rss feed

25 مهر 1400 | بازدید: 934

دست‌ها ازآسانژ کوتاه! آسانژ و امپراتوری کنترل

نوشته شده توسط رفاقت کارگری

اگر آسانژ را مجرم شناختند به این دلیل است که چشمان ما را به روی جنایات جنگی آمریکا باز کرد، چون دستورات شکنجه زندانیان گوانتانامو یا ویدئوی قتل ۱۱ غیرنظامی از جمله دو گزارشگر رویتر را وقتی بالگردهای اِی اِچ ۶۴ آپاچی خیابانی در عراق را به آتش کشیدند، به ما نشان داد.

  دست‌ها ازآسانژ کوتاه!

آسانژ و امپراتوری کنترل

نوشته‌ی‌: سایت رفاقت کارگری

 «دوست ندارم در دنیایی زندگی کنم که تمام حرف هایم، کارهایم، هر که با او تلفنی صحبت می کنم، هر خلاقیتی که دارم یا عشق و دوستی هایم ثبت و ضبط شود».

اسنودن

 جلسه دادگاه های پیاپی محاکمه جولین آسانژ، بنیان گزار ویکی لیکس، استعاره ای عالی از شیوه عمل امپریالیسم آمریکا، بریتانیا، ارتجاع راست صهیونیستی حاکم براسرائیل، با پادوهای دوزاری، اسقاطی، اسهالی رژیم های ارتجاعی و نژادپرست پان ترکیستی و عربی در دنیای امروز است. نیروهای نظامی، وزارت امور خارجه و سازمان سیا عامل مرگ هزاران نفر در یوگسلاوی سابق، افغانستان، عراق، لیبی و سوریه بوده اند. اما جولین آسانژ شخصی است که آن جنایات را به دنیا نشان داد؛ همان کسی که قرار است به دلیل ۱۸ مورد جنایتی که انجام داده به ۱۷۵ سال زندان محکوم شود ۱۷ مورد از «جنایت های» آسانژ براساس قانون اساسی آمریکا مصوب سال ۱۹۱۷، همزمان با جنگ جهانی اول، تشخیص داده شده است.

رافائل کورئا، رئیس جمهور سابق اکوادور این موضوع را به طور مدون بیان کرده است. اگر افشاگری های آسانژ در مورد چین یا روسیه بود، قبل از هر چیز بنای «یادبودی از آسانژ» در شهر واشنگتن در دفاع از آزادی بیان و برضد جنایات جنگی ساخته شده بود.

اما در عصر دیجیتال کنونی، قاصد و پیام رسان به قتل رسیده است؛ حال می خواهد آسانژ استرالیایی باشد یا مثل چلسی منینگ اهل آمریکا باشد. گفتنی است چلسی منینگ ۳۵ سال به زندان محکوم شد، تعداد سال های قانونی محکومیت سربازان اطلاعاتی آمریکا درصورت شکنجه غیرنظامیان عراقی یا افغانستانی ۲۸ سال است و باراک اوباما سال های محکومیت او را به ۷ سال کاهش داد.

جولین آسانژ همچنین ۷ سال (معادل ۲۴۸۷ روز) قبل از خاتمه دادن به تحصن سیاسی اش توسط لنین مورنو، به عنوان پناهنده در سفارت اکوادور در بریتانیا به سر می برد. گفتنی است لنین مورنو حافظ منافع آمریکا در اکوادور است.

اگر آسانژ را مجرم شناختند به این دلیل است که چشمان ما را به روی جنایات جنگی آمریکا باز کرد، چون دستورات شکنجه زندانیان گوانتانامو یا ویدئوی قتل ۱۱ غیرنظامی از جمله دو گزارشگر رویتر را وقتی بالگردهای اِی اِچ ۶۴ آپاچی خیابانی در عراق را به آتش کشیدند، به ما نشان داد. این عکس ها و اسناد باعث می شوند افکار عمومی در مواجه با جنایات جنگی آمریکا و متحدانش در سراسر دنیا به سختی بتواند روی موضوع دیگری تمرکز کنند.

اما شکنجه ها و قتل عام غیرنظامیان تنها نوک کوه یخ است؛ کوه یخ عصر دیجیتالی است که دیگر از حریم خصوصی خبری نیست و گرچه به لطف اینترنت ظاهرا آزادی ارتباطات وجود دارد، ولی اطلاعات ما جاسوسی می شود و فضای مجازی و زندگی مدرن شهری تماما نظامی شده است.

ویکی لیکس این کوه یخ را به سطح دریا آورد و ناگهان ما هیولای عظیم الجثه ای در مقابل خود دیدیم که مجالی نمی داد به جای دیگری توجه کنیم. به لطف افشاگری های ویکی لیکس، ما دیگر می دانیم SIPRNet یک پروتکل محرمانه است که برای شبکه ای ازکامپیوترها یا رایانه های مرتبط به هم تنظیم شده و وزارت دفاع آمریکا برای انتقال اطلاعات از آن کمک می گیرد.

ماجرای قتل غیرنظامیان عراقی و دو گزارشگر رویتر در اواخر ماه آوریل و اوایل اکتبر ۲۰۱۰ افشا شد. این افشاگری باعث شد در سال ۲۰۱۳، ادوارد اسنودن اطلاعاتی در خصوص برنامه های PRISM و ایکس کی اسکورِ آژانس امنیت ملی NSA) ) منتشر کند. این برنامه ها مخصوص دستیابی به اطلاعات گسترده و اَبَرداده هایی است که از شرکت هایی همچون گوگل، فیس بوک یا اپل جمع آوری شده است.

همه این ها برای آن است که به ما نشان دهد امپراتوری کنترل دردوران امپریالیسمِ پسین که نتیجه اتحاد میان دستگاه های امنیتی/پلیسی/نظامی و شرکت های بزرگ اینترنتی است در عصر دیجیتال چه کارهایی انجام می دهند. این که اسنودن به روسیه پناهنده شده و آسانژ در زندان فوق امنیتی بلمارش لندن تحت الحفظ نگهداری می شود و باید برای ادامه محاکمه ای که بزودی انجام خواهد شد به آمریکا بازگردانده شود. در همین حال، در صورت استرداد به آمریکا، هفته اول محاکمه آسانژ استعاره ای است از آنچه بنیان گزار ویکی لیکس در انتظارش است؛ در دور اول بازداشت دو بار لباس های تن او کنده شد، به ۵ سلول مختلف برده شد و یازده بار به او دستبند زده شد و حالا هم آزار واذیت او ادامه دارد.

 سخن کوتاه

محاکمه وبه تازگی اقدام جدید سازمان سیا و ام آی سیکس برای ربایش و ترور بنیانگزار یکی لیکس چیزی نیست جزء محکومیت آزادی بیان وسرکوب حقوق دموکراتیک وسرکوب نافرمانی در مقابل امپراتوری دروغ و تعمیق کنترل برشهروندان و جنگ های تجاوز گرایانه. اما این را هم باید اضافه کرد که محکومیت آسانژ به این معناست که میتوان در برابر امپریالیسم عصر دیجیتال و امپراطوری جاسوسی برآمده از آن قد علم کرد وجنگ پارتیزانی علیه استبداد سرمایه و دولت پلیسی/جهانی اش را درعرصه دیچیتال رانیز به پیش برد.

 

یادداشت‌ها

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل‌ودوم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهل و یکم

درزمان نسبتا طولانی که در این بند بودم چند بار رسولی سر بازجویی که گویا ریاست بر زندانیان و نظارت بر امور و کنش هایشان را به او سپرده بودند به بازدید از بندها آمد. همه را در راهرو به صف می کردند و او در برابر برخی می ایستاد و لوقوضی می گفت و تحدیدی می کرد. فضای آن روزها بشدت متاثر از کشتارها بود و عموما کسی با او بنرمی برخورد نمی نداشت.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهل و یکم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت چهلم

نزدیک به چهار سال آشنایی و دوستی های مان بعنوان هم زندانی از عشرت آباد تا بندهای چهار و پنج و شش زندان شماره یک قصر، گستره متنوعی از تجارب را با هم داشتیم. بدون آنکه اختلافات مان در درک و چند و چون مبارزات را در یک کلاسور مشترک ریخته باشیم، اما همواره حسی مثبت و دوستانه را بین مان برقرار کرده بودیم.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت چهلم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌ونهم

زندان شماره یک قصر سال های 53-54 را در دو مسیر موازی می توانم تصویر کنم؛ یکی تلاشی که می کوشید بهر صورتی شده یک گذشته «شکسته-بسته»از تشکیلات درون زندان را«احیا» کرده و بازسازی کند. بدون آنکه به لحاظ فکری بار تازه ای داشته باشد یا به مسائل تازه طرح شده در جنبش پاسخی روشن و کارآمد بدهد. این بیشتر بیک فرمالیسم «تشکیلاتی»می مانست تا یک جریان با درون مایه ای از اندیشه، نقد، و خلاصه درس گرفتن از ضعف و قوت های جریانات طی شده. همه ی آنهایی که به نوعی هویت طلبی تشکیلاتی مبتلا شده بودند و انقلاب را نه فرآیندی استعلایی نمی دیدند بلکه؛ مسیری تعریف شده یکبار برای همیشه می پنداشتند.

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی ونهم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهشتم

در جستجوگری و صحبت با افراد بندهای چهارو پنج­و شش تا زمانیکه یکی­دو ماه اول در راهرو بند چهار بودم و بعد به یکی از اتاقهای بند پنج منتقل شدم. در ظهرهای چند روز متوالی که فرصتی بعداز غذا داشتیم و می­شد وقت صحبت کردن داشت، مسعود رجوی با من وقت گذاشت و مفصل از وقایع و تحلیل ها و اشتراک مواضع و رویدادهای منتهی به سرکوب پلیس و موضع شخصی خودش صحبت کرد. میزان علاقه اش به تفصیل این موضوع برایم جای شگفتی داشت. او در جاهایی شروع به انتقاد از خودش بعنوان «رهبری» جریان کرد. گفته های او بیشتر از هر چیزی مرا دچار شگفتی می کرد و درک و جذب مطالبش را برایم سخت می کرد. من هنوز هم نمی فهمم چطور می شود اینقدر راحت راه و روش خطا رفت و بعد نشست و به آن انتقاد کرد و باز هم همان روال را ادامه داد !

ادامه مطلب...

خاطرات یک دوست ـ قسمت سی‌وهشتم

چند پاراگرافِ آخر از قسمت سی‌وهفتم

با رسیدن به تهران مسافرین در ترمینال پیاده شدند و ما را با همان اتوبوس به داخل زندان قصر و درآنجا هم یکسره تا جلوی «ندامتگاه شماره یک» یا همان زندان شماره یک بردند. و آنجا با اندک وسایل شخصی پیاده مان کردند. و شروعی تازه با افسران زندان جدید و بازدید و لخت شدن و تندی متداول را تجربه کردیم و با حوصله از سر گذراندیم.

ادامه مطلب...

* مبارزات کارگری در ایران:

* کتاب و داستان کوتاه:

* ترجمه:


* گروندریسه

کالاها همه پول گذرا هستند. پول، کالای ماندنی است. هر چه تقسیم کار بیشتر شود، فراوردۀ بی واسطه، خاصیت میانجی بودن خود را در مبادلات بیشتر از دست می دهد. ضرورت یک وسیلۀ عام برای مبادله، وسیله ای مستقل از تولیدات خاص منفرد، بیشتر احساس میشود. وجود پول مستلزم تصور جدائی ارزش چیزها از جوهر مادی آنهاست.

* دست نوشته های اقتصادی و فلسفی

اگر محصول کار به کارگر تعلق نداشته باشد، اگر این محصول چون نیروئی بیگانه در برابر او قد علم میکند، فقط از آن جهت است که به آدم دیگری غیر از کارگر تعلق دارد. اگر فعالیت کارگر مایه عذاب و شکنجۀ اوست، پس باید برای دیگری منبع لذت و شادمانی زندگی اش باشد. نه خدا، نه طبیعت، بلکه فقط خود آدمی است که میتواند این نیروی بیگانه بر آدمی باشد.

* سرمایه (کاپیتال)

بمحض آنکه ابزار از آلتی در دست انسان مبدل به جزئی از یک دستگاه مکانیکى، مبدل به جزئی از یک ماشین شد، مکانیزم محرک نیز شکل مستقلی یافت که از قید محدودیت‌های نیروی انسانی بکلى آزاد بود. و همین که چنین شد، یک تک ماشین، که تا اینجا مورد بررسى ما بوده است، به مرتبۀ جزئى از اجزای یک سیستم تولید ماشینى سقوط کرد.

top