فقر کودکان در بریتانیا
مارکس بهوضوح نشان داده است که ثروت عظیمی در بالای جامعه انباشت میشود، درصورتیکه آنچه همزمان در پایین جامعه تراکم پیدا میکند، «بدبختی، آزار و تنش، بردگی، جهل، خشونت و تخریب روانی» است. در همان هنگامی که بانکها از سودهای [کلان] خود گزارش میدهند، میلیون نفر از کارگران (که نیروی کارشان ثروت واقعی جامعه را تولید میکند)، بهزندگی با بدهی دائم و دریافت حداقل دستمزد مجبورند.
تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
در گفتگوهایی که در جمع 5 نفرهی «امید» داشتیم، یکی از افراد جمع (بهجز زندهیاد یداله) از ملاقاتی صحبت کرد که بهواسطهی مهدی کوهستانی بین چند نفر از فعالین کارگری خارج از کشور [تعدادشان را نمیدانم] با خانمی بهنام فرزانه صورت گرفته بود. این طور شنیدم که این خانم بهمخاطبین خود میگوید که از طرف سولیداریتیسنتر (مرکز همبستگی آمریکایی) است و خبر میدهد که این مرکز میخواهد بهفعالین کارگری ایران (در داخل و خارج) کمک کند. ظاهراً جمع در مقابل پیشنهاد فرستادهی سولیداریتیسنتر سکوت میکند. از جزئیات که چندان هم بهیاد نمیآورم بگذریم، مسئلهی قابل توضیح این استکه...
سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
در یکی از سفرهایی که بهشمال میرفتیم، دوستی تحلیل میکرد که جادهها و اتوبانهای شمال، که شبیه بهمارهای خزندهاند، در واقع دالهایِ مذکری هستند که بکری و پوشیدگیِ طبیعت مادینۀ زندۀ این خطه را میشکافند و بدینترتیب راه را برای ورود سرمایهداری مردسالارِ مرکزگرایِ سرکوبگرِ متمرکزشده در تهران باز میکنند. تهران از نظر او مردِ بورژوایِ روسپیکنندۀ بیسروپایِ ابنالوقتی است که بنیادش برمارـاتوبانهایی است در خودش و در بیرون از خودش که بهرویِ همۀ شهرهایِ اطرافش کشیده شده است
نکاتی درباره اعتصاب معلمان
مفاهیم و جملاتی هستند همچون آزادی، دموکراسی، استبداد، آقازاده، سپاه، اصلاحطلب و... که اگرچه بعضی اوقات استفاده از آنها میتواند تبعات یک حرکت صنفی را تعدیل کند، ولی در واقع کار اصلیاش همان گنگکردن موضوع است بهنفع یک چیزی که اصلاً معلوم نیست چیست یا کیست. وقتی میگویند یک معلم آزادی و احترام و عدالت میخواهد، یعنی دقیقاً چه میخواهد؟ حقوق بهتر؟ شرایط زندگی بهتر؟ قراردادهای منصفانه؟ مزایا؟ جواب هرچه هست، بیایید از همان استفاده کنیم.
بیژن هیرمنپور، کمونیستی بیادعا
بیژن، علیرغم اینکه بهسادگیِ حرف زدن میتوانست بنویسد، کمتر دست بهقلم بُرد و مجموعهی حجیمی از آثار از خود باقی نگذاشت. چرا؟ پاسخ بهسادگی زندگی، ساده است. بیژن جستجوگری نبود که همانند بسیاری از مدعیان چپ و کمونیست، بهدنبال جا و موقعیت خویش باشد. او در نظر و عمل براین باور بود که باید جا و وضعیت رابطهی کار و سرمایه را شناخت تا بتوان گامهایی در راستای سازمانیابی طبقاتی و انقلابی تودههای کارگر و زحمتکش برداشت.
رهایی کار
سرمایه بهمثابهی یک کلْ مجموعهی ارزشهای در دست سرمایههای منفرد است که مطابق با مفهوم سرمایه در حال خودگسترشی است. اشکال غیرصنعتی سرمایه که بخشی از ارزش اضافی تولید شده در حیطهی تولید را تصاحب میکنند در این خودگسترشی نقش مستقیم ندارند. رابطهی این اشکال سرمایه با سرمایه صنعتی در وهلهی اول بهعنوان رابطه میان سرمایهها در هنگام نظارهی سرمایه بهمثابه کل کنار گذاشته میشود.
تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
خواندن تاریخ، ساختن تاریخ است. این گزاره از دو جهت در اینجا برای ما حائز اهمیت و ضرورت است. نخست اینکه خوانش تاریخی را از تاریخ جدا نمیکند و قائل شدنِ شأنی بیطرف، علمی، فارغ از ارزشگذاری و بیرون از آنچه میخواند را منتفی میکند. بهاین معنی که همۀ مفاهیم، تحلیلها و رویکردهای تاریخی را بههمان میزان تاریخی میداند که اسناد، گزارشها و مدارک و تبعاً بههمان میزان که وقایع و اتفاقات را. در همینراستا آنکس که تاریخ را بلند و رسا میخواند و میسازد...
قرائت گرامشی
ناشناسی نویسنده، که او به عنوان یک قاعده برای روزنامه نگاری خوب پذیرفته بود (همه می دانند که بخش اعظم مقالاتش بدون امضاء منتشر می شدند)، بخشاً مشکلات غیر قابل رفعی در رابطه با جدا کردن مقالاتی که شخصاً توسط او نوشته شده اند از مقالات همکارانش خلق کرده است. این بقایای عدم اطمینان مهم ترین تفاوت را با دفاتر [زندان] که دستخط در آنان کیستی نویسنده را روشن می کند، تشکیل نمی دهند.
بیژن هیرمنپور (مرد همهی فصول) درگذشت
گرچه بیژن یکی از بنیانگذاران سازمان چریکها فدایی خلق بهحساب میآید، و حتی کتاب «مبارزهی مسلحانه هم تاکتیک، هم استراتژی» را بهطور گروهی و با مسئولیت مسعود احمدزاده نوشتهاند؛ اما هیچوقت نه تنها از هیچیک از پارهگروههای مدعی میراثداری سازمان چریکهای فدایی خلق جانبداری نکرد، بلکه این موضع را در مورد همهی دیگر گروههای سیاسی نیز ملحوظ نظر داشت.
روایتی از یک اعتصاب
این شرکتی بود اصطلاحاً خانوادگی که منهای روابط بهشدت پدرسالارانه و سختی که در این نوع شرکتها حاکم بود و همچنان نیز هست، بهعنوان حربهای برای دور زدن قانون تبعیت از حداقل دستمزد از آن استفاده میشود؛ حداقل دستمزدی که بهواسطهی مبارزهای طولانی و پرتاوان بهدست آمده است. جز این چیز زیادی از چند و چون مالیاتی این شرکتها نمیدانم.
شاعر و انقلاب
حکومت این چنین بود كه توانست محافظهكاران را با وجود مخالفت شدیدشان با رهبری انقلابی بهدنبال خویش بكشاند و اعترافات وحشتناكی از آنها بگیرد. عناصر رادیكال بلشویك ـاماـ در یك بنبست اسیر شده بودند. از نظر روانی برای آنها مبارزه با این كلیسا بههمان اندازه دشوار بود كه خدمت بهآن. این همان انگیزهی خودكشیهای پرغوغای جمعی در جریان محاكمات استالینیستی سالهای 38-1936 است. خودكشی مایاكوفسكی در سال 1930 را باید بهعنوان پیشدرآمدِ این درامِ غمانگیز ارزیابی كرد.
دربارهی تغییر- قسمت نخست
دربارهی نکته اول: یعنی مناسبات شئِ جایگزین و شئِ اول باید تصریح کرد که اصولاً مناسبات جایگزینی چیزی جز ذات توسطیه یا ربط ذاتی نیست؛ البته وجود ربط الزاماً معنای جایگزینی نداشته و ندارد، بلکه این جایگزینی استکه با ربط بین شئِ اول و شئِ جایگزین مفهوم میگردد. خلاصه آنکه هرجایگزینی متضمن ربط است، لکن هرربطی متضمن جایگزینی نیست. فرض کنیم که یک ساختمان ملکولی یا ساختاری اجتماعی را در برابر خود داریم.
دختران مصلوب خیابان انقلاب
پیش از آنکه در اوایل سدهی بیستم انیشتین مدعی شود نور از ذراتی تشکیل شده که امروز فوتون مینامیمشان، تصور فیزیکدانان بر آن بود که نور نوعی موج است. ادعای انیشتین بر وجود ذرات کوانتومی که نور را تشکیل میدهند حرفی غریب بود. این ذرات قابل مشاهده نیستند و همین کار را برای او دشوار میکرد. اما این که هیچ کس نمیتواند ذرات کوانتومی را ببیند انیشتین را نگران نمیکرد.
چند مصاحبه با زنان طبقه کارگر در غرب لندن قسمت دوم
چندی پیش کاری بهعنوان نظافتچی در هتل گرینفورد Greenford پیدا کردم. 40 دقیقه زمان برای تمیز کردن توالتها و توالت معلولین داشتم و ساعتی 7.60 پوند نیز مُزد میدادند. و البته کار نیز در شیفتهای شب انجام میشد. فضای بزرگی بود که تنها دونفره باید آن را نظافت میکردیم. کار من هر شب تمیز کردن خون و مدفوع مشتریها بود. یک بار بهاین دلیل که پسرم مریض بود تماس گرفتم و گفتم که نمیآیم و آنها مرا مرخص کردند.
در دفاع از انقلاب اکتبر
در ارتباط با شکلگیری و وقوع انقلاب اکتبر، از تقدیرگرایی و ماورائیتپنداری نهفته در مقولهی «جبرِ زمانه» که بگذریم؛ اما در مورد چرایی وقوع این تنها انقلاب سوسیالیستیِ تاکنونی، میتوان چنین ابراز نظر کرد که اگر بلشویکها از اقدام انقلابی و تسخیر قدرت سیاسی امتناع میکردند، نه تنها بهخودشان، بلکه بهزحمتکشان روسیه و بهفرودستان همهی جهان نیز خیانت کرده بودند. در این رابطه شواهد و اسناد فراوانی وجود دارد که نویسنده در پانوشتهای این کتاب بهبخشی از آنها (که امروز بهلحاظ کمی و کیفی بیشتر هم شدهاند) اشاره کرده است.
چند مصاحبه با زنان طبقه کارگر در غرب لندن قسمت اول
من تکفرزند هستم، اما خانوادهی بزرگ و پسرعموها و دخترخالههای زیادی دارم. اما بسیاری از دوستان و پسرعموها و دخترخالههایم مجارستان را ترک کردهاند. از آنهایی که ماندهاند، دوستی دارم که در کارخانهی مرسدس بنز کار میکند، دیگری بهعنوان مکانیک و یکی دیگر نیز بهعنوان جوشکار. این کارها از مشاغل ماهر محسوب میشوند و دستمزدش کمی بیشتر از کارساده است. اما ازآنجا که زنان در خط تولید کارخانه کار میکنند، شرایط برای آنها دشوارتر از مردان است.
ملاحظاتی دربارهی تاریخ حزب بلشویک
هرچقدرهم که تشابهات تاریخی خود را از پس حوادث 1956 لهستان و مجارستان در برابر مورخان امروزی بهنمایش بگذارند، اما آیا این مورخان نباید درحالی که با دقت بهمدافعان شورش کرونشتات و طرفداران ماخنو Makhno [و جنبش او در سالهای 1918 تا 1921] گوش فرامیدهند، سعی در درک مجموعهای از شرایط اقتصادی و اجتماعی، و پیامد آن شرایط سیاسی داشته باشند که بلشویکها را اولاً مجبور بهپذیرفتن انحصار سیاسی حزبشان کرد (که خود آنها با چنین انحصاری در اصل مخالف بودند) و نهایتاً منجر بهخفه کردن دموکراسی درونی حزب گردید؟
نظامیهای چینی آمادهاند تا در مقابل آمریکا «از روسیه حمایت کنند»
سؤال اساسی این استکه اگر جنگی بهوقوع بپیوندد که مثل سوریه نیابتی نباشد و در داخل جغرافیای سیاسی ایران واقع شود، واکنش فعالین کارگری، دوستداران مردم کارگر و زحمتکش و بهویژه کسانیکه خودرا کمونیست مینامند، چه خواهد بود ؟ ... برفرض وقوع چنین فاجعهای (یعنی: جنگ) باید از حضور در جبهههای جنگ (اعم از تهاجمی، بهاصطلاح تدافعی ویا «جبههی سوم»( امتناع کرد؛ و در رابطه با فرودستان جامعه (اعم از کارگر، زحمتکش و حاشیهنشین) روی آگاهی طبقاتی و جنبهی انترناسیونالیستی آن ...
فمینیسم در پرتو ترمینولوژیک «دانش مبارزه طبقاتی»
آری، کارگران مرد نیز غالباً کارِ مولد و ارزشآفرین همسرانشان را نادیده میگیرند و بدون توجه بهقدر انسانی آنها و ساعتهای کارشان (چه در مورد بارداری و زایمان و چه در مورد کارهای خدماتی که در خانه انجام میدهند) سفسطههای حسابداری بورژوایی را حقیقی تلقی کرده و خودرا نانآور، صاحب و مالک خانه بهحساب میآورند. اما این نیز ریشهای مردانه ویا مردسالارانه ندارد؛
بولیوی ـ انقلاب فراموش شدهی فوریه 1952؟
گومونال gamonal(زمیندار بزرگ)، چند روز در هفته، و همچنین هر زمان که فکر میکرد که کار بدون حقوق کولونو colono برای منافع عمومی لازم است، از آن بهره میبرد. دو میلیون دهقان بولیویایی «خارج از اقتصاد پولی» زندگی میکردند، و مبادلهی آنها [با یکدیگر] پایاپای بود. امید بهزندگی برای یک معدنچی از روزی که کار در معدن را آغاز میکرد، تنها 10 سال بود. او نهتنها درآمد کافی برای سیر کردن شکم خانوادهاش نداشت، بلکه برای ادامهی کار در چنین شرایط وحشتناکی مجبور بهخریدن الکل و مواد مخدر-کوکائینـ نیز بود.
کارگران فلزکار و انقلاب روسیه
کارگران کمدرآمد در بحران اقتصادی سال 1917 آسیبپذیرترین [گروهبندیها] بودند. کارخانههای فلزکاری در مسکو، در مجمع عمومیِ 23 آوریل [خود] بهاتفاق رأی دادند که کارگران ماهر از پذیرش دستمزد اضافه امتناع کنند و درخواست شد که این مبلغ بهکارگران غیرماهر پرداخت شود. تحقیق درباره کارگران کارخانهها در پتروگراد نشان میدهد که در آنجا نیز در کارخانجات فلزکاری حداقل دستمزد مطالبه شده بود.
یک نگاه مارکسیستی بهجایگاه اجتماعی زن
انگلس در کتاب «دولت و منشاء خانواده» براین باور است که اساس ستم برزنان با پیدایش مالکیت خصوصی بنا گذاشته شده است؛ و میل جنسی زن و همچنین آزادی وی بهخاطر حفظ دارایی خصوصی در خانواده تحت کنترل قرار گرفت. انگلس شکست تاریخی جنس زن را مُهر تاریخی این شرایطِ زمانی میداند. .
هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
برای مثال، کنش افراد و گروهها و جریانهایی را در نظر بگیریم که خودرا چپ و کمونیست و رادیکال مینامند. صرفنظر از چپهای پرو رژیمی که بهبهانهی بالکانیزاسیون و سوریهای شدن ایران هرگونه مقابلهی «غیرقانونی» و بهاصطلاح غیرمدنی با صاحبان سرمایه و حکومت اسلامی را رژیمچنجی ورچسب میزنند تا اثبات خدمتگذاری و نوکری کرده باشند؛ اما چپهای سرنگونیطلب هم عملاً و بهشکل غیرمستقیم بههمان راهی رفتهاند که ...
اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
دنیایِ عجیبی است؛ همین آقایان اتحادیه آزاد که یک زمانی با افتخار اعلام میکردند که ما جلوی تأسیس سندیکای لاستیک البرز را گرفتهایم چون باعث میشد که کارگران هزینه پرداخت کنند و تاوان پس بدهند، امروز در لباس مدافع ایجاد تشکل کارگری میروند و ما را مورد حمله قرار میدهند. این آقایان که بهشدت طرفدار تبلیغات و شهیدسازی از کارگران هستند ....
دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
دولت، دستگاههای دولتی و نظام سرمایهداری در ایران ـدرست همانند همهی جوامع غربی یا شرقیـ ویژگیهای مخصوص بهخود را دارد، بههمین دلیل هم در تقابل مبارزاتی با این دولت و این نظام باید شیوههایی از مبارزه را برگزید که دربردارندهی آنتیتز این ویژگیها باشد. در این رابطه قبل از هرچیز باید (یعنی: ضروری استکه) ضمن دریافت عامترین جنبهی مبارزات تودهای در دیگر کشورها (بهسلب یا بهایجاب) از تقلید و کپیبرداری از این مبارزات پرهیز کرد؛ اما درعینحال باید باید ....
وسیعترین اعتصاب قرن ـ- 1960
تنها راه جداکردن جنبش کارگری مسیحی از «حزب مسیحی مردم» و درنتیجه ایجاد تغییر اساسی در توازنقوا بهنفع جناح چپ، [مشروط] بهاقدامات مداوم و پایدار جنبش سوسیالیستی است؛ اقداماتیکه نه تنها فقط ویا عمدتاً در پارلمان، بلکه در درجهی نخست در «خیابان» است [که میتواند شکل بگیرد]. [نشریات] لینکس و لاگوژ از پاییز سال 1959 بهبعد بهمثابهی ابزار فشار در راستای «اقدام مشترک» عمل کردند؛ این اقدام مشترک میبایست از طریق آموزش و ترویج در میان کارگران بهنبردی تبدیل میشد که دربرگیرنده تودههای کارگر باشد.
دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
اما جابهجایی شعارها ـبدینگونهـ در مورد «جنبش سبز» ممکن نبود؛ چراکه جنبش سبز بهلحاظ ترکیب طبقاتی و همچنین از جنبهی ایدئولوژیک و ساختار تشکیلاتی با جنبش فیالحال جاری تفاوتهای بسیاری داشت. بدنهی اصلی جنبش سبز را آن بخشهایی از خردهبورژوازی تشکیل میدادند که در همین نظام جمهوری اسلامی، از پسِ خردهرانتهای دولتی و با الگوی فرهنگ هالیودی شکل گرفته بودند، و بیش از هرچیز اعتبار سیاسی و رانت بیشتر را بهزیان مردم کارگر و زحمتکش طلب میکردند
نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
کاری از کارگاه هنر و ادبیات کارگری
کلام: آذر
متن: هیچ کس و همه کس
موسیقی و تنظیم: رامین
سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
گرچه هرچه توان تکنولوژیک بشر فراتر میرود، برابری زنان با مردان شباهتهای فیزیکی بیشتری هم پیدا میکند؛ اما اساس برابری زنان و مردان را باید در تبادل انسانیـارزشی سنجید. به این معنا که توان زنها در رفع نیازیهای بشری، فراتر از شکلی که تحقق توان آنها در محدودهی اندامیشان بهخود میگیرد، دارای همان ارزشی است که مردها متناسب با ساختمان اندامی خود در توان دارند.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوپنجم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوچهارم
یکی از سرگرمیها آنروزهای سلول انفرادی در پس حوداث خونبار مقاومت «کتاب گویی» برای جمع هم بندیها بود. من داستان کوتاهی از ماکسیم گورکی را برای جمع تعریف(بازخوانی ذهنی) کردم که مورد استقبال و تحسین (شخصیتهای مطرح«چپ») قرار گرفت. در این قصه کوتاه نویسندهای(که بنظر خود ماکسیم است) با انقلابیای(که به مشخصات لنین) است بر میخورد. انقلابی نویسنده را مورد سئوالاتی قرار میدهد و او را بسوی نوعی خودکاوی و خودشناسی از جنس «خودآگاهی» اجتماعی سوق میدهد. گفتگو در فضایی اتفاق می افتد که نویسندهی داستان سرمست از موفقیتهای حرفهایش پس از نشر و استقبال اثریست که به تازهگی منتشر کرده میباشد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوچهارم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوسوم
رئیس ساواک آمد و بهبازجو چیزهایی گفت، و او هم دستور فلک کردن مرا داد. این تجربهی تازهای بود از کتک خوردن. یک چوب بهطول بیش از یک متر و بهقطر حدود پنج سانت، از دو سرش یک طناب کتانی ضخیم گذرانده بودند. شبیه یک کمان، اما با آزادی بیش از طول طناب. دو پا را از مچ بین چوب و طناب میگذاشتند و چوب را میپیچاندند تا پا بین طناب و چوب صفت میشد. شکنجهشونده روی زمین بهپشت قرار داشت و چوبِ فلک در دست دو نفر بود که ایستاده بودند. کفِ پا آمادهی شلاق خوردن بود؛ و شلاق هم همان کابل برق چند لایه بود. تعدادی زدند، اما خیلی ادامه ندادند. چوب را شُل کردند و پاهای کبود و ورم کرده آزاد شد. اینجا دیگر مثل بازجوییهای اوین دستور «پاشو راه برو» در کار نبود. جالب اینکه چشمبند و دستبند دوباره بهکار گرفته شد. اینبار یک پابند هم بهپاها زدند. وسیلهای مثل دستبند، اما ضخیمتر و با زنجیری بلندتر، بهحدی که میتوانستی فقط قدمهای کوتاه برداری.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیودوم
ملاقات بههم خورد و تنها من توانستم بهمادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبلها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیریهای افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم بهوسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجهای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامیهای سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه بهافسر نگهبان و حلوفصل موضوعات بند ما بود . وی بهاتفاق آقای حجری به«زیر هشت» رفتند و بهشدت بهرفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخلهی رئیس زندان و بهدستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که بهسرانجام نرسید. بهنظر میرسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه بهجوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیویکم
اولین تبعیدیها از هر دو زندان شماره چهار و سه همزمان فراخوانده شدند و بهزندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همهی زندانیان برای بدرقه بهراهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست میزدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف بهسمت درِ بند (زیر هشت) حرکت میکردند و با تک تک افراد دست میدادند و روبوسی میکردند. برخی میگریستند و برخی یاران همرزمشان را در بغل گرفته، میفشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانیکه بهتبعبد برده میشدند، بهدرود میگفتند. شعارها از جمله اینچنین بود: «امید بهپیروزی آتی خلق قهرمان».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیویکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیام
عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمهی افراد این گروهِ محاکمه مسنتر بود. برادرش عبدالرضا بیشتر در سایه قرار داشت.
عباس، دانشجوی رشتهی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان میشناختم. زمانیکه عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی میکرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباطهای من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفتهی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.
سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من اینطور خبر شدم که «او که در زندان بهلحاظ روحی آسیب دیده بود.» شاید هم بهاین نتیجه رسیده بود که با مبارزهی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه