rss feed

29 خرداد 1402 | بازدید: 538

درباره‌ی «دوستی»، هم‌سویی و تفاوت آن با «عشق»

نوشته: با مسئولیت عباس فرد

توضیحی از عباس فرد

درباره‌ی انتشار این یادداشت‌ها

فراز و فرود خیزش موسوم به‌«زن، زندگی، آزادی»، بازهم نشان داد که بدون ارتباطات شبکه‌گونه‌ی اقتصادی‌ـ‌سیاسیِ نسبتاً ارگانیک و ارگانیک‌شونده در میان توده‌های فرودست جامعه، و بدون ارتباطاتی برمبنای رفاقت و هم‌دردی و نیز تبادلات نظری‌ـ‌عملیِ آموزه‌‌های دانش مبارزه‌ی طبقاتی، و هم‌چنین بدون پایه‌ریزی روندی که بتواند رفاقت‌های شخصی و طبقاتی را به‌شوریدگی‌های عاشقانه و انسانی استعلا بخشد...

 

برای دانلود متن کامل: اینجا کلیک کنید

                         درباره‌ی «دوستی»،  

                          هم‌سویی و تفاوت آن با «عشق»

توضیحی از عباس فرد

درباره‌ی انتشار این یادداشت‌ها

فراز و فرود خیزش موسوم به‌«زن، زندگی، آزادی»، بازهم نشان داد که بدون ارتباطات شبکه‌گونه‌ی اقتصادی‌ـ‌سیاسیِ نسبتاً ارگانیک و ارگانیک‌شونده در میان توده‌های فرودست جامعه، و بدون ارتباطاتی برمبنای رفاقت و هم‌دردی و نیز تبادلات نظری‌ـ‌عملیِ آموزه‌‌های دانش مبارزه‌ی طبقاتی، و هم‌چنین بدون پایه‌ریزی روندی که بتواند رفاقت‌های شخصی و طبقاتی را به‌شوریدگی‌های عاشقانه و انسانی استعلا بخشد، عصیانی‌ترین خیزش‌های متصور ـ‌هم‌ـ امکان گسترش توده‌ای نخواهند داشت، و پس از فرازهای قابل توصیف به‌قهرمانانه، بازهم متوقف می‌شوند و بدون انباشتِ تجربی در امر سازمان‌یابی طبقاتی سرکوب می‌شوند و به‌محاق می‌روند.

خیزش موسوم به‌«زن، زندگی، آزادی»، برخلاف خیزش دی‌ماه 1396 و عصیان نسبتاً توده‌ای 1398، تأثیراتی چشم‌گیر ـ‌اما کم عمری‌ـ روی افراد و گروه‌های مختلف اپوزیسیون خارج از کشور گذاشت. بدین‌ترتیب بود که چندین ائتلاف شکل گرفت؛ افراد و گروه‌هایی ضرورت اتحاد سیاسی را پیش کشیدند و روی آن اصرار بسیاری ورزیدند؛ عرصه‌ی منشورنویسی گسترش یافت و چند منشور هم نوشته شد؛ و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، بحث و جدل و حتی ستیزهایی درباره‌ی تقدم و تأخر بین «سرنگونی» و طرح «آلترناتیو» حکومتی در گرفت که در مواردی چنان داغ شد که حتی به‌بعضی از دوستی‌ها نیز پایان داد.

گرچه من به‌جز حضور در چند تظاهرات و نوشتن دو‌ـ‌سه مقاله، به‌دلایل مختلف (که بیان آن‌ ازحوصله‌ی این یادداشت خارج است) فعالیت ویژه‌ای در خیزش موسوم به‌«زن، زندگی، آزادی» نداشتم؛ اما دنبال کردن مداوم وقایع و بررسی‌های نظری من را یک‌بار دیگر به‌این فکر انداخت: تا زمانی‌که رفاقت‌های ریشه‌ای وجود نداشته باشد، و امر مبارزه‌ی طبقاتی از سیاست‌گرایی محض فراتر نرود، و شوریدگی‌های عاشقانه (همانند چشمه‌ی آبیاری‌کننده‌ و جان‌بخشِ بسترِ مبارزاتی) رویشی مداوم و روبه‌گسترش نداشته باشد، به‌قول مادرم: آش همین است و کاسه هم همین!

به‌هرروی، پس از فروکش خیزش موسوم به‌«زن، زندگی، آزادی»، در وضعیتِ سخت آزاردهنده‌ای بودم که به‌یاد گفتگوهایم با یکی از دوستان و یادداشت‌هایی افتادم که او مدت‌ها قبل برایم فرستاده بود. گرچه این دوست مسئولیت نوشتن یادداشت‌ها را به‌عهده نگرفت و چنان می‌نمود که حقیقتاً هم نوشته‌ی او نیستند، اما توضیحاتی که می‌داد دل‌نشین و قابل فهم‌ و به‌یاد ماندنی بود. این یادداشت‌ها که به‌نظرم چندان هم پیوسته نیستند، و چه‌بسا قسمت‌هایی از آن را در اختیار نداشته باشم، بدون این‌که عنوان مشخصی داشته باشد، درباره‌ی دوستی و امکان گذر آن به‌عشق است.

با توجه به‌‌دریافت‌ها و باورهای شخصی‌ام درباره رفاقت، و باتوجه به‌‌نظرم درباره‌ی شیوه‌ی سازمان‌یابی مبارزاتی در ایران که در مقالات متعدد نوشته‌ام و در همین سایت هم موجود است، و هم‌چنین با توجه به‌نظرم درباره‌ی خیزش موسوم به‌«زن، زندگی، آزادی» (که به‌جز سه مقاله، در  پارگراف اول این یادداشت نیز بیان کردم)، و بالاخره با توجه به‌جذابیتِ انقلابی و اندیشمندانه‌ا‌ی که تحت عنوان درباره‌ی «دوستی»، و هم‌سویی و تفاوت آن با «عشق» مسئولیت انتشار (نه نگارش) آن را به‌عهده می‌گیرم، به‌این نتیجه رسیدم که انتشار این یادداشت‌ها درصورتی که خواننده‌‌‌های نقاد و جستجوگر آن را بخوانند، شاید به‌اندازه‌ی قطره‌ای در رشد و گسترش کیفی مبارزه‌ی طبقاتی و ایجاد پیوندهای رفیقانه‌ی عمیق در ایران مؤثر باشد. از همین‌روست که  به‌خواننده‌ی مفروض این نوشته‌ پیش‌نهاد می‌کنم که عمیقاً و نقادانه بخواند و بیندیشد، و نکات نقادانه‌ی خودرا نیز برای سایت رفاقت بفرستد تا به‌من برسد و در پاسخ به‌نقادی‌ها، در حد توانایی ناچیزم، بکوشیم. البته اگر توان پاسخ‌گویی نداشتم، باکی نیست؛ چراکه دریچه‌ی تحقیق و مطالعه تا آخرین لحظه‌های زندگی هم‌چنان برای ما و هرجستجوگر دیگری باز خواند ماند.

دانلود متن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

یادداشت‌ها

مهمانی تولد مامان سحر و جمع دوستان صابر و (نشریه غیررسمی «بولتن دانشجو»)

ـ ماهی جون بچه­ها رو که بهتون معرفی کردم؟

ـ آره صابر جون معرفیت کامل بود عزیزم، البته بعضی هاشون رو از قبل میشناختم.

ـ خانم دکتر جان؛ اجازه میدین مهمونی رو به نشست تبادل فکری تبدیل کنیم(خنده جمعی).

ـ صاحب خونه باید اجازه بده جونم، من خودم مهمونم. سحر جون ببین بچه ها چی میگن مادر.

ـ مادر جون برنامه را صابر گذاشته، من حرفی ندارم. فقط بشرط اینکه شما رو خسته نکنن.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت نوزدهم

این چمدانها را در اتاقمان زیر تختخواب آهنی نسبتا بزرگی (که صندوخانه اتاقمان بود) قرار دادیم و روی تخت را بطریق رویه کشیدیم که حالتی طبیعی داشته باشد و زیر تخت دیده نشود. چمدانها را با مقدار زیادی ادوکلون که به دیواره هایش پاشیده بودن معطر کرده بودن بصورتی که در ظاهر میشد گفت جنس های کویتی(جنوبی) است که آنروزها مسافران برای فروش از آبادان میآوردند.

ادامه مطلب...

افغانستان در کوچه پس‌کوچه‌های ایران

پیله‌کردن به مهاجران و پناهندگان و اقلیّت‌های شایسته یا بانفوذ و قربانی‌کردن آن‌ها، یک ترفند کهنه‌ی حاکمان نالایق و ناتوان از ساماندهی اقتصاد و معاش است برای منحرف‌کردن اذهان و افکار عمومی مردمانِ فقیرشده و ناراضیِ در آستانه‌ی طغیان و شورش، تا آن مردمان، سرِ رشته‌ی علّت‌های تباهی را گم کنند و پی ِ نخود سیاه بروند.

ادامه مطلب...

تشکر از مادر بزرگ و قسمت بعدی مصاحبه با او

ـ شما مکررن از نگرش تاریخی صحبت کردین و گفتید با رویکرد دیگه ای باید تاریخ را تدوین کرد. سؤالم اینه که در تدوین تاریخ چه زوایایی مد نظرتون هست؟

ـ اول از همه جهان‌بینی مهمه. جهان‌بینیِ مورخ از اهم وجوه آفریدن(یا تدوین و مرتب‌سازی و حتی گزینش اطلاعات از مأخذ عینی) «تاریخ» و شرح و بسط مباحث و تحلیل­های تاریخیه. جهان‌بینیْ مورخ را مقید و محدود به‌سوگیری منافع آنی و آتی گروه­بندهای خاصی از اجتماع میکند. یعنی حتی هنگامی که میگه منافع این یا آن طبقه را درنظر داره به بخش یا گروه محدودتری از همان طبقه نیز ناظر است. جهان­بینی هرچقدر عمق اندیش­تر باشد از منظر پیشرونده‌تری از تنگنای گروه‌ گرایی و حتی قشری بودن وامیرهد. این امر به مورخ فرصت میده بیاندیشه که ماهیات در پس و پشتی پنهان از ضروریات هست که خود مینمایه و میتوانه و باید از منظری دگر شونده و فراونده تصویر ساز و تدوینگر تاریخی بشه.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت نوزدهم

پاراگرافِ آخر از قسمت هیجدهم

کوچه ای از خیابان درخشنده جنب کارخانه برق بسمت شرق شروع میشد وتا خط آهن شهر ری  چهارتا کوچه شمالی جنوبی را قطع میکرد، امتداد میافت. محله ای پر جمعیت که هر خانه اش حدود شش اتاق داشت و در اکثر خانه­ها پر از مستاجر بود. همه هم پر اولاد. ابراهیم در خانه شان یک اتاق جدا در انتهای حیاط کوچک شان داشت. او حاضر شده بود که کتابداری را در اتافش عملی کند. بنا بنظر ابراهیم کاری شدنی بود و مانعی در بین نبود. اما بنظر من بعید مینمود. با اینکه پدر ابراهیم با معاشرت من با پسرش و رفت وآمد به خانه شان مشکلی نداشت اما محافظه کار تر از آن بود.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top