rss feed

25 اسفند 1394 | بازدید: 5552

اعتصاب معدنچیان انگلیس (1985-1984)

نوشته شده توسط پویان فرد

onfife-prods-l167-full-1409000446-lst150311همسران، مادران و دختران معدن‌چیان نقش بسیار مهمی در طول اعتصاب بازی ‌کردند؛ و در بیش‌تر مواقع، وظایف جمع‌آوری کمک‌های مالی و هم‌چنین نیروی انسانی در آشپزخانه را به‌عهده داشتند که به‌شدت برای اجتماعات اعتصابیون گرسنه مورد نیاز بود. آن‌ها هم‌چنین مقادیر بسیار زیادی آثار ادبی تولید کردند که در مقابل حملات مطبوعات ملی، اغلبْ طبیعتی دفاعی داشت. اولین گروه از این نوع «زنان بارنسلی برعلیه تعطیلی معادن ذغال سنگ»  بود...

 

اعتصاب معدنچیان انگلیس (1985-1984)

 

مأخد:https://libcom.org/library/notes-on-the-miners-strike-1984-1985

ترجمه: پویان فرد

چند کلام از مترجم[1]

به‌وقول نویسنده‌ی این ترجمه: «این نوشته درباره‌ی اعتصاب کارگران معادن ذغال سنگ انگلیس است که برعلیه تعطیلی معادن و حفظ «اتحادیه ملی معدن‌کاران» بریتانیا(NUM) دست به‌اعتصاب زدند. این مقاله حاوی اطلاعات مهمی درباره‌ی اعتصاب، پیش‌زمینه‌ها، وقایع بعداز آن و نیز اهمیت اعتصاب 1985-1984برای تمام کارگران در بریتانیاست.

ترجمه‌ی حاضر علی‌رغم این‌که به 30 سال پیش یک کشور اروپایی مربوط است، اما در سه مورد حاوی همان قانون‌مندی‌ای است که همواره و در شرایط فعلی نیز مصداق دارد.

1) احزاب بورژوائی با هر نام و نشان و ایده‌ای در مسیر تثبیت نظام بورژوازی، قوانینی وضع می‌کنند که به‌هرصورت نتیجه‌ای جز استثمار و تشدید استثمار توده‌هایکارگر زحمت‌کش ندارد. این نه ناشی از انحرافات این احزاب، بلکه صراحتاً به‌دلیل مکانیزم‌‌های درونی و بیرونی نظام ‌سرمایه‌داری و اشتراک ذاتی این احزاب با این نظام است. همان‌طور که در این مقاله می‌بینیم: «دولت کارگری به‌این مسئله پی‌برد که طبقه‌ی کارگر، به‌ویژه کارگران معادن، از ظرفیت اِعمال قدرت سیاسی برخوردارند، و اگر این ظرفیت را به‌درستی به‌کار بگیرند، حتی می‌توانند رهبری کشور را نیز تغییر بدهند، بنابراین «حزب کارگر» برای جلوگیری از ‌تکرار اعتصاب معدن‌چیان همانند سال‌های 1969، 1972 و 1974 اتاق‌های فکر را ایجاد نمود تا درباره بهترین شیوه‌ی توقف امکان بروز این ظرفیت، و نیز پایان بخشیدن به‌امکان اِعمال قدرت کارگری بهترین تصمیم‌ها را بگیرند»؛ و جالب این‌جاست که دولت تاچر نیز پس از به‌قدرت رسیدن این طرح را «به‌همان شکلی ادامه داد که "حزب کارگر" آن را آغاز کرده بود».

2) اتحاد طبقاتی توده‌های کارگر در شرایطی مشابه (یعنی: در شرایط امروز) عمده‌ترین رکن‌ مقابله با این نظام است. بنابراین، بورژوازی همواره می‌کوشد تا در صفوف کارگران (حتی آن‌جاکه متشکل هم شده‌اند) شکاف بیندازد. «اتحادیه معدن‌کاران دموکرات»، متشکل از اعتصاب‌شکنان و با رشوه‌های صاحبان سرمایه، فقط برای ایجاد شکاف در صفوف کارگران متشکل در «اتحادیه‌ی ملی معدن‌کاران» برپا شد که فراخوان به‌اعتصاب داده بود. تاوان این شکاف را (که اتحادیه اعتصاب‌شکننان و نیروهای اداری و نظامی سرمایه ایجاد کرده بود)، طبقه‌ی کارگر انگلستان و به‌طور اخص معدن‌چیان پرداختند و هم‌چنان نیز می‌پردازند.

3) نسل‌کشی و جنایت برعلیه بشریت نه ناشی از سوء‌تفاهم، بیماری روانی یا بدسیرتی صاحبان ویا کارگزاران سرمایه، بلکه ویژگی ذاتی نظام سرمایه‌داری است. همان‌طور که در این مقاله می‌بینیم: یکی از عواقب سرکوب معدن‌چیان در سال 1985 افزایش میزان مصرف هروئین بین سال‌های 2000 و 2004 به‌میزان سه هزار و سیصد و شصت و یک درصد در بین معدن‌چیان سابق بود که امروز فرزندانشان نیز بی‌کار و غرق در فلاکت به‌امان خود رها شده‌اند. این خود نشانه‌ی نسل‌کشی ذاتی نظام سرمایه‌داری است.

*****

اعتصاب معد‌ن‌‌چیان در 1985-1984 در تاریخ طبقه‌ی کارگر انگلیس همواره به‌عنوان یک نقطه‌‌ی عطف بسیار مهم به‌یاد خواهد ماند: یک نقطه‌‌ی عطف تاریخی بین سازمان‌های اتحادیه‌ای طبقه‌ی کارگر و دولت (به‌عنوان نماینده‌ی اقلیت ممتاز) در پایان قرن بیستم. صدماتی که طبقه‌ی کارگر و سازمان‌های کارگری انگلیس به‌عنوان یک مجموعه،‌ از پسِ شکست معدن‌چیان متحمل شدند، تا آن‌جا سنگین بود که هنوز هم تلاش برای بازسازی این صدمات، همانند بازسازی شهرهایی‌که معادن ذغال در آن قرار داشتند، ادامه دارد. اگر قرار براین است‌که نهادهای طبقه‌ی کارگر و هم‌چنین [آرایش مبارزاتی] این طبقه به‌مثابه‌ی یک کلیت بازسازی شود، فهم مبارزه‌ای که در 1985-1984 جریان داشت و نیز فهم درس‌هایی که از آن می‌توان بیرون کشید، از بیش‌ترین اهمیت ممکن برخوردار است.

دست‌آورد اعتصاب معدن‌چیان در سال 1974 جای‌گزینی دولت محافظه‌کار با دولتی بود که «حزب کارگر» در رأس آن قرار داشت. بدین‌ترتیب بود که دولت کارگری به‌این مسئله پی‌برد که طبقه‌ی کارگر، به‌ویژه کارگران معادن، از ظرفیت اِعمال قدرت سیاسی برخوردارند، و اگر این ظرفیت را به‌درستی به‌کار بگیرند، حتی می‌توانند رهبری کشور را نیز تغییر بدهند. بدیهی است که «حزب کارگر» در عدم تمایلش و هم‌چنین برای جلوگیری از ‌تکرار چنین وقایعی در آینده، اتاق‌های فکر را ایجاد نمود تا درباره بهترین شیوه‌ی توقف امکان بروز این ظرفیت، و نیز پایان بخشیدن به‌امکان اِعمال قدرت کارگری بهترین تصمیم‌ها را بگیرند. اطاق‌های فکر طرح مذاکره‌ درسطح ملی برای تعیین دستمزد را، به‌مثابه‌ی عامل اصلی اعمال قدرت معدن‌چیان، هدف گرفتند [تا مذاکرات منطقه‌ای و گروهی را با آن جای‌گرین کنند]؛ طرح مذکور‌ یک ساختار متمرکز بود که مسائل دستمزد و شرایط کار معدن‌چیان در سراسر کشور را مورد مذاکره قرار می‌داد و می‌توانست به‌منزله‌ی نقطه‌ی پایان اختلافات منطقه‌ای بر سر دستمزد و دیگر نابرابری‌ها عمل کند. علت به‌رسمیت شناخته شدن پیروزی معدن‌چیان در اعتصاب‌های 1969، 1972 و 1974 قدرت اتحاد آن‌ها در یک سازمان‌ و ماهیت متحد چنین ساختاری بود. حزب کارگر «طرح‌ تشویق منطقه‌ای» را در مجاورت ساختار چانه‌زنی در سطح ملی و نیز برعلیه برگه‌های رأیِ ملی قرار داد تا در اتحاد معدن‌چی‌ها شکاف ایجاد کند. این طرح به‌معنی آن بود که تصمیم‌گیری درباره‌ی دستمزد و شرایط کار [می‌بایست] در سطح محلی انجام می‌شد و تصمیمات منطقه‌ای درجه‌ی اهمیت‌ بیش‌تری نسبت به‌تصمیمات ملی پیدا می‌کرد. این طرح (یعنی: طرح برعلیه تصمیمات رأی ملی) بیش‌تر در ناتینگهام و میدلندز مورد استقبال قرار گرفت؛ همان جایی‌که ‌ـ‌در ادامه نشان می‌دهیم که‌ـ دو دستی چسبیده به‌منافع خود، منافع اکثریت معدن‌چیان اعتصابی در سال 85-1984 را نادیده گرفتند. با این حال، «حزب کارگر» در انتخابات دور بعدی شکست خورد و محافظه‌کاران در سال 1979 با حضور مارگارت تاچر در رأس خود، دوباره به‌قدرت رسیدند و «طرح‌ تشویق منطقه‌ای» به‌همان شکلی ادامه پیدا کرد که «حزب کارگر» آن را آغاز کرده بود.

حوادث سال 1984 نقطه‌ی اوج سال‌ها مبارزه‌ی کارگران معدن برای افزایش دستمزد و بهبود شرایط کار بود؛ مبارزه‌ای که در سال‌های بلافاصله قبل از اعتصاب بزرگ در سال 1984 برای جلوگیری از ترفندهایی انجام می‌شد که می‌خواست معادن ذغال را پیش از موعد مقرر تعطیل کند. نقطه‌ی اوج این مبارزات سال 1981 بود؛ یعنی همان سالی‌که دولت تاچر تازه مستقر شده بود. تهدید به‌اعتصاب در آن سال باعث شد تا دولت تاچر در مقابل خواست معدن‌چیان عقب‌نشینی کند؛ و معدن‌چیان یورکشایر نیز قطع‌نامه‌ای را به‌این مضمون تصویب ‌کردند که اگر معادن ذغال‌ سنگ به‌دلایلی غیراز فرسودگی و یا مشکلات مربوط به‌زمین‌شناسی تعطیل شود، آن‌ها اقدام به‌‌اعتصاب خواهند کرد.

در اوایل 1984 دولتْ توافق ناشی از اعتصاب سال 1974 با معدن‌چیان را منسوخ اعلام کرد و درصدد بستن 20 معدن برآمد که غیراقتصادی مطرح شده بودند. 20 هزار نفر بی‌کار شدند. در اوایل مارس بسیاری از کارگران در مناطق آسیب دیده دست به‌اعتصاب زدند. ابتکار عمل از طرف معدن‌چیان منفرس از مجتمع یورکشایر بود که در «اتحادیه ملی معدن‌کاران» به‌خوبی متشکل شده بودند. این اتحادیه دربرگیرنده‌ی بیش‌تر کارگران معدن دربریتانیا بود. در 5 مارس رأی‌گیری محلی برای اعتصاب، در پاسخ به‌‌اعلامیه شرکت «ذغال سنگ» (Coal Board)، انجام شد و اعتصاب آغاز گردید. شرکت «ذغال سنگ»  اعلام کرده بود که طی 5 هفته،‌ پنج معدن دیگر نیز شامل طرح «تعطیلی سریع معادن غیراقتصادی» می‌شود و تعطیل خواهند شد. این اعلامیه باعث شد تا معدن‌چیان کورتون‌وود کالی‌یری (Cortonwood Colliery) در برامتون (Brampton) واقع در شمال یورکشایر و معدن‌چیان بول‌کلیف وود (Bullcliffe Wood)  در برامتون (Brampton) نزدیک اوست (Ossett) به‌اعتصاب بپیوندند. با این حال، شایان ذکر است که قبل از رأی‌گیری برای اعتصاب 6 هزار کارگر معدن به‌طور «غیر رسمی» دست به‌اعتصاب زده بودند. اعلام تعطیلی معادن بیش‌تر از طرف دولت، معدن‌‌چیان هرینگتون (Herrington) در دورهام (County Durham) و پولمایسه (Polmaise) در اسکاتلند را تحت تاثیر قرار داد و فردای آن روز دسته‌های اعتصابیون درحالی که شعارهایی را حمل می‌کردند، در مقابل گودال‌های ذغال‌سنگ ناتینگهام ظاهر شدند. ناتینگهام شهرستانی است که کم‌ترین صدمه را از بسته شدن گودال‌های ذغال‌سنگ دیده بود.

دوازدهم مارس آرتور اسکارگل (Arthur Scargill) رهبر «اتحادیه‌ی ملی معدن‌کاران» قصد خود مبنی‌بر تبدیل اعتصاب محلی به‌اعتصاب در سطح کشوری را اعلام کرد و خواستار پیوستن تمام اعضای «اتحادیه‌ی ملی معدن‌کاران»  در سراسر کشور به‌اعتصاب شد. بلافاصله پس اعلام ‌اعتصاب سراسری، هنگامی که گروه‌های محلی درگیر رأی‌گیر برای اعتصاب بودند، پاره‌ای آشفتگی‌ها بین رهبران «اتحادیه‌ی ملی معدن‌کاران» در رابطه با فراخوانِ به‌اعتصاب عمومی پیدا شد؛ چراکه دولت ـ‌براساس یک قانون جدید‌ـ اتحادیه‌ها را برای اقدام به‌اعتصاب ملزم به‌رأی‌گیری می‌کرد. از آن‌جایی که مشاجرات در طول اعتصابات 1972 و 1974 به‌اختلافاتی منجر شده بود که همه‌ی اعضای «اتحادیه‌...» از آن آسیب دیده بودند، [از این‌رو] در اعتصاب سال 1984 اجماع عمومی براین بود که نیازی به‌این نیست که همانند نواحی آسیب دیده از تعطیل شدن معادن، در نواحی مختلف دست به‌‌رأی‌گیری بزنیم.

هم‌بستگی با کارگران معدن از طرف کارگران دیگر صنایع کم و گذرا بود؛ با این حال، شاهد بعضی نمونه‌های کنش‌ حمایتی از سوی باراندازان و کارگران راه‌آهن بودیم که با پذیرش ریسک اخراج از حمل ذغال سنگ خودداری ‌کردند. «کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری انگلیس» (TUC) از «اتحادیه‌ی ملی معدن‌کاران» حمایت نکرد؛ و یکی از اتحادیه‌‌های مربوط به‌متخصصین برق و نیز اتحادیه «برق، الکترونیک، مخابرات و لوله کشی» (EETPU) نیز به‌طور فعالانه‌ای با اعتصاب مخالفت ورزیدند. عامل دیگری که با معدن‌چیان خصومت ورزید، عدم حمایت از سوی رهبریِ اتحادیه فلز بود؛ این عدم حمایت در حالی بود که اعتصاب اتحادیه کارگران فلز در سال 1981 توسط معدن‌چیان مورد حمایت قرار گرفته بود و آن‌ها از تحویل ذغال کُک به‌هنگام اعتصاب کارگران فلز خودداری کرده بودند.

در طول تمامی این جدال‌، کارگران معدن ناتینگهام‌ نقش کلیدی را برعهده داشتند، چراکه گودال‌ آن‌ها از آخرین گودال‌هایی بود که  تهدید به‌بسته شدن می‌شد و درنتیجه معدن‌چیان ناتینگهام نیز آخرین کارگرانی بودند که  در تهدید ‌از دست دادن شغل‌ خود قرار داشتند. بسیاری از گودال‌های ناتینگهام ذخایر وسیع و مقادیر بالایی از تجهیزات مدرن در اختیار داشتند که دیگر گودال از آن محروم بودند؛ علاوه براین، دراثر اصلاحات صنعتی که توسط دولت کالاهان (Callaghan) در سال 1977 انجام شده بود، معدن‌چیان ناتینگهام بیش‌ترین دستمزد را نسبت به‌دیگر معدن‌چیان در سراسر کشور دریافت می‌کردند. در اثر عدمِ توجه به‌مصالح جمعی در ابراز هم‌بستگی با معدن‌چیانی که به‌طور مستقیم از بسته شدن معادن آسیب دیده بودند، تمام معدن‌چیان ناتینگهام با چشم‌پوشی از پیوستن به‌اعتصاب، تا اواخر سال 84 به‌کار خود ادامه دادند؛ و در اواخر این سال نیز تنها 20 درصد از آن‌ها دست از کار کشیدند. این مسئله، ‌شکافِ موجود بین معدن‌چیانی که مشاهده‌گر اعتصاب بودند و آن‌هایی را که در اعتصاب بودند، عمیق‌تر کرد؛ و به‌عامل برخوردهای حشونت‌آمیزی متعددی نیز تبدیل گردید. بسیاری از معدن‌چیان ناتینگهام در اواخر اعتصابْ به‌دلیل عدم رأی‌گیری کشوری که از ‌‌نظر آن‌ها «غیردموکراتیک» بود، از «اتحادیه‌ی ملی معدن‌کاران» جدا شدند و «اتحادیه معدن‌کاران دموکرات» (UDM) را تشکیل دادند. این اتحادیه جدید تا به‌حال دعاوی دادگاهیِ متعددی با «اتحادیه‌ی ملی معدن‌کاران» داشته‌ که اکثر آن‌ها جنبه‌ی مالی داشته است. «اتحادیه معدن‌کاران دموکرات» در سال 2004 به‌شدت مورد انتقاد قرار گرفت؛ و این هنگامی بود که معلوم شد دو تن از افراد عالی‌رتبه‌‌‌ی آن، هریک بیش از 150هزار پوند گرفته بودند تا این اتحادیه را که در موقع اعتصاب کم‌تر از 1500 عضو داشت، تشکیل بدهند.

همان‌طور که در مورد معدن‌چیان ناتینگهام مشاهده کردیم، پشتیبانی از اعتصاب در معادن ذغال‌سنگ سراسر بریتانیا گوناگون [و متزلزل] بود. اکثر معدن‌چیان کشور نظاره‌‌گرِ اعتصاب بودند؛ البته با بعضی استثناها، به‌ویژه معدن‌چیان در لسترشایر (Leicestershire)، در داربی‌شایر جنوبی (Derbyshire)، در میدلندز (Midlands) و در شمال ویلز (Wales). معدن‌چیان جنوب ویلز هنوز تااندازه‌‌‌‌‌‌ی زیادی به‌دلیل عدم حمایت از اعتصاب کارگران فلز و کارکنان بهداشت در سال‌های گذشته (که از آن‌ها درخواست هم شده بود)، آزرده خاطر بودند؛ اما در این منطقه به‌اندازه‌ی کافی چاله‌های در تهدید به‌تعطیلی وجود داشت تا بتوان در اعتصاب شرکت کرد. حدود 93 درصد از معدن‌چیان از این مناطق در آغاز ماه مارس 85، درست قبل از این‌که اعتصاب به‌پایان برسد، در اعتصاب به‌سر می‌بردند. این معدن‌چیان همراه با معدن‌چیان کِنت (Kent)در جنوب ویلز طولانی‌تر از بقیه‌ی معدن‌چیان در اعتصاب بودند.

دولت روش‌های ممکن و منتج از گزارش‌های سال 1974 را که به‌هنگام ملی کردن صنایع یعنی: طرح موسوم ریدالی (Ridley) دریافت کرده بود، با جدیت مورد مطالعه قرار می‌داد تا به‌هنگام وقوع اعتصاب بتواند ده‌ها هزار پلیس را از سراسر کشور فرابخواند. هرچند که نقش رسمی پلیس به‌هنگام اعتصاب «استفاده از تاکتیک‌های ضدشورش بود تا از قانون در برابر خشونت ناشی از اعتصاب حمایت کند»؛ اما آن‌ها اغلب برعلیه معدن‌چیانی که در اعتصاب بودند، از باتوم‌های بی‌خطری استفاده می‌کردند که همگان با آن آشنایی دارند: باتوم‌هایی که در واقعه‌ی مشهور و شناخته شده‌ی اُور گریوره (Battle of Orgreave)مورد استفاده قرار گرفتند و بسیاری نیز براین باورند که موجب مرگ دیوید جونز (David Jones) و جو ‌گیرین (JoeGreen) گردیدند که در اعتصاب به‌سر می‌بردند. سه کودک نیز در طول اعتصاب به‌دلیل دزدی ذغال سنگ در زمستان کشته شدند. معدن‌چیان هم‌چنین به‌طور جدی  براین باورند که عناصر ارتشی نیز در مقابل صفوف اعتصابیون حضور داشتند؛ فیلم‌هایی از «مأموران پلیس» با بالاپوش‌های کوتاه موجود است که شماره‌ی  شناسایی افراد از روی یقه‌ آن‌ها پاک شده است.

معدن‌چیان در طول اعتصاب در رابطه با افکار عمومی کشور به‌شدت منزوی بودند؛ این درحالی است ‌که بسیاری از مناطق شمال انگلیس و ویلز از حامیان اعتصاب بودند. مطبوعات سرمایه‌داری هیستریِ وسیعی برعلیه معدنچیان به‌راه انداختند. از میان نشریات به‌‌ویژه The Sun و Daily Mail بودند که در طول اعتصاب کمپین کثیفی به‌راه انداخته بودند. [از طرف دیگر] ایجاد هراس و تشویش اذهان عمومی از سوی دولت تاچر باعث شد تا بسیاری از مردم در جنوب انگلستان (به‌غیر از کِنت Kent) با سوء‌ظن به‌اعتصاب نگاه کنند و منافع خود را در تضاد با آن ببینند.

همسران، مادران و دختران معدن‌چیان نقش بسیار مهمی در طول اعتصاب بازی ‌کردند؛ و در بیش‌تر مواقع، وظایف جمع‌آوری کمک‌های مالی و هم‌چنین نیروی انسانی در آشپزخانه را به‌عهده داشتند که به‌شدت برای اجتماعات اعتصابیون گرسنه مورد نیاز بود. آن‌ها هم‌چنین مقادیر بسیار زیادی آثار ادبی تولید کردند که در مقابل حملات مطبوعات ملی، اغلبْ طبیعتی دفاعی داشت. اولین گروه از این نوع «زنان بارنسلی (Barnsley) برعلیه تعطیلی معادن ذغال سنگ» (Barnsley Woman Against Pit Closures) بود؛ گروهای محلی دیگری از زنانِ «برعلیه تعطیلی معادن ذغال سنگ» به‌سرعت تشکیل شدند و خیلی سریع باهم ارتباط برقرار کردند و به‌عنوان سازمانی در سطح ملیْ ‌انجام کارهای مربوط به‌هم‌بستگی را به‌عهده گرفتند. مادلین باترفیلد (Madeline Butterfield)زنی که از فعالین تشکلِ «برعلیه تعطیلی معادن ذغال سنگ» بود، در کتابش به‌نام «افکار اعتصاب» که بعد از اعتصاب منتشر شد، می‌نویسد: «اعتصاب فرصتی برای همگان بود تا استعدادها و توانایی‌های خود را کشف کرده و این استعدادها و توانایی‌ها را در عمل به‌کار بگیرند».

در ماه‌های آغازین سال 1985 صفوف اعتصابیون از هم گسیخت معدن‌چیان در بسیاری از نواحی با اکراه به‌کار بازگشتند. زمستانِ آن سال به‌ویژه خیلی سرد بود و بسیاری از خانواده‌ها قادر به‌پرداخت هزینه‌های مربوط به‌گرمایش خانه‌هایشان نبودند؛ چراکه دولت در اکتبر 84 اموال «اتحادیه‌ی ملی معدن‌کاران» را ضبط کرد و معدن‌چیان نیز به‌این دلیل که اعتصاب غیرقانونی اعلام شده بود، نمی‌توانستند کمک هزینه‌ی دولتی تقاضا کنند. دست‌های تاچر درحال خفه کردن جمعیت‌های معدنچی بود و خانواده‌هایی که در این جمعیت‌ها زندگی می‌کردند، اساساً چیزی برای زندگی نداشتند؛ حتی برای تهیه غذا مجبور به‌‌غارت از مغازه‌های محلی شده بودند. کمپین کثیف و بی‌رحمانه‌ی مطبوعات جناح راست نیز باج و خراج خود را از اعتصابیون گرفت؛ معدن‌چیان به‌طور مداوم مورد حمله قرار می‌گرفتند و به‌واسطه‌ی دروغ‌هایی که در مورد آن‌ها در سراسر کشور پخش می‌شد، بد جلوه داده می‌شدند. آرتور اسکارگل، که البته قابل پیش‌بینی هم بود، مورد حمله‌ی مطبوعات قرار گرفت؛ مطبوعاتی که دائماً در تلاش بودند تا ورقِ خود (یعنی: برچسب یک «دیوانه‌ی چپ‌گرا») را برعلیه او بازی کنند و ‌سخنان او را یاوه‌سرایِی‌های یک پارانوئیدِ مارکسیست جلوه بدهند. در اوایل ماه مارس 85، شصت درصد از معدن‌چیانِ سراسر کشور هنوز در اعتصاب بودند؛ این میزان در همین موقعِ سال گذشته 74 درصد بود. در سوم ماه مارس رأی‌گیری شد و با اکثریتی ناچیز، شکست خورده و بدون هرگونه قرارداد جدیدی با مدیریت، معدن‌چیان تصمیم گرفتند به‌کار بازگردند. در کنفرانس «اتحادیه‌ی ملی معدن‌کاران» که این تصمیم گرفته شد، تنها کِنت (Kent) به‌ادامه‌ی اعتصاب رأی داد.

برنامه‌ی دولت مبنی‌بر «بستن سریع» معادن ذغال سنگ بلافاصله پس از اعتصاب به‌اجرا گذاشته شد؛ این برنامه هم‌چنان متعهد به‌طرح ریدالی بود که می‌گفت واردات ذغال ‌سنگ از استرالیا، کلمبیا و آمریکا ارزان‌تر از استخراج ذغال ‌سنگ در بریتانیاست. تاچر بدون در نظر گرفتن این‌که طرح ریدالی چه اثرات مخربی روی زندگی ‌معدن‌چیان بریتانیا می‌گذارد، به‌نام اقلیت ممتاز جامعه به‌برنامه‌ی صنعت‌زدایی خود در ابعاد وسیع‌تری ادامه داد. اکثریت جامعه که معدن‌چیان ناامید در اثر ویرانی اجتماعات خویش نمونه‌ی بارز آن بودند، بدون شغل و در نیازمندی و فقر، و نیز بدون مجالی برای شادی یا زیستِ مسالمت‌آمیز، به‌امان خود رها شدند.

دولت سرِ معدن‌چیان ‌ ناتینگهام نیز کلاه گذاشت. زیرا در سال 1984 به‌آن‌ها گفته بود: معادنی که در آن کار می‌کنند، تعطیل نخواهد شد؛ به‌همین دلیل آن‌ها هم میلی به‌شرکت در اعتصاب نداشتند. اگر مدرک بیش‌تری برای اثبات این لازم باشد که قصد دولت ایجاد شکاف در صفوف معدن‌چیان سازمان‌یافته و نیز تقسیم آن‌ها به‌‌دو شقه بود، به‌این نمونه می‌توان ارجاع داد: بین سال‌های 1985 و 1994 بسیاری از معادن ذغال سنگِ  ناتینگهام نیز تعطیل شدند.

سرانجام صنعت ذغال ‌سنگ انگلستان در سال 1994 به‌بخش خصوصی واگذار شد و در حال حاضر نیز به‌عنوان ذغال‌ سنگ بریتانیا شناخته می‌شود؛ در آن زمان تنها 15 معدن عمیقِ تولیدی وجود داشت، که در سال 2005 به 8 معدن کاهش یافت.

خفتی که هم‌اکنون بر اجتماعات سابق معدنچیان حکم‌فرماست، به‌خوبی مستند شده است. علاوه‌بر عامل بی‌کاری آشکار، خودکشی هم به‌طور قابل ملاحظه‌ای، به‌ویژه در سال 1984 بالا رفته است.

پس از ماه‌ها دریافت حقوق [ناچیز] دوران اعتصاب که اتحادیه‌ آن را می‌پرداخت، بسیاری از معدن‌چیان و خانواده‌های آن‌ها به‌سختی مقروض شده بودند؛ و این قرضْ سال‌ها بعد از اعتصاب، به‌دلیل بی‌کاری و تعطیل معادن ذغال سنگ، افزایش یافت و فشار آن غیرقابل تحمل شد. مصرف هروئین در اجتماعات سابق معدن‌چیان به‌طور میانگین 27 درصد بالاتر از میانگین مصرف هروئین در سطح ملی است؛ مصرف هروئین در ویک‌فیلد (Wakefield) و مناطق غرب یورکشایر (Yorkshire) بین سال‌های 2000 و 2004 سه هزار و سیصد و شصت و یک درصد افزایش یافت. در گزارش اتحادیه‌ی اروپا ویک‌فیلد هم‌چنین به‌عنوان یکی از محروم‌ترین مناطق اروپا طبقه‌بندی شده است؛ علاوه‌بر ویک‌فیلد مناطق دیگری مانند گرایم‌تروپ (Grimethorpe)در جنوب یوکشایر و نوسلی (Knowsley) در مرسی‌ساید (Merseysid) که همگی جزیی از اجتماعات سابق معدن‌چیان بودند، از جمله‌ی محروم‌ترین مناطق اروپا به‌حساب می‌آیند.

جوامع ویران شده‌ی معدن‌چیان که به‌حال خود رها شده بود تا بپوسند، حتی یک‌ پنی کمک مالی از دولت دریافت نمی‌کردند؛ دولتی که با شمشیر خود تنها منبع درآمد این جوامع (یعنی: گودال‌های ذغال سنگ) را که زندگی معدن‌چیان به‌آن بستگی داشت، قطع کرده بود.

تاچر سیاست صنعت‌زدایی خود را در سراسر نیمه‌ی دوم دهه‌‌ی 80 ادامه داد تا واردات از خارج رونق پیدا کند. اجرای این سیاستْ صنعت در بریتانیا را به‌طور چشم‌گیری ویران کرد و هزاران نفر نیز شغل خود را از دست دادند. میزان تخریب تا آن‌جا بود که در اواخر دهه‌ی 80 بیکاری در بریتانیا به 11 درصد و در جوامع معدن‌چیان به 50 درصد رسیده بود. پتانسیل ایجاد تغییر در جامعه و هم‌چنین قدرت اتحادیه‌ها ـ‌با شکست معدن‌چیان‌ـ شکست خورد، به‌طوری‌که تنها دولت باقی مانده بود تا جریان بازار آزاد خودرا تحکیم بخشد.

تنها به‌واسطه‌ی قدرت واحد و یک‌پارچه‌ی معدن‌چیان و در هم‌بستگی  آن‌ها با یکدیگر این امکان به‌وجود می‌آمد تا بتوان تاچر را شکست داد. مهم‌ترین درسی که باید از این اعتصاب گرفت: جای‌گزینیِ پریشانی و تنش با‌‌ وحدت کامل طبقه (به‌ویژه در نبردی سخت و طولانی، مانند نبرد 1985-1984) بود که نمی‌بایست چنین می‌شد. این را به‌هیچ قیمتی نباید فراموش کرد.

یادداشت:

 [1] از دوست بسیار عزیز و محترم، محسن لاهوتی، برای بسیاری از کارها و ازجمله برای ویرایش این ترجمه تشکر می‌کنم.

*******************************************

 

وقایع‌نگاری اعتصاب معدنچیان انگلیس

 

وقایعی که منجر به‌قطع اضافه‌کاری در نوامبر 1983 و به‌اعتصاب معدنچیان

 در 1984-1985 برای ادامه‌ی اشتغال راهبر گردید.

قبل از اعتصاب:

27 سپتامبر 1983- «اتحادیه ملی معدن‌چیان» NUM طرح افزایش سالانه‌ی دستمزد را ارائه می‌دهد.

 47473189 ms3 470x315

29 سپتامبر 1983ـ «انجمن ملی ذغال سنگ» NCB که متشکل از صاحبان معادن است، به‌طرح افزایش دستمزد اتحادیه معدن‌چیان به‌طور مکتوب پاسخ منفی می‌دهد، و اضافه می‌کند که طرح مطالباتی قبلی مبنی برافزایش 5.2 درصد دستمزد «مشروط به‌‌کاهش هزینه‌های اضافی قابل قبول است».

21    اکتبر 1983ـ نمایندگان ویژه‌ی «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در کنفرانسی به‌اتفاق آرا موافقت کردند که:

یک) طرح افزایش دستمزد هیئت مدیره‌ی  «انجمن ملی ذغال سنگ» را به‌نشان نارضایتی عمومی رد کنند.

دو) براعتراض «اتحادیه ملی معدن‌چیان» نسبت به‌تعطیلی چاله‌های ذغال سنگْ مجدداً تأکید نمایند؛ با هرگونه کاهش نیرو و اخراج مبارزه کنند، و در مقابل طرح «انجمن ملی ذغال سنگ» و دولت که می‌خواهند 70 چاله‌ی ذغال سنگ را طی 5 سال آینده تعطیل کنند، بایستند.

سه) بر ادامه‌ی اضافه‌کاری‌های موجود تأکید کنند.

27 اکتبر 1983ـ «انجمن ملی ذغال سنگ» در مقابل طرح پیش‌نهادی «اتحادیه ملی معدن‌چیان» مجدداً روی طرح مورد نظر خود تاکید می‌کند.

31 اکتبر 1983- معدن‌چیان اضافه‌کاری را مجدداً شروع می‌کنند.

1 مارس 1984ـ «انجمن ملی ذغال سنگ» تعطیلی معدن ذغال سنگ کورتون وود در ایالت یورکشایر (واقع در شمال انگلیس) و نیز کاهش تولید 4 میلیون تن ذغال سنگ در سال آینده (که به‌معنی از دست رفتن 20 هزار شغل بود) را اعلام نمود.

آغاز اعتصاب در سال 1984:

5 مارس: پس از حکمِ برآمده از رأی‌گیری همگانی در مورد دفاع از فعالیت صنعتی و نیز حفاظت از کار و زندگی معدن‌چیان، اعتصاب در ایالت یورکشایر شروع شد.

6 مارس: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در یورکشایر و اسکاتلند به‌اعتصاب فراخوان می‌دهند. تا 12 مارس نیمی از کلیه معدن‌چیان انگلیس دست به‌اعتصاب زدند.

14 مارس: طبق اطلاع «مرکز ملی گزارش» (The National Reporting Centre) بنا به‌تقاضای پلیس ناتینگهام 8000 نیروی پلیس که نیمی از کل 43 قرارگاه پلیس در بریتانیا را شامل می‌شد، به‌حالت آماده‌باش درآمد. دادگاه نیز حکم به‌توقف تجمعات خیابانی «اتحادیه ملی معدن‌چیان» داد.

15 مارس: دیوید جونز، معدن‌چی 23 ساله‌ای که در یک تجمع خیابانی در الرتون شرکت داشت، کشته می‌شود.

18 مارس: پلیس ‌تجمع خیابانی کارگران معدن کنت را متفرق می‌کند و آن‌ها را به‌طرف تونل دارت فورت عقب می‌راند. پلیس کمپ‌های ارتشی واقع در ناتینگهام را در اختیار می‌گیرد.

4255ebd518-miners 03

19 مارس: رسیدگی به‌‌پرونده‌ی بی‌اعتنائیِ بخش یورکشایرِ «اتحادیه ملی معدن‌چیان» به‌حکم دادگاه که با استفاده از قانون ضداتحادیه‌ای توری (Tory anti-trade union legislation) توهین به‌دادگاه تلقی شده بود، برای مدت نامعلومی به‌تعویق افتاد. اعضای «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در ناتینگهام با تجمعات مسالمت‌آمیز هم‌کاران خود در 27 معدن را به‌اعتصاب دعوت می‌کنند. پلیس تصمیم می‌گیرد که ناتینگهام را ‌‌محاصره‌ کند.

26 مارس: بخش لانکشایرِ «اتحادیه ملی معدن‌چیان» به‌اعتصاب می‌پیوندد. رئیس «اتحادیه ملی معدن‌چیان»، آرتور اسکارگل، برای حفاظت از سرمایه‌گذاری صندوق‌های بازنشستگی اتحادیه در دادگاه عالی بریتانیا حاضر می‌شود.

28 مارس: معدن‌چیان یورکشایر بخشی از یک بزرگراه به‌نام MI را مسدود می‌کنند.

29 مارس: اتحادیه‌های حمل و نقل جابه‌جائی ذغال سنگ را تحریم می‌کنند که درعمل هم به‌طور نسبی موفقیت‌آمیز بود. پرستاران جنوب ولز به‌تجمعات خیابانی می‌پیوندند.

3 آوریل: آشپزخانه‌های عمومی برای تغذیه ‌منطقه‌هائی‌که در اعتصاب به‌سرمی‌برند، سازمان می‌یابد.

10 آوریل: «مجلس عوام» در مورد نقش پلیس در اعتصاب اضطراراً به‌مناظره می‌پردارد.

11 آوریل: نماینده‌ی مننتخب معدن‌چیان از چاله‌های مختلف به‌اعتصاب رأی می‌دهند.

19 آوریل: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در کنفرانس ویژه‌ای اعتصاب در همه‌ی مناطق را به‌تصویب می‌رساند، و به‌تمامی معدن‌چیان فراخوان دفاع از صنعت خودشان را می‌دهد.

20 آوریل: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» ناتینگهام و میدلندز تصمیم می‌گیرند که به‌اعتصاب بپیوندند.

26 آوریل: دادگاه عالی به‌سیاست‌های «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در مورد سرمایه‌گذاری صندوق‌های بازنشستگی «نه» می‌گوید.

2 می: آمار و ارقام «انجمن مرکزی تولید برق» CEGB در نموداری نشان می‌دهد که کمبود ذغال سنگ بیش‌تر با استفاده از نفت جبران می‌شود.

4 می: نیروگاه‌های دید کات و ابرتوت که از ذغال سنگ استفاده می‌کردند، تعطیل شدند.

17 می: لئون بریتن در پارلمان می‌پذیرد که پلیس‌های لباس شخصی در مناطق اعتصابی ناتینگهام وارد عمل شده‌اند.

23 می: «سازمان ملی ثبت وجوه نقدی» (National Cash Register) و «انجمن ملی ذغال سنگ» از ادامه‌ی مذاکره با «اتحادیه ملی معدن‌چیان» خودداری می‌کنند و خواهان تضمین هم‌کاری اتحادیه در تعطیل کردن چاله‌های ذغال سنگی می‌شوند که «اقتصادی نیستند».

25 می: تجمع گسترده‌ی کارگران خط تولید ذغال کوک در منطقه‌ی اورگریف نتیجه می‌دهد. اعتصاب‌شکنان ناتینگهام حکمی از دادگاه دریافت می‌کنند که به‌آن‌ها اجازه‌ می‌دهد که کار معدن‌چیان اعتصابی را ادامه ‌دهند، اما همین حکم در عین‌حال اعلام می‌‌کند که با کارگران اعتصابی به‌طور رسمی برخورد خواهد شد.

29 می: باوجود این که کارگران خط تولید کوک به‌‌معدن‌چیان اعتصابی پیوسته بودند، حدود 2000 پلیس ضدشورش مجهز به‌اسب و باتوم مسئول محافظت از کامیون‌هائی می‌شنند که ذغال سنگ را از میان معدن‌چیان اعتصابی بهاورگریف ‌منتقل می‌کردند.

30 می: درگیری‌های گسترده در اورگریف. 82 نفر به‌علاوه آرتور اسکارگل دست‌گیر و 62 نفر نیز مجروح شدند.

1412296458080 wps 20 Arthur Scargill leader of

31 می: حدود 3200 پلیس ضدشورش، از 13 قرارگاه پلیس، درگیری‌های بسیار سختی را به‌اعتصابیون غیرمسلح در اورگریف تحمیل می‌کنند.

449797212

31 می: درگیری‌ها در اروگریف ادامه پیدا می‌کند. 20 نفر از جمله 5 افسر پلیس مجروح می‌شوند.

7 ژوئن: مناظره در «مجلس عوام» درباره‌ی معدن‌چیان اعتصابی. هزاران نفر در حمایت از معدن‌چیان در مقابل پارلمان دست به‌راهپیمائی می‌زنند. 100 نفر دست‌گیر می‌شوند.

8 ژوئن: سازمان ملی ثبت وجوه نقدی» (National Cash Register) اعلام می‌کند که نتیجه‌ی مذاکره با «انجمن ملی ذغال سنگ» این بود که «اتحادیه ملی معدن‌چیان» باید با استراتژی مدیریت موافقت کند.

15 ژوئن: یکی از معدن‌چیان به‌نام جو گرین در یکی از تجمعات خیابانی که بر روی پل معروف فری جریان داشت،در اثر تهاجم پلیس کشته شد.

18 ژوئن: پلیس در نبرد اروگریف به‌طور جنون‌آمیزی دست به‌ضرب و شتم زد. 93 نفر از معدن‌چیان دست‌گیر و بسیاری از آن‌ها (از جمله آرتور اسکارگل) زخمی شدند.

orgreave-009

27 جون: بیش از 5000 نفر در حمایت از «اتحادیه ملی معدن‌چیان» تظاهرات کردند. «سازمان ملی ثبت وجوه نقدی» و «انجمن ملی ذغال سنگ» اعلام می‌کنند که در حمل ذغال سنگ به‌جای راه‌آهن از جاده استفاده می‌کنند.

1 ژوئیه: لئون بریتن اعلام می‌کند که در رابطه با معدن‌چیان اعتصابی ترجیح می‌دهد که به‌جای قانون مدنی از قوانین جزائی استفاده کند.

5 ژوئیه: «انجمن ملی ذغال سنگ» و «اتحادیه ملی معدن‌چیان» توافق می‌کنند گه گفتگو را از سر بگیرند.

 6 ژوئیه: «سازمان ملی ثبت وجوه نقدی» و مدیریت «انجمن ملی ذغال سنگ» اعضای «اتحادیه ملی معدن‌چیان» را در خانه‌هایشان ملاقات و آن‌ها را به‌بازگشت به‌کار تشویق می‌کنند.

8 ژوئیه: دادگاه عالی اعلام می‌کند که کنفرانس سالانه‌ی «اتحادیه ملی معدن‌چیان» غیرقانونی است. همه‌ی بنادر کشور جهت توقف حمل  ذغال سنگ به‌اعتصاب فراخوانده می‌شوند.

23 ژوئیه: دولت از بازپرداخت مالیات به‌معدن‌چیان اعتصابی جلوگیری می‌‌کند.

19 ژوئیه: گفتگو بین «انجمن ملی ذغال سنگ» و «اتحادیه ملی معدن‌چیان» 3 روز به‌طول انجامید. علی‌رغم تمایل «اتحادیه ملی معدن‌چیان» برای چانه‌زنی، به«انجمن ملی ذغال سنگ» دستور داده بودند که در مواضع قبلی خود هیچ تغییری ندهد.

31 ژوئیه: آن بخش از «اتحادیه ملی معدن‌چیان» که به‌ویلز جنوبی مربوط بود، مطابق قانون ضداتحادیه‌ای توری و به‌خاطر اعتصاب و تجمعات خیابانی ‌پنجاه هزار پوند جریمه شد.

8 آگوست: اتحادیه‌های کارگری برای حمایت از «اتحادیه ملی معدن‌چیان» به‌اعضای خود فشار می‌آورند که ‌هفته‌ای 50 پوند کمک کنند. مک‌گِروگِر مدیر «انجمن ملی ذغال سنگ» کتباً از همه‌ی معدن‌چیان اعتصابی می‌خواهد که هرچه سریع‌تر به‌کار بازگردند.

11 آگوست: طوماری در مورد وضعیت نابه‌سامان معدن‌چیان و خانواده‌هایشان به‌ملکه ارائه می‌گردد.

13 آگوست: پلیس از‌ هم‌کاری با «شورای ملی دفاع از آزادی‌های مدنی» (National Council for Civil Liberties) در مورد برخورد با اعتصابیون امتناع می‌کند.

16 آگوست: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در بخش ویلز جنوبی براساس یکی از  کنفرانس‌های TUC (کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری انگلیس) به‌نام کنفرانس ومبلی، و به‌دلیل امتناع از پرداخت جریمه، متهم به‌اهانتِ به‌دادگاه شد. بدین‌ترتیب، مبلغ 770 هزار پوند از دارائی‌های اتحادیه ضبط گردید. «انجمن ملی ذغال سنگ» از یک بی‌کاری وسیع در معادن ذغال سنگر خبر می‌دهد که علت آن را وضعیت وخیم این چاله‌ها اعلام می‌کند.

23 آگوست: مک‌گِروگِر به‌کارگران معادن پیش‌نهاد 5.2 درصد اضافه حقوق می‌دهد، به‌شرط این‌که آن‌ها با ‌کار اضافی موافقت کنند.

24 آگوست: پس از امتناع از تخلیه‌ ذغال سنگ در هانترستون دومین اعتصاب بنادر آغاز شد.

3 سپتامبر: «کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری انگلیس» وعده‌ی پشتیباتی از «اتحادیه ملی معدن‌چیان» را می‌دهد.

12 سپتامبر: «کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری انگلیس» می‌کوشد تا گفتگو بین «اتحادیه ملی معدن‌چیان» و «انجمن ملی ذغال سنگ» را سازمان بدهد. «انجمن ملی استادکاران ذغال سنگ، معاونین و استادان انفجار معدن» NACODS به‌‌شکستن اعتصاب رأی می‌دهد.

18 سپتامبر: اعتصاب بنادر پس از 3 هفته پایان یافت.

26 سپتامبر: «انجمن ملی ذغال سنگ» به«انجمن ملی استادکاران ذغال سنگ...» طرحی مصالحه‌آمیز پیش‌نهاد می‌کند.

28 سپتامبر: دادگاه عالی حکم می‌کند که «اتحادیه ملی معدن‌چیان» نباید در سطح ملی فراخوان به‌رأی‌گیری بدهد. 82.5 درصد از اعضای «انجمن ملی استادکاران ذغال سنگ...» به‌اعتصاب رأی می‌دهند.

29 سپتامبر: «انجمن ملی ذغال سنگ» و «اتحادیه ملی معدن‌چیان» توافق می‌کنند که جلسات جداگانه‌ی تحقیقی برگزار کنند.

1 اکتبر: در حالی‌که «اتحادیه ملی معدن‌چیان» به‌همراه «انجمن ملی استادکاران ذغال سنگ...» با «انجمن ملی ذغال سنگ» در گفتگو هستند، کنفرانس «حزب کارگر» به‌طور قاطعی از «اتحادیه ملی معدن‌چیان» حمایت می‌کند. در حالی‌که رئیس «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در جلسه‌ی هیئت نمایندگان اتحادیه حضور داشت، برگه‌ی احظاریه‌ای از دادگاه عالی دریافت نمود. کمیته‌ی ملی اجرائیِ «اتحادیه ملی معدن‌چیان» علی‌رغم تصمیم دادگاه، مجدداً برقانونی بودن اعتصاب اصرار ورزید.

2 اکتبر: اعضای «اتحادیه کارکنان راه‌آهن» (NUR) و «انجمن متشکل از مهندسین لوکوموتیو و آتش‌نشان‌ها» (ASLEF) به‌دلیل امتناع از جابه‌جائی ذغال سنگ به‌خانه‌هایشان فرستاده می‌شوند.

4 اکتبر: با وجود این‌که وکلای «اتحادیه ملی معدن‌چیان» درحال گفتگو بودند که پرونده‌ی اعتصاب باید در یک دادگاه رسمی و با حضور وکلای مدافع مورد بررسی قرار بگیرد، دادگاه عالی 5 روز به‌اتحادیه مهلت می‌دهد تا از حکم موقت اطاعت کرده و به‌اعتصاب خاتمه دهد.

8 اکتبر: «انجمن ملی ذغال سنگ» و «اتحادیه ملی معدن‌چیان» توافق می‌کنند که در 11 اکتبر جلسه‌ای زیرنظر «سازمان خدمات مشورتی، مصالحه و داوری» (ACAS) برگزار کنند که به‌عنوان بخشی از بدنه‌ی دولت، نهادی مستقل و غیرپارلمانی به‌حساب می‌آید.

10 اکتبر: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» به‌اتهام اهانت به‌دادگاه عالی 200 هزار پوند جریمه می‌شود.

11 اکتبر: هرچند که مک گِروگِر اعلام می‌کند که محل برگزاری مذاکره بوی گند می‌دهد و نیز از «اتحادیه ملی معدن‌چیان» می‌خواهد که به‌اعتصاب پایان دهند، اما مذاکره زیر نظر «سازمان خدمات مشورتی...» شروع می‌شود.

12 اکتبر: شراط آزادی به‌قید وثیقه برای معدن‌چیان اعتصابی توسط زیرمجموعه‌های دادگاه عالی مورد تأیید قرار می‌گیرد.

15 اکتبر: علی‌رغم این‌که «اتحادیه ملی معدن‌چیان» با ‌پذیرش دو توافق‌نامه‌ی پیش‌نهادی «سازمان خدمات مشورتی...» موافقت می‌کند، اما مذاکرات به‌دلیل امتناع سازمان ملی ثبت وجوه نقدی» (National Cash Register، «انجمن ملی ذغال سنگ» از ادامه‌ی آن متوقف می‌شود.

17 اکتبر: «انجمن ملی استادکاران ذغال سنگ...» برای اعتصاب در روز 25 اکتبر فراخوان می‌دهد.

20 اکتبر: مایکل ایتون به‌جای مک گِروگِر مسؤلیت روابط عمومی «انجمن ملی ذغال سنگ» را به‌عهده می‌گیرد.

25 اکتبر: «سازمان خدمات مشورتی...» پیش‌نویس توافق‌نامه‌‌ای را تنظیم می‌کند که توسط «اتحادیه ملی معدن‌چیان» و نیز «انجمن ملی استادکاران ذغال سنگ...» مورد پذیرش قرار می‌گیرد. این توافق‌نامه درمورد نحوه‌ی بررسی مستقل پرونده‌ی اعتصاب است. «انجمن ملی ذغال سنگ» برخواسته‌های خود از «اتحادیه ملی معدن‌چیان» مبنی‌بر توقف اعتصاب پافشاری می‌کند. از طرف دیگر، «کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری انگلیس» (TUC) به«انجمن ملی استادکاران ذغال سنگ...»  توصیه می‌کند که به‌اعتصاب خاتمه دهند. علاوه برهمه‌ی این‌ها، دادگاه‌ها نیز می‌کوشند که مبلغ 200 هزار پوند از صندوق «اتحادیه ملی معدن‌چیان» بردارند.

26 اکتبر: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در خواست‌های «انجمن ملی ذغال سنگ» را رد می‌کند. دادگاه عالی دستور ضبط تمامی اموال «اتحادیه ملی معدن‌چیان» را صادر می‌کند.

28 اکتبر: دادگاه می‌کوشد تا 24 نفر از اعضای «اتحادیه ملی معدن‌چیان» را به‌جرم اهانت به‌خود مسؤل پرداخت 200 هزار پوند قلمداد کند.

1 نوامبر: مک گِروگِر می‌گوید: دیگر هیچ مبنائی برای مذاکره با «اتحادیه ملی معدن‌چیان» وجود ندارد.

2 نوامبر: «انجمن ملی ذغال سنگ» به‌معدن‌چیانی که به‌کار خود بازگردند، وعده‌ی پاداش نقدی می‌دهد.

4 نوامبر: مأمور اجرای احکام در بعدازطهر روز یکشنبه حکم توقیف اموال «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در منطقه‌ی اِرا را از یک قاضی ایرلندی دریافت نمود.

5 نوامبر: اقدامات قانونی‌ای در دادگاه عالی صورت می‌گیرد تا کارمندان «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در منطقه‌ی یورکشایر نتوانند به‌صندوق مالی اتحادیه دسترسی داشته باشند.

7 نوامبر: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در مقابل درخواست‌نامه‌ی مأمور اجرای احکام که می‌خواست اموال اتحادیه به‌ارزش 2.75 میلیون پوند را به‌دادگاه انگلیس و دوبلین منتقل کند، مقاومت می‌ورزد. بدین‌ترتیب، این اموال مسدود گردید و توسط مأمور احکام به‌دولت منتقل نشد.

10 نوامبر: اتحادیه‌های حمل و نقل برای ‌حمایت بین‌المللی از معدن‌چیان به‌توقف حمل و نقل ذغال سنگ و نفت به‌انگلیس فراخوان می‌دهند.

11 نوامبر: «انجمن ملی ذغال سنگ» به‌معدن‌چیانی که تا 19 نوامبر به‌کار خود بازگردند، برای کریسمس وعده‌‌ی 650 پوندی می‌‌دهد.

17 نوامبر: «انجمن ملی ذغال سنگ» فقط به‌‌این شرط با مذاکره موافقت می‌کند که «اتحادیه ملی معدن‌چیان» با بستن چاله‌های «غیراقتصادی» ذغال سنگ موافقت کند.

21 نوامبر: دولت از دریافت هفتگیِ کمک هزینه‌ی زندگی خانواده‌ی معدن‌چیان اعتصابی ‌16 پوند کسر می‌کند.

28 نوامبر: شورای عمومی «کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری انگلیس» به‌دنبال راهی می‌گردد تا در مورد معدن‌چیان اعتصابی با دولت مذاکره ‌کند.

30 نوامبر: به‌دلیل عدم موفقیت در ضبط اموال خارج از کشور «اتحادیه ملی معدن‌چیان»، یک نفر از طرف دولت مأمور می‌شود تا دارائی‌های نقدی و غیرنقدی اتحادیه را تحت کنترل و بررسی داشته باشد. آقای بوئر، یکی از مقامات حزب محافظه‌کار توری، از منطقه‌ی داربیشر، تلاس دشوار و نافرجام خود را برای تصاحب پول‌های «اتحادیه ملی معدن‌چیان» آغاز نمود.

5 دسامبر: مک گِروگِر اعلام کرد که قصد خصوصی‌سازی چاله‌های ذغال سنگ را دارد.

9 دسامبر: مأمور اجرای احکام به‌همراه مأموری که مسؤال کنترل اموال «اتحادیه ملی معدن‌چیان» بود، اقداماتی را برای دست‌یابی به‌اموال اتحادیه در لوکزامبورگ به‌مبلغ 4.6 میلیون پوند شروع می‌کنند؛ اما این اموال در اثر فعالیت‌های قانونی اتحادیه مسدود می‌شود و از دسترس مأموران مذکور خارج می‌شود.

17 دسامبر: مک گِروگِر خط بطلانی برامید‌های «کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری انگلیس» جهت دست‌یابی به‌مصالحه می‌کشد.

ادامه‌ی اعتصاب در سال 1985

12  ژانویه: اشتغالِ هنری ریچاردسون (رهبر طرف‌دار اعتصابِ «اتحادیه ملی معدن‌چیان» درناتینگهام) در دفتر اتحادیه  به‌حالت تعلیق درآمد.

21 ژانویه: به‌چالش کشیدن دولت به‌خاطر 16 پوندی که از کمک هزینه‌ی ‌هفتگی خانواده‌ها‌ی معدن‌چیان کسر کرده بود. این چالش شکست می‌خورد.

23 ژانویه: پیتر والکر، دبیر سراسری انرژی تحقیق مستقل درباره‌ی آینده‌ی صنعت ذغال سنگ را نمی‌پذیرد. دبیرکل «اتحادیه ملی معدن‌چیان» پیتر هیث‌فیلد به‌منظور گفتگوی غیررسمی با مدیر «انجمن ملی ذغال سنگ» دیدار می‌کند، اما  مداحله‌ی مک گِروگِر مانع گفنگو می‌شود.

29 ژانویه: «انجمن ملی ذغال سنگ» اصرار دارد که «اتحادیه ملی معدن‌چیان» پیش‌شرط توافق‌نامه‌ای مبنی‌بر عدم مقاومت در مقابل بستن چاله‌های ذغال سنگ را امضا کند. 

1 فوریه: آغاز رسیدگی به‌پرونده‌ی مربوط به‌دارائی 2.7 میلیون پوندی «اتحادیه ملی معدن‌چیان» در دادگاه عالی دوبلین که به‌دستور دادگاه بدوی مسدود شده بود.

8 فوریه: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» و «انجمن ملی استادکاران ذغال سنگ...» درخواستی مشترک مبنی‌بر بازگشائی مذاکرات می‌دهند.

13 فوریه: دادگاه عالی ممنوعیت تجمعات توده‌ای در اطراف چاله‌های ذغال سنگ یورکشایر را تأیید می‌کند.

22 فوریه: طرح «کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری انگلیس» برای برای پایان دادن اعتصاب شکست می‌خورد.

24 فوریه: راهپیمائی توده‌ای در لندن به‌دست‌گیری عده‌ی بسیاری می‌انجامد.

strike

28 فوریه: مک گِروگِر متذکر می‌شود معدن‌چیان اخراجی دوباره استخدام نخواهند شد.

3 مارس: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» به‌اعتصابات خاتمه می‌دهد. کنفرانس ویژه‌ای از نمایندگان به‌بازگشت به‌کار ـ‌بدون توافق‌نامه و در پنجم مارس‌ـ رأی می‌دهد.

5 مارس 1985- معدن‌چیان کنت به‌اعتصاب ادامه می‌دهند و معادن دیگر نیز در تجمعات خیابانی خواهان بازگشت به‌کار معدن‌چیان اخراجی می‌شوند.

8 مارس 1985-  معدن‌چیان کنت کار را ازسر می‌گیرند.

 

پس از اعتصاب (1985)

22 می: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» برای پاسخ‌گوئی ‌سؤالات در مقابل «کمیته‌ی منتخب مجلس عوام در مورد اشتغال» قرار می‌گیرد. این کمیته از «انجمن ملی ذغال سنگ» می‌خواهد که پرونده‌‌ی همه‌ی معدن‌چیان اخراجی را مجدداً مورد بررسی قرار دهد.

18 جون: دادگاه عالی ایرلند مآموریت کارکنانی را که برای بازگرداندن دارائی‌های «اتحادیه ملی معدن‌چیان» به‌انگلیس اعزام کرده بود، لغو می‌کند.

تابستان 1985: اولین رأی‌گیری برای تشکیل «اتحادیه معدن‌کاران دموکرات» UDM در ناتینگهام انجام  شد. پیش‌نهاد تشکیل «اتحادیه معدن‌کاران دموکرات» توسط چارلز فولکنر هم‌اتاقی سابق تونی بلر داده شد که بعدها در دولت وی در 1997 به‌عنوان لرد چنسلر (رئیس قوه‌ی قضائی) به‌کار گمارده شد.

1 سپتامبر: نشست سراسری «کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری انگلیس» پذیرفت که به‌عنوان راه‌حل به‌کمپینی برای بازگشت به‌کار معدن‌چیان قربانی فراخوان بدهد و خواهان جبران خسارات وارده به«اتحادیه ملی معدن‌چیان» در رابطه با اموال مصادره‌ شده و نیز بازپرداخت جریمه‌ها شود.

1 اکتبر: کنفرانس «حزب کارگر» راه‌حل مرکبی را قبول کرد. این راه‌حل عبارت بود از: درخواست جبران خسارت ناشی از جریمه‌ها، و نیز ایجاد یک کمپین برای معدن‌چیان قربانی.

28 اکتبر: «اتحادیه ملی معدن‌چیان» کنفرانس ویژه‌ای از نمایندگان را در لندن برگزار کرد و بنا به‌تصمیم آن پذیرفت از کمپینی که برای معدن‌چیان  قربانی و اخراجی در طول مبارزه تشکیل می‌شود، حمایت کند. کمپین عدالت ملی برای معدن‌چیان نیز پا به‌عرصه‌ گذاشت؛ و در اکتبر 1986 به‌طور رسمی در آلبرت هال لندن یک تظاهرات حمایتیِ بسیار وسیع را برگزار کرد.

6 دسامبر: «اتحادیه معدن‌کاران دموکرات» که اکثراً متشکل از معدن‌چیان اعتصاب‌شکن بود، به‌طور رسمی آغاز به‌کار کرد.

دیدگاه‌ها  

+1 #1 م 1394-12-26 19:43
بنظر می رسد که این اعتصابات نتوانسته است پاسخ کافی و درخورمناسبی به تهدیدی که بر علیه بشریت است، داده باشد، سیستمی که انسانیت را به مرگ و نابودی می کشاند. با این وجود این مبارزات بخشی از یک زنجیره تاریخی است که گذشته¬ی آن تنها به اعتصابات معدنچیان سال¬های 1985-1984 بر نمی گردد، بلکه ادامه¬ی موج مبارزات جهانی است که شروع آن از اعتصابات عمومی فرانسه در سال 1968 و همچنین لحظات حماسی و تاریخی از ظهور طبقه کارگر به عنوان عنصری که جامعه انسانی را در یک جهت کاملا جدیدی هدایت کرده است – فرانسه 1848و1871، روسیه 1917، آلمان 1918و.... این زنجیره¬ی است بهم پیوسته و رو به جلو، مبارزات عظیمی که بحران سرمایه داری را عمیق تر می کند. قطعا این مبارزات با وجود شکست هایی که متقبل شده است، سراسر این سیاره را در خواهد نوردید.
اعتصابات معدنچیان در سال¬های 1985-1984 هنوز هم درس¬هایی زیاد برای مبارزات آتی فراهم می کند.... اما مهم ترین درس ویژه ای که از آن می توان گرفت، ضروت همبستگی فعال طبقه کارگر بعنوان یک کل می باشد. در مواجهه با اتحاد نامقدس استثمارگران و گرسنگی روز افزون، لزوم همبستگی طبقه کارگر بیش از بیش ضروری می گردد. اما امروزه همبستگی واقعی به این معنا نیست که با جمع آوری پول برای کمک به اعتصاب کنندگان آنرا حفظ و تداوم بخشید، طول و تداوم مبارزه، قدرت واقعی آنرا نشان نمی دهد . در مواجهه با اعتصابات طولانی ، بورژوازی می داند که چگونه خود را سازماندهی کند، این موضوع ثابت شده است. همبستگی واقعی و قدرت واقعی کارگران، در گسترش و بسط مبارزات است. این سلاح به تنهایی می تواند بورژوازی را به عقب براند، می تواند تهدیدی به ثبات قدرت سیاسی و اقتصادی باشد. تنها با بسط و گسترش مبارزه و در گیر و وارد شدن بخش های متفاوت یکی پس از دیگری است که بورژوازی نمی تواند کارگران را در اعتصاب شکست دهد. تنها گسترش مبارزه و بسط آن می تواند از سرکوب بورژوازی ممانعت کند. چانچه ما در ماه اوت 1980 در لهستان شاهد بودیم.. در مواجهه با دولت سرمایه داری شجاعت فیزیکی کافی نیست . مبارزه را باید تا حد امکان بسط و گسترش داد . به همین دلیل بود ، زمانی که رانندگان کامیون در همبستگی با کارگران معدن در تابستان سال 1984 به آنها پیوستند ، بورژوازی خیلی ترسیده بود . هر باری که کارگران به مبارزه می پیوندند، چاره ای جزء این ندارند که جنبش خود را در جستجوی همبستگی فعال با کارگران دیگر کارخانه ها، شهرها و مناطق بگسترانند، و برای انجام این کار آنها مجبور هستند به مقابله با دشمنان اعلام شده خود - رئیس، پلیس، دولت- بر خیزند. آنها همچنین باید کسانیکه در جلوی آنها تله گذاشته اند و ادعا می کنند دوست آنها هستند،( اتحادیه ها و احزاب به اصطلاح چپ ) را افشا کنند. همراه با اتحادیه ها و دست در دست آنان ، در پشت شعارهای اتحادیه ، مبارزه منجر به شکست است. کارگران فقط با سازماندهی خود در مجامع عمومی، کمیته های اعتصاب، اجتماعات انتخابی و قابل عزل، کارگران می توانند مبارزات خود را گسترش داده و برنده شوند ....... با ترسیم این دروس از اعتصاب معدنچیان و پیشروی به جلو در این جهت می باشد که تمام کارگران جهان شکست امروز را به وعده پیروزی فردا تبدیل خواهند کرد. شکست معدنچیان بی معنی بودن، مبارزه طبقاتی را ثابت نمیکند. درست است که با سیستمی مواجهه هستیم که در انحطاط انتهایی خود است ، حتی جنبش قدرتمند طبقاتی در یک لحظه ی مناسب می تواند در برابر حمله بی امان خود بر معیشت زندگی پیروز شود. در پایان، طبقه کارگر هیچ جایگزینی ندارد جزء اینکه برای سرنگونی انقلابی سرمایه داری جهانی یورش سیاسی خود را ارتقاء دهد. منظور ما از " پیروزی فردا" چنین چیزی است . اما انقلاب از آسمان هبوط نمی کند: انقلاب تنها با مبارزات امروز می تواند با وجود تمام شکست های اجتناب ناپذیر و تلخکامی ها یش برای فردا آماده گردد.

You have no rights to post comments

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌وسوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ودوم

ملاقات به‌هم خورد و تنها من توانستم به‌مادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبل‌ها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیری‌های افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم به‌وسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجه‌ای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامی‌های سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه به‌افسر نگهبان و حل‌وفصل موضوعات بند ما بود . وی به‌اتفاق آقای حجری به‌«زیر هشت» رفتند و به‌شدت به‌رفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخله‌ی رئیس زندان و به‌دستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که به‌سرانجام نرسید. به‌نظر می‌رسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه به‌جوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ویکم

اولین تبعیدی‌ها از هر دو زندان شماره چهار و سه هم‌زمان فراخوانده شدند و به‌زندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همه‌ی زندانیان برای بدرقه به‌راهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست می‌زدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف به‌سمت درِ بند (زیر هشت) حرکت می‌کردند و با تک تک افراد دست می‌دادند و روبوسی می‌کردند. برخی می‌گریستند و برخی یاران هم‌رزم‌شان را در بغل گرفته، می‌فشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانی‌که به‌تبعبد برده می‌شدند، به‌درود می‌گفتند. شعارها از جمله این‌چنین بود: «امید به‌پیروزی آتی خلق قهرمان».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌ویکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ام

عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمه‌ی افراد این گروهِ محاکمه مسن‌تر بود. برادرش عبدالرضا بیش‌تر در سایه قرار داشت.

عباس، دانشجوی رشته‌ی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان می‌شناختم. زمانی‌که عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی می‌کرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباط­های من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفته­ی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.

سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من این‌طور خبر شدم که «او که در زندان به‌لحاظ روحی  آسیب دیده بود.» شاید هم به‌این نتیجه رسیده بود که با مبارزه‌ی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌ام

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ونهم

البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان می‌گذاشته و از این دو نفر برای تمایل به‌مشارکت سئوال میکرده که حاضر به‌فرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را به‌ما می‌داد و علی را هم به‌شهادت می‌گرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و به‌شدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمی‌دانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاق‌ها(سلول‌ها) اصلاً بسته نشود.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌وهشتم

......

بیژن (هیرمن‌پور) با من مرتب وقت می‌گذاشت و برایم از تجارب و دانسته‌هایش با دقت و گسترده می‌گفت. این پیوند گرچه  بنا بر حادثه‌ی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را می‌توانم به‌یاد بیاورم که در تشخیص‌های بعدی و انتخاب‌های آتی‌ام تعیین‌کننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت به‌وی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقل‌های ارتباطی، همه از او دوری می‌کردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منش‌های رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «می‌یپنداشتند ساواکی است.»

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top