rss feed

09 آذر 1393 | بازدید: 11572

بی‎خانمان‎ها در دونتسک از دولت کیف متنفرند

نوشته: ناصر فرد

 بی‎خانمان‎ها در دونتسک از دولت کیف متنفرند

   تصویری که در این نوشته‎ی کوتاه از زندگی مردم شرق اوکراین ارائه می‎شود، ضمن این‎که واقعی است؛ اما از حقیقت به‎دور است. این تصویر تا آن‎جا که مصیبت‎های این مردم و درعین‎حال قدرت هم‎بسته‎ی آن‎ها با رزمندگان سنگرهای دونتسک و دن‎باس را در جنگی ناخواسته، تحمیلی و با استفاده از دستجات فاشیستی، در زیر قبای دموکراسی اشاره‎وار تصویر می‎کند، واقعی است؛

 

مقدمه‎ی ویراستار

        تصویری که در این نوشته‎ی کوتاه از زندگی مردم شرق اوکراین ارائه می‎شود، ضمن این‎که واقعی است؛ اما از حقیقت به‎دور است. این تصویر تا آن‎جا که مصیبت‎های این مردم و درعین‎حال قدرت هم‎بسته‎ی آن‎ها با رزمندگان سنگرهای دونتسک و دن‎باس را در جنگی ناخواسته، تحمیلی و با استفاده از دستجات فاشیستی، در زیر قبای دموکراسی اشاره‎وار تصویر می‎کند، واقعی است؛ اما در آن‎جا که حرفی از خواسته‎ها، حقانیت این خواسته‎ها و به‎ویژه سلحشوری‎های کارگران و زحمت‎کشان سنگرنشین در شرق اوکراین حرفی نمی‎زند، حقیقی نیست. اهمیت این یادداشت کوتاه در این است‎که در سایتی منتشر شده ‎که به‎شدت برعلیه مبارزان دونتسک و دن‎باس است. گاه شدت واقعیت آن‎قدر زیاد است که پرتو خودرا از لابلای چشم‎بندهای چرمی هم به‎چشم و کله‎ی کسانی می‎کوبد که از دیدن واقعیت روی‎گردان‎اند.


نوشته‎: کلمنت زامپا
ترجمه: ناصر فرد
ویراستار: محسن لاهوتی
منبع: http://news.yahoo.com/donetsk-homeless-ukrainians-loathe-kiev-government-194207519.html 


آژانس خبری AFP، دونتسک (اوکراین) ـ سرگئی با وجود بیش از سه ماه زندگی در یک انبار کوچک در دونتسک، شکایتی از گلوله‎باران مکرر و یا کمبود آب ندارد. او در عوض همهی این‎ها، خشم بسیار شدید خود را برای کشورش نگه‎داشته است: اوکراین.

درحالی‎که معدنچی 56 ساله‎ی سابق با خشم در مقابل تُشک خاکی‎ای که روی آن می‎خوابد، ایستاده و همسرش با لب‎های چروکیده به‎او [شوهرش] نگاه می‎کند، می‎گوید: «این ارتش اوکراین است که تمام این آسیب‎ها را رسانده است».

«دولت حقوق بازنشستگی ما را  پرداخت نمی‎کند»، صدای او بلندتر می‎شود و می‎گوید: «من اوکراینی هستم، اما اوکراین کارهای نادرست بسیاری برعلیه من انجام داده است».

سرگئی و سه نفر از اعضای خانواده‎اش، به‎همراه ده‎ها تن دیگر زیر ساختمانی زندگی می‎کنند که قبلاً به‎عنوان مرکز فرهنگی دونتسک مورد استفاده قرار می‎گرفت، [اما اکنون] پایگاه جدایی‎طلبان طرف‎دار مسکو در شرق اوکراین است که با نیروهای [دولت] اوکراین در حال نبرد هستند.

این‎ها جزو آن 970,000 نفری هستند که طبق برآورد سازمان ملل طی 7 ماه نبرد در شرق اوکراین [از کار و زندگی خود] آواره شده‎اند؛ اغلب این آوارگان به‎سوی مرزهای روسیه روان شده‎اند.

همان‎طور که جنگ وارد اولین زمستان سخت خود می‎شود، آژانس‎های کمک‎رسانی نیز قدم پیش می‎گذارند تا در در پناه آتش‎بسی که بارها نقض شده، به‎آوارگان داخلی که ‎شمارشان حدود 460,000 نفر است، کمک کنند.

بسیاری از کسانی که با سرگئی در دخمه‎های زیرزمینی زندگی می‎کنند، در ابراز بیزاری از کشور خود با او شریک‎ هستند و به‎کمک‎های شورشیان طرف‎دار روسیه تکیه کرده‎اند.

لیوبوف دومیانوا گلوله‎باران شدید و گسترده‎ی روزِ چهارشنبه را به‎یاد می‎آورد که با دو دختر و نوه‎‎اش، به‎همراه 20  نفر دیگر، در اطاقی‎که زندگی می‎کند، پناه گرفته بود.

او در یک کلام گفت: «وحشتناک بود».

زن 62 ساله‎ای از جدایی‎طلبان جمهوری خودخوانده دونتسک برای تهیه مواد غذایی و کمک‎هایی که به‎او می‎کنند،  سپاسگزاری می‎کند.

او با ترسی که از ارتش اوکراین دارد، می‎گوید: آن‎ها می‎آیند، «آنها برای کشتن ما می‎آیند».‎

ـ برای زندگی کودکان به‎پول نیاز هست ـ

در گوشه‎ی دیگر شهر، تاتیانا سامارینا، پس از تبادل آتش بسیار سنگین بین نیروهای دولتی و شورشیان در نزدیکی فرودگاه و ترک خانه‎اش، با دو نفر دیگر در ‎یک اتاق دانشجویی پناه گرفته‎ است.

او می‎گوید: آن‎ها ([نیروهای دولتی] اوکراین) می‎توانند دن‎باس را فراموش کنند. ما هرگز با آن‎ها نبوده‎ایم. در دونتسک، ما از جدایی‎طلبان حمایت می‎کنیم.

فضای زندگی این‎ها با وسایل ناچیز و کهنه‎ای پُر شده است: سه تخت‎خواب، سه صندلی و یک کمد. اما شورشیان  غذا و پوشاک رایگان برای‎شان تهیه می‎کنند.

در داخل ساختمان هشت طبقه‎ی صورتی‎رنگ ـ‎نهایتاً‎ـ حدود 50 اتاق برای این مردم آواره درنظر گرفته شده است.

مارینا شریسلیوا، 26 ساله، از ماه جولای که [جنگ وادارش کرد که] خانه‎اش را ترک کند، به‎همراه شوهر و بچه‎هایش در این ساختمان زندگی می‎کند.

او می‎گوید: روزهای خود را با نگهداری از بچه‎ها می‎گذراند.

این خانواده زندگی را با روزی 50 هْریونا (معادل 3 دلار یا 2.5 یورو) سر می‎کنند.

با همه‎ی این‎ها، مارینا به‎کمک‎هزینه‎ای که شورشیان، پس تولید سومین بچه‎اش، به‎او قول داده‎اند، امیدوار است؛ نوزاد ظریف و کوچکی که با آرامش در گهواره‎‎ی گوشه اتاق خوابیده است.

او درحالی که مدارک تولد نوزادش را محکم و با دقت در دست گرفته، می‎پرسد: «تو می‎دانی ما چه زمانی پول نوزاد را می‎گیریم»؟

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

یادداشت‌ها

دنباله‌ی کوه‌پیمایی با نوه‌ها و گپ‌وگفت درباره‌ی «مؤلفه»[در جنبش]

این یک مقاله‌ی تحلیلی نیست. نگاهی مادرانه است، برخاسته از درد و دغدغه‌ی

پُر رنج شهریور و مهر 1401 تاکنون

                                                                                                                  *****

ـ خانوم دکتر این چیه، چقدر خوشمزه‌ ست؟ یادمون بدین با چی درست کردین؟

ـ نوش بشه بهتون زری جون، موادش هویج و کدو و سیب‌زمینی رنده شده، تخم مرغ، نمک و فلفل و نون. البته برای شما جوونا خیارشور هم توی لقمه‌هاتون گذاشتم.

ـ واا، چه راحت. پس منم میتونم درست کنم.

ـ زری جون مامان بزرگم یه آشپز بی نظیرِ توی خانواده و فامیله!

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیست‌ودوم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم‌‌ویکم

در این نیمه شب یازدهم شهریور کوچه نقاشهای خیابان لُرزاده در ازدحام بی نظیری از مردم انباشه بود. اکثراً لباس راحتی خانه دربر داشتند. همسایگان قسمت پائین کوچه به بالاتر آمده بودند. همه در جوّی از حیرت و تک توک در اعتراض بودند. مأمورین در جواب «اینا چکار کردن مگه؟» میگفتند «خرابکارند» میخواستن محله شما رو بفرستن رو هوا.

ادامه مطلب...

پرسشی از مقوله‌ی [مؤلفه در جنبش]

در باره سنت باید معنی «سیرت» و «طبیعت» جنبشهای مردمی یا همونطور که شما گفتی (جنبش های توده ای) را از دو منظر دید؛ اول «رویّه و روشِ» تاکنونی رویدادها یا همان جنبشها، دوم به معنی «وجه ضروری تغییر» یا دقیقتر «وجه لازمِ حرکت».

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت بیستم‌ویکم

دو پاراگرافِ آخر از قسمت بیستم

بخصوص کار تیمی هدف تبلیغی برای حرکت های«توده ای» را نیز همیشه منظور نظر خودش داشت. معمولا برای تیم های نظامی امکان حضور هر دو عرصه کارچریکی و کار تبلیغی درمیان توده های کارگری و یا دانشجویی وجود نداشت. مسئله ای که بعنوان یک تناقض تکنیکی و تاکتیکی تا آخر بهمراه فعالیت های سیاسی مخفیانه برای چریک­های شهری م. ل. باقی ماند. این صرف نظر از گرایشات طبقاتی نهفته در اینگونه مبارزات است که جای خودش را دارد.

ادامه مطلب...

مهمانی تولد مامان سحر و جمع دوستان صابر و (نشریه غیررسمی «بولتن دانشجو»)

ـ ماهی جون بچه­ها رو که بهتون معرفی کردم؟

ـ آره صابر جون معرفیت کامل بود عزیزم، البته بعضی هاشون رو از قبل میشناختم.

ـ خانم دکتر جان؛ اجازه میدین مهمونی رو به نشست تبادل فکری تبدیل کنیم(خنده جمعی).

ـ صاحب خونه باید اجازه بده جونم، من خودم مهمونم. سحر جون ببین بچه ها چی میگن مادر.

ـ مادر جون برنامه را صابر گذاشته، من حرفی ندارم. فقط بشرط اینکه شما رو خسته نکنن.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top