فقر بهسبک آمریکایی
بیماریهای گرمسیری که نادیده گرفته شدهاند، از جمله زیکا Zika، بهطور فزایندهای در ایالات متحده شایع است. تخمین زده میشود که 12 میلیون آمریکایی با یک عفونت انگلی زندگی میکنند که نادیده گرفته شده است. گزارش سال 2017 شیوع کرم قلابدار hookworm در شهرستان لوندز در آلاباما را مستند میکند. ایالات متحده بالاترین شیوع چاقی در جهان توسعه یافته را دارد. ایالات متحده از نظر دسترسی بهآب و بهداشت عمومی در رتبهی سیوششم جهان قرار دارد.
نوشتهی: کنت سورین Kenneth Surin (فوریه 2018)
ترجمه: فرزانه پارسا
منبع: https://www.counterpunch.org/2018/02/08/poverty-american-style/
«رؤیای آمریکایی بهسرعت در حال تبدیل شدن بهتوهمات آمریکایی است».
پروفسور فیلیپ آلستون Philip Alston گزارشگر ویژهی سازمان ملل متحد در حوزهی فقرِ شدید و حقوق بشر، در دسامبر سال گذشته بیانیهای در خصوص مأموریت تحقیقاتی 15 روزهی خود از برخی از فقیرترین محلههای ایالات متحده منتشر کرد. آلستون (که نویسنده جملهی مورد اشاره در بالاست) شهروند استرالیایی و استاد حقوق دانشگاه نیویورک است. او در طی مأموریت خود از آلاباما، کالیفرنیا، غرب ویرجینیا، تگزاس، واشنگتن دیسی و پورتوریکو دیدن کرد.
بیانیهی آلستون در مورد فقر و نابرابری آمریکا توسط اکثر رسانههای اصلی نادیده گرفته شده است.
آلستون پیشینهی بیطرفی محکمی دارد که باعث اعتبار بیشتر بیانیهاش در مورد فقر در آمریکا میشود.
او در گزارش خود از چین انتقاد کرد (و دولت چین بعدها او را به«مداخله» در نظام قضایی خود متهم کرد). او خواستار محاکمه سریلانکا بهخاطر جنایات جنگی علیه جمعیت اقلیت تامیل شد. بهگفتهی روزنامه گاردین The Guardian، آلستون همچنین «رفتار رژیم عربستان سعودی با زنان را ماهها قبل از اینکه پادشاه حق رانندگی را برای زنان قانونی کند، بهشدت محکوم کرد؛ دولت برزیل را بهخاطر حمله بهفقرا از طریق فشار بیش از حد اقتصادی و حتی خودِ سازمان ملل را برای آوردن وبا بههائیتی محکوم نمود». آلستون همچنین بانک جهانی را برای «بازی دوپهلویی» که «"بهمسابقهای کاهنده و منفی" در زمینهی حقوق بشر تبدیل شده است»، سرزنش میکند.
آلستون بیانیه خود را در مورد ایالات متحده چنین آغاز میکند: «در عمل، ایالات متحده تنها کشوری در میان کشورهای توسعه یافته استکه ضمن تأکید بر اهمیت اساسی حقوق بشر، خودش چنین حقوقی را در زمینهی محافظت از شهروندانش در برابر مرگ از گرسنگی، در مقابل مرگ ناشی از کمبود مراقبتهای بهداشتیِ سهلالوصول ویا در مقابل افزایش محرومیت بهطورکلی رعایت نمیکند... نهایت اینکه، بهویژه در کشور ثروتمندی مانند ایالات متحده آمریکا، تداوم فقر شدیدْ انتخابِ سیاسی کسانی است که در قدرتاند. [بنابراین] فقر با اراده سیاستمداران میتواند بلافاصله حذف شود».
سپس، وی دربارهی بازدیدش گفت:
«من با افراد بسیاری که بهسختی در (محلهی اسکین روو Skid Row) در لسآنجلس زندگی میکنند ملاقات کردم، شاهد بودم که یک افسر پلیس سانفرانسیسکو بهگروهی از بیخانمانها گفت که حرکت کنند، اما در مقابل سؤال آنها که کجا میتوانند بروند، هیچ پاسخی نداشت؛ من شنیدم که چگونه هزاران انسان فقیر اخطارهای تخلفات کوچک میگیرند که بهنظر می رسد عمداً طراحی شده و بهسرعت منجر بهبدهیهای غیرقابل پرداخت، حبس و پُرشدن خزانهی [اعتبارات] شهرداری میشود؛ من در ایالتهایی که دولتها ارائهی سرویسهای بهداشتی را مسئولیت خود نمیدانند، حیاطهای پر از فاضلاب را دیدم؛ من مردمی را دیدم که تمام دندانهایشان را از دست داده بودند، زیرا اکثر برنامههای مراقبتهای دندانپزشکی برای بزرگسالان، افراد بسیار فقیر را پوشش نمیدهند؛ من دربارهی افزایش تصاعدی آمار مرگومیر، نابودی ساختگی خانواده و اجتماعْ بهواسطهی تجویز دارو و نیز اعتیاد بهسایر مواد مخدر [بسیار] شنیدهام؛ من مردمی را در جنوب پورتوریکو، در کنار کوهی از خاکستر زغال سنگ دیدم که بههیچوجه محافظت نشده بودند و بارانی بر سرشان میبارید که باعث بیماری، ازکارافتادگی و مرگ میشود».
آلستون در پاسخ بهاین سؤال که آمریکا را چگونه با سایر کشورها مقایسه میکند، نمونههای آماری قابل توجهی ارائه نمود. (در چندین مورد، من مقایسه آلستون را با دادههای منابع دیگر تکمیل کردهام).
بسیاری از شاخصها تأیید میکنند که ایالات متحده یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است. این کشور بیش از مجموع هزینههای دفاعی در چین، عربستان سعودی، روسیه، انگلیس، هند، فرانسه و ژاپن در امر دفاع ملی خود هزینه میکند.
سرانهی هزینههای بهداشت و درمان در ایالات متحده دو برابر میانگین «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» (OECD = Organisation for Economic Co-operation and Development) و بسیاری از سایر کشورهاست. اما تعداد پزشکان و تختخوابهای بیمارستانی در ازای هر فردْ بسیار کمتر از میانگین OECD است.
میزان مرگومیر نوزادان در ایالات متحده، در سال 2013، بالاترین میزان را در جهان توسعه یافته داشت.
میانگین توقع آمریکایی از زندگی، در مقایسه با افرادی که در هریک از کشورهای دموکراسیِ ثروتمندِ دیگر زندگی میکنند، کوتاهتر و با بیماری بیشتر همراه است؛ و «شکاف سلامتی» بین ایالات متحده و کشورهای همسایهاش روبهافزایش است.
سطح نابرابری در ایالات متحده بهمراتب بالاتر از بسیاری از کشورهای اروپایی است.
بیماریهای گرمسیری که نادیده گرفته شدهاند، از جمله زیکا Zika، بهطور فزایندهای در ایالات متحده شایع است. تخمین زده میشود که 12 میلیون آمریکایی با یک عفونت انگلی زندگی میکنند که نادیده گرفته شده است. گزارش سال 2017 شیوع کرم قلابدار hookworm در شهرستان لوندز در آلاباما را مستند میکند.
ایالات متحده بالاترین شیوع چاقی در جهان توسعه یافته را دارد.
ایالات متحده از نظر دسترسی بهآب و بهداشت عمومی در رتبهی سیوششم جهان قرار دارد.
آمریكا بالاترین تعداد زندانی را نسبت بهحمعیت در جهان دارد؛ بیشتر از تركمنستان، السالوادور ، كوبا، تایلند و فدراسیون روسیه. این نسبت تقریباً معادل 5 برابر میانگین OECD است.
نرخ فقر جوانان در ایالات متحده بالاترین میزان در OECD است؛ بهطوری که یک چهارم جوانان در فقر زندگی میکنند. این نسبت در سراسر OECD کمتر از 14 درصد است.
طبق نظر «مرکز فقر و نابرابری استانفورد»، که مرفهترین کشورها را از نظر بازار کار، فقر، شبکهی ایمنی، نابرابری ثروت و نیز تحرک اقتصادی رتبهبندی میکند، ایالات متحده در پایینترین رتبهی 10 کشور مرفه دنیا قرار دارد.
براساس برآورد OECD ایالات متحده از نظر فقر و نابرابری در رتبهی سیوپنجم از میان 37 کشور دنیا قرار دارد. بهگفتهی آلستون، در سال 2017، 19 میلیون نفر آمریکایی در فقرِ بسیار عمیق (یعنی: خانوادههایی با درآمدِ پایینتر از نصف خط فقر) زندگی میکردند.
براساس «بانک جهانی اطلاعاتِ نابرابری درآمدها در جهان»، ایالات متحده بالاترین ضریب جینی Gini coefficient (اندازهگیری نابرابری) را در تمام کشورهای غربی دارست.
«مرکز فقر و نابرابری استانفورد»، ایالات متحده را بهعنوان «مورد آشکار و ثابت در لیگ فقر کودکان» توصیف میکند. طبق آمار یونیسف (بهنمودار بالا مراجعه کنید)، ایالات متحده بالاترین میزان فقر کودکان را در میان 15 کشور پُردرآمد جهان دارد. آکادمی پزشکی کودکان آمریکا میگوید بیش از نیمی از نوزادان آمریکایی در معرض خطر سوء تغذیه قرار دارند.
سازمان خدمات تحقیقاتی اقتصاد کشاورزی آمریكا میگوید كه در سال 2016، 38.3 درصد از خانوارهای با درآمد زیر خط فقرِ دولت فدرال، نگران تأمین خوراک خود بودند.
در انتخابات ریاست جمهوری 2016، ایالات متحده حدود 55.7 درصد از افرادی که در سنی بودند که میتوانستند رأی بدهند، در رأیگیری شرکت کردند. ایالات متحده، در مقایسه با میانگین 75 درصدیِ OECD، در رتبهی بیستوهشتم مشارکت رأی دهندگان قرار داشت. سهم رأی دهندگان ثبت شده در ایالات متحده نسبت بهرأی دهندگان بلقوه، در مقایسه با همین نسبت در سایر كشورهای عضو OECD، بسیار کمتر است. در رأیگیرهای سال 2116 تنها حدود 64 درصد از جمعیت ایالات متحده که بهسِن رأی دادن رسیده بودند (و 70 درصدِ شهروندان در همین سن) ثبت شدهاند؛ این نسبت در کانادا (2015) و انگلیس (2016) 91 درصد، در سوئد (2014) 96 درصد، و در ژاپن (2014) نزدیک به 99 درصد بود.
خلاصه اینکه: بهلحاظ شاخصهای بینالمللی شناخته شدهی سطح رفاه زندگی انسانی (مانند امید بهزندگی، مرگومیر نوزادان، مرگومیر مادران باردار، میزان چاقی، نسبت زندانیان، میزان قتل، استاندارد مهارتهای تحصیلی، نابرابری در درآمدها، میزان فقرِ کودکان، استانداردهای تغذیه، بیخانمانی و غیره) بسیاری از کشورهای توسعه یافته نسبت بهایالات متحده از عملکرد بسیار بهتری برخوردارند.
در واقع، ایالات متحده (برخلاف سایر کشورهای ثروتمند) در برخی از این شاخصها در حال پس رفت است. بهگفتهی واشنگتن پست: «مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری»ها در روز پنجشنبه گزارش داد: «امید بهزندگی آمریکاییها از بدو تولد برای دومین سال متوالی از سال 2016 کاهش داشته است؛ و این بهدلیل افزایش سرسامآور 21 درصدی مرگومیرِ ناشی از مصرف بیش از حدِ مواد مخدر است. پس از سال 1962 و 1963 که آنفلوآنزا باعث افزایش بیش از حد مرگومیر شد، ایالات متحده افولِ امید بهزندگی را طی دو سال متوالیِ بهخود ندیده بود.
آلستون بخش عمدهای از این موارد را بهانتخاب سیاستهای ایالات متحده، و بهطور دقیقتر «تأکید واهی ایالات متحده براشتغال» نسبت میدهد.
پیشنهاداتِ کاستن از شبکهی امنیت اجتماعی متزلزل فعلی، با این فرض آغاز شد که نیاز آدمهای فقیرْ رهایی از کمکِ رفاهیِ دولت و بازگشت بهکار است (انگیزشی پنهان در پس «کار در برابر دریافت کمک رفاهی دولتی»، فرآیندی بود که توسط بیل کلینتون آغاز گردید).
در اینجا اساس بحث تقریباً خندهدار این است که فرصتهای شغلی زیادی وجود دارد که منتظرند تا توسط افرادی با تحصیلات غیراستاندارد پُرشوند. [برای مثال] افراد ناتوانی که بسیاری از آنها قبلاً بهواسطه سیستم بهداشت و درمان ناکافی آسیب دیدهاند، یا حتی گاهاً توسط افرادی که بار جُرم کیفری [ناچیزی] (شاید سابقهی بیخانمانی یا ناتوانی در پرداخت جریمه رانندگی) را بهدوش میکشند؛ و گذشته ازهمهی اینها، [این فرصتهای شغلیِ فرضی باید توسط] افرادی که آموزش کم یا بدون آموزشاند، و حتی کسانی پرشود که کمک کافی برای موفقیت در امر کاریابی نداشتهاند.
تلاش برای افزایش حداقل دستمزد، که درحال حاضر مطابق با استانداردهای سایر کشورهای توسعه یافته کم است، بهطورمداوم توسط مجالس جمهوریخواه متوقف میشود.
آلستون بهسفسطهی دیگری اشاره میکند که اساس این فرضیه را تشکیل میدهد: مطابق این سفسطه، شغلی که مردم فقیر میتوانند بهدست بیاورند، آنها را از سیستم کمک رفاهی دولت مستقل کند. او میگوید: «من با کارگرانی از والمارت و سایر فروشگاههای بزرگ صحبت کردم که حتی با وجود دستمزدِ کار تماموقت، بازهم بدون کوپنهای کمکیِ غذا نمیتوانند زندگی کنند. تخمین زده میشود که 6 میلیارد دلار از «برنامه کمک تغذیه تکمیلی» (SNAP =The Supplemental Nutrition Assistance Program ) برای حمایت از این کارگران صرف میشود، بنابراین یارانه غیرمستقیم عظیمی بهشرکتهای ذیربط داده میشود».
لغو کوپنهای کمکیِ غذا در دستورکار جمهوریخواهان قرار دارد. نکته قابل توجه این است که محل استقرار اکثر ساکنانی که بیشترین نیاز را بهکوپنهای کمک غذایی دارند، منطقهی اوزلی Owsley، در کنتاکی است که طبق سرشماری ایالات متحده، 99.22 درصد سفید پوست، و 95 درصد جمهوریخواه هستند. اینجا، جایی است که حداقل 52 درصد از ساکنان آن در سال 2011 کوپن کمکی غذا دریافت میکردند.
احتمالاً هرکسی فکر میکند که آمریکاییها شرایط فوق را تا حدودی، [گرچه] با اکراه، قبول میکنند؛ زیرا این کار بهعنوان بدهـبستان، به نوعی با ارائهی «اصول بنیادی» یک اقتصاد بینقصْ بهتقویت اقتصاد ایالات متحده کمک میکند.
متأسفانه بیشترِ این «اصول بنیادی» (یعنی: تراز تجاری، بدهی دولت ـکه با کاهش بیملاحظهی مالیات برای ثروتمندان توسط ترامپ بزودی بیشتر هم میشودـ بدهی خانوادهها، کسری بودجه، نرخ پسانداز منفی، دلار نسبتاً ضعیف، سرمایهگذاری و بهره وری ناچیز از سال 2008 و غیره) بهسختی ایالات متحده را بهآنجایی میرساند که [سیاستمداران] توقع دارند.
نیازی بهنبوغ اقتصادی نیست تا آن چیزی بفهمیم که آمریکا را نجات میدهد. [این عامل نجاتدهنده] نقش دلار (بهعنوان ارز اصلیِ ذخیرهی [در گردش] جهانی) و نیز ابعاد گستردهی اقتصادی آن است. یک بازار سهام بزرگ و گسترده میتواند کمک کند، اما از آنجاکه این امر بهطور قابل توجهی بهچرخه رونق و رکود کمک میکند (87، 97، 2007، ؟؟)، نباید سهم آن را در کلِ اقتصاد بیش از حد ارزیابی کرد. درنتیجه، بهبیان اقتصاد عینی، با اقتصاد سراسریِ کوچکتر و بدون داشتن ارز ذخیرهی [در گردش] جهانی، [آیندهی] ایالات متحده احتمالاً بیشتر شبیه برزیل خواهد بود.
آلستون پس از بیان اظهارات خود در مورد ایالات متحده، مصاحبهای را در برنامه رادیویی امی گودمن Amy Goodman ارائه داد؛ این زمانی بود که جمهوری خواهان لایحه کاهش مالیاتشان را که اکنون قانون است، منتشر کردند. بهنقل از او: «حذف فقر همیشه بهمنابع بستگی دارد: "ما پول نداریم". ایالات متحده، دوباره میگویم، بهطور منحصر بهفردی پول دارد. اگر بخواهد میتواند فقر را در عرض یک شب از بین ببرد. آنچه اکنون میبینیم نمونهای کلاسیک است - این یک انتخاب سیاسی است. پولتان را کجا میخواهید بگذارید؟ بهافراد بسیار ثروتمند بدهید یا در راه ایجاد جامعهای شایسته [انسانها] هزینه کنید، که در واقع از بُعد اقتصادی، پُربازدهتر از دادن آن بهکسانی است که پولْ بسیار دارند».
وقتی فیلیپ آلستون میگوید که این وضعیت ناشی از انتخاب سیاسی است، نه الزام اقتصادی، مخالفت با او امر غیرممکنی بهنظر میرسد.
پایه [قدرت] ترامپ بهغیر از هواداران پلوتوکراتاش plutocratic (مانند: کوچها the Kochs، پاپا جان ـمَردِ پیتزاـ Papa John the pizza man، شلدون آدلسون Sheldon Adelson، آرت پاپ Art Pope، رابرت مرکر Robert Mercer، رابرت کرافت Robert Kraft، دی ووس DeVos (همسر و شوهر هردو)، و البته ارتشی از آدمهای آویزان و دنبالهروهای آنها در بخش ثروتمند جمهوریخواه)، متشکل از سفیدپوستان میانهرو یا کمتر مرفه که دهها سال صحنهی نمایش [حکومتی] را تماماً بهخود اختصاص دادهاند ــالبته این امر استثمار سیستماتیک [دیگران توسط] این جماعت را تا حدی قابل تحمل میکند؛ اما اکنون چه کسی باید این نمایش را با سیاهان، لاتینوها، مسلمان آمریکایی و «همجنسگرايان» (همانطور كه کشیش تلویریونی تقریباً سالخورده پت رابرتسون Pat Robertson در برنامههای خود بهآنها اشاره میکند)، و نيز تعداد اندکی از پناهندگان جنگهای بیوقفهی آمريكا و میدانهای بمباران و غيره بهاشتراک بگذارند.
همانطورکه دیگر همکاران کانتر پانچ Counter Punchers متذکر شدهاند، شعار «بیایید آمریکا را دوباره باشکوه سازیم»، برنامهای است با هدفگیری این گروه از سفیدپوستانِ مدعیِ «قربانی شدن» ــکه بهلطف اظهارات اخیر ترامپ، بهنوعی باور دارند که بهاحتمال زیاد مجدداً صحنهی نمایش را از آن خود خواهند کرد.
حمایت افراد بسیار ثروتمندی که کلاه بیسبالِ (ساخت ایالات متحده، اما از پارچههای وارداتی) میپوشند، از این شعارْ همیشه انتخابی سیاسی است، همانطور که ترجیح پلوتوکراسی plutocracy برای پُرکردن جیبهای بسیار فراخش، همکاری گسترده با شعبده بازان کلاه پوش را میطلبد: «شعبده باز» عنوان مورد استفادهی پلوتوکراتهای جمهوریخواهِ همپیمان با مایکل بلومبرگ Michael Bloomberg و میت رامنی Mitt Romney است، و بهکسانی اطلاق میشود که جاهطلبیهای سیاسی خود را نه کاملاً مطابق با دستورکار ملیگرایانهـسفیدپوستگرایانهی ترامپ، اما احتمالاً در عدم تجانس با [برنامههای عملیاتی] اخیر او پیش میبرند.
[با همهی این احوال، فرقی نمیکند] ترامپ، رامنی یا بلومبرگ؟ هرکدام از نظر سیاسی پیشی بگیرند، پلوتوکراسی حاکم خواهد شد، همانطور که [در زمان] بیل کلینتون و اوباما اتفاق افتاد.
همچنین یک انتخاب سیاسی در این زمینه، اولویت بخشیدن بهخط فکری شومر Schumer و دموکراتهای پلوسی Pelosi، و تبدیل مبارزه کنگره با حریف خیالی shadow-boxing بهرونوشت رقتانگیزی [در قالب] اوپوزیسیون واقعی است.
بهاین ترتیب، تعداد کثیری از آمریکاییها، اگر تنها چشمهای خود را باز کنند، قبل از آنها هم حق انتخابی دارند که توسط فیلسوف مشهوری بیان شده است: «شما چیزی بهجز زنجیرهایتان برای از دست دادن ندارید».
صرفنظر از تخیلات، [اما] رهایی آمریکاییهای فقیر که ظاهراً مسافتی عظیم تا تحققْ فاصله دارد، هنوز بهاندازهای نزدیک است که میتوان لمساش کرد.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیودوم
ملاقات بههم خورد و تنها من توانستم بهمادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبلها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیریهای افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم بهوسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجهای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامیهای سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه بهافسر نگهبان و حلوفصل موضوعات بند ما بود . وی بهاتفاق آقای حجری به«زیر هشت» رفتند و بهشدت بهرفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخلهی رئیس زندان و بهدستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که بهسرانجام نرسید. بهنظر میرسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه بهجوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیویکم
اولین تبعیدیها از هر دو زندان شماره چهار و سه همزمان فراخوانده شدند و بهزندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همهی زندانیان برای بدرقه بهراهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست میزدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف بهسمت درِ بند (زیر هشت) حرکت میکردند و با تک تک افراد دست میدادند و روبوسی میکردند. برخی میگریستند و برخی یاران همرزمشان را در بغل گرفته، میفشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانیکه بهتبعبد برده میشدند، بهدرود میگفتند. شعارها از جمله اینچنین بود: «امید بهپیروزی آتی خلق قهرمان».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیویکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیام
عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمهی افراد این گروهِ محاکمه مسنتر بود. برادرش عبدالرضا بیشتر در سایه قرار داشت.
عباس، دانشجوی رشتهی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان میشناختم. زمانیکه عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی میکرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباطهای من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفتهی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.
سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من اینطور خبر شدم که «او که در زندان بهلحاظ روحی آسیب دیده بود.» شاید هم بهاین نتیجه رسیده بود که با مبارزهی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیام
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمونهم
البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان میگذاشته و از این دو نفر برای تمایل بهمشارکت سئوال میکرده که حاضر بهفرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را بهما میداد و علی را هم بهشهادت میگرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و بهشدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمیدانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاقها(سلولها) اصلاً بسته نشود.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهشتم
......
بیژن (هیرمنپور) با من مرتب وقت میگذاشت و برایم از تجارب و دانستههایش با دقت و گسترده میگفت. این پیوند گرچه بنا بر حادثهی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را میتوانم بهیاد بیاورم که در تشخیصهای بعدی و انتخابهای آتیام تعیینکننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت بهوی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقلهای ارتباطی، همه از او دوری میکردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منشهای رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «مییپنداشتند ساواکی است.»
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه