تهاجم بهپزشکان کوبایی و مقابله با همبستگی انسانی
در 31 میِ 1970 زمینلرزه و در پیِ آن سیلاب جان بیش از 70 هزار پرویی را در بخش آنکاش پرو گرفت. تنها در عرض چند روز، تقریباً چند ساعت، پنج بیمارستان صحرایی با پزشکان کوبایی در پنج استان ویران شده از زمینلرزه برپا شد. فیدل و 150 هزار کوبایی به برادران و خواهرانِ این تراژدی که جان سالم بهدر برده بودند خون اهدا کردند. 46 سال پس از این زمین لرزه، در پدرنالس (اکوادور)، شاهد همان چهرهها، همان چشمها و همان نگاههای قدردان نسبت بهپزشکان کوبایی بودم،
تهاجم بهپزشکان کوبایی و همبستگی انسانی
نوشتهی: دبلیو- تی- ویتنی
ترجمهی: پویان فرد
منبع: https://www.counterpunch.org/2019/12/09/hitting-at-cuban-doctors-and-at-human-solidarity/
توضیحی از سایت رفاقت کارگری:
انتشار این مقاله بهاین معنی نیست که مناسبات تولیدی و اجتماعی مسلط در کوبا را سوسیالیستی برآورد میکنیم؛ همچنانکه بهاین معنی نیز نیست که روابط سیاسی کوبا با دیگر کشورها (مثلاً با ایران) مورد تأیید ماست. این مقاله ضمن اینکه اشاراتی بهرشد مراقبتهای بهداشتی و درمانی در کوبا دارد، درعینحال بهنگاه نوعیـانسانیِ برخاسته از انقلاب کوبا و تداوم این نگاه نیز اشاراتی دارد. انگیزهی انتشار این مقاله تأکید روی همین اشارات است که در بورژوایی نبودنشان، از کنشهای آرمانیـسوسیالیستی حکایت میکنند.
تهاجم بهپزشکان کوبایی و همبستگی انسانی
تیتر خبری: سه دولت راستگرای آمریکای لاتین، پزشکان کوباییِ شاغل را بهزور از کشورشان اخراج کردند. 8000 هزار دکتر کوبایی در اواخر 2018 از برزیل، 382 تن پزشک دیگر در اواسط نوامبر 2019 از اکوادور خارج شدند و حدود 700 پزشک کوبایی هم پس از کودتای 10 نوامبر در بولیویْ این کشور را ترک کردند. رئیس جمهور برزیل بولسونار Bolsonaro بر این مدعاست که پزشکان کوبایی بیکفایتاند. بولسونار بهپولی که برزیل بابت خدمات پزشکی این پزشکان پراخته و از طرف دولت کوبا ضبط شده، اشاره کرد و بر این اساس دولت کوبا را محکوم بهبردگی گرفتن این پزشکان کرد. دولتهای اکوادور و بولیوی نیز ادعا کردند که پزشکان کوبایی از مخالفان سیاسی آنها حمایت کردهاند.
تیتر خبری: مایک پومپئو وزیر امورخارجه آمریکا اخیراً تصمیمِ دولت موقت بولیوی مبنی بر اخراج پزشکان شاغل در این کشور را تحسین کرد. دولت ایالات متحده بین سالهای 1996- 2016 برنامهی «عفو مشروط» “medical parole” خود را دنبال میکرد. پزشکان کوباییِ شاغلِ در خارج از مرزهای این کشور کمک و ترغیب میشدند که پُست خود را رها کرده و بهایالات متحده عزیمت کنند. رئیس جمهور اوباما این برنامه را در ژانویهی 2017 لغو کرد. [اما] سناتورهای ایالات متحده مانند مارکو روبیو Marco Rubio، ریک اسکات Rick Scott و رابرت منندز Robert Menéndez اخیراً خواهان اجرای مجدد این برنامه شدهاند.
مداخلهی آمریکا در کمکهای پزشکیِ کوبا بهدیگر کشورها، بخشی از کمپنی است که این کشور با متحدین راستگرای خود در آمریکای لاتین برای خنثی کردن انقلاب کوبا انجام میدهد. [بنابراین] نامعقول نیست که تصور کنیم که دشمنان کوبا در جستجوی نشانه رفتن هدفها و جنبههایی از انقلاب کوبا هستند که برای بقای آن اساسی است.
تعهد بههمبستگی انسانی، از همان ابتدا، یکی از مشخصههای جنبش انقلابی کوبا بوده است. کوبا [در این راستا] نه تنها بهشاخص برتری در بهداشت دست یافته، بلکه بهنیاز پزشکی مردم دیگر کشورها نیز پاسخ داده است. این تلاشها که بهطور گستردهای شناخته شده است و بهفراوانی مورد تحسین نیز قرار گرفته است، کوبا را در زمینهی همبستگی انسانی بهیک الگوی جهانی تبدیل کرده است. حضور پزشکان کوبایی شاغل در دیگر کشورها بهروشنی نشانهی این همبستگی است. در این راستا معلمان، متخصصان سوادآموزی، کارشناسان ورزشی، تکنسینها و مهندسین کوبایی نیز پزشکان این کشور را همراهی میکنند.
تلاشهای همبستگی انسانی کوباییها، بهویژه در پزشکی منحصر بهفرد است، و این امتیازی است که چهبسا دشمنان کوبا را بهاین تصور کشانده که همکاری و کمک بهاین پزشکان بهماندگاری انقلاب کوبا کمک میرساند. [بنابراین] علاج چنین گمانهزنیهایی برکناریِ این پزشکان است. گذشته از این، انقلابهای سوسیالیستیای که بلوک اتحاد جماهیر شوروی را بنا نهادند، هرگز بهامتیازاتی که کوبا بهآنها دستیافته، نرسیدند و از اساس ناپدید شدند.
علاوه بر این، افرادی که از معالجهی پزشکان کوبایی بهرهمند میشوند، حاشیهنشینان و کارگران هستند. این رابطه میتواند باعث تشدید کنش متقابل میان قربانیان نظام سرمایهداری و قدرتهای استعمارگر با این نظامها شود. آنها در پیکرهی یک طبقهی اجتماعی بههم پیوسته ـدر واقعـ از بنیانگذاران سوسیالیسم علمی پیروی میکنند. و کارگران جهان بهواقع [کمی دیرتر یا زودتر، بالاخره] متحد میشوند. حال حتی ظاهر تسهیل چنین فرآیندی (یعنی: فرآیند اتحاد [طبقاتی] کارگران و حاشیهنشینان) میتواند تأثیرات مطلوبی روی کار [و انگیزهی] پزشکان کوبایی داشته باشد.
بههرحال، شکایت اصلی نسبت بهکار پزشکان کوبایی بهعملکرد آنها در راستای همبستگی [انسانی] برمیگردد؛ همبستگیای که در هستهی مرکزی انقلاب کوبا قرار دارد. این نوع همبستگی را خوزه مارتی برای انقلاب کوبا بهارمغان گذاشته است؛ او «نقطهی مرکزی تاریح و ... تجسم هویت ملت کوباست»(روزنامه گرانما). انقلابیون کوبایی این شعار مارتی که «میهنْ انسانیت است» (Patria es humanidad) را چنان گنجینهای گرامی میدارند. عنوان سخنرانی وی در تامپا- فلوریدا در سال 1891، «با همه برای کامیابی همه» بود. بنابراین دشمنان کوبا، زمانی که در کار پزشکان کوبایی مداخله میکنند، [عملاً] بیزاری خود از میراث مارتی را بیان میکنند.
ارنستو چهگوارا نیز بههمین ترتیب بود که میزان همبستگی را افزایش میداد. او آموخته بود که افراد باید در تاریخ مشارکت کرده و عامل تغییر و تحول باشند. اما آنها برای چنین مشارکتی نخست باید در پروسهی آگاهی خویش حضور میداشتند. رؤیای چهگوارا این بود که انقلاب باید آموزشگاهی باشد که دانشآموزان در آن ارزشها، اخلاق و «عشق» را فرا بگیرند. و بدینترتیب کوباییهای خودآگاه، انگیزه پیدا کرده و داوطلبانه در راستای منافع مشترک عمل کنند.
پزشکان کوبایی نماد مهمی از آرمانهای انقلابی هستند؛ بههمین دلیل هم هدف تهاجمی فوقالعادهای برای کسانی هستند که در مقابل انقلاب کوبا لبریز از خشماند. [بههرروی] در دوران آشفتگیهای کنونی در آمریکای لاتین، پزشکان کوبایی بهبهانهی قابل دستیابی تبدل شدهاند. وسعت پروژهی همبستگی کوبا نیز شاید هشداری برای [دشمنان] کوبا باشد. ویکی دلگادو کوریا Wilkie Delgado Correa اخیراً ارقامی را منتشر کرده که مبهوت کننده است.
همانطور که این تحلیلگر گزارش داده: پزشکان کوبایی از 1963 در 164 کشور کار کردهاند. تعداد غیرکوباییهایی که در کوبا از 1966 تا 2017 فارغالتحصیل شدهاند، 33.974 نفر بوده است. این رقم شامل 135 کشور میشود که 28.538 نفر از آنها بین سالهای 2005 تا 2017 از دانشکدهی پزشکی آمریکای لاتینِ کوبا فارقالتحصیل شدهاند، و در میان آنها 5135 بولیویایی، 2071 از اکوادوری و «چیزی بیش از 1000» دانشجوی برزیلی بوده است. در سال 2017 کوباییها در 7 دانشکدهی پزشکی خارجی تدریس میکردند. پروژهای بهنام «عملیات معجزه»ی کوبا، برای 2.9 میلیون نفر از مردم جهان که شامل 34 کشور میشود، جراحی چشمِ رایگان انجام دادهاند. پزشکان برونمرزی کوبایی از سال 1963 از 1.667.248.707 بیمار بازدید کرده و بر روی 12.188.554 بیمار عمل جراحی انجام دادهاند.
یکی از اهداف ایالات متحده برای آزار و اذیت پزشکان کوبایی که با سیاست اصلی ایالات متحده (یعنی محاصرهی اقتصادی) نیز همسوست، محرومیت کوباییها و عدم پرداخت هزینهیکارِ پزشکان کوبایی بهدولت کوبا است. برخی از دولتهایی که میزبانِ پزشکان کوبایی بودهاند با فرستادنِ پول بههاوانا هزینهی کار این پزشکان را پرداختهاند. (درحالی که دولت کوبا بخش زیادی از این بودجه را در اختیار دارد، حقوق این پزشکان را پرداخت میکند). اگر پزشکی از کشور میزبان خارج شود، این پول نیز قطع میشود.
بهاحتمال زیاد آنچه مرتجعان را بیش از پیش خشمگین میکند، نقشی نیست که پزشکهای کوبایی بهمثابهی مولدان پول برای دولت کوبا بازی میکنند، بلکه خدمات پزشکی آنها بهعنوان نمایندگان همبستگی [انسانی] است. نه تنها این پزشکها تجسم اهداف انقلابی هستند، بلکه در حوزههایی موفق بودهاند که ایالات متحده در آنها شکست خورده و جهان نیز نظارهگر بوده است.
اخیراً گزارشی در مورد بیماریهای واگیردار نشان داده است که امید بهزندگی برای بزرگسالان در ایالات متحده در سالهای میانی زندگی کاهش یافته است. گزارشهای پیشین نشان میدهد که مرگومیر نوزادان سیاهپوست دو برابر نوزادان سفیدپوست است. و احتمال مرگومیر تمامی نوزادان آمریکایی در نخستین سال زندگی بیش از نوزادان کوبایی است.
آنچه در حال حاضر باقی مانده، ارائهی مدارک و اسنادِ مربوط بهنظراتی است که در این نوشته جا آمده است. گزیدههای ذیر برگرفته از دو گزارش است که توسط نویسنده ترجمه شده است.
1- لویس وارسه Luis Varese، پزشکان کوبایی شاغل در آمریکای لاتین را [بهمثابهی پژوهشگر] تحت نظر میگیرد:
تحصیلات وارس انسانشناسی و اصالتاً اهلِ پرو است، او بهعنوان نمایندهی کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان (UNHCR) معمولاً در اکوادور مشغول بهکار بود.
وی میگوید: در 31 میِ 1970 زمینلرزه و در پیِ آن سیلاب جان بیش از 70 هزار پرویی را در بخش آنکاش پرو گرفت. تنها در عرض چند روز، تقریباً چند ساعت، پنج بیمارستان صحرایی با پزشکان کوبایی در پنج استان ویران شده از زمینلرزه برپا شد. فیدل و 150 هزار کوبایی به برادران و خواهرانِ این تراژدی که جان سالم بهدر برده بودند خون اهدا کردند.
46 سال پس از این زمین لرزه، در پدرنالس (اکوادور)، شاهد همان چهرهها، همان چشمها و همان نگاههای قدردان نسبت بهپزشکان کوبایی بودم، پزشکانی که هرکاری که از دستشان برمیآمد، از مرقبتهای پزشکی گرفته تا دیگر مراقبتهای لازم برای نیازمندان، انجام میدادند. آنها این کار را بهشیوهای حرفهای، کارآمد، با تجهیزات مناسب و مهمتر از همه با کمال فروتنی و دلسوزانه که از مشخصههای این پزشکان است، انجام میدادند.
وی میگوید: «من در سال 1988 با برخی از اعضای خانوادهام در پورتو کابزاس Puerto Cabezas، در نیکاراگوئه زندگی میکردم، و در آنجا بهعنوان مشاور کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان شاغل بودم. تنها پزشکهای حاضر در این منطقه، بهعلاوهی تعداد معدودی پزشک آفریقایی و یا اهلِ میسکیتو Miskito ، پزشکان کوبایی بودند... دورانی بود که «درگیری نه چندان شدیدی» با ضدانقلاب نیکاراگوئه ادامه داشت و تنها تعداد معدودی از پزشکهای نیکاراگوئهای شور و شوق رفتن بهمنطقهی درگیری را داشتند؛ این درحالی بود که پزشکهای کوبایی در این منطقه مشغول بهکار بودند. ما نیز ازجمله بیماران آنجا محسوب میشدیم، بهویژه بعد از اینکه یکی از پسرانهای من بهدلیل بیماری مالاریا بهشدت بیمار شده بود...
«در سال 1990 در ماناگوا Managua که رئیس جمهور ویولتا چامورو Violeta Chamorro حکومت میکرد، خردسالترین فرزندم بهعفونت گوشِ میانی مبتلا شد... و یک پزشک کوبایی بود که سرانجام تشخیص داد که روند عفونت میتواند تبدیل بهمننژیت شود. این پزشک ترتیب انتقال خودم و فرزندم را بههاوانا داد. آنها از فرزندم در بیمارستان کودکان کوبا مراقبت کردند و جان او را نجات دادند. فرزند من 5 ماهه بود و 135 روز بهعلت تب و درد گریه میکرد.
«در سال 1995 با همکاری کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان مسئول بازگشت داوطلبانهی 12 هزار پناهندهی گواتمالایی {از جنوب مکزیک} بهاستان کوئه Quiché در گواتمالا بودم. تنها پزشکهای حاضر در شهرکهای دورافتادهی آنجا، کوباییها بودند. نه برقی در کار بود و نه آب آشامیدنیِ آنچنانی. کار کمیساریای عالی پناهندگان ACNUR بهبود شرایط زندگی افرادی بود که باز میگشتند؛ و زنان و مردانی که بهاین منطقهی بهسختی قابل دسترس میرسیدند، بهخاطر حضور پزشکهای کوبایی بود که کودکانشان از مراقبتهای کامل برخوردار بودند... سالها بعد که بهاین منطقه بازگشتم، همچنان خبری از دکترهای گواتمالایی نبود؛ و تنها پزشکان کوبایی در روستاهای کوئه حضور داشتند...
«بعدها که برای سازمان ملل متحد در هائیتی کار میکردم، پیبُردم بازهم پزشکان کوبایی هستند که با همان احساس بیحد و حصر بشردوستانه، در سختترین شرایط مشغول بهکار هستند. آنها شاد، سرشار از زندگی و با فداکاری مشترک آمادهی تبادلِ این شور و ذوق بودند. کارشان ـالبتهـ گواه برخورداری آنها از آموزشهای علمی و حرفهای داشت...
«اولین خارجیهایی که در هنگام وقوع زمین لرزهی 16 آوریل 2016 در اکوادور، وارد فرودگاه مانتاManta شدند، دکترهای کوبایی بودند؛ از این موضوع با خبر هستم، چراکه دو تن از پسرهایم عضو تیم همآهنگی در فرودگاه بودند».
2- فیدل کاسترو دربارهی دکترها و همبستگی صحبت میکند:
ویکی دلگادو کوریا، فیزیولوژیست قلب و عروق، آکادمسین و نویسندهی سیاسیْ اخیراً در مورد دیدگاه فیدل کاسترو نسبت بهمراقبتهای پزشکی و همبستگی تحقیق کرده است. گزیدههای ذیل برگرفته از نطقهای کاستروست که قبل از فارقالتحصیلی دانشجویان پزشکی و دندانپزشکی و در افتتاح یک مرکز علمی جدید ایراد شده است.
کوبا بهمراقبتهای بهداشتی نیاز دارد- در 17 اکتبر 1962 کاسترو خاطرنشان کرد که مراقبتهای اساسی بهداشتی در شهرها ضروری است، «آگاهی از چنین ضرورتی در حومهی شهرها، یعنی جایی که هرگز بیمارستان، دندانپزشک و یا پزشکی در کار نبوده، از اهمیت بیشتری برخوردار است». این سئول دقیقاً این است: ما چگونه در این ضرورت مردم شرکت میکنیم؟... هر آن چیزی که منافع مردم است، موضوع بنیادین انقلابیون است، موضوعی که آنها در مسیر آن و تنها در این مسیر کار میکنند... کاملاً معقول است که مردم مسئلهی مراقبتهای بهداشتی و پزشکی را مطرح میکنند.» کاسترو در جای دیگر اشاره میکند که «هدف بزرگی برآورده خواهد شد: هدفْ گذار از داروهای درمانی بهداروهای پیشگیریکننده، یعنی داروهایی است که مانع از بیماری شهروندان میشوند».
سلامتی برای دیگر مردمانـ کاتسرو در همین زمینه میگوید که یک انقلاب لازم است، و ادامه میدهد: «حتی ممکن است بتوانیم کاری برای دیگر کشورها هم انجام دهیم، گرچه شاید این [کمکها] بیش از هر چیز نمادین باشد. بیایید مورد الجزایر را بررسی کنیم. اکثر پزشکان آنجا فرانسوی بودند و همهی آنها این کشور را ترک کردند. وضعیت مراقبتهای بهداشتی در این کشور واقعاً غمانگیز است. بههمین دلیل، امروز که با دانشجویان صحبت کردیم، بهآنها گفتیم که به 50 پزشک داوطلب نیاز داریم که برای کمک الجزایریها بهالجزایر بروند...»
«ما یقین داریم که کارهای بیشتری انجام خواهیم داد، و این کار را بهمثابهی اِبراز روحیهی همبستگی برای مردمی که با ما دوست هستند و وضعیت وخیمتری نسبت بهما دارند، انجام میدهیم. ما از سالها سخن گفتیم، اما این سالها خواهند گذشت و ما میتوانیم تصور کنیم که پس از گذشت این سالها، 40 یا 50 هزار دانشجوی جوان فارغالتحصیل داریم... چراکه این کار از عهدهی انقلاب برمیآید... و تنها انقلاب است که میتواند چنین کار خارقالعادهای را متحقق سازد... امروز برای خودمان بهعنوان انقلابیون جشن میگیریم. اما انقلاب تنها بهمعنای ارائهی ایدهها نیست، بلکه بهمعنی متحقق کردن آن ایدهه نیز هست. انقلاب یک تئوری نیست، بلکه بیش از هر چیز عمل بهاین تئورهاست.
مردم جهان میتوانند انتظار همبستگیِ را از سوی ما داشته باشند- کاسترو در 18 ژوئن 1965 خاطرنشان کرد که: «شاید ما امروز مجبور بهمحدود کردن خود در پاسخگویی بهنیازمندیهای خود باشیم. اما واقعیتهای دنیای امروز نشان میدهد که رشد و استحکامِ روابط میان مردم امری اجتنابناپذیر است، بهویژه میان مردم انقلابی، میان مردم [کشورهای] توسعه نیافته... بهغیر از الجزایر، کشورهای دیگری نیز هستند که بهافراد آموزش دیدهی فنی نیاز دارند. پس، چند نفر را آماده خواهیم کرد؟ جواب این سئوال ساده است، آن تعداد که خودمان نیاز داریم و آن تعداد که سایر برادرانمان نیاز دارند...»
«اگر وظیفهی ما بنای مؤسسات گستردهی آموزشی است، و در تدارک افراد فنی در همهی سطوح موفق بودهایم، چگونه میتوانیم مردمی را فراموش کنیم که همچنان تحت ظلم و ستم، جهل و بیسوادی زندگی میکنند؟ ما بهنیازمندیهای میلیونها انسان میاندیشیم، میلیونها انسانی که تعداد معدودی پزشک در میان آنها است. چرا؟ بهاین دلیل که امپریالیسم و استعمارگرایی، بهعلاوهی بسیاری [سیاستها] و چیزهای دیگر، مسیر پیشرفت هرگونه فرهنگ و پیشرفتهای فنی را برای مردم تحت استثمار مسدود میکند. آنها با انسانها همانند حیوان برخورد میکنند: بهعنوان نیرویکار ارزان. و بههیچوجه علاقهای بهتوسعهی هوشیاری این مردم نشان نمیدهند».
«بههمین دلیل وقتی این سئوال پیش میآید که از هر چیزی چهمقدار باید تدارک ببینیم، فقط یک جواب داریم: تا آنجا که ممکن است! همه نیازهایی دارند، و اگر ما چیزی را برای خود نیاز نداریم، سایر افراد نیازمند میتوانند از آن استفاده کنند. و ما باید خود را آماده کنیم تا بهتعهدات خود نسبت بهسایر مردم عمل کنیم. در غیر اینصورت، مفهوم همبستگی انسانی ما در چارچوب مرزها و منافع ملی محبوس خواهد ماند [و در محبس درونی خویش میمیرد].
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوپنجم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوچهارم
یکی از سرگرمیها آنروزهای سلول انفرادی در پس حوداث خونبار مقاومت «کتاب گویی» برای جمع هم بندیها بود. من داستان کوتاهی از ماکسیم گورکی را برای جمع تعریف(بازخوانی ذهنی) کردم که مورد استقبال و تحسین (شخصیتهای مطرح«چپ») قرار گرفت. در این قصه کوتاه نویسندهای(که بنظر خود ماکسیم است) با انقلابیای(که به مشخصات لنین) است بر میخورد. انقلابی نویسنده را مورد سئوالاتی قرار میدهد و او را بسوی نوعی خودکاوی و خودشناسی از جنس «خودآگاهی» اجتماعی سوق میدهد. گفتگو در فضایی اتفاق می افتد که نویسندهی داستان سرمست از موفقیتهای حرفهایش پس از نشر و استقبال اثریست که به تازهگی منتشر کرده میباشد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوچهارم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوسوم
رئیس ساواک آمد و بهبازجو چیزهایی گفت، و او هم دستور فلک کردن مرا داد. این تجربهی تازهای بود از کتک خوردن. یک چوب بهطول بیش از یک متر و بهقطر حدود پنج سانت، از دو سرش یک طناب کتانی ضخیم گذرانده بودند. شبیه یک کمان، اما با آزادی بیش از طول طناب. دو پا را از مچ بین چوب و طناب میگذاشتند و چوب را میپیچاندند تا پا بین طناب و چوب صفت میشد. شکنجهشونده روی زمین بهپشت قرار داشت و چوبِ فلک در دست دو نفر بود که ایستاده بودند. کفِ پا آمادهی شلاق خوردن بود؛ و شلاق هم همان کابل برق چند لایه بود. تعدادی زدند، اما خیلی ادامه ندادند. چوب را شُل کردند و پاهای کبود و ورم کرده آزاد شد. اینجا دیگر مثل بازجوییهای اوین دستور «پاشو راه برو» در کار نبود. جالب اینکه چشمبند و دستبند دوباره بهکار گرفته شد. اینبار یک پابند هم بهپاها زدند. وسیلهای مثل دستبند، اما ضخیمتر و با زنجیری بلندتر، بهحدی که میتوانستی فقط قدمهای کوتاه برداری.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیودوم
ملاقات بههم خورد و تنها من توانستم بهمادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبلها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیریهای افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم بهوسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجهای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامیهای سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه بهافسر نگهبان و حلوفصل موضوعات بند ما بود . وی بهاتفاق آقای حجری به«زیر هشت» رفتند و بهشدت بهرفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخلهی رئیس زندان و بهدستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که بهسرانجام نرسید. بهنظر میرسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه بهجوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیویکم
اولین تبعیدیها از هر دو زندان شماره چهار و سه همزمان فراخوانده شدند و بهزندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همهی زندانیان برای بدرقه بهراهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست میزدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف بهسمت درِ بند (زیر هشت) حرکت میکردند و با تک تک افراد دست میدادند و روبوسی میکردند. برخی میگریستند و برخی یاران همرزمشان را در بغل گرفته، میفشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانیکه بهتبعبد برده میشدند، بهدرود میگفتند. شعارها از جمله اینچنین بود: «امید بهپیروزی آتی خلق قهرمان».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیویکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیام
عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمهی افراد این گروهِ محاکمه مسنتر بود. برادرش عبدالرضا بیشتر در سایه قرار داشت.
عباس، دانشجوی رشتهی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان میشناختم. زمانیکه عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی میکرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباطهای من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفتهی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.
سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من اینطور خبر شدم که «او که در زندان بهلحاظ روحی آسیب دیده بود.» شاید هم بهاین نتیجه رسیده بود که با مبارزهی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه