«شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
گرچه ارادهی دخالتگرْ در وقوع کیفیت عقلانیـانقلابیاش میتواند سازمانیابی شوراییِ مبارزات کارگری را از طریق تبلیغ و ترویج ایدههای انقلابی و ایجاد نهادهای کمونیستیِ مخفی و بعضاً نیمه مخفی تدارک ببیند و حتی گامهایی در تسریع آن بردارد؛ اما آنچه ایجاد شوراها و سازمانیابی شورایی را از اساس ممکن میسازد، صرفنظر از چپ خردهبورژوایی که فقط بازیگر است، حتی نه ارادهی افراد و گروههای حقیقتاً انقلابی یا کمونیست، که وقوع موقعیت اعتلاییـانقلابی است.
در مذمت قیام بیسر!
در ایران نیز سخنگویان خردهبورژوایِ گفتارهای تحزبستیز با همدستی کسانی که در قالب احزاب کاریکاتوریِ خانوادگیْ تحزب را بهابتذال کشاندهاند، توانستند تمام ارزشهای سازمانیابی، انضباطپذیری، زندگی و مناسبات رفیقانه، عبور از هویتجویی [بهحقیقتِ رهاییبخشِ مبارزهی طبقاتی]، و همهی دیگر روابط و مناسبات اینگونه را ازبین بُرده و «کادر»های خودرا را تا سطح فعالین صنعت حقوق بشر تنزل بدهند.
گروه 20، تجارت و ثبات مالی
مسئلهی بنیادین رشد اقتصادی برای اقتصادهای سرمایهدارانه، سودآوری سرمایه است. با استفاده از پایگاه دادههای کلان اقتصادی سالانهی اداره کل امور اقتصادی و مالی کمیسیون اروپا(EU-ANECO) میتوانیم بازدهی خالص سهام سرمایه مربوط بهبسیاری از اقتصادها را اندازهگیری کنیم. میانگین ارزش بازدهی خالص سهام سرمایه اعضای (G7) در سال 2005، درست پیش از رکود بزرگ، بهاوج رسید.
دربارهی تغییر - قسمت دوم
بنابراین ـبا توجه بهآنچه گفته شدـ تعریف دقیقتر از «تغییر» عبارت است از: ربطِ متعین بهدو ماهیت؛ [البته] با این تأکید که [هیچ] ربطی بهدو ماهیت متعین نمیگردد، مگر از جنبهی نفیِ آن دو ماهیت تا بتواند خودرا ثابت کند. برای مثال: هنگامیکه یک شکوفه بهمیوه تغییر میکند، دیگر در میوه ماهیت شکوفه بهچشم نمیخورد. ممکن است عناصر ساختیِ گذشته بهصورتی در فرماسیون دوم ابقا گردد؛ اما آنچه مفهوم تغییر را عینیت میبخشد نه در عناصر ابقا شده، بلکه در عناصری یافت میشود که [در] هر دو شئ متغایرند و نفی شدهاند؛
ارسطو و مفهوم متافیزیک
در این نحوهی تفکر که متافیزیک نامیده میشود، اشیا و پدیدهها همچون صور ذهنی آنها بهمثابهی موضوعاتی ثابت و لایتغیر، منفرد و مجرد و جدا از تأثیر و تأثر مرتبط با آنها، یکی پس از دیگری و بدون در نظر گرفتن روابطشان مورد بررسی قرار میگیرند. در نحوهی تفکر متافیزیکی یک چیز یا وجود دارد یا وجود ندارد، چیزی نمیتواند هم خود باشد و هم غیرخود، علت و معلول در ربطی متقدم و متأخر هستند. طرز تفکر متافیزیکی در وجود امور بود و نبودشان و روابطشان را نمیبیند.
خیزش «جلیقه زردها» در مقابل نئولیبرالیسم
اینطور بهنظر میرسد که اگر فعالین با تجربه و رادیکال سندیکاها و بهویژه تشکلهای کمونیستی مخفیِ فرانسوی بهروحیه پیکارجویانه «جلیقه زردها» تکیه کنند، و «جلیقه زردها» نیز بهنوبهی خود عناصر دست راستی «ناسیونال فرونت» را از صفوف خود برانند، پایههای پیوندی شکل میگیرد که طبقاتی و درعینحال میلیتانت خواهد بود.
چین، روایت یک انحطاط سوسیالیستی
اینکه چگونه چین از نوعی سوسیالیسم خودخوانده تبدیل بهقدرتی امپریالسیتی شد جای بحث دارد، با این حال ذکر این نکته ضروری است که حاکمان چین در هیچ دوره ی تاریخی از این که در حال پیاده کردن سوسیالیسم اند و راه کمونیسم را در پیشگرفته اند کوتاه نیامده اند. هرچند نتیجه ی اعمالشان در برهه های به خصوص متأخر تعمیق هرچه بیشتر سرمایه داری و منتفع شدن هرچه بیشتر از این نظام بوده است.
هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
چرا بهگونهای حرکت کنیم که برای یک لقمه نان بخورونمیر به«مقام معظم رهبری»، امام جمعه شوش، فرماندار و هر فرد و نهاد دیگری بیاویزیم که با استفاده از همین آیات و روایات و نهادها، ضمن اینکه میلیاردها اندوخته و بساط عشرت پهن کردهاند، فقر و فحشا و بیحرمتی را نیز در جامعه رواج دادند؟ چرا باید بهگونهای حرکت و مبارزه کنیم که «روحانیون، ائمه جماعات مساجد، اساتید و طلاب حوزههای علمیه» و امثالهم از مبارزهی برحق ما حمایت کنند؟ همهی اینها و دیگر همپالگیهای دولتی و «غیردولتیشان» جزءِ لاینفک لشگر استثمار و سرکوب نیرویکار و کارگرند...
فقر کودکان در بریتانیا
مارکس بهوضوح نشان داده است که ثروت عظیمی در بالای جامعه انباشت میشود، درصورتیکه آنچه همزمان در پایین جامعه تراکم پیدا میکند، «بدبختی، آزار و تنش، بردگی، جهل، خشونت و تخریب روانی» است. در همان هنگامی که بانکها از سودهای [کلان] خود گزارش میدهند، میلیون نفر از کارگران (که نیروی کارشان ثروت واقعی جامعه را تولید میکند)، بهزندگی با بدهی دائم و دریافت حداقل دستمزد مجبورند.
تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
در گفتگوهایی که در جمع 5 نفرهی «امید» داشتیم، یکی از افراد جمع (بهجز زندهیاد یداله) از ملاقاتی صحبت کرد که بهواسطهی مهدی کوهستانی بین چند نفر از فعالین کارگری خارج از کشور [تعدادشان را نمیدانم] با خانمی بهنام فرزانه صورت گرفته بود. این طور شنیدم که این خانم بهمخاطبین خود میگوید که از طرف سولیداریتیسنتر (مرکز همبستگی آمریکایی) است و خبر میدهد که این مرکز میخواهد بهفعالین کارگری ایران (در داخل و خارج) کمک کند. ظاهراً جمع در مقابل پیشنهاد فرستادهی سولیداریتیسنتر سکوت میکند. از جزئیات که چندان هم بهیاد نمیآورم بگذریم، مسئلهی قابل توضیح این استکه...
سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
در یکی از سفرهایی که بهشمال میرفتیم، دوستی تحلیل میکرد که جادهها و اتوبانهای شمال، که شبیه بهمارهای خزندهاند، در واقع دالهایِ مذکری هستند که بکری و پوشیدگیِ طبیعت مادینۀ زندۀ این خطه را میشکافند و بدینترتیب راه را برای ورود سرمایهداری مردسالارِ مرکزگرایِ سرکوبگرِ متمرکزشده در تهران باز میکنند. تهران از نظر او مردِ بورژوایِ روسپیکنندۀ بیسروپایِ ابنالوقتی است که بنیادش برمارـاتوبانهایی است در خودش و در بیرون از خودش که بهرویِ همۀ شهرهایِ اطرافش کشیده شده است
نکاتی درباره اعتصاب معلمان
مفاهیم و جملاتی هستند همچون آزادی، دموکراسی، استبداد، آقازاده، سپاه، اصلاحطلب و... که اگرچه بعضی اوقات استفاده از آنها میتواند تبعات یک حرکت صنفی را تعدیل کند، ولی در واقع کار اصلیاش همان گنگکردن موضوع است بهنفع یک چیزی که اصلاً معلوم نیست چیست یا کیست. وقتی میگویند یک معلم آزادی و احترام و عدالت میخواهد، یعنی دقیقاً چه میخواهد؟ حقوق بهتر؟ شرایط زندگی بهتر؟ قراردادهای منصفانه؟ مزایا؟ جواب هرچه هست، بیایید از همان استفاده کنیم.
بیژن هیرمنپور، کمونیستی بیادعا
بیژن، علیرغم اینکه بهسادگیِ حرف زدن میتوانست بنویسد، کمتر دست بهقلم بُرد و مجموعهی حجیمی از آثار از خود باقی نگذاشت. چرا؟ پاسخ بهسادگی زندگی، ساده است. بیژن جستجوگری نبود که همانند بسیاری از مدعیان چپ و کمونیست، بهدنبال جا و موقعیت خویش باشد. او در نظر و عمل براین باور بود که باید جا و وضعیت رابطهی کار و سرمایه را شناخت تا بتوان گامهایی در راستای سازمانیابی طبقاتی و انقلابی تودههای کارگر و زحمتکش برداشت.
رهایی کار
سرمایه بهمثابهی یک کلْ مجموعهی ارزشهای در دست سرمایههای منفرد است که مطابق با مفهوم سرمایه در حال خودگسترشی است. اشکال غیرصنعتی سرمایه که بخشی از ارزش اضافی تولید شده در حیطهی تولید را تصاحب میکنند در این خودگسترشی نقش مستقیم ندارند. رابطهی این اشکال سرمایه با سرمایه صنعتی در وهلهی اول بهعنوان رابطه میان سرمایهها در هنگام نظارهی سرمایه بهمثابه کل کنار گذاشته میشود.
تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
خواندن تاریخ، ساختن تاریخ است. این گزاره از دو جهت در اینجا برای ما حائز اهمیت و ضرورت است. نخست اینکه خوانش تاریخی را از تاریخ جدا نمیکند و قائل شدنِ شأنی بیطرف، علمی، فارغ از ارزشگذاری و بیرون از آنچه میخواند را منتفی میکند. بهاین معنی که همۀ مفاهیم، تحلیلها و رویکردهای تاریخی را بههمان میزان تاریخی میداند که اسناد، گزارشها و مدارک و تبعاً بههمان میزان که وقایع و اتفاقات را. در همینراستا آنکس که تاریخ را بلند و رسا میخواند و میسازد...
قرائت گرامشی
ناشناسی نویسنده، که او به عنوان یک قاعده برای روزنامه نگاری خوب پذیرفته بود (همه می دانند که بخش اعظم مقالاتش بدون امضاء منتشر می شدند)، بخشاً مشکلات غیر قابل رفعی در رابطه با جدا کردن مقالاتی که شخصاً توسط او نوشته شده اند از مقالات همکارانش خلق کرده است. این بقایای عدم اطمینان مهم ترین تفاوت را با دفاتر [زندان] که دستخط در آنان کیستی نویسنده را روشن می کند، تشکیل نمی دهند.
بیژن هیرمنپور (مرد همهی فصول) درگذشت
گرچه بیژن یکی از بنیانگذاران سازمان چریکها فدایی خلق بهحساب میآید، و حتی کتاب «مبارزهی مسلحانه هم تاکتیک، هم استراتژی» را بهطور گروهی و با مسئولیت مسعود احمدزاده نوشتهاند؛ اما هیچوقت نه تنها از هیچیک از پارهگروههای مدعی میراثداری سازمان چریکهای فدایی خلق جانبداری نکرد، بلکه این موضع را در مورد همهی دیگر گروههای سیاسی نیز ملحوظ نظر داشت.
روایتی از یک اعتصاب
این شرکتی بود اصطلاحاً خانوادگی که منهای روابط بهشدت پدرسالارانه و سختی که در این نوع شرکتها حاکم بود و همچنان نیز هست، بهعنوان حربهای برای دور زدن قانون تبعیت از حداقل دستمزد از آن استفاده میشود؛ حداقل دستمزدی که بهواسطهی مبارزهای طولانی و پرتاوان بهدست آمده است. جز این چیز زیادی از چند و چون مالیاتی این شرکتها نمیدانم.
شاعر و انقلاب
حکومت این چنین بود كه توانست محافظهكاران را با وجود مخالفت شدیدشان با رهبری انقلابی بهدنبال خویش بكشاند و اعترافات وحشتناكی از آنها بگیرد. عناصر رادیكال بلشویك ـاماـ در یك بنبست اسیر شده بودند. از نظر روانی برای آنها مبارزه با این كلیسا بههمان اندازه دشوار بود كه خدمت بهآن. این همان انگیزهی خودكشیهای پرغوغای جمعی در جریان محاكمات استالینیستی سالهای 38-1936 است. خودكشی مایاكوفسكی در سال 1930 را باید بهعنوان پیشدرآمدِ این درامِ غمانگیز ارزیابی كرد.
دربارهی تغییر- قسمت نخست
دربارهی نکته اول: یعنی مناسبات شئِ جایگزین و شئِ اول باید تصریح کرد که اصولاً مناسبات جایگزینی چیزی جز ذات توسطیه یا ربط ذاتی نیست؛ البته وجود ربط الزاماً معنای جایگزینی نداشته و ندارد، بلکه این جایگزینی استکه با ربط بین شئِ اول و شئِ جایگزین مفهوم میگردد. خلاصه آنکه هرجایگزینی متضمن ربط است، لکن هرربطی متضمن جایگزینی نیست. فرض کنیم که یک ساختمان ملکولی یا ساختاری اجتماعی را در برابر خود داریم.
دختران مصلوب خیابان انقلاب
پیش از آنکه در اوایل سدهی بیستم انیشتین مدعی شود نور از ذراتی تشکیل شده که امروز فوتون مینامیمشان، تصور فیزیکدانان بر آن بود که نور نوعی موج است. ادعای انیشتین بر وجود ذرات کوانتومی که نور را تشکیل میدهند حرفی غریب بود. این ذرات قابل مشاهده نیستند و همین کار را برای او دشوار میکرد. اما این که هیچ کس نمیتواند ذرات کوانتومی را ببیند انیشتین را نگران نمیکرد.
چند مصاحبه با زنان طبقه کارگر در غرب لندن قسمت دوم
چندی پیش کاری بهعنوان نظافتچی در هتل گرینفورد Greenford پیدا کردم. 40 دقیقه زمان برای تمیز کردن توالتها و توالت معلولین داشتم و ساعتی 7.60 پوند نیز مُزد میدادند. و البته کار نیز در شیفتهای شب انجام میشد. فضای بزرگی بود که تنها دونفره باید آن را نظافت میکردیم. کار من هر شب تمیز کردن خون و مدفوع مشتریها بود. یک بار بهاین دلیل که پسرم مریض بود تماس گرفتم و گفتم که نمیآیم و آنها مرا مرخص کردند.
در دفاع از انقلاب اکتبر
در ارتباط با شکلگیری و وقوع انقلاب اکتبر، از تقدیرگرایی و ماورائیتپنداری نهفته در مقولهی «جبرِ زمانه» که بگذریم؛ اما در مورد چرایی وقوع این تنها انقلاب سوسیالیستیِ تاکنونی، میتوان چنین ابراز نظر کرد که اگر بلشویکها از اقدام انقلابی و تسخیر قدرت سیاسی امتناع میکردند، نه تنها بهخودشان، بلکه بهزحمتکشان روسیه و بهفرودستان همهی جهان نیز خیانت کرده بودند. در این رابطه شواهد و اسناد فراوانی وجود دارد که نویسنده در پانوشتهای این کتاب بهبخشی از آنها (که امروز بهلحاظ کمی و کیفی بیشتر هم شدهاند) اشاره کرده است.
چند مصاحبه با زنان طبقه کارگر در غرب لندن قسمت اول
من تکفرزند هستم، اما خانوادهی بزرگ و پسرعموها و دخترخالههای زیادی دارم. اما بسیاری از دوستان و پسرعموها و دخترخالههایم مجارستان را ترک کردهاند. از آنهایی که ماندهاند، دوستی دارم که در کارخانهی مرسدس بنز کار میکند، دیگری بهعنوان مکانیک و یکی دیگر نیز بهعنوان جوشکار. این کارها از مشاغل ماهر محسوب میشوند و دستمزدش کمی بیشتر از کارساده است. اما ازآنجا که زنان در خط تولید کارخانه کار میکنند، شرایط برای آنها دشوارتر از مردان است.
ملاحظاتی دربارهی تاریخ حزب بلشویک
هرچقدرهم که تشابهات تاریخی خود را از پس حوادث 1956 لهستان و مجارستان در برابر مورخان امروزی بهنمایش بگذارند، اما آیا این مورخان نباید درحالی که با دقت بهمدافعان شورش کرونشتات و طرفداران ماخنو Makhno [و جنبش او در سالهای 1918 تا 1921] گوش فرامیدهند، سعی در درک مجموعهای از شرایط اقتصادی و اجتماعی، و پیامد آن شرایط سیاسی داشته باشند که بلشویکها را اولاً مجبور بهپذیرفتن انحصار سیاسی حزبشان کرد (که خود آنها با چنین انحصاری در اصل مخالف بودند) و نهایتاً منجر بهخفه کردن دموکراسی درونی حزب گردید؟
نظامیهای چینی آمادهاند تا در مقابل آمریکا «از روسیه حمایت کنند»
سؤال اساسی این استکه اگر جنگی بهوقوع بپیوندد که مثل سوریه نیابتی نباشد و در داخل جغرافیای سیاسی ایران واقع شود، واکنش فعالین کارگری، دوستداران مردم کارگر و زحمتکش و بهویژه کسانیکه خودرا کمونیست مینامند، چه خواهد بود ؟ ... برفرض وقوع چنین فاجعهای (یعنی: جنگ) باید از حضور در جبهههای جنگ (اعم از تهاجمی، بهاصطلاح تدافعی ویا «جبههی سوم»( امتناع کرد؛ و در رابطه با فرودستان جامعه (اعم از کارگر، زحمتکش و حاشیهنشین) روی آگاهی طبقاتی و جنبهی انترناسیونالیستی آن ...
فمینیسم در پرتو ترمینولوژیک «دانش مبارزه طبقاتی»
آری، کارگران مرد نیز غالباً کارِ مولد و ارزشآفرین همسرانشان را نادیده میگیرند و بدون توجه بهقدر انسانی آنها و ساعتهای کارشان (چه در مورد بارداری و زایمان و چه در مورد کارهای خدماتی که در خانه انجام میدهند) سفسطههای حسابداری بورژوایی را حقیقی تلقی کرده و خودرا نانآور، صاحب و مالک خانه بهحساب میآورند. اما این نیز ریشهای مردانه ویا مردسالارانه ندارد؛
بولیوی ـ انقلاب فراموش شدهی فوریه 1952؟
گومونال gamonal(زمیندار بزرگ)، چند روز در هفته، و همچنین هر زمان که فکر میکرد که کار بدون حقوق کولونو colono برای منافع عمومی لازم است، از آن بهره میبرد. دو میلیون دهقان بولیویایی «خارج از اقتصاد پولی» زندگی میکردند، و مبادلهی آنها [با یکدیگر] پایاپای بود. امید بهزندگی برای یک معدنچی از روزی که کار در معدن را آغاز میکرد، تنها 10 سال بود. او نهتنها درآمد کافی برای سیر کردن شکم خانوادهاش نداشت، بلکه برای ادامهی کار در چنین شرایط وحشتناکی مجبور بهخریدن الکل و مواد مخدر-کوکائینـ نیز بود.
کارگران فلزکار و انقلاب روسیه
کارگران کمدرآمد در بحران اقتصادی سال 1917 آسیبپذیرترین [گروهبندیها] بودند. کارخانههای فلزکاری در مسکو، در مجمع عمومیِ 23 آوریل [خود] بهاتفاق رأی دادند که کارگران ماهر از پذیرش دستمزد اضافه امتناع کنند و درخواست شد که این مبلغ بهکارگران غیرماهر پرداخت شود. تحقیق درباره کارگران کارخانهها در پتروگراد نشان میدهد که در آنجا نیز در کارخانجات فلزکاری حداقل دستمزد مطالبه شده بود.
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت نوزدهم
پاراگرافِ آخر از قسمت هیجدهم
کوچه ای از خیابان درخشنده جنب کارخانه برق بسمت شرق شروع میشد وتا خط آهن شهر ری چهارتا کوچه شمالی جنوبی را قطع میکرد، امتداد میافت. محله ای پر جمعیت که هر خانه اش حدود شش اتاق داشت و در اکثر خانهها پر از مستاجر بود. همه هم پر اولاد. ابراهیم در خانه شان یک اتاق جدا در انتهای حیاط کوچک شان داشت. او حاضر شده بود که کتابداری را در اتافش عملی کند. بنا بنظر ابراهیم کاری شدنی بود و مانعی در بین نبود. اما بنظر من بعید مینمود. با اینکه پدر ابراهیم با معاشرت من با پسرش و رفت وآمد به خانه شان مشکلی نداشت اما محافظه کار تر از آن بود.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت هیجدهم
پاراگرافِ آخر از قسمت هفدهم
من در سالهای 47 ببعد قویا جذب فعالیتهایی شدم که اقدامات(فعالیت) چریکی نام داشت. دیگر کتاب خواندن محفل مطالعاتی موضوع کار نبود. بلکه طرحهای تبلیغی مسلحانه در برنامهمان قرار داشت. یک شبکه تودرتوی ارتباطی در هر طرف که من قرار میگرفتم(حداقل در مورد من سه حوزه ارتباطی)به این مسیر گرایش عملی داشت. اولی خیلی زود آسیب دید و قطع شد. دومی که در تدارکات بود موجب دستگیریم شد و سوی که لو نرفت کارکردی عملی وتدارکاتی آموزشی داشت. جالب اینکه هر سه ارتباطهای کوچک محفلی در یک گروه (پرونده ستاره سرخ) نام ونشان یافت. مسئولین هر سه ارتباط کار شاگرد بنایی مرا تائید می کردند. هیچ کدام نگفتند برو دنبال مثلا یک کارصنعتی! یا برو درکارخانهای کارکن و اساساً دنبال تبلیغ بر روی کارگران و یا رشد سیاسی آنان نبودند، بلکه همه سعی داشتند مرا به یک کادر«مبارز حرفهای»(چریک) تبدیل کنند. اینطوری شد که فضای کار من مدتی نیز محل اختفای رفقای تحت تعقیب ساواک، هم بود.
ادامه مطلب...تشکر از مادر بزرگ و ادامهی مصاحبه با او
ـ ماهی جون دوستان نشریه(بولتن) دانشجو خیلی ازتون تشکر کردن. تا حالا خیلی میدان گفتگو را باز کرده.
ـ خوشحالم که کنجکاوی و جستجوگری زیاد میشه. اگه به سلامت پیش ببرید کمی تا قسمتی به تعهدات و مسئولیت های اجتماعی که داریم عمل کردیم.
ـ چرا «کمی تا قسمتی»؟ این یه شوخی و تواضعِ یا نه نکته دیگه در این گفته هست؟
ـ قالبش شوخ طبعیِ. اما همه ما بواقع خیلی از جنبش های خودانگیخته عقب هستیم.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت پانزدهم، شانزدهم و هفددهم
دو پاراگرافِ آخر از قسمت سیزدهم
وقتی در سالهای 50 بهبعد من زندان بودم، نزدیکی ایندو(پدربزرگ و مادربزرگ) خیلی بیشتر شده بود. در این اوقات در مشهد زندگی میکردند. و سالهای اول ارتباط با تهران فقط از طریق نامه بود و گاهی هم تلفنخانه مرکزی که هر دو طرف در شهرهایشان باهم حاضر میشدند و در نوبت بهانتظار میماندند که بروند در کابینهای خودشان و ارتباط برقرار شده را داشته باشند و صحبت کنند. زمان صحبت محاسبه و هزینه از هر طرف گرفته میشد. کم پیش میآمد که روابطْ این فرصت را بهوجود آورده باشد. اما من تجربه این گفتگوها را داشتم.
ادامه مطلب...ادامهی مصاحبهی «ژورنال دانشجو» با مادر بزرگ
ـ چه کسانی در این خیزش شرکت کردند؟
ـ تا جاییکه همه شنیدیم و در خبرها هم آمد، جمعیتی نگران و سراسیمه (بین 40 تا 50 نفر) آمدند جلوی بیمارستان کسری برای پیجوییِ سلامتیِ ژینا امینی که از بازداشتگاه گشت ارشاد (واقع در خیابان وزرا) بهاینجا آورده شده بود. بعد هم منتشر شد که او در کُماست... خبر مرگ این دختر کُردِ اهل سقز از زمان خاکسپاریش سیل گستردهای از اعتراضات را در سراسر ایران بهوجود آورد. عکسهای ژینا از هنگامی که در کُما قرار داشت، خیلی تاثیرگذار بود.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه