تشکر از مادر بزرگ و ادامهی مصاحبه با او
ـ ماهی جون دوستان نشریه(بولتن) دانشجو خیلی ازتون تشکر کردن. تا حالا خیلی میدان گفتگو را باز کرده.
ـ خوشحالم که کنجکاوی و جستجوگری زیاد میشه. اگه به سلامت پیش ببرید کمی تا قسمتی به تعهدات و مسئولیت های اجتماعی که داریم عمل کردیم.
ـ چرا «کمی تا قسمتی»؟ این یه شوخی و تواضعِ یا نه نکته دیگه در این گفته هست؟
ـ قالبش شوخ طبعیِ. اما همه ما بواقع خیلی از جنبش های خودانگیخته عقب هستیم.
ـ (مصاحبه گر:) چطور؟
ـ در گزارشات و خبرها می بینیم که ارتباطات سازمانها با «جنبش» حالت دنباله روی داره و فاقد قدرت کار موثر در میون جریان«خیزش» هست. بیشتر باریکلا گو شده تا نقش آفرین و تاثیر گذار.
ـ خلاصه اگه بخواهید به علتی اشاره کنید چی می بینید؟
ـ خلاصه؛ فقدان ارتباط ارگانیک با «مردم» روبرو هستیم. و این فقدان از منطق حاکم بر جریانات سوسیال دموکراسی میاد. (بعد از خاستگاه اجتماعی شون).
ـ باشه برای بعد تا در یک گفتگوی دیگه ای شرحش را از شما بشنویم. الان میخوام برم سرِ نقش گروه های اجتماعی در مشارکت داشتن و یا کنار ایستادن غیر فعال بودنشون. بخصوص در باره کارکنان دولت(بعنوان بخشی از لایه های میانی در جامعه). اینو چطور می بینید. جور دیگه ای بگم؛ متوسطها اعم از مدرن و سنتی با چه رویکردی به خیزش مربوطند، و چرا؟
ـ قبلا هم صحبت کردیم که «جنبش»های اجتماعی خصلتی چند بُنی دارند، هم بُن انگیز اقتصادی دارند، هم بُنِ اجتماعی، و بطور اخص هم ریشه ی فرهنگی داره، که هرکدوم در تشخیص و شناخت ماهیت جامعه و درک ذاتِ حرکت در ضرورت های تاریخی. طبعا این تفکیک ها برای شناختنه وگرنه خط فاصل مشخصی برای تاثیر بر حرکات اعتراضی عمومی وجود نداره. اما لایه های میانی بستگی به متغیرهایی از اقتصادی گرفته تا بقیه انگیخته میشن. مثلا اونی که از مناسبات رانتی بهرۀ پُروپیمونی می بره نه تنها به صفوف اعتراضات نمیاد بلکه جبهۀ مخالف هم میگیره. حالا هرچقدر این داستان کم رنگ تر باشه گرایش به حمایت یا مشارکت درحضور بصورت سلامتش بیشتر میشه. البته شروط تو در توی اجتماعی و فرهنگی هم تاثیر مستقیم دیگه ای داره.
ـ «بصورت سلامتش» یعنی چی، مگه جور دیگه ای هم هست؟
ـ بله شما به عنوان خبرنگار میدونید که نیروهای خودفروخته، بدون شناسایی اجیر میش و در حرکات اعتراضی شرکت می کنند که هم کار انحرافی می کنند و هم کار اطلاعاتی.
ـ بله متوجه منظورتون شدم. درست می گید.
ـ اعتصابات صنوف و گروههای مختلف(طبقات و اقشار) در واقعیت با جنبه های آرمانی (آرزومندیهای) سیاسی و ایدئولوژیک چطورن؟
ـ بخش بزرگی از ذهن عمومی متاثر از آثار شکست دهه های قبل و سرکوب های فعلی است. و همینطور فرهنگ سلطه گرانه حاکم هست. مردم در مناسباتی که بار میآیند به سنگ بناهای مقوم اون هم تبدیل میشوند. در این میان فقط آگاهی های تاریخی-اجتماعیه که نجات بخشه. در نتیجه جنبش ها یکی از بارزترین ثمراتش در اذهان عمومی ایجاد سئوال می کنه و چون وچرایی هایی پدید میآد. این نوعی انتشار بستر آگاهیِ عمومیه. جنبه های آرمانی در این بزنگاهها مهلت جوانه زدن پیدا می کنه و با عمق یابی ها دارای نقش سازنده پیدا میکنن.
ـ پس؛ انقلاب بالا و پائین هاش خیلی زیاده؟
ـ بیش از اونکه بشه در تحلیل ها محدودش کرد.
ـ گفته میشه که، همه ی این وقایع یک جورایی «طراحی از بالای» قدرت هاست و شائبه اینکه همه چی یک جوری توطئه طراحی شده است. نظرتون چیه؟
ـ نظام های حاکم یک جوری همیشه گوش بزنگ هستن. چه کسی و کِی، کجا، چه حرکاتی را بر ضد منافع حاکم پدید میارن. مثل مامور کشیک میمونن که بسرعت خودشون را به بزنگاه میرسونن. از جمله کارهایی که میکنن، سوار جریان میشن. که اگه فقط به خنثا سازی اکتفا میکردن همه می فهمیدن. اما حرکات ایضایی انحراف ناشی از سواری بر موج فریب ذهنی ایجاد میکنه و در یک برآیند ساده انگارنه یک جوری «توطئه طراحی» از بالا بنظر میاد.
ـ مرسی از توضیحات روشنگر تون.
ـ میدونید که یک بحث نگران کننده در باره سرقت جریان و نتایج «جنبش»اجتماعی مطرحه. توضیح بدید این مورد توسط چه عدله ای برپایه چه واقعیاتی قابل تعینه. از اصلاحطلب های داخلی، سلطنت طلب ها، چپیهای خارج کشوری، متوسط های پرو غربی حرف زده میشه؟
ـ این حرف ها بیراه نیستن. مسئله مصادره جنبش بعلل جوانیش و عدم انسجامش در برابر کهنه کارهای مختلف الطیف یک عارضه حتمی و قطعیه. عارضه ای که انحراف از خواست عمومی را با ملایمت طرح و پیاده می کنه. اما تمایزی هم بین دزدها و نیروهای همسو باید در نظر داشت. راست و چپ افراطی را باید مشخص کرد.
ـ تکلیف چپ حقیقی چیه.
ـ چپ حقیقی خودِ جنبش و مولفه های راستین اونه که نگاهش به جابجایی قدرت بدست «مردم» و رهبری آنها برای اعمال قدرت برای منافع«مردم»ه.
ـ اینها به نوعی از "طرح و تحلیل" از اوضاع مربوطه؟ در این موارد چی بهمون میگید؟
ـ ترکیب بندی طبقاتی جامعه امروزی ایران به جهت های ترکیبندی سیاسی جمعیتی، وضعیت اقتصادی گروههای اجتماعی، فضای ارتباطات گروههای اجتماعی با هم، نیروهای سیاسی و آگاهیهای مربوط به هر یک از اینها را برپایه اطلاعات عینی میشه دید؛ مثلا بیست و یک میلیون نفر «نیروی» شاغل در سطح کشور[آمار رسمی] شده هست، در همین آمار آمده؛ نزدیک به ده میلیون نفر شاغل دربخش خدمات هستن، هفتمیلیون نفر دربخش صنعت کار میکنن، نزدیک به چهارمیلیون هم در بخش کشاورزی مشغول بکارن. کارکنان دولت و نیروهای«نظامی» بتقریب چهار میلیون نفر ذکر شده. [اضافه کنم که جمعیت دانشآموزی و دانشجویی هفده ونیم میلیون نفرند]
ـ اینکه نیمی از نیروی کار را خدمات تشکیل میدهد، از کیفیتی خاص در ضعف مناسبات «مناسبات کار» حکایت میکند. واینکه در ازای هر نفر درآمد آفرین یک دانشآموز و دانشجو وجود دارد میشه فهمید که چرا به اصطلاح نسل «زِد» قالب نیروی اعتراضی را شکل میدن.
ـ سوالم اینه که شرکت در این خیزش(جنبش) در گروه بندیهای مختلف چرا لازمست، یا اینکه بنابر عللی اساساً «غیر ضروری»ه؟
ـ مشارکت خلاق و سازنده ماهیت نیروی های پیشرو را تعیین میکنه که اگه مشارکتی نباشه به یک انفعال نمیشه نام پیشرو داد. اما در مشارکت اونچه مهم و حیاتیه هوشمندی و مهارت های لازم برای شناخت و عمل به موقع و تعالی بخشیِ «جنبش» هست. چیزی که به داشتنه بینش تاریخی و شخصیت های خودساخته و قدرت های عملی-ارتباطی و متغیرهای ضروری دیگه مربوط میشه. نه دنباله روی و نه انفعال که هیچ کدام این صفات با ماهیت لازم و پیشبرنده «جنبش» همخویی و همسویی نداره
.....
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوچهارم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوسوم
رئیس ساواک آمد و بهبازجو چیزهایی گفت، و او هم دستور فلک کردن مرا داد. این تجربهی تازهای بود از کتک خوردن. یک چوب بهطول بیش از یک متر و بهقطر حدود پنج سانت، از دو سرش یک طناب کتانی ضخیم گذرانده بودند. شبیه یک کمان، اما با آزادی بیش از طول طناب. دو پا را از مچ بین چوب و طناب میگذاشتند و چوب را میپیچاندند تا پا بین طناب و چوب صفت میشد. شکنجهشونده روی زمین بهپشت قرار داشت و چوبِ فلک در دست دو نفر بود که ایستاده بودند. کفِ پا آمادهی شلاق خوردن بود؛ و شلاق هم همان کابل برق چند لایه بود. تعدادی زدند، اما خیلی ادامه ندادند. چوب را شُل کردند و پاهای کبود و ورم کرده آزاد شد. اینجا دیگر مثل بازجوییهای اوین دستور «پاشو راه برو» در کار نبود. جالب اینکه چشمبند و دستبند دوباره بهکار گرفته شد. اینبار یک پابند هم بهپاها زدند. وسیلهای مثل دستبند، اما ضخیمتر و با زنجیری بلندتر، بهحدی که میتوانستی فقط قدمهای کوتاه برداری.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیودوم
ملاقات بههم خورد و تنها من توانستم بهمادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبلها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیریهای افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم بهوسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجهای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامیهای سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه بهافسر نگهبان و حلوفصل موضوعات بند ما بود . وی بهاتفاق آقای حجری به«زیر هشت» رفتند و بهشدت بهرفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخلهی رئیس زندان و بهدستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که بهسرانجام نرسید. بهنظر میرسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه بهجوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیویکم
اولین تبعیدیها از هر دو زندان شماره چهار و سه همزمان فراخوانده شدند و بهزندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همهی زندانیان برای بدرقه بهراهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست میزدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف بهسمت درِ بند (زیر هشت) حرکت میکردند و با تک تک افراد دست میدادند و روبوسی میکردند. برخی میگریستند و برخی یاران همرزمشان را در بغل گرفته، میفشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانیکه بهتبعبد برده میشدند، بهدرود میگفتند. شعارها از جمله اینچنین بود: «امید بهپیروزی آتی خلق قهرمان».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیویکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیام
عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمهی افراد این گروهِ محاکمه مسنتر بود. برادرش عبدالرضا بیشتر در سایه قرار داشت.
عباس، دانشجوی رشتهی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان میشناختم. زمانیکه عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی میکرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباطهای من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفتهی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.
سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من اینطور خبر شدم که «او که در زندان بهلحاظ روحی آسیب دیده بود.» شاید هم بهاین نتیجه رسیده بود که با مبارزهی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیام
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمونهم
البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان میگذاشته و از این دو نفر برای تمایل بهمشارکت سئوال میکرده که حاضر بهفرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را بهما میداد و علی را هم بهشهادت میگرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و بهشدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمیدانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاقها(سلولها) اصلاً بسته نشود.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه