال در اعتراضات شرکت داشت، چند روز پیش ناپدید شد. من که قبل از ناپدید شدن این دوست با او در تماس بودم، پس از ناپدید شدنش پیامهای تهدیدآمیز دریافت میکنم.
(م) میگوید: در چند شب گذشته شاهد سرکوبهای بسیار خشن از طرف مأمورین دولتی بودهایم. در میان ساکنین ایران شایع شده است که این اعمال خشونتآمیز نه تنها توسط پلیس ضدشورش انجام میشود، بلکه از مردان لبنانی و عراقی هم استفاده شده است. [لازم بهتوضیح استکه تاکنون هیچ مدرکی دال برصحت این خبر بهدست نیامده است ـ مترجم]
(م) ادامه میدهد، سرکوبگران از سلاحهایی [مانند تفنگ ساچمهای و حتی سلاحهای جنگی] استفاده میکنند که میتواند مردم را کور کند و حتی بکشد. براساس آمار مخالفان جمهوری اسلامی و سازمانهای غیردولتی تا انتشار این مصاحبهی گزارشگونه، 133 نفر کشته و 1200 نفر نیز بازداشت شدهاند.
دولت رئیسی میگوید که تمام تلاش خودرا برای سرکوب اعتراضات انجام خواهد داشت. بهگفتهی او «دشمنان خارجی پشت این ناآرامیها و اعتراضات قرار دارند».
(م) در ادامه میگوید، ما بهسختی فرصتی برای بیان نارضایتی خود پیدا میکنیم.
(اف) میگوید، گرچه شرکت در تظاهرات با دشوارهای بسیاری همراه است، اما بهنظر میرسد که معترضین قصد تسلیم شدن ندارند. او میگوید، هماکنون (4 اکتبر 2022) تظاهراتکنندگان کمتر دیده میشوند؛ چراکه پلیس و سرویسهای امنیتی در همهجا حضور دارند. اما راههای دیگری هم برای بیان نارضایتی وجود دارد. مردم بهپشتبامها رفته و علیه رژیم شعار میدهند. عدهای در خیابانها میگردند و بوق میزنند.
نسل جدید
بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 میلیونها ایران بهخیابانها آمدند [جنبش سبز]. آنها با انتخاب مجدد احمدی نژاد بهعنوان رئیس جمهور مخالف بودند. در سال 2019، پس از بالا رفتن بیسابقهی قیمت بنزین توسط دولت، دوباره مردم بهخیابانها آمدند.
(ب) میگوید، جالب این استکه شرکتکنندگان در این موج از اعتراض جسورتر شده و از پلیس ضدشورش ترس چندانی ندارند. بهنظر من دلیل این امر این استکه این نسل سرخوردگی و ظلمی را که ما پس از جنگ بین ایران عراق تجربه کردیم، تجربه نکرده است.
«امید در ناامیدی»
مردم پس از جنگ بین ایران و عراق تحت فشار همهجانبهی شدید قرار گرفتند. رهبران روحانی [یعنی: آخوندها] از هرترفندی استفاه کردند تا مردم نتوانند با فرهنگ غربی آشنایی پیدا کنند.
اما این نسل جدید بهاینترنت دسترسی دارد. آنها بهنسبت بهنسلهای قبلی بهدنیای غربی بسیار نزدیکترند. خانوادههایشان بهآنها اجازهی شرکت در تظاهرات را میدهند.
(م) میگوید، ما هم مانند همهی مردمی که زیر استبداد و دیکتاتوری زندگی کرده و میکنند، در روزگار سخت و سیاهی زندگی میکنیم. اما ما ایرانیها ضربالمثلی داریم: «در ناامیدی بسی امید است، پایان شب سیه سفید است».
*****
وسطهای این مقاله یک ویدیو نیز قرار دارد که ضمن نشان دادن تصاویری از جنبش جاری در ایران، چند نفر هم بهزبانهای فارسی و انگلیسی و هلندی از هلندیها برای پشتیبانی در امر خبررسانی تشکر میکنند.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت 30
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمونهم
البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان میگذاشته و از این دو نفر برای تمایل بهمشارکت سئوال میکرده که حاضر بهفرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را بهما میداد و علی را هم بهشهادت میگرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و بهشدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمیدانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاقها(سلولها) اصلاً بسته نشود.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهشتم
......
بیژن (هیرمنپور) با من مرتب وقت میگذاشت و برایم از تجارب و دانستههایش با دقت و گسترده میگفت. این پیوند گرچه بنا بر حادثهی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را میتوانم بهیاد بیاورم که در تشخیصهای بعدی و انتخابهای آتیام تعیینکننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت بهوی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقلهای ارتباطی، همه از او دوری میکردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منشهای رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «مییپنداشتند ساواکی است.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهشتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهفتم
.... من وسط نیمکت نشستم، بلافاصله رئیس بند که مرد کوتاه قد و تنومندی بود آمد و روبروی من نشست. تنهاش را بهعقب تکیه داد دو دستش را بهلبه نیمکت گرفت، جفت پای چکمه پوشش را بالا آورد و محکم بهصورت من کوبید. بسیار سریع و خیلی غیرمترقبه این حرکت را کرد، سرم از پشت بهمیلههای پنجره خورد و شکست و خون بهداخل لباسم راه گرفت. در اثر ضربه مستقیم لگدْ صورتم متورم و کبود شد، دهان و بینیام بهشدت خون افتاد. او بلافاصله بلند شد و تا من بخودم بیایم چند مشت محکم بهسر و روی من کوبید و بلافاصله از داخل اطاقک بیرون رفت و زندانی پیاده شده را سوار کرد. زندانی این قیافهی بهسرعت تغییر یافتهی مرا با حیرت و وحشت غیرقابل کنترلی دید وخشم خود را با شعار دادن علیه ساواک اظهار کرد. و شروع کرد بهفحش دادن بهزندانبان. ماشین راه افتاد و بهسرعت بهزندان قزل قلعه رفت. مدتی مرا در حیاط بیرونی، روبروی دفتر ساقی رئیس زندان، نگه داشتند. بعد بهاطاق ساقی بردند.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوهفتم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموششم
یک روز وسطهای روز بود که نگهبان در اتاق را باز کرد و گفت حاظر باشید، بازدید داریم. دقایقی بعد همهی سربازجوها بهترتیب سلسلهمراتب وارد اتاق شدند. در آستانهی در کنار هم ایستادند. سر دستهشان حسینزاده بود. عضدی و منوچهری و چندتای دیگر هم بودند. همه با سروضع (بزک کرده) کتوشلوار و کراوات و کفشهای براق که روی کفپوش اتاق پا گذاشتند. با ورودشان قدم زدن بعضیها که وسط اتاق راه میرفتند، متوقف شد. چند نفر از کسانی که نشته بودند، بهسرعت و بقیه هم با تأخیر و اکراه بلند شدند و ایستادند. هیچ گفتگو و حالت و رفتاری حاکی از ادای احترام در بین نبود. نه کسی سلام کرد و نه خشنودی از این دیدار در بین بود
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستوششم
بههرحال، موقع بدرود بود. نگهبان آمد و مرا پس از وداع گرم با همسلولیها از آنجا برد. اما محل زندان بعدی چند قدمیِ همین سلولها بود. جایی که به آن حیاط یک و حیاط دو میگفتند و در دو طبقه و چهار اتاق بزرگ بود. من به حیاط یک اتاق یک برده شدم. فضایی چهل، پنجاه متری با بیش از سی زندانی بازداشتی که هنوز به دادگاه نرفته و حکم نگرفته بودند. اتاقی که از یک راهرو، درِ ورودی کاملا بستهای داشت، و از یک طرف پنجره هایی داشت که به باغچه انبوهی ناظر و کاملاً محفوظ بود و با کرکرههای ثابت آهنی از فضای آزاد جدا میشد، که نور کمی را به داخل اجازه میداد و مانع دید مناسب بیرون هم بود.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه