rss feed

28 آبان 1395 | بازدید: 3682

کارگران جهان بروید فعال کارگری شوید!!!

نوشته شده توسط م. آشوب

35881503-black-wallpaper-android

بگذارید خلاصه کنم. همه این‌ها را نوشتم تا بگویم که عیال و فرزندانم مدام بابت باجناقم و خانواده‌اش به‌من سرکوفت می‌زنند. چند روز پیش بود که دختر کوچکم یکباره برگشت و از من پرسید: بابایی تو چرا خودت از خودت دفاع نمی‌کنی؟!!! جوابی نداشتم. عیالم هم مدام راه می‌رود و می‌گوید: توی بی‌عرضه هم اگه فعال کارگری شده بودی الان هشتمون گرو نهمون نبود، یه نیگا به‌علیرضا بکن!!! برای عیالم هم جوابی ندارم. یا بهتر است بگویم فعلا جوابی ندارم!!

 

 

کارگران جهان بروید فعال کارگری شوید!!!

 نوشته: م. آشوب

توضیح سایت رفاقت:

یادداشت زیر را از طریق میل دریافت کردیم و نه تنها نویسنده‌ی آن را نمی‌شناسیم، بلکه نام واقعی‌ او را هم نمی‌دانیم. به‌همین دلیل ابتدا قصد انتشار این یادداشت را نداشتیم؛ و به‌ارسال کننده‌ی میل نیز اطلاع دادیم که از انتشار آن معذوریم. اما پس از چند روز میل دیگری از یکی از دوستان قدیمی دریافت کردیم که مقیم ایران است. این دوست به‌ما اطلاع داد که نویسنده‌ی این یادداشت را می‌شناسد و یادداشت او هم تااندازه‌ی زیادی واقعی است. پس از میل این دوست بود که یکی از هم‌کاران سایت رفاقت ایده‌ی انتشار این یادداشت را پیش کشید و در واقع پیش‌نهاد کرد.

به‌هرروی، علاوه‌بر تضمین این دوست که نویسنده‌ی یادداشت واقعاً کارگر است و ماجرای یادداشت هم دور از واقعیت نیست، بنا به‌پاره‌ای شواهد دیگر که بعضی جنبه‌های این‌گونه یادداشت‌ها تأیید می‌کنند، تصمیم به‌انتشار آن گرفتیم. با وجود این، انتشار این نوشته به‌معنی تأیید همه‌جانبه‌ی آن نیست.

آن‌چه این‌ یادداشت و‌ نویسنده‌‌اش را به‌یک جهت‌یابی رادیکال و متناسب با امکانات می‌رساند، برخورد نقادانه  است. نقدی که براساس وحدت طبقاتی روی اختلاف‌نظرها تمرکز پیدا می‌کند.

*****

کارگران جهان بروید فعال کارگری شوید!!!

سلام. می‌خواستم کمی با شما درددل کنم. اسم من رضا است. باجناقی دارم بهاسم علیرضا (نام خانوادگیش را نمی‌گویم چون آدم مشهوری است، قصد ندارم دردسر درست کنم!). من کارگرم، باجناقم یک فعال کارگری است. من در کارگاه کوچکی مشغول بهکار هستم و درآمدم بهاندازه‌ی همان حداقل دستمزدی است که هرسال از طرف دولت اعلام می‌شود. باجناقم بیکار است و درآمدی ندارد و فقط از حقوق من و دیگر کارگران دفاع می‌کند.

من دو دختر و یک پسر دارم. باجناقم یک دختر و یک پسر. دختر کوچکم که دبستان می‌رفت، امسال مجبور بهترک تحصیل شد، چون پولی برای پرداخت هزینه‌های مدرسه نداشتم. دختر باجناقم دانشجوی کارشناسی ارشد رشتهی هنر در دانشگاه آزاد است. پسر بزرگم کارگر کارخانه‌ است و با این که حقوقش بیشتر از من است نمی‌تواند کمکی به‌خانواده بکند، چون قصد ازدواج دارد و بیش‌ترِ حقوقش را پس‌انداز می‌کند.

پسر علیرضا (باجناقم را می‌گویم) هم  یک فعال کارگری است (اسم او را هم نمی‌گویم!!) و حقوقی نمی‌گیرد. پسر علیرضا هر روز با پژو پرشیای سفیدیخچالی‌اش می‌رود تا از حقوق کارگران دفاع کند. من هیچ‌وقت اتومبیل نداشته‌ام. ما مسافرت نمی‌رویم و تفریح‌مان در خانه‌ تماشای برنامه‌های ماهواره‌ای است. بچه‌هایم می‌گویند حداقل یک تلویزیون ال‌سی‌دی بخر. ولی بودجه‌ام جواب‌گو نیست.

باجناقم زیاد دوندگی می‌کند. همه‌جا می‌رود و به‌هرگوشه‌ای سرک می‌کشد. گاهی با عیال، تو ماهواره می‌بینیمش که در حال مصاحبه کردن است. خودش می‌گوید در روزنامه‌ها هم گاهی در دفاع از ما کارگران مقاله می‌نویسد. راست و دروغش با خودش، من که روزنامه نمی‌خوانم. اما به‌خاطر همین دوندگی‌ها علیرضا دچار کمردرد شده و دکتر به‌او توصیه کرده در آب راه برود. حالا علیرضا مجبور شده هفته‌ای سه روز برود استخر.

دختر علیرضا پیانو هم می‌زند. ما که نفهمیدیم کی کلاس رفت و استاد دید. آخر ما زیاد با هم رفت و آمد نداریم. عیال هم فقط گه‌گاه تلفنی به‌خواهرش می‌زند و احوالی می‌پرسد. راستی! همسر باجناقم هم فعال کارگری است (ولی اسمش را نمی‌گویم چون حتما می‌شناسیدش!!)، حتی فعال‌تر از شوهرش. حتی برای دفاع از ما سفر خارج از کشور هم می‌رود.

بگذارید خلاصه کنم. همه این‌ها را نوشتم تا بگویم که عیال و فرزندانم مدام بابت باجناقم و خانواده‌اش به‌من سرکوفت می‌زنند. چند روز پیش بود که دختر کوچکم یکباره برگشت و از من پرسید: بابایی تو چرا خودت از خودت دفاع نمی‌کنی؟!!! جوابی نداشتم. عیالم هم مدام راه می‌رود و می‌گوید: توی بی‌عرضه هم اگه فعال کارگری شده بودی الان هشتمون گرو نهمون نبود، یه نیگا به‌علیرضا بکن!!! برای عیالم هم جوابی ندارم. یا بهتر است بگویم فعلا جوابی ندارم!!

(م. آشوب از ایران)

You have no rights to post comments

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌وسوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ودوم

انگار نه انگار که ما دستگیر شدیم و باید بلافاصه به اتاق شکنجه برده می شدیم و کتک مان میزدند. ساعت ها بکندی اما طولانی میگذشت. پس چرا در اول دستگیر اون وحشی بازی خشونت بار را درآوردند. زمان خیلی به کندی میگذشت. آفتاب بالا آمده بود. گرما کمی که از تابش آفتاب بود سرمای تنم را کم کرد. سیگاری بکسانی که میخواستن داده شد. یکی یکی دستشویی بردن. با دستنبد از جلو چقدر احساس چالاکی داشتم. میشد شلوارم را پائین و بالا بکشم و بعدش دستم  را بشورم. دهانم را آب گرداندانم. چانه و سرم در حرکات شتشو درد داشت.

ادامه مطلب...

دنباله‌ی کوه‌پیمایی با نوه‌ها و گپ‌وگفت درباره‌ی «مؤلفه»[در جنبش]

این یک مقاله‌ی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغه‌ی

پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون

                                                                                                                  *****

ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه‌ ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟

ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیب‌زمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمه‌هاتون گذاشتم.

ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.

ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ودوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ویکم

در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.

ادامه مطلب...

پرسشی از مقوله‌ی [مؤلفه در جنبش]

در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم‌ویکم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم

بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریک­های شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top