خیزش «جلیقه زردها» در مقابل نئولیبرالیسم
اینطور بهنظر میرسد که اگر فعالین با تجربه و رادیکال سندیکاها و بهویژه تشکلهای کمونیستی مخفیِ فرانسوی بهروحیه پیکارجویانه «جلیقه زردها» تکیه کنند، و «جلیقه زردها» نیز بهنوبهی خود عناصر دست راستی «ناسیونال فرونت» را از صفوف خود برانند، پایههای پیوندی شکل میگیرد که طبقاتی و درعینحال میلیتانت خواهد بود.
******************************
نوشتهی: رامین جوان
هیچ شکی در این نیست که عمدهترین عامل در ترکیب عواملی که «جلیقه زردها» را از پنج هفته پیش در خیابانهای شهرهای مختلف فرانسه و خصوصاً در پاریس بهخیزش کشانده است، عامل مبارزهی طبقاتی (یعنی: مبارزهی نیرویکار برعلیه سرمایه) بوده است. با وجود این، هنوز نمیتوان «جلیقه زردها» را بهمعنای دقیق و مارکسی کلام جنبش بهحساب آورد و برای این جریانِ خیزشی و عصیانی همان خاصهها و کارکردهایی را قائل شد که ویژهی «جنبش کارگری» بهمعنای کلاسیک و تجربه شدهی آن است. این درست است که کارگران بهطور انفرادی و کلاً پراکنده در این خیزش حضور دارند و چهبسا در مقایسه با دیگر گروهبندیهای اجتماعیـطبقاتی رزمجویانهتر هم عمل میکنند؛ اما مهمترین شاخصهای جنبش کارگریْ صفبندیِ نسبتاً سازمانیافته و آرمانگرایی طبقاتیـتاریخی آن است که خیزش «جلیقه زردها»، علیرغم دستآوردهای تاکنونیاش، نه تنها فاقد آن است، بلکه چنین مینماید که زمینهی چندانی هم برای چنین رویش و ارتقایی را نیز نداشته باشد. مهمترین دلیلی که برای عدم امکان چنین رویشی میتوان ارائه کرد، منهای ناهمگونیِ طبقاتی و سیاسی خیزش «جلیقه زردها» (یعنی: حضور پررنگ خردهبورژوازی و حضور سیاسیِ اندکِ نیروهای دست راستی در آن) است که در برابر سازمانیابی طبقاتی متناقض و بازدارنده عمل میکنند. بنابراین، شرط طبقاتیـاجتماعیـتاریخیِ تکامل خیزش «جلیقه زردها» بهجنبشی طبقاتی و انقلابیْ در درجهی نخست پالایش سیاسی از آمیزههای دست راستی است (که زمینهی گسترش و تکامل طبقاتی آن را فراهم میآورد)، و در درجهی دوم ترکیب با عناصر، پارامترها و شیوههای مبارزهی پرولتاریایی است.
اما، بیان اینکه چنین پالایشی چگونه باید صورت بگیرد و کدام راهکارها را میطلبد، از من (بهعنوان تحلیلگری که خارج از مناسبات مبارزاتی جامعهی فرانسه قرار دارم) ساخته نیست. بنابراین، بهطورکلی و از جنبهی استراتژیک میتوان چنین ابراز نظر کرد که مهمترین وظیفهی فعالین کارگری، افراد و گروههای انقلابی در فرانسه تمرکز تحلیلیـتجربی روی شیوههایی از مبارزه و تبادل مبارزاتی استکه درعینحال پالایش طبقاتی خیزش «جلیقه زردها» را نیز بههمراه داشته باشد.
واقعیت این استکه تهاجم بهاتومبیلهای گران قیمت، شکستن ویترین فروشگاههای لوکس (در شانزهلیزه) و بوتیکهایی که مشتری اشرافی دارند و مانند آن نشانهی روحیه ضدسرمایهدارانهای استکه بهواسطهی آمیختگیهای طبقاتی و سازمانیابی از طریق «شبکههای اجتماعی» چنان در ضدیت محض با سیاستهای ریاضتی و نئولیبرالیستی بهدام افتاده که نمیتواند کلیت نظام سرمایهداری را بهچالش بکشد تا ضمن سازمانیابی طبقاتیـسوسالیستی، زیرپای بورژوازی را نیز چنان داغ کند که بهبعضی از رفورمهای اساسی و طبعاً موقت بهنفع فرودستان (اعم از کارگر و زحمتکش و خردهبورژوا) تن بدهد.
*****
دهها و چهبسا صدها هزار معترض فرانسوی از اواسط ماه نوامبر تحت عنوان «جلیقه زردها» علیه افزایش مالیات بر سوخت و بهطورکلی مقابله با هزینههای روزافزون زندگی دست بهعصیان زده و بهخیزش برخاستهاند. این خیزش نتیجه گریزناپذیر بحران اقتصادی آزاردهنده و ریاضت فرسایندهای است که از سوی بورژوازی فرانسه، دولتهای قبلی و بهویژه دولت فعلی بهکارگران، زحمتکشان و بخش گستردهای از خردهبورژوازی تحمیل شده است. کاهش ارائهی خدمات اجتماعی، افزایش مالیات مردم کمدرآمد، انجماد دستمزدها، بالا بردن افزایش شدت کار، بالا بردن زمان بازنشستگی و دیگر تحمیلات ناشی از ریاضت نئولیبرالیستی، نشانهی حقانیت خیزش «جلیقه زردها» و تأییدی بر پایین بودن سطح درآمدها و افزایش دامنهدار و روبهافزایش هزینههای زندگی برای فرودستان و بهنفع فرادستان فرانسوی است.
این خیزش در جزیره رئونیون که یکی از نواحی فرادریایی فرانسه است، بهگونهای میلیتانت نطفه بست و در فرانسهی اروپایی و سرزمین بهاصطلاح مادری رنگ و بویی رادیکال بهخود گرفت. شدت گسترش و تعمیق این خیزش بهگونهای بوده است که دولت مجبور بهاِعمال سیاست محدودیت در رفت و آمد گردیده و دهها هزار پلیس را بسیج کرده است. از آغاز پاگرفتن خیزش، جزیره رئونیون همواره شاهد راهبندانها و سنگربندیها بوده است: مسیرهای جادهای و بندرگاهها بسته شدهاند و مدارس و ادارات تعطیل گردیدهاند. بیمارستانها نیز چندان رونقی ندارند و با اینکه برخی کسبوکارها در ساعات ابتدایی روز فعالیت دارند، اما در مجموع بخش اعظمی از مشاغل بهحالت تعطیل درآمدهاند.
استفادهی دوباره از شیوههای مبارزاتی قدیمیِ نسبتاً پیروزمندْ نشانههایی از پیوند تاریخی با سنتهای مبارزاتی را درخود دارد؛ همچنانکه همسویی در اعتراضاتْ و شدت آن نیز گامی نسبتاً فراتر در مبارزهی طبقاتی نوید را میدهد. وجود راهبندان امری معمول شده است و پشتوانهی خیزش نیز حمایتهای همدلانهی مردمی است. بهلطف خدمات شبکههای اجتماعی، معترضین قادر شدهاند که بهسرعت گردِهم آمده و راهبندانها و ایجاد سنگربندیهای جدیدی را سازمان بدهند؛ اما همین «لطف خدمات شبکههای اجتماعی» باعث شده است تا خیزش از شبکهی مناسباتی محروم بماند که میتواند راهکارهای سازمانیابندهای را بهتبادل بگذارد که قاعدتاً طبقاتی خواهد بود.
خیزش «جلیقه زردها» از دههی 1990 تاکنون در جزیرهی رئونیون بیسابقه بوده است. مطالبات خیزش متعددند و اهالی جزیره رئونیون نیز (همانند تمامی فرودستان جامعهی فرانسه) هنوز منتظرند که دولت نارضایتی و اعتراض آنها را بهرسمیت بشناسد، اما تا بهحال تنها کاری که دولت کرده، منهای عقبنشینی لفظی در مورد افزایش مالیات سوخت فسیلی و وعدهی افزایش دستمزد، اعزام نیروی پلیس بهخیابانها برای سرکوب بوده است. طبیعی استکه این وعدهها و هروعدهی مفروض دیگری که اعلام شود، بهاین دلیل که نهادمند نیست و از ارگان کنترلکنندهی کارگری نیز محروم است، موقتی خواهد بود و پس از سرکوب خیزش بهفراموشی سپرده خواهند شد.
طنینانداز شدن خیزش «جلیقه زردها» در میان کارگران و زحمتکشان جزیره رئونیون چندان هم حیرتآور نیست. سالیان بسیاری است که ساکنین این جزیره، اگرچه فرانسوی تبارند، اما در مقایسه با همتاهای خود در سرزمین اصلی با درد و رنج بیشتری دست و پنجه نرم میکنند. در جزیره رئونیون، همه اقلام لازم برای یک زندگی معمولی بهنسبت سرزمین اصلی فرانسه 30 تا 50 درصد گرانتر هستند، که علت اصلی آنْ وارداتی بودن این کالاهاست. لازم بهتوضیح استکه 40 درصد از جمعیت این جزیره زیر خط فقر زندگی میکنند، و یکسوم از جمعیتِ آماده بهکار در دام اختاپوس زهرآگین بیکاری گرفتار است. بیکاری که در میان جوانان تا 56 درصد رسیده است، اهالی جزیرهی رئونیون را بهاین باور رسانده که شهروندان درجه دو جمهوری فرانسهای هستند که چهرهی بارز دموکراسی بورژوایی است. بههرروی، حکام اصلی جزیره، کلانشهرنشینان و صاحبان سرمایههای کلان در سرزمین اصلی و اروپایی هستند؛ و این درحالی است که اهالی جزیره با بیکاری روبهافزایشی دستوپنجه نرم میکنند. این تصویر زمانی برانگیزانندهتر میشود که دریابیم که ساکنین جزیره بهاین باور رسیدهاند که دولت فرانسه طردشان کرده است. در چنین وضعیت اسفباری است که افزایش مالیات بر سوخت ــهمانند جرقهای بهانبار باروتــ جزیرهنشینان را چنان بهعصیان واداشت که گسترش آنْ همهی فرانسهی فرودستان را نیز که کمابیش در همین وضعیت بودند، بهآتش کشید.
در واکنش بهاین خیزش، آنیک ژراردین، وزیر امور سرزمینهای فرادریایی فرانسه در تاریخ 28 نوامبر از جزیره دیدن کرد. او وعده داد که قیمت سوخت فوراً کاهش خواهد یافت و اعلام نمود که در خصوص هزینههای زندگی نیز مذاکراتی در جریان است که بعدها اعلام خواهد شد. «جلیقه زردها» ـاماـ با این وعدهی وزیر استقبالی کم نظیر را برنامه ریختند. آنها سوگند یاد کردند که 300 راهبندان دیگر را برپا کنند، و اجازه نخواهند داد که هیچ اتومبیلی تردد کند. این عصیانزدگانی که در توازن بین اتومبیل و افزایش مالیات بنزین جلیقهی زرد پوشیدهاند، در شبکههای اجتماعی نیز عاطل نماندند و تلاش کردند تا این موضوع را مجدداً بهوزیر گوشزد کنند.
با توجه بهقدرت خیزش رئونیون و گسترش تشدیدشوندهی آن در سراسر فرانسه، دولت ماکرون از روی اجبار مالیات بنزین را لغو کرده و وعدههایی هم در مورد افزایش 100 یورویی حداقل دستمزد ماهیانه داده است. اما این نوکر بورژوازی و مجری سیاستهای نولیبرال چارهای جز این ندارد که بزودی حملات خود علیه کارگران و مردم تهیدست را ازسر بگیرد؛ و اهالی رئونیون که بسیاری از آنها در زمرهی آسیبپذیرترین گروهبندیهای جامعهی فرانسه هستند و از بحران سرمایهداری بهشدت آسیب دیدهاند، ازجملهی نخستین قربانیان تهاجم مجدد نئولیبرالیستی خواهند بود.
*****
نخستین واکنش ماکرون در مقابل عصیانِ رزمجویانهی «جلیقه زردها» در کاخ الیزه سخنانی کاملاً آزاردهند ه بود. درحالی که معترضین «جلیقه زرد» اقداماتی فوری را در قبال هزینههای سرسامآور زندگی مطالبه میکردند، جناب رئیس جمهور تلاش کرد تا نگاهها را بهشرایطی معطوف نماید که دنیا تا سال 2050 با آن مواجه خواهد بود. او بهجای آنکه در مورد تغییر شیوه و روش دولت در رابطه با افزایش ثروتِ صاحبان سرمایه و تشدید فقر مردم کارگر و فرودست سخنی بگوید، بهحاشیه پرداخت و هیچ اقدام واقعی و ملموسی را اعلام نکرد. وعدههای او مبنیبر لغو مالیات بر بنزین و قول مشاورههای سازمانیافته طی ماههای آینده نه تنها چیزی از فقر هماینک موجودِ کسانی که از روی ناچاری دست بهعصیان زدهاند نمیکاهد، بلکه تجربه نشان داده است که در آینده هم آبی از اینگونه قولها و مشاورهها گرم نخواهد شد. دولت بهاین امید بود که بهصرف وعدهی مشاورههای آتی بتواند «جلیقه زردها» را از رمق بیاندازد. بههمین دلیل ماکرون اعلام کرد: «هنگامی که ما وعده مذاکره و گفتگو میدهیم چرا خود را بهدردسر و عذاب میاندازید و در پی بسیج [بیشتر] هستید»؟ اما مردم فرودست فرانسه (یعنی: اکثریت فرانسویها) بهجای توجه بهاین ترفندهای فریبنده، خشمگینتر شدند و برشدت مبارزهجویی خود افزودند، و روز شنبه (8 دسامبر) بهماکرون و تمام دستگاه فریب و سرکوب بورژوازی پاسخی قاطع دادند.
*****
اما چرا دولت تسلیم نمیشود؟ دلیل آن روشن است، ماکرون بیم آن دارد که هرگونه اعطای امتیاز دلگرمیِ بیشتر تودهها را موجب شود و بهدنبال آن کارگران با خود بگویند: «اگر میخواهی بهتو هم چیزی برسد، باید مثل "جلیقه زردها" رفتار کنی»؛ اما از دیگر سو، دولت در اثر سرپیچی و ممانعت از اعطای امتیاز با ریسک عصبانیت بیشتر و شدتیافتن خیزش مواجه خواهد شد.تجربه نشان داده است که خشم تودهها و روح پیکارجویی آنها بههنگام اوجگیری، یعنی در جایی که در آستانهی انفجار اجتماعی باشند، دولت را علیرغم رفتار آرامی که از خود نشان میدهد، بهسراسیمگی میکشاند. گرچه جنبههایی از این سراسیمگی هماکنون قابل مشاهده است؛ اما یقیناً هیچکس نمیتواند بگوید که از پس این انفجار اجتماعی چه زمانی انفجار دوم که قاعدتاً طبقاتی است، واقع خواهد شد. اما بهنظر میرسد که شرایط تااندازهای مهیا باشد. ازآنجاکه اکنون توپ در میدان جنبش کارگری هم هست؛ بنابراین، میتوان چنین نظر داد که ضروری استکه فعالین جناح چپ اتحادیهها و همچنین جریانات رادیکالِ چپِ مارکسیست و آنارشیست/کمونیست میبایست آشکارا وارد این جنبش گردند، از آن حمایت کنند و فراتر از وضعیت موجود در راستای یورش همهجانبه بهبورژوازی و دولت ماکرون، خیزش «جلیقه زردها» را در گامی متعالی بهجنبشی طبقاتی و درعینحال انقلابی فرابرویانند. وقوع عکس این حرکت هم محتمل است. بدینمعنیکه اگر خیزش «جلیقه زردها» بهحال خود رها شود، بهآگاهی، آرمانگرایی و تشکل ویژه و طبقاتی خود دست نیابد، در بهترین صورت ممکن پس از مدتی توان خود را از دست میدهد و در درازمدت از رمق میافتند و در کتاب بسیار قطور تجربهی مبارزاتی مردم فرانسه بهحیات شکست خویش ادامه خواهد داد!
طبیعی استکه دولت در برابر راهبندانها، تعطیلی انواع کسبوکار، ادارات و سازمانهای دولتی و غیردولتی تسلیم نخواهد شد، و بهزور گاز اشکآور، گلولهی پلاستیکی و حتی گلولهی سُربی «جلیقه زردها» را نقطه بهنقطه عقب مینشاند و تا آنجا بهفرسایش میکشاند تا بهتدریج ازهم بپاشند و در محاق اندوه ناشی از شکست غوطهور شوند. بههمین دلیل ضروری است که قدرت و توانمندی این خیزش در ترکیب با جنبش کارگری تا آنجا فرابروید که عرصهی نبرد از خیابان بهکارخانه و محل کار کشیده شود. در این عرصه استکه بهواسطهی اعتصابات، اشغال کارخانهها و برپایی کمیتههای اقدام مستقیم کارگری ـبورژوازی و دولتـ بهناتوانترین وجه وجودی خود میچرخند و میتوان در راستای سازمانیابی طبقاتیـانقلابیِ فراتر زیر پایش (و حتی ماتحتش) را هم داغ کرد. لازم بهتوضیح نیست که «جلیقه زردها» بهتنهایی توان ایجاد چنین شرایطی را ندارند. بهبیان روشنتر: راهبُردِ بستن خیابانها ضرورتاً باید بهجنبش فراگیر اعتصاب کارگران در همهی حوزههای سود و جذب ارزش اضافی تبدیل شود تا بهخاموشی نگراید و باقیماندهی همچنان عاصی آن در معدهی دستجات دست راستی و جریانهای فاشیستی و «راست افراطی جدید» بهچماق مضاعفی که کلهی کارگران و زحمتکشان را نشانه میگیرد، تبدیل نشود. بنابراین، مقطع معین کنونی (نه چند ماه دیگر)، همان مقطعی استکه سازمانهای کارگری میبایست نقش محوری و اصلی را در حمایت از خیزش «جلیقه زردها» بهعهده بگیرند تا بتوانند مُهر طبقاتی خود را برآن بکوبند و درتبادل بین عصیان و گرایش طبقاتیـتاریخیْ ضدیت یکسویه خیزش «جلیقه زردها» با چهرهی نئولیبرالی سرمایه بهجنبشی آنتیکاپیتالیستی و سوسیالیستی فرابرویانند.
اما واقعیت ناامیدکننده این استکه رهبران بورکرات اتحادیههای زرد کارگری از خیزش «جلیقه زردها» نه تنها فاصله گرفتهاند، بلکه در پارهای مواقع آنها را مورد حمله نیز قرار دادهاند. (لورن برگر یکی از اعضای سندیکای CFDT خصومت خود را کاملاً آشکارا نشان داده است). معهذا، اعضای عادی اتحادیهها (ورای وابستگی تشکیلاتی خود) واکنش متفاوت و امیدوارکنندهای داشتهاند. این مسئله بهویژه در مورد CGTکه موضع رهبران در قیاس با موضع اعضای عادی کاملاً متفاوت بوده است، عیناً دیده میشود. فیلیپ مارتینز (دبیرکل(CGT از همان اوائل شکلگیری خیزش «جلیقه زردها» در تاریخ 17 نوامبر این بهانه را پیش کشید که نمیتواند «کنار National front راهپیمایی کند». بههمین ترتیب بود که او از اعضای اتحادیه خواست تا در اعتراضات 24 نوامبر حضور پیدا نکنند. اما بالاخره CGT (چهبسا بهواسطهی فشار از بدنه و پائین) در تاریخ 1 دسامبر درخواست تظاهرات داد. با وجود این، او بهصورت آشکار از لغو افزایش مالیات بر سوخت حمایت نکرد؛ و در عوض افزایش دستمزدها را مطرح کرد که تااندازهای هم با خواست اولیه «جلیقه زردها» (یعنی: لغو افزایش مالیات بر سوخت) متناقض است. شاید هم بههمین دلیل است که سندیکاها بهطور روزافزونی در میان مردم کارگر و زحمتکش رسواتر و بیآبروتر میشوند.
بههرروی، در حالیکه مارتینز دور ماندن از «جلیقه زردها» را بهبهانههای مختلف در دستور کار سندیکا قرار داده بود، فعالان ردههای پایینتر CGT تااندازهای با خیزش همگام شدند و تا حدودی هم ابراز حمایت کردند. بهطورکلی، ضروری استکه اتحاد و وحدتهایی از این دست گسترش یابند و تشدید شوند؛ ضروری استکه فعالین با تجربه و رادیکال CGT و دیگر اتحادیهها در مورد چگونگیِ سازماندهی همآیشهای عمومی و برگزاری مجامع عمومی به«جلیقه زردها» مشاوره بدهند. واقعیت این است که خیزش «جلیقه زردها» میتواند نقش بسیار مؤثری در سازماندهی اعتصابات سیاسیِ تودهای ایفا کند. اما قبل از اقدامی اینچنین مهم، ضروری استکه این خیزش بتواند بهواسطهی کارگرانی که در آن حضور دارند، در درون واحدهای تولید و خدماتی جای پایی پیدا کرده و حمایت طبقاتیـکارگری نسبتاً روشنی کسب کند. تعقل انقلابی و کمونیستی چنین پیشنهاده دارد که چنین پیوندی تنها راه نجات، تداوم و اعتلای خیزش «جلیقه زردها» بهجنبشی طبقاتی، پیشرو و انقلابی است.
اینطور بهنظر میرسد که اگر فعالین با تجربه و رادیکال سندیکاها و بهویژه تشکلهای کمونیستی مخفیِ فرانسوی بهروحیه پیکارجویانه «جلیقه زردها» تکیه کنند، و «جلیقه زردها» نیز بهنوبهی خود عناصر دست راستی «ناسیونال فرونت» را از صفوف خود برانند، پایههای پیوندی شکل میگیرد که طبقاتی و درعینحال میلیتانت خواهد بود. اما، عکس چنین ترکیبی هم تااندازهای محتمل است. بدینترتیب که در عدم پیوند عنصر کارگری با عنصر پیکارگرانهی «جلیقه زردها» این احتمال بیمانگیز وجود دارد که دستِ راستیها و «ناسیونال فرونت» جسد شکست خوردهی این خیزش را در گورستان تهوع انگیز خود دفن کنند تا بتوانند در میان فرودستان اعتبار و جایگاه سیاسی بهدست بیاورند. این درست استکه تاریخ مبارزهی طبقاتی و سنتهای پرولتاریایی فرانسه از آن نوعی نیست که در آلمان، اتریش، دانمارک، هلند و دیگر کشورها بودهاند، که دست راستیها بتوانند خیزشهای فاشیستی و شبهفاشیستی راه بیندازند و بخشی از فرودستان را هم جذب کنند؛ اما باید توجه داشت که احتمال کمتر بهمعنی نبودِ مطلق احتمال نیست. بههرروی، نباید فراموش کرد که همآیشهای عمومیِ آمیخته با روحیه و آگاهی نسبیِ طبقاتیـکارگری موجبات دموکراتیزاسیون جامعه را فراهم میکند که این نیز بهنوبهی خودْ با امکان سازمانیابی طبقاتی، انقلابی و کمونیستی همراه خواهد بود.
*****
انتصاب تعداد 8 سخنگو (که هنوز مشخص نیست از چه طریق و مکانیزمی صورت گرفته است) این مسئله را در کانون بحثهای مختلفی قرار داده است. ازآنجاکه کنترل دموکراتیک جنبش تودهای ضرورتی اجتنابناپذیر است؛ بنابراین، ضروری استکه برای دستیابی بهاین بهکنترل دموکراتیک و دموکراسی مشارکتی، نمایندگان ابتدا در سطح محلات و سپس در حوزههای جغرافیایی بزرگتر و بالاخره در سطح کشوری انتخاب شوند تا ضمن حضور تودههای مردم، گامی هم در راستای بیرون راندن پااندازهای دستِ راستی برداشته شود. تنها بهاین ترتیب است که فعالین «راست افراطی جدید» که بهدنبال ماهی گرفتن از آب گل آلود هستند، تارومار خواهند شد. قابل پیشبینی و حتی طبیعی استکه موضع ضدکاپیتالیستی شفاف برای اکثریت «جلیقه زردها» در قیاس با عوامفریبی ناسیونالیستهای راست افراطی جذابتر است. بدون رهبری نسبتاً ثابت و متمرکز، اما هرلحظه قابل تغییر، نه تنها احتمال اینکه عناصر راست افراطی دست بالا را پیدا کنند افزایش مییابد، بلکه خیزش با از دست دادن قدرت مانور و تصمیمگیریهای عاجل توان مقابله با پلیس را نیز از دست میدهد.
برخی میگویند: «خیزش جلیقه زردها غیرسیاسی است و میبایست همینطور بماند». این دست از افراد نسبت بهحضور و مشارکت اتحادیههای کارگری در خیزش اعتراض دارند. در پاسخ بهاینگونه نظرات باید گفت: آزادی بهمثابه درک ضرورتی که از پس شناخت امکانات مختلف و انتخاب امکان انقلابی و طبقاتی و انسانی شکل میگیرد و معنی پیدا میکند، چنین پیشنهاده دارد که نباید در مقابل اینگونه درخواستهای غیرعقلانی تسلیم شد؛ چراکه چنین درخواستهایی همواره بهنفع عناصر دست راستی، ضدکارگر و مدافع نظم موجود تمام خواهد شد. خیزش «جلیقه زردها» بهطور نهفتهای دارای این پتانسیل نیز هستکه نظام سیاسی فیالحال موجود را برنتابد، و بهرهبران سیاسی چپ و راست بورژوازی و نیز رؤسای اتحادیههای زرد کارگری دل نبندد. برخی از مطالبات و شعارهای مطرح در این خیزش (مانند «انحلال مجمع ملی»، ویا شعارهای همچون «همهی قدرت بهدست تودهها»، و «ماکرون استعفا استعفا») نه تنها کاملاً سیاسیاند، بلکه رادیکال نیز هستند. عکس این قضیه نیز (مانند «برگرداندن پناهجویان که تقاضای آنها رد شده است» ویا «خروج از اتحادیه اروپا») ضمن سیاسی بودن، ارتجاعی هم هستند. خلاصهی کلام اینکه عدم مشارکت و مداخلهی سیاسی در این خیزش بهمعنای واگذار کردن عرصههای مبارزهی طبقاتی بهدست راستیها و بالاخص راستهای افراطی است. تاریخ چنین سکوتی را نمیبخشد.
*****
بسیاری از افراد و گروهها (بهویژه در میان ایرانیهای خارج از کشور) با یادآوری جنبش 68 فرانسه بهگسترش اروپایی خیزش «جلیقه زردها» دل بستهاند و حتی چنین گسترشی را قطعی میدانند. این بینش ضمن جنبهی خیرخواهانه و آرزومندانهاش، اما مکانیکی است. چراکه بهجای توجه بهدینامیسم درونی، اساس را برمکانیسمهای بیرونی قرار میدهد. آری، درصورتی که بین شرایط سیاسی و طبقاتی فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی همسویی و همراستایی وجود داشته باشد، مکانیزمهای بیرونی نه تنها تسریعکننده خواهند بود، بلکه در کلیت پیوندهای انترناسیونالیستی خویشْ دینامیزم درونی را نیز بازمیتابانند؛ اما وجود جریانات دستِ راستی و شبهفاشیستی در کشورهایی مانند آلمان، اتریش، ایتالیا، هلند، دانمارک و مانند آنْ حتی میتوانند مکانیزم تسریعکننده را بهمکانیزمی تبدیل کنند که قطعاً تخریبکننده خواهد بود.
بههرروی، آنچه در بلژیک واقع شد، عمدتاً در بخش فرانسوی زبان بود که میتواند از ستیز ضددولتی بخش فرانسوینشین هم تأثیر گرفته باشد؛ و آنچه در حمایت از خیزش «جلیقه زردها» در هلند شکل گرفت، بیشتر نمادین بود تا اینکه بیانکننده یک خیزش واقعی باشد. نتیجه اینکه تنها شرط گسترش اروپایی خیزش «جلیقه زردها» گسترش طبقاتیـکارگری آن در فرانسه است. اگر چنین ترکیب و گسترش در فرانسه مادیت بگیرد، آنگاه میتوان بهتبادلات انترناسونالیستی در اروپا و حتی در جهان نیز امیدوارد بود.
*****
بالاخره ماکرون بهمثابهی سرکرده و مدیر ابعاد مختلف سرکوب (اعم از سیاسی و اقتصادی و اجتماعی)، پس از محاسبات گوناگون و ایجاد فرسودگی نسبی در صفوف «جلیقه زردها» با عزم راسخ بهمیدان آمد که عوامل خشونتها را شناسایی کردهاند و رهبران سیاسی و آشوبگران را بهسزای اعمالشان میرسانند. البته او قبل از اینکه نعرهی سرکوبِ آشکار سر بدهد، برای معترضین اشک «همدردی» هم ریخت و وعدهی بهبود آینده را نیز نقالی کرد. بههرروی، دستآورد سیاسی خیزش «جلیقه زردها» تا همینجا، علیرغم فرسودگی نسبیاش، آنقدر بوده است که رئیس جمهور متکبر و نئولیبرال را بهصحنه بکشاند تا نمایش چماق و هویچ بازی کند.
اما واقعیت این استکه دستآورد اقتصادی این خیزش هم همانند دستآورد سیاسیاش تعریف چندانی ندارد. بهجز وعدهی کمک بهبخشی از کسانی که فقیر برآورد میشوند، افزایش 100 یورو اضافه دستمزد بهکسانی که حداقل دریافتی را دارند (بهاین معنی که همهی مزدبگیران را دربرنمیگیرد و بخشی از آن هم بهعنوان مالیات کسر خواهد شد)، معافیت بازنشستگان بسیار فقیر، معافیت مالیاتی ساعات اضافهکاری و تقاضای غیرالزامی عیدی از کارفرماها وعدههایی استکه درصورت اجرا در پیچ و خمهای اداری و حسابداری دولت چنان ناچیز میشوند که عملاً فقط چند یورو بیش از عنوانی که دارند، باقی بماند. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که اگر وضعیت بههمین منوال باقی بماند، بازهم خدمات اجتماعی کاهش مییابد، ثروت و سرمایه کلانسرمایهداران بازهم کلانتر میشود، و فرودستان جامعه (اعم از کارگر و زحمتکش و خردهبورژوا) بازهم فقیرتر خواهند شد.
با وجود همهی اینها، اما قلب خیزش «جلیقه زردها» هنوز هم میطپد و این طپش چنان جاذبهای ایجاد کرده که حتی دانشآموزان دبستانی را نیز بهعرصه کشانده است. اما تداوم بالندهی این خیزش میلتانت بهاین بستگی دارد که تا چه اندازه با فعالین با تجربه و رادیکال مبارزات کارگری بیامیزد و تا چه اندازه عناصر دست راستی جدید و قدیم را از صفوف خود بیرون براند.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیودوم
ملاقات بههم خورد و تنها من توانستم بهمادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبلها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیریهای افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم بهوسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجهای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامیهای سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه بهافسر نگهبان و حلوفصل موضوعات بند ما بود . وی بهاتفاق آقای حجری به«زیر هشت» رفتند و بهشدت بهرفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخلهی رئیس زندان و بهدستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که بهسرانجام نرسید. بهنظر میرسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه بهجوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیویکم
اولین تبعیدیها از هر دو زندان شماره چهار و سه همزمان فراخوانده شدند و بهزندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همهی زندانیان برای بدرقه بهراهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست میزدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف بهسمت درِ بند (زیر هشت) حرکت میکردند و با تک تک افراد دست میدادند و روبوسی میکردند. برخی میگریستند و برخی یاران همرزمشان را در بغل گرفته، میفشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانیکه بهتبعبد برده میشدند، بهدرود میگفتند. شعارها از جمله اینچنین بود: «امید بهپیروزی آتی خلق قهرمان».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیویکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیام
عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمهی افراد این گروهِ محاکمه مسنتر بود. برادرش عبدالرضا بیشتر در سایه قرار داشت.
عباس، دانشجوی رشتهی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان میشناختم. زمانیکه عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی میکرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباطهای من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفتهی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.
سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من اینطور خبر شدم که «او که در زندان بهلحاظ روحی آسیب دیده بود.» شاید هم بهاین نتیجه رسیده بود که با مبارزهی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیام
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمونهم
البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان میگذاشته و از این دو نفر برای تمایل بهمشارکت سئوال میکرده که حاضر بهفرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را بهما میداد و علی را هم بهشهادت میگرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و بهشدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمیدانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاقها(سلولها) اصلاً بسته نشود.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستونهم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستموهشتم
......
بیژن (هیرمنپور) با من مرتب وقت میگذاشت و برایم از تجارب و دانستههایش با دقت و گسترده میگفت. این پیوند گرچه بنا بر حادثهی جدایی ما ازهم و انتقال من از قزل قلعه دیری نپائید، اما عمق تأثیرات او را میتوانم بهیاد بیاورم که در تشخیصهای بعدی و انتخابهای آتیام تعیینکننده بود. وقتی از مجاهدین و رجوی صحبت شد، او برایم از احساس عمومی در دانشکده حقوق نسبت بهوی گفت: «در میان جمع دانشجویان شخصی مشکوک و غیرقابل اطمینان بود.» جز برخی از حداقلهای ارتباطی، همه از او دوری میکردند. و این گویا نه تنها از تیپ شخصیت و منشهای رفتاری نامتعارف او، بلکه از نگاهی نیز متأثر بود که «مییپنداشتند ساواکی است.»
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه