دربارۀ مفهوم ماده
چند نکته بهجای مقدمه: ــ این نوشته ازجمله درسنامههائی استکه در سالهای 67-65 (در ادامهی تلاشهای مبارزاتیـآموزشیـکارگری) توسط ترکیب پیچیدهای از کارِ کارگران سوسیالیست و روشنفکران انقلابی تدوین و در هستههای کارگری تدریس میشد. همانطورکه پیش از نیز بهطور گذرا و پراکنده اشاراتی داشتهام، شکلگیری این هستههای که مجموعاً و بهطور غیررسمی «سازمان سرخ کارگران ایران» نام گرفت، بهاوائل سال 58 برمیگردد.
پارهای مسائل فلسفی پیرامون مفهوم ماده
یک توضیح ماقبل مقدماتی: نوشتهی حاضر که برای اولینبار منتشر میشود، یکی از درسنامههایی استکه در نبود شبکهی مناسبات شکلدهندهاش و نیز گفتگوها و تبادلات جاری در آن مناسبات، باید با دقت و برای چند و شاید هم چندین بار خوانده شود. قصد تدوینکنندگان این درسنامهها انتشار بیرونی آن نبود. زمانهایکه شکلگیری این درسنامهها را زمینه ساخت، تفکر جمعی و طبقاتی را پیشنهاده داشت؛ و تبادلات مفاهیم فلسفی و ایدئولوژیک را در بستری میطلبید که فراتر از نوزاییِ مفاهیم،
اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
هشت ساعت کار روزانه، افزایش دستمزدها، و مزایای اجتماعی قانون، به[اصل] سود دست نمیزنند؛ عدم تعادلهائی که اقدامات اتحادیهای در سنجش تنظیم سود مستقیماً بهارمغان میآورند، دوباره آرام میگیرند و در بازی رقابت آزاد برای کشورهائی در اقتصاد جهانی (مانند انگلستان و آلمان) و نیز در حمایت از تولیدات داخلی برای کشورهائی با اقتصاد محدودتر (مانند فرانسه و ایتالیا)جای تازهای برای خود پیدا میکنند.نظام سرمایهداری، افزایش هزینههای عمومی تولید را مستقیماً بهپای تودههای بیشکل ملی یا بهپای تودههای تحت استعمار مینویسد.
جوهرهی مبارزاتی کارگر یا ذات انقلابی پرولتاریا
مدخل: بحث اصلی این نوشته بیان استدلالیِ این حقیقت استکه مناسبات شاکلهی کارگران (بهمثابهی فروشندگان نیرویکار و نیز بازتولیدکنندگان رابطهی کار و سرمایه) در مقایسه با مناسباتیکه سازا و شاکلهی پرولتاریا (بهمثابهی گورکن نظام سرمایهداری و لغوکنندهی استثمار انسان از انسان) است، در ضمن همگونگیها و اشتراکات فراوان، اما کیفتاً متفاوتاند. بهبیان دیگر، جوهرهی مبارزاتی و مبارزهجویانهی کارگران ضمن اینکه دارای این امکان و قابلیت استکه بهذات انقلابی و کمونیستی پرولتاریا
خندۀ اسب چوبی
(ادامۀ «پرکاد کوچک» و قصۀ اول از «قطار سریعالسیر پوتمکین»)
در طبیعتی که هر منظرۀ روحنوازش، عینیت زیبائی را بهنمایش میگذارد؛ هر رودخانهای، هر دریائی و هر اقیانوسی، تودۀ عظیمی از قطرههاست. هر قطره بهطور جداگانه شکل عنصری آن بهشمار میرود، بنابراین بررسی ما از نگاهمان بهقطرههای آب آغاز میشود.
قطرات آب، در جریانی هوسباز و بیمحابا، در بستر رودخانه کوچک لوهان در کنار شهر لوگانسک، میرفتند تا سفر طولانیشان را بهسوی رود دونتسک آغاز کنند، تا از آنجا به رودخانۀ رویائی دون بپیوندند تا میعادگاه عاشقانی باشند که از جان گذشته،
کوبانی در فراسوی نیک و بد
«از نظر ما نادرستی یک حکم بههیچوجه موجب رد آن نمیشود؛ زبان تازۀ ما در این باب طنینی از همه شگفتتر دارد. مسئله این است که باید دید آن حکم تا کجا پیشبرندۀ زندگی و نگهدارندۀ زندگی و هستی نوع است و چه بسا پرورندۀ نوع؛ و گرایش اساسی ما بهتصدیق این نکته است که نادرستترین حکمها (از جمله حکمهای ترکیبی پیشین) برای هستی ما ضروریترین چیزها هستند، زیرا انسان نمیتواند زندگی کند مگر با اعتبار دادن بهافسانههای منطقی، با سنجش واقعیت با میزان جهانی یکسره ساختگی و مطلق و یکی با خود، با تحریف دائمی جهان به وسیلۀ اعداد؛
سمن بویان کوبانی
سمنبویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند
غبار شومِ تقدیری که جغدی می کند آواز
به مسمارِ نفیرِ هلهله
در شامِ دلمرده
به دور از چشمۀ آب حیاتی تب زده
در موسم صحرا
پری رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند
به مشتی پُر گره
در هر گره یادی ز کوبانی
در کنار رود لوهان
چنین می گفت یک کارگر روس
نشسته در کنار رود لوهان
تفنگش را به شانه تکیه داده
به وقت شام و ترخیص گروهان
دربارهی مسئلهی اساسی فلسفه
مدخل: یکی از مهمترین پروسههاییکه رَوندِ سازمانیابی سوسیالیستی را در عرصهی مبارزات کارگری بهکیفیت مطلوب و مؤثر میرساند (یعنی: مقدمتاً زمینهی شکلگیریِ تشکلهای فراگیر طبقاتی کارگران را فراهمتر میکند) گسترش کمی و کیفیِ تبادلات دانش مبارزه طبقاتی در درون و بیرون نهادها و مناسبات کارگری است. با این وجود، آن اندک نوشتههایی که امروزه روز بهبهانه و تحت عنوان دانش مبارزه طبقاتی بهنگارش درمیآیند و توقعِ تبادلِ آموزشی در درون طبقهکارگر را نیز یدک میکشند
پرکاد کوچک
(پیش درآمدی بر داستان «قطار سریع السیر پوتمکین»)
پرکاد کوچک، انورالفرقدین، اخفی الفرقدین، کوکب شمالی و سپس فرقد و ویلدیور (ایلدون) [1]؛ همان شش یار دلاور و وفاداری که از گذشته ای به نزدیکی ازل، تا آینده ای به دوری ابد، ستارۀ شمال را همراهی میکردند و او را در شبهای هدیه بیهمتای نورش به راه گمگشتان و وحشت زدگان بیابانها و دریاها، تنها نمیگذاشتند؛ امشب نیز به همان دلاوری و شادمانی دیرینه به دنبال ستاره شمال راه افتاده بودند تا مبادا دل ستاره از تنهائی خسته شود و یادش برود که تابیدنش را دلیلی است.
داعش، پیششرطها و انترناسیونالیسم !؟
شش نکته بهجای مقدمه:
(1) در هیجدهم ماه گذشته (اوت 2014) دو فایل صوتی توسط بهمن شفیق بهشکل سخنرانی در سایت امید منتشر شد که عنوان آن «سرنوشت خاورمیانه در جهان متلاطم: بحثی دربارۀ چشم اندازهای یک خاورمیانه سوسیالیستی» است. سخنران طی صحبتهای خود سه بار پیشینهی بحث را بهگذشتهای ارجاع میدهد که ناگزیر شامل من نیز میشود. چراکه من در حدود 10 سال با سایت امید همکاری میکردم؛
تئوری «مزد و حقوقبگیران» - ترفندی برای انحلال ارادهی طبقهکارگر
مقدمه:
وضعیت فیالحال بورژوایی و حاکم برهستی انسانی، امکانات ناچیز ـاماـ واقعی، و نیز ضرورت حرکت برخلاف وضعیت موجود، چنین حکم میکند که همزمان با کارهای عمدتاً عملی و پاسخگویی بهارتباطات و مناسباتیکه لازمهی سازمانیابی طبقاتی و کمونیستی است؛ نیرو و وقت مناسبی را نیز بهامر تدارک تئوریک و آموزش
«مانیفست جبهۀ آزادی خلق اوکراین»؛ کارگری یا غیرکارگری؟
ترجمه و تحقیق: بابک پایور
مقدمه:
هماینک جنگی جنایتکارانه توسط الیگارشهائی که از طرف بورژوازی آمریکائیـاروپائی و همهی نهادهای وابسته بهآن حمایت میشوند، برعلیه همهی آن اوکرائینیهائیکه با فاشیستهای حاکم فاصله دارند و بهآنها تمکین نمیکنند، در جریان است. کانون این جنگ که درعینحال نشاندهندهی مقاومتی قهرمانانه برعلیه فاشیسم است،
راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
چهارشنبه 5 فوریه 2031 !
خبرگزاری بی بی سی:
به گزارش خطاءالدین غیاث آبادی بن کامرون، خبرنگار انگلیسی الاصل بی بی سی در شهر الحماریه (بغداد سابق) امروز پس از 34 روز نبرد خونین در بلاد خارستان که به شکست آخرین صفوف مقاومت نیروهای تروریستی تکفاب Takfab و سقوط شهر خارآباد (مشهد سابق) به دست نیروهای نظامی راعش (راهزنان عراق و شام – Ra’ish) منجر گردید، طرح ژئوپولیتیک خاورسیاه (الشرق الاسود - Black East) به نتیجه نهائی رسید.
خانواده، آزادی و کمونیسم
بهجای مقدمه:
نیمهی نخست این مقاله در ایران (سال 1367) و توسط یک تشکل کارگری و کمونیستی در مقابله با کاهش تبادل ارزشهای انسانی و خانوادگی نوشته شد که اینک با بعضی دستکاریها جزئی منتشر میشود. اما نیمهی دوم آن، که در سال 1378 در هلند نوشته شد و در شمارهی 18 نشریه کمون با اسم مستعار ناصر آذرپو منتشر گردید، تحت تأثیر مناسبات و شرایط نه چندان مناسب آن زمان یک بازنویسی دوباره و متأثر از مناسبات، شرایط و روح تازهپای زمانهی کنونی
قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
از طریق این یادداشت بهاطلاع آشنایان و دوستان میرسانم که من از دو هفته پیش بهاین نتیجه رسیدم که همکاریام را با «سایت امید» یا آنچه اخیراً «تدارک کمونیستی» نامیده میشود، قطع کنم. باید با تأکید بگویم که این حدوداً ده سالی را که با سایت امید و بهویژه با رفیق بهمن شفیق و بعداً با رفیق وحید صمدی همکاری داشتم، مثل دیگر دورههای زندگی مبارزاتی ام مثبت، پرارزش و زیبا برآورد میکنم.
این دهه مثل همهی دورانهائی که همهی افراد بشری (منهای موقع و موضع طبقاتیـسیاسیـتاریخیشان) پشتِ سر میگذارند،
پرونده اودسا: پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی!
تو گوئی هر نفسی که می آید، ممد حیاتمان در این جهان وارونه و جادوصفت است و چون بر می آید مفرح ذات همین جادوصفتان: روزی که رهبران جنبش پروغربی و واپسگرای سبز، با توسل به پیچیده ترین ترفندهای های عامه فریب، طیف وسیعی از خرده بورژوازی شهری و عاصی تهران را در خیابانها بسیج کردند و با استفاده از مدرن ترین ابزارهای ارتباط جمعی، از انواع شبکه های اجتماعی گرفته تا رسانه های خبری-تحلیلی بلوک ترانس آتلانتیک، به این حرکت اجتماعی چهره ای جنبش گونه
یادداشتها
خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوچهارم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیوسوم
رئیس ساواک آمد و بهبازجو چیزهایی گفت، و او هم دستور فلک کردن مرا داد. این تجربهی تازهای بود از کتک خوردن. یک چوب بهطول بیش از یک متر و بهقطر حدود پنج سانت، از دو سرش یک طناب کتانی ضخیم گذرانده بودند. شبیه یک کمان، اما با آزادی بیش از طول طناب. دو پا را از مچ بین چوب و طناب میگذاشتند و چوب را میپیچاندند تا پا بین طناب و چوب صفت میشد. شکنجهشونده روی زمین بهپشت قرار داشت و چوبِ فلک در دست دو نفر بود که ایستاده بودند. کفِ پا آمادهی شلاق خوردن بود؛ و شلاق هم همان کابل برق چند لایه بود. تعدادی زدند، اما خیلی ادامه ندادند. چوب را شُل کردند و پاهای کبود و ورم کرده آزاد شد. اینجا دیگر مثل بازجوییهای اوین دستور «پاشو راه برو» در کار نبود. جالب اینکه چشمبند و دستبند دوباره بهکار گرفته شد. اینبار یک پابند هم بهپاها زدند. وسیلهای مثل دستبند، اما ضخیمتر و با زنجیری بلندتر، بهحدی که میتوانستی فقط قدمهای کوتاه برداری.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیوسوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیودوم
ملاقات بههم خورد و تنها من توانستم بهمادرم در اندک فرصتی برسانم که چیزی نگوید. او که قبلها هم چندبار بازخواست شده بود، در پیگیریهای افسران زندان چیزی را بُروز نداده بود. من را هم بهوسیله معاون زندان و افسر مربوطه با تحدید، بازپرسی کردند و نتیجهای عایدشان نشد. ملاقات را قطع کردند. احمد م.ع. (برادر اسماعیل از اعدامیهای سیاهکل) که خودش هم در جریانات مسلحانه فعال و زندانی شده بود در جریان قرار گرفت. او مسئول مراجعه بهافسر نگهبان و حلوفصل موضوعات بند ما بود . وی بهاتفاق آقای حجری به«زیر هشت» رفتند و بهشدت بهرفتار افسر نگهبان اعتراض کردند و مورد بلعیدن چیزی از جانب مرا رد کرده بودند. با مداخلهی رئیس زندان و بهدستور او ملاقات غیرحضوری را دایر کرده و فقط یک دیده بوسی آخر را اجازه دادند. در داخل بند هم زمزمه اعتصاب و اعتراض پیش آمد که بهسرانجام نرسید. بهنظر میرسید همه چیز رفع و رجوع شده باشد. با توجه بهجوّ بند تعداد کمی از افراد در جریان جزئیات حادثه قرار گرفتند. این مورد توسط مسئول زیر هشت بند و آقای حجری مدیریت شد.
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیودوم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیویکم
اولین تبعیدیها از هر دو زندان شماره چهار و سه همزمان فراخوانده شدند و بهزندان برازجان اعزام شدند. در زندان شماره سه قصر همهی زندانیان برای بدرقه بهراهرو آمدند و در دو طرف آن صف بستند. با ریتم «هو، هو، هوشی مین» (ضرب تب، تب، تب-تب تب) دست میزدند. افرادی که برای اعزام فراخوانده شده بودند، از انتهای صف بهسمت درِ بند (زیر هشت) حرکت میکردند و با تک تک افراد دست میدادند و روبوسی میکردند. برخی میگریستند و برخی یاران همرزمشان را در بغل گرفته، میفشردند. روحیه همه خیلی بالا بود و با پاسخ رفتاری و کلامی کسانیکه بهتبعبد برده میشدند، بهدرود میگفتند. شعارها از جمله اینچنین بود: «امید بهپیروزی آتی خلق قهرمان».
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیویکم
چند پاراگرافِ آخر از قسمت سیام
عبدالحسین، مهندس مکانیک و اهل لنگرود؛ مردی دانا و کم صحبت، اما طنزگو بود. او ازهمهی افراد این گروهِ محاکمه مسنتر بود. برادرش عبدالرضا بیشتر در سایه قرار داشت.
عباس، دانشجوی رشتهی دامپزشکی بود. او را از بیرون زندان میشناختم. زمانیکه عباس تحت تعقیب و فراری بود، مدتی با ما زندگی میکرد. رابطه ما از طرف او و من لو نرفته بود. خیلی کتک خورده بودم که ارتباطات و اطلاعاتم را بگویم. از ارتباطهای من، فریبرز و احمد با اسم مستعار گفته شده بودند. فریبرز هفتهی قبل از من دستگیر شده بود و احمد حدود سه سال بعد دستگیر شد.
سی سال بعد، از احترام و اعتبار اجتماعی عباس در ایلام و اصفهان باخبر شدم. من اینطور خبر شدم که «او که در زندان بهلحاظ روحی آسیب دیده بود.» شاید هم بهاین نتیجه رسیده بود که با مبارزهی مسلحانه و سیاسی خداحافظی کند.»
ادامه مطلب...خاطرات یک دوست ـ قسمت سیام
چند پاراگرافِ آخر از قسمت بیستمونهم
البته غلام بعد از این مواجهه و توضیح خبری برایم شرح داد که لازم بوده اصل مسئله را با چند نفر درمیان میگذاشته و از این دو نفر برای تمایل بهمشارکت سئوال میکرده که حاضر بهفرار هستند؟ هر دو نپذیرفته بودند، اما عضو سلول یک (کسی که خبر را بهما میداد و علی را هم بهشهادت میگرفت) ضمن آرزوی موفقیت، قبول نکرده بود. ولی شخص سلول دیگر اساساً چنین اقدامی را ناموفق و بهشدت برعلیه جو زندان و در جهت تشدید سرکوب ساواک دیده بود. اما گویا غلام نتوانسته بود که مصلحتی با وی موافقت کند و ذهن او را از این ماجرا پَرت کند. مثلاً خودش را مجاب و موافق با ادله وی نشان دهد. شاید هم با وی بحث کرده بوده که من نمیدانم. در واقع، این رفیق ما حرکت را یک جوری «وِتو» کرده بود. اما موجبی برای کسی ایجاد نکرده بود. آن روز و آن شب همه جا را دو بار توسط مسئول بند بازدید کردند. مسئول نگهبان تذکر داد که درِ اتاقها(سلولها) اصلاً بسته نشود.
ادامه مطلب...* مبارزات کارگری در ایران:
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»- قسمت دوم
- فیل تنومند «گروه صنعتی کفش ملی»
- بیانیه شماره دوم کمیته دفاع از کارگران اعتصابی
- تشکل مستقلِ محدود یا تشکل «گسترده»ی وابسته؟!
- این یک بیانیهی کارگری نیست!
- آیا کافکا بهایران هم میرود تا از هفتتپه بازدید کند !؟
- نامهای برای تو رفیق
- مبارزه طبقاتی و حداقل مزد
- ما و سوسیال دمکراسی- قسمت اول
- تجمع اول ماه می: بازخوانی مواضع
- از عصیان همگانی برعلیه گرانی تا قیام انقلابی برعلیه نظام سرمایهداری!؟
- ائتلاف مقدس
- وقتی سکه یک پول سیاه است!
- دو زمین [در امر مبارزهی طبقاتی]
- «شوراگراییِ» خردهبورژوایی و اسماعیل بخشی
- در مذمت قیام بیسر!
- هفتتپه، تاکتیکها و راستای طبقاتی
- تقاضای حکم اعدام برای «جرجیس»!؟
- سکۀ ضرب شدۀ فمنیسم
- نکاتی درباره اعتصاب معلمان
- تردستی و تاریخ، در نقد محمدرضا سوداگر و سید جواد طباطبایی
- دختران مصلوب خیابان انقلاب
- «رژیمچنج» یا سرنگونی سوسیالیستی؟!
- هفتتپه و پاسخی دوستانه بهسؤال یک دوست
- اتحادیه آزاد در هفتتپه چکار میکند؟
- دربارهی جنبش 96؛ سرنگونی یا انقلاب اجتماعی!؟
- دربارهی ماهیت و راهکارهای سیاسیـطبقاتی جنبش دیماه 96
- زلزلهی کرمانشاه، ستیز جناحها و جایگاه چپِ آکسیونیست!؟
- «اتحادیه مستقل کارگران ایران» از تخیل تا شایعه
- هزارتوی تعیین دستمزد در آینه هزارتوی چپهای منفرد و «متشکل»
- شلاق در مقابله با نوزایی در جنبش کارگری
- اعتماد کارگران رایگان بهدست نمیآید
- زحمتکشان آذری زبان در بیراههی «ستم ملی»
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت دوم)
- رضا رخشان ـ منتقدین او ـ یارانهها (قسمت اول)
- در اندوه مرگ یک رفیق
- دفاع از جنبش مستقل کارگری
- اطلاعیه پایان همکاری با «اتحاد بینالمللی در حمایت از کارگران در ایران»
- امضا برعلیه «دولت»، اما با کمک حکومتیان ضد«دولت»!!
- توطئهی خانه «کارگر»؛ کارگر ایرانی افغانیتبار و سازمانیابی طبقاتی در ایران
- تفاهم هستهای؛ جام زهر یا تحول استراتژیک
- نه، خون کارگر افغانی بنفش نیست؟
- تبریک بهبووورژواهای ناب ایرانی
- همچنان ایستاده ایم
- دربارهی امکانات، ملزومات و ضرورت تشکل طبقاتی کارگران
- من شارلی ابدو نیستم
- دربارهی خطابیه رضا رخشان بهمعدنچیان دنباس
- قطع همکاری با سایت امید یا «تدارک کمونیستی»
- ایجاد حزب کمونیستی طبقهی کارگر یا التجا بهنهادهای حقوقبشری!؟
- تکذیبیه اسانلو و نجواهای یک متکبر گوشهنشین!
- ائتلافهای جدید، از طرفداران مجمع عمومی تا پیروان محجوب{*}
- دلم برای اسانلو میسوزد!
- اسانلو، گذر از سوءِ تفاهم، بهسوی «تفاهم»!
- نامهی سرگشاده بهدوستانم در اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران
- «لیبر استارت»، «کنفرانس استانبول» و «هیستادروت»
- «لیبر استارت»، «سولیداریتیسنتر» و «اتحاد بینالمللی...»
- «جنبش» مجامع عمومی!! بورژوایی یا کارگری؟
- خودشیفتگی در مقابل حقیقت سخت زندگی
- فعالین کارگری، کجای این «جنبش» ایستادهاند؟
- چکامهی آینده یا مرثیه برای گذشته؟
- کندوکاوی در ماهیت «جنگ» و «کمیتهی ضدجنگ»
- کالبدشکافی یک پرخاش
- توطئهی احیای «خانهکارگر» را افشا کنیم
- کالبدشکافیِ یک فریب
- سندیکای شرکت واحد، رفرمیسم و انقلاب سوسیالیستی
* کتاب و داستان کوتاه:
- دولت پلیسیجهانی
- نقد و بازخوانى آنچه بر من گذشت
- بازنویسی کاپیتال جلد سوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد دوم، ایرج اسکندری
- بازنویسی کاپیتال جلد اول، ایرج اسکندری
- کتاب سرمایهداری و نسلکشی ساختاری
- آگاهی طبقاتی-سوسیالیستی، تحزب انقلابی-کمونیستی و کسب پرولتاریایی قدرت...
- الفبای کمونیسم
- کتابِ پسنشینیِ انقلاب روسیه 24-1920
- در دفاع از انقلاب اکتبر
- نظریه عمومی حقوق و مارکسیسم
- آ. کولنتای - اپوزیسیون کارگری
- آخرین آواز ققنوس
- اوضاعِ بوقلمونی و دبیرکل
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- آغاز پرولترها
- آیا سایهها درست میاندیشند؟
- دادگاه عدل آشکار سرمایه
- نبرد رخساره
- آلاهو... چی فرمودین؟! (نمایشنامه در هفت پرده)
- اعتراض نیروی کار در اروپا
- یادی از دوستی و دوستان
- خندۀ اسب چوبی
- پرکاد کوچک
- راعش و «چشم انداز»های نوین در خاورسیاه!
- داستان کوتاه: قایق های رودخانه هودسون
- روبسپیر و انقلاب فرانسه
- موتسارت، پیش درآمدی بر انقلاب
- تاریخ کمون پاریس - لیسا گاره
- ژنرال عبدالکریم لاهیجی و روزشمار حمله اتمی به تهران
* کارگاه هنر و ادبیات کارگری
- شاعر و انقلاب
- نام مرا تمام جهان میداند: کارگرم
- «فروشنده»ی اصغر فرهادی برعلیه «مرگ فروشنده»ی آرتور میلر
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- و اما قصهگوی دروغپرداز!؟
- جغد شوم جنگ
- سرود پرولتاریا
- سرود پرچم سرخ
- به آنها که پس از ما به دنیا می آیند
- بافق (کاری از پویان و ناصر فرد)
- انقلابی سخت در دنیا به پا باید نمود
- اگر کوسه ها آدم بودند
- سوما - ترکیه
- پول - برتولت برشت
- سری با من به شام بیا
- کارل مارکس و شکسپیر
- اودسای خونین
* ترجمه:
- رفرمیستها هم اضمحلال را دریافتهاند
- .بررسی نظریه انقلاب مداوم
- آنتونیو نگری ـ امپراتوری / محدودیتهای نظری و عملی آتونومیستها
- آیا اشغال وال استریت کمونیسم است؟[*]
- اتحادیه ها و دیکتاتوری پرولتاریا
- اجلاس تغییرات اقلیمیِ گلاسکو
- اصلاحات اقتصادی چین و گشایش در چهلمین سال دستآوردهای گذشته و چالشهای پیشِرو
- امپراتوری پساانسانی سرمایهداری[1]
- انقلاب مداوم
- انگلس: نظریهپرداز انقلاب و نظریهپرداز جنگ
- بُرهههای تاریخیِ راهبر بهوضعیت کنونی: انقلاب جهانی یا تجدید آرایش سرمایه؟
- بوروتبا: انتخابات در برابر لوله تفنگ فاشیسم!
- پناهندگی 438 سرباز اوکراینی به روسیه
- پیدایش حومه نشینان فقیر در آمریکا
- پیرامون رابطه خودسازمانیابی طبقه کارگر با حزب پیشگام
- تأملات مقدماتی در مورد کروناویروس و پیآیندهای آن
- تاوان تاریخی [انقلابی روسیه]
- تروریسم بهاصطلاح نوین[!]
- جنبش شوراهای کارخانه در تورین
- جنبش مردم یا چرخهی «سازمانهای غیردولتی»
- جوانان و مردم فقیر قربانیان اصلی بحران در کشورهای ثروتمند
- چرا امپریالیسم [همواره] بهنسلکشی باز میگردد؟
- دستان اوباما در اودسا به خون آغشته است!
- رهایی، دانش و سیاست از دیدگاه مارکس
- روسپیگری و روشهای مبارزه با آن
- سرگذشت 8 زن در روند انقلاب روسیه
- سقوط MH17 توسط جنگنده های نیروی هوائی اوکراین
- سکوت را بشکنید! یک جنگ جهانی دیگر از دور دیده میشود!
- سه تصویر از «رؤیای آمریکایی»
- سه مقاله دربارهی هنر، از تروتسکی
- شاعر و انقلاب
- فساد در اتحادیههای کارگری کانادا
- فقر کودکان در بریتانیا
- قرائت گرامشی
- کمون پاریس و قدرت کارگری
- گروه 20، تجارت و ثبات مالی
- لایحه موسوم به«حق کار»، میخواهد کارگران را بهکشتن بدهد
- ماركس و خودرهایی
- ماركسیستها و مذهب ـ دیروز و امروز
- مانیفست برابری فرانسوا نوئل بابوف معروف بهگراکوس[1]
- مجموعه مقالات در معرفی و دفاع از انقلاب کارگری در مجارستان 1919
- ملاحظاتی درباره تاریخ انترناسیونال اول
- ممنوعیت حزب کمونیست: گامی به سوی دیکتاتوری
- نقش کثیف غرب در سوریه
- نگاهی روششناسانه بهمالتیتود [انبوه بسیارگونه]
- واپسین خواستهی جو هیل
- واپسین نامهی گراکوس بابوف بههمسر و فرزندانش بههمراه خلاصهای از زندگی او
- ویروس کرونا و بحران سرمایه داری جهانی
- یک نگاه سوسیالیستی بهسرزمینی زیر شلاق آپارتاید سرمایه