rss feed

21 بهمن 1403 | بازدید: 480

به راستی خدا مرده است؟ بازخوانی نقادانه نیچه

نوشته شده توسط عباس فرد

اما حقیقتاً همه‌ی این‌ها برای چیست، و چه دردی را از انسان‌های گرفتار در مناسبات  خودبیگانه‌ساز سرمایه‌داری دوا می‌کند؟ هیچ! بنابراین، منهای  قصه‌پرداز‌ی بیمارگونه‌، اما رابطه‌ی زرتشت و نیرویی که مسیر حرکت به‌سمت هیچ را از پیش تعیین می‌کند، کپی‌برداری من‌گرایانه و هیچ‌انگارانه‌ای از رابطه‌ی محمد و خدای واحدِ مسلمانان است که در غار حرا به‌ پیامبری مبعوث شد و منهای ایجاد تحولات اقتصادی‌ـ‌اجتماعی در منطقه‌ای نسبتاً وسیع در زمانه‌ی خود، در وضعیت مقتضی و لازم نیز می‌تواند برای نظام سرمایه‌داری به‌چیزی شبیه به‌جمهوری اسلامی ایران تبدیل گردد.

 

 

 

                 به راستی خدا مرده است؟ بازخوانی نقادانه نیچه

                                                                      درباره‌ی چرایی بازخوانی

                                                                            فردریش نیچه

منهای این‌که فردریش نیچه را شاعر یا فیلسوف بنامیم، و صرف‌نظر از این‌که او را پیشرو، مترقی، مرتجع ویا حتی فاشیست بدانیم، اما بیش از 50 سال است‌که کتاب‌خوان‌ها و جماعت اهل مطالعه‌ی فارسی‌زبان و به‌ویژه ایرانی‌های فارسی‌زبان (ازچپ گرفته تا راست افراطی) با نیچه آشنایی دارند و در زمینه‌ی «اثبات» بحث‌ها و نظرات خودشان از او نقل‌قول‌هایی می‌آورند که غالباً ارجاعی به‌منبع اصلی ندارد، و در واقع برداشت‌ها و تبیین‌های شخصی خود آن‌ها از نیچه است. بدین‌ترتیب، این سؤال پیش می‌آید که آیا نیچه‌ی بدون دخل و تصرف هم وجود دارد؟ و اگر چنین است و نیچه‌ی بدون دخل و تصرف ـ‌واقعا‌ًـ وجود دارد، این نیچه چیست و چگونه می‌توان به‌آن دست یافت؟

 

دانلود متن

 

You have no rights to post comments

یادداشت‌ها

نامه‌ی سرگشاده‌ی دانشگاهیان هلند به‌رؤسای آموزش عالی

به‌مدیران تمامی مؤسسات آموزش عالی در هلند:

ما کارکنان، پژوهشگران و فارغ‌التحصیلان کالج‌ها، دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی سراسر هلند، این نامه‌ی سرگشاده را برای شما می‌نویسیم تا شما به‌رعایت موارد زیر فرابخوانیم:

الف) به‌رسمیت شناختن نسل‌کشی مداوم مردم فلسطین و پایبندی به‌مسئولیت اخلاقی ناشی از آن، [که چیزی جز] قطع رابطه با همه‌ی مؤسسات، پروژه‌ها و شرکت‌هایی است که به‌نوعی با این نسل‌کشی همکاری می‌کنند.

ب) تلاش برای پایان دادن به‌خشونت پلیس در محوطه‌های دانشگاهی هلند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وپنجم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل‌وچهارم

وضعیت بیرون آمدن من هم با همین ترتیب بود.  اسمم را که صدا زدند به سمت در رفتم. در که باز شد گویی به مسیلی رانده شده باشم به سمت بالا سوق یافتم و با فاصله کمی بردوش این و آن قرار گرفتم . مردم شعار می دادند و بر زندانی سیاسی درود می فرستادند. و زندانیان نیز شعار می دادیم و به «خلق قهرمان» درود می فرستادیم. فاصله عرض میدان که چند ده قدمی بیش نبود به کندی می گذشت. وقتی از میان جمعیت قدم به قدم می گذشتیم با دست دادن بسیاری در نزدیکی خود مواجه می شدیم. مهر و عطوفتی در که پاداش قهری بود نسبت به دستگاهی که این بند را زاده بود داشتیم و اینک این بند گسسته بود.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وچهارم

 

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل‌وسوم

در یک برنامه تلویزیونی طراحی شده (آنطور که در روزنامه های آن دوران ضبط است 342 نفر) را بطور نشسته در یک سالنی به نمایش گذاشتند. یکنفر بیانیه ای را از روی کاغذی (چنانکه بیاد می آورم منوچهر مقدم سلیمی)خواند و اعلام «برائت» از گذشته و «سپاس از مراحم مولوکانه» در بخشودگی «جرایم» و پیشینه شان را اشاره کرد و در پایان یک صدای ضبط شده ای بروی تصویر می آمد که گویا این عده دارند میگویند «سپاس آریا مهرا».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌وسوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم‌ودوم

ساواک برای پائین نگهداشتن آمار زندانی ها ما را به زندان عادی فرستاده بود. صلیب سرخ از طرقی پیگیر شده بود. برای همین دوباره مارا بزندان عمومی (شماره یک) برگرداند. در بار دوم بازدید صلیب سرخ در بند شش زندان شماره یک قصر بودم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم

درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top